نقد حديث « اقتدا به شيخين »

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

6 ـ كلام ابن عَدِى جرجانى

پست توسط نسيم »

 6 ـ كلام ابن عَدِى جرجانى 

يكى ديگر از بزرگانى كه از حديث اقتدا ايراد گرفته است، حافظ ابواحمد ابن عَدى (درگذشته سال 365 هـ) است.

او اين حديث را از انس بن مالك و در ضمن شرح حال حَمّاد بن دليل در كتاب الضعفاء آورده است.

سيوطى نيز در الجامع الصغير از او نقل مى كند و همان جا تصريح مى كند كه اين حديث را حَمّاد بن دليل براى او با دو سند

روايت كرده و اين دو سند را جز حَمّاد بن دليل شخص ديگرى نياورده است(1).

_________________________________________________________
پی نوشت:

(1) البتّه ما در بخش يكم متن اين دو سند را بيان كرديم، و اشكال آن دو را از نظر ابن عَدى و ديگر علما نقل نموديم. ر.ك صفحه 43 ـ 45 از همين كتاب.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

پست توسط نسيم »

 نگاهى به شرح حال ابن عَدى 

حافظ ابواحمد ابن عَدى، از بزرگان پيشوايان جرح و تعديل در بين اهل سنّت است.

سَمعانى در شرح حال ابن عَدى مى نويسد:

او حافظ دوران خود بود و براى كسب علم و دانش، به اسكندريّه و سمرقند بار سفر بست و بدين منظور به شهرهاى

مختلف وارد شد و محضر اساتيدى را درك كرد... وى حافظى با اتقان بود كه در عصر خود نظيرى نداشت...
.

حمزة بن يوسف سهمى در اين زمينه مى گويد: از دارقُطْنى خواستم كتابى در ضعفاء محدّثان بنگارد.

گفت: آيا كتاب ابن عَدى را ندارى؟

گفتم: آرى.

گفت: همان كافى است، چيزى بر آن نمى توان افزود(1).

شرح حال حافظ ابو احمد ابن عَدى در كتاب هاى متعدّدى آمده است(2).

_____________________________________________________
پی نوشت:
(1) الانساب: 2 / 41.
(2) ر.ك تذكرة الحفّاظ: 3 / 161، شذرات الذّهب: 3 / 51، مرآة الجنان: 2 / 381 و منابع ديگر.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

كلام ابوالحسن دارقُطْنى

پست توسط نسيم »

[align=center]7 ـ كلام ابوالحسن دارقُطْ 

حافظ نامى ابوالحسن دارقُطْنى (درگذشته سال 385 هـ) نيز به نقد حديث اقتدا پرداخته است.

وى پس از نقل اين حديث با سند خود از عمرى مى گويد:

[align=center]نقل اين حديث ثابت نشده است و اين عمرى در نقل حديث ضعيف است(1). 

____________________________________________
پی نوشت:
(1) ر.ك لسان الميزان: 5 / 240.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

نگاهى به شرح حال ابوالحسن دارقُطْنى

پست توسط نسيم »

 نگاهى به شرح حال ابوالحسن دارقُطْنى 

كتاب هاى رجالى و تاريخى مملوّ از ستايش دارقُطْنى است. ذهبى او را اين گونه توصيف مى كند:

دارقُطْنى، ابوالحسن على بن عمر بن احمد بغدادى، حافظ مشهور و نويسنده كتاب هايى است... حاكم از او نام برده و

مى گويد: دارقُطْنى در حفظ، فهم، ورع و پارسايى يگانه زمان خود شد، و در ميان قاريان و نحويون امام شد. او را فراتر از آن چه برايم وصف شده بود يافتم. وى داراى مصنّفاتى است كه ذكر نام آن ها به طول مى انجامد.

ذهبى ادامه مى دهد كه خطيب بغدادى در مورد او مى گويد:

وى يگانه عصر خود و فرد بى نظيرى بود كه پناهگاه روزگارش بود و امام زمان خود به شمار مى آمد...

قاضى ابوطيّب طبرى در مورد او اين گونه ابراز مى دارد: دارقُطْنى در حديث اميرالمؤمنين!! بود(1).

ابن كثير در وصف او مى گويد:

او حافظ بزرگ و از مدّت ها قبل تا زمان حاضر استاد اين رشته بود... وى يگانه بى نظير و پيشواى روزگار خود بود... او داراى آن كتاب مشهور است.


ابن كثير مى گويد كه ابن جوزى به وصف او پرداخته و مى گويد:

او ويژگى هايى از قبيل: معرفت حديث، علم به قراءات، نحو، فقه و شعر را در خود جمع كرده بود. پيشوايى در علوم، عدالت و صحّت عقيده نيز در او جمع بود(2).

شرح حال او نيز در كتاب هاى معتبر اهل سنّت وجود دارد(3).

______________________________________
پی نوشت:
(1) العبر: 2 / 167.
(2) البداية والنهايه: 11 / 362.
(3) ر.ك وفيات الاعيان: 2 / 459، تاريخ بغداد: 12 / 34، النّجوم الزّاهره: 4 / 172، طبقات الشّافعيه: 3 / 462، طبقات القرّاء: 1 / 558 و منابعى ديگر.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

كلام ابن حزم اندلسى

پست توسط نسيم »

[align=center]8 ـ كلام ابن حزم  

يكى ديگر از عالمانى كه با صراحت بر بطلان اين حديث و عدم جواز احتجاج به آن حكم كرده است. حافظ ابن حزم اندلسى (درگذشته سال 475 هـ) است. او در مورد حديث اقتدا اين گونه مى گويد:

[align=center]روايت «پس از من به آن دو اقتدا كنيد» حديث صحيحى نيست; زيرا از فردى مجهول به نام مولاى ربعى و همچنين از مفضّل ضبّى نيز نقل شده است كه روايت او حجّت نيست. 

همچنين مى گويد:

احمد بن محمّد بن جسور، از احمد بن فضل دينورى، از محمّد بن جرير، از عبدالرحمان بن اسود طغاوى، از محمّد بن كثير ملاّئى، از مفضّل ضبّى، از ضرار بن مرّه، از عبداللّه بن ابى هذيل عنزى، از جدّه اش نيز اين روايت را براى ما نقل كرده است كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود:
«پس از من به آن دو نفر; يعنى ابوبكر و عمر اقتدا كنيد، و از روش عمّار پيروى نماييد و به دستور و سفارش ابن مسعود تمسّك كنيد».

ابن حزم ادامه مى دهد:

اين حديث را احمد بن قاسم از پدرش قاسم بن محمّد بن قاسم بن اصبغ، از قاسم بن اصبغ، از اسماعيل بن اسحاق قاضى،

از محمّد بن كثير، از سُفيان ثورى، از عبدالملك بن عمير، از مولاى ربعى، از ربعى، از حذيفه براى ما نقل مى كند. همچنين

اين حديث را از يكى از اصحابمان، از قاضى ابوالوليد ابن فرضى، از ابن الدخيل، از عُقَيلى، از محمّد بن اسماعيل، از محمّد بن

فضيل، از وكيع، از سالم مرادى، از عمرو بن هرم، از ربعى بن خراش و ابى عبداللّه ـ يكى از اصحاب حذيفه ـ از حذيفه نيز

اخذ كرده ايم.


وى پيرامون سند حديث مى گويد:

در مورد سند اين حديث برخى خدشه وارد كرده اند. ابو محمّد مى گويد: سالم از نظر نقل حديث ضعيف

است. بعضى ها مولاى ربعى را هلال ناميده اند در حالى كه او مجهول بوده و اصلاً شناخته نشده است. و اگر چنين ادّعايى

صحيح باشد، به ضرر آن هاست نه به نفعشان; زيرا آن ها (مالكى ها، حنفى ها و شافعى ها) بيش از هر كس ابوبكر و عمر

را ترك كرده و كنار گذاشته بودند.


ابن حزم اندلسى در ادامه مى افزايد:

  ما پيش تر توضيح داديم كه اصحاب مالك در پنج مورد با ابوبكر، و در سى مورد با عمر مخالفت كرده اند. البتّه اين ها مواردى است كه فقط در موطّأ روايت كرده اند.
همچنين گفتيم كه ابوبكر و عمر با هم اختلاف داشتند. البتّه تبعيّت از آن دو در مواردى كه اختلاف عقيده دارند، متعذّر و غير ممكن است و به خاطر آن كسى معذور نيست(1).
 

ابن حزم در كتاب الفصل مى گويد:

ابو محمّد مى گويد: اگر ما تدليس و نيز بيان امرى را ـ كه اگر دشمنان ما به آن دست مى يافتند از خوشحالى پرواز مى كردند، يا از ناراحتى ساكت و مبهوت مى شدند ـ جايز مى دانستيم، به طور قطع به اين روايت نقل شده كه حضرتش فرموده باشد: «پس از من به آن دو; يعنى ابوبكر و عمر اقتدا كنيد» احتجاج مى كرديم.
 
 ابو محمّد مى گويد: ولى اين حديث صحيح نيست و خداوند ما را از احتجاج و استدلال به آن چه صحيح نيست در امان دارد(2).  

__________________________________________
پی نوشت:
(1) الإحكام فى اصول الاحكام: 6 / 809 .
(2) الفصل فى الأهواء والملل والنحل: 3 / 27.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

نگاهى به شرح حال ابن حزم اندلسى

پست توسط نسيم »

 نگاهى به شرح حال ابن حزم اندلسى 


شرح حال نگاران، حافظ ابو محمّد على بن احمد بن حزم اندلسى را فقيه، مورد اعتماد و ثقه مى دانند و با شرح حال نيكويى در كتاب هايشان از او ياد كرده اند. گرچه صراحت و تندى كلامش را مورد انتقاد قرار داده اند.

حافظ ابن حجر در مورد ابن حزم مى گويد:

او فقيه، حافظ، ظاهرى مذهب(1) و نويسنده كتاب هاى فراوانى است. وى جدّاً از قدرت حفظ بالايى برخوردار بود; ولى به دليل اطمينانى كه به حافظه اش داشت، در سخن گفتن بى پروا بود; نظير اظهار نظر در جرح و تعديل افراد و تبيين نام راويان. از اين رو تصوّرات زشتى نسبت به او ايجاد مى شد.

صاعد بن احمد ربعى درباره او مى گويد:

در ميان همه اندلسى ها، ابن حزم در علوم جامع تر و از معارف سرشارتر بود. با وجود اين ابن حزم در دانش بيان مهارت داشت، از علم بلاغت بهره مند بود و به سيره و انساب نيز آشنا بود.

حُميدى او را اين گونه وصف مى كند:

وى حافظ حديث بود و قدرت استنباط احكام را از كتاب و سنّت داشت. در علوم بسيارى متخصص بود. عامل به علمش بود. در ذكاوت، سرعت حافظه، تديّن و كرامت نفس همانند او را نديدم. وى در روايات و حديث شناسى بسيار توانمند بود.

تاريخ نويس اندلسى، ابو مروان بن حِبّان نيز به توصيف او پرداخته و او را اين گونه معرفى مى كند:
ابن حزم در حديث، فقه، نسب و ادبيات متخصص بود; افزون بر اين كه از انواع دانش هاى قديمى نيز آگاهى داشت. البتّه تخصص هاى او به دور از اشتباه نبود; زيرا با جرأت در پى تمام فنون رفته بود(2).

شرح حال ابن حزم در كتاب هاى اهل سنّت آمده است(3).

_______________________________________
پی نوشت:
(1) اين مذهب فرقه اى از اهل تسنّن است كه به ظواهر الفاظ روايات عمل مى كنند و هيچ گونه تأويل و توجيهى را قبول ندارند.
(2) لسان الميزان: 4 / 239 ـ 241.
(3) ر.ك وفيات الاعيان: 3 / 13، نفح الطيب: 1 / 364، العبر فى خبر من غبر: 3 / 239.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

كلام شمس الدّين ذهبى

پست توسط نسيم »

[align=center]9 ـ كلام شمس الدّين  

حافظ بزرگ، شمس الدّين ذهبى (درگذشته سال 748 هـ) نيز در موارد متعدّدى اين حديث را باطل اعلام كرده و به سخنان بزرگان فن حديث و رجال شناسى استشهاد كرده است. به نظرات او و مطالبى را كه از ديگران نقل كرده است توجّه كنيد.

وى مى گويد:

احمد بن صليح، از ذوالنون مصرى، از مالك، از نافع، از ابن عمر اين حديث را نقل كرد كه ]پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود[: «پس از من به آن دو اقتدا كنيد» و اين حديث درست نبوده و نزد احمد نيز مورد اعتماد نيست(1).


ذهبى در مورد ديگرى مى گويد: احمد بن محمّد بن غالب باهلى، (غلام خليل)، از اسماعيل بن ابى اويس، شيبان و قرّة بن حبيب; و از او ابن كامل، ابن سمّاك و گروهى ديگر نقل حديث مى كنند. وى از زاهدان بزرگ در بغداد بود.

ابن عَدى گويد: از ابو عبداللّه نهاوندى شنيدم كه مى گفت: به غلام خليل گفتم: اين مطالبى كه نقل مى كنى چيست؟
گفت: اين ها را جعل مى نماييم تا قلب توده مردم را نرم كنيم!!


ابو داوود مى گويد: بيم آن دارم كه اين فرد دجّال (مدّعى دروغين) بغداد باشد.

دارقُطْنى درباره او مى گويد: وى متروك است... .

ذهبى مى افزايد: از جمله روايت هاى مصيبت بار او اين است كه مى گويد: محمّد بن عبداللّه عمرى از مالك از نافع از ابن عمر براى ما نقل مى كند كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: «پس از من به آن دو; يعنى ابوبكر و عمر اقتدا كنيد».

اين روايت به دروغ به مالك نسبت داده شده است و ابوبكر نقّاش مى گويد: اين حديث بى ارزش و واهى است...(2).

ذهبى در جاى ديگرى مى گويد: اين حديث را محمّد بن عبداللّه بن عمر بن قاسم بن عبداللّه بن عبيداللّه بن عاصم بن عمر بن خطّاب عدوى عمرى نقل مى كند.

عُقَيلى از او ياد كرده و گفته است: حديث او صحيح نيست و به نقل حديث شناخته نشده است. احمد بن خليل، از ابراهيم بن محمّد حلبى، از محمّد بن عبداللّه بن عمر بن قاسم، از مالك، از نافع نقل مى كند كه ابن عمر در حديث مرفوعه اى مى گويد: پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود: «پس از من به آن دو ]ابوبكر و عمر[ اقتدا كنيد».

در روايات مالك خبرى از اين حديث نيست; بلكه اين حديث از طريق حذيفة بن يمان معروف است.

دارقُطْنى مى گويد: اين عمرى سخنان اباطيلى را از قول مالك نقل مى كند.

ابن منده در مورد عمرى مى گويد: او حديث هاى منكر دارد(3).

ذهبى در جاى ديگرى مى گويد: يحيى بن سلمة بن كهيل از پدرش از ابى زّعراء نقل مى كند كه ابن مسعود در روايت مرفوعه اى نقل مى كند كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود:

«پس از من به آن دو; يعنى ابوبكر و عمر اقتدا كنيد، از روش عمّار پيروى نماييد و به دستور و سفارش ابن مسعود تمسّك كنيد».
ذهبى پس از نقل اين حديث مى گويد: سند آن بى ارزش و واهى است(4).

_______________________________________________________
پی نوشت:
(1) ميزان الاعتدال: 1 / 242 ـ 243.
(2) ميزان الاعتدال: 1 / 285 ـ 286.
(3) ميزان الاعتدال: 6 / 218 و 219.
(4) تلخيص المستدرك: 3 / 75 و 76.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

نگاهى به شرح حال شمس الدّين ذهبى

پست توسط نسيم »

[align=center]نگاهى به شرح حال شمس الدّين  

ذهبى معروف تر از آن است كه معرفى شود.
او در تاريخ و سيره نويسى، پيشواى متأخّرين از مورخان و سيره نويسان است و نظر او در «جرح و تعديل» نزد آن ها حجّت است.
براى آگاهى بيشتر از شرح حال شمس الدّين ذهبى مى توانيد به برخى از منابعى كه حاوى شرح حال او هستند مراجعه نماييد(1).
_______________________________
پی نوشت:
(1) ر.ك الدّرر الكامنه: 3 / 336، الوافى بالوفيات: 2 / 163، طبقات الشّافعيه: 5 / 216، فوات الوفيات: 2 / 370، البدر الطالع: 2 / 110، شذرات الذّهب: 6 / 153، النّجوم الزّاهره: 10 / 182 و طبقات القرّاء: 2 / 71.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

كلام نورالدّين هيثمى

پست توسط نسيم »

[align=center]10 ـ كلام نورالدّين  

يكى ديگر از علمايى كه به صراحت حديث اقتدا را باطل دانسته است، حافظ، نورالدين على بن ابى بكر هيثمى (درگذشته سال 807) است.

وى اين حديث را از ابى الدّرداء اين گونه نقل مى كند: ابى الدّرداء مى گويد كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
«پس از من به آن دو; يعنى ابوبكر و عمر اقتدا كنيد، زيرا آن دو ريسمان الهى هستند ]كه به سمت اهل زمين[ كشيده شده اند. هر كه به آن دو تمسّك كند، در واقع به دستگيره محكمى تمسّك كرده است كه گسستن براى آن نيست».

طبرانى اين روايت را نقل كرده است. در سند آن راويانى هستند كه من آن ها را نمى شناسم(1).
اين روايت از ابن مسعود نيز نقل شده است كه پيش تر روايت او ذكر شد.

_______________________________________
پی نوشت:
(1) مجمع الزوائد: 9 / 40، كتاب مناقب، باب آن چه كه در فضائل ابوبكر و عمر و خلفاى ديگر و ديگران وارد شده است، حديث 14356.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

نگاهى به شرح حال نورالدّين هيثمى

پست توسط نسيم »

[align=center]نگاهى به شرح حال نورالدّين  

حافظ نورالدين هيثمى، از حافظان بزرگ عامه و از پيشوايان بزرگ آن هاست.

حافظ سخاوى آن گاه كه هيثمى را به حافظ وصف مى كند درباره وى مى نويسد: او در دين، تقوا، زهد، روى آورى به علم، عبادت، دعا و خدمت به استاد عجيب بود... .

استاد ما در معجم خود، هيثمى را اين گونه توصيف مى كند:
او فردى خيّر، آرام، نرم خو و سليم النفس بود. به شدّت نهى از منكر مى كرد و نسبت به استادمان و فرزندانش ـ به خاطر دوست داشتن حديث و اهل آن ـ بسيار پرتحمّل بود... .

برهان حلبى درباره او مى گويد: وى از نيكان قاهره بود.

تقى فاسى درباره او اين گونه اظهار نظر مى كند: متون و آثار بسيارى را از حفظ بود. فردى صالح و خيّر بود.

افقهسى مى گويد: او امامى عالم، حافظ و زاهد بود.

ستايش او نسبت به دين، زهدورزى، ورع و پارسايى و امثال آن بسيار است...(1).
شرح حال او در كتاب هاى مختلفى آمده است(2).

________________________________________
پی نوشت:
(1) الضوء اللاّمع: 5 / 200 ـ 202.
(2) ر.ك حسن المحاضرة: 1 / 362، طبقات الحفّاظ: 541، البدر الطالع: 1 / 44.
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
ارسال پست

بازگشت به “امام شناسی”