جای مباحث اخلاقی روز در فضای دوستانه ما خالی بود (نظر بنده است البته).
پس در این تایپیک به مرور زمان مسایل مختلفی را مطرح می کنیم و با کمک هم مشکلات فکری خود را حل می کنیم.
همراه ما باشید، دلگرم میشویم.
بحث اول:مردها لیاقت خواستگاری شدن را ندارند، چرا؟
[align=center]1. عدم شناخت لازم از ازدواج و تشكيل زندگى؛ با رسيدن پسر و دختر به سن بلوغ، احساس ازدواج و برقرار كردن رابطه عاطفى با جنس مخالف، در آنها به وجود
مىآيد. اين احساس طبيعى و غريزى، اگر به دلايل محيطى، چون همجوارى و اختلاط و ارتباط پسر و دختر همراه باشد (مانند دانشگاهها كه معمولا كلاسها و
محيطهاى آموزش مختلط است) و تقويت شود، گاه چنان شديد و غير قابل تحمل مىشود كه هر يك از طرفين را وادار مىكند تا زمينه گفتوگو و رابطه دوستانه را
برقرار كنند و اين احساس را بهانه ازدواج و تشكيل زندگى مشترك قرار دهند. يقينا اگر در برخورد با اين احساس، دورانديشى، تفكر، رعايت قوانين و شئونات اخلاقى
به ميدان نيايد و با اين مسئله صرفا احساسى برخورد شود - يعنى قبل از اين كه به طور رسمى پيمان ازدواج بسته شود، پيمان قلبى شكل بگيرد و هر يك عاشق
هم شوند، بدون آن كه تناسب و نيز توافق خانوادهها حاصل باشد - مشكلاتى پيش مىآيد.
2.تفاوت طبيعى پسر و دختر در مسئله ازدواج و نوع رابطه با جنس مخالف و عدم اطلاع جوانان ما از اين موضوع؛ دختر به طور طبيعى احساسىتر و عاطفىتر است
و تشنه محبت و عشق است. به همين جهت، اگر به او اظهار دوستى و عشق شود، زود تحت تأثير قرار مىگيرد و سعى مىكند با تمام وجود خود را تسليم عشق
كند؛ ولى عواطف پسر اين طور نيست. او بيشتر به منافع خود فكر مىكند و مانند دختر، خود را فراموش نمىكند.
تفاوت ديگر بين آنها، اين است كه جهت و نوع عواطف دختر در برقرار كردن رابطه عاطفى، با پسر فرق مىكند و به قول شهيد مطهرى، «آفرينش، مرد را مظهر طلب
و عشق و زن را مظهر محبوبيت و معشوقيت قرار داده است. احساسات مرد، نيازآميز و احساسات زن نازخيز است. احساسات مرد، طالبانه و احساسات زن
مطلوبانه است».1 به همين دليل، مرد از التماس كردن به زن لذت مىبرد و زن از اين كه مردى در عشق او بسوزد و شيفته او باشد، لذت مىبرد و حتى در
عشقهايى مثل ليلى و مجنون هم گفته شده كه مجنون بيشتر به عشق ليلى فكر مىكرد؛ نه به خود او و به همين خاطر، وقتى به او رسيد، احساسش فروكش
كرد و با خود گفت: اى كاش به ليلى نرسيده بودم!
..........................................................
1. مرتضى مطهرى، مسئله حجاب، ص 135.
[align=left]انشاالله ادامه دارد......
التماس دعا.
روابط آزاد، خواستگاري از پسرها، ازدواج، حجاب و..... يک دنيا سوال
مدیران انجمن: قهرمان علقمه, شورای نظارت
-
- پست: 33
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷, ۶:۴۶ ب.ظ
- سپاسهای دریافتی: 6 بار
- تماس:
-
- پست: 33
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷, ۶:۴۶ ب.ظ
- سپاسهای دریافتی: 6 بار
- تماس:
ادامه بحث اول: مردها لیاقت خواستگاری شدن را ندارند، چرا؟
[align=center]3. تسليم شكستها و ناملايمات شدن؛ اولاً انسان از وقتى قدم به دنيا مىگذارد، دائما در حال تجربه است. شكستها و
سختى هاست كه او را مىسازد و به او درس مىدهد. اگر بنا باشد با چند بار زمين خوردن، كودك تسليم شود و ديگر سعى
نكند راه رفتن را تمرين كند، هميشه بايد زمينگير باشد. ثانيا در زندگى مسائل زيادى وجود دارد كه همه آنها در يك درجه از
اهميت نيستند. انسان انديشمند كسى است كه به هر چيزى به اندازه خودش بها بدهد. بنابراين، اگر بخواهيم به خاطر هر
شكستى اميدمان را از زندگى و از رسيدن به هدف اصلى زندگى - كه همانا رسيدن به قله كمال و خودسازى و شكوفا
كردن استعدادهاى انسانى و در يك كلمه بندگى خداست - از دست بدهيم و در گوشهاى نشسته، زانوى غم بغل كنيم،
دچار خسارت و ضرر بزرگى شدهايم. اگر اين مطلب را بپذيريم كه زندگى دنيا محدود است و يك روز تولد و روز ديگر مرگ
است و حداكثر 50 يا 60 سال عمر مفيد و دست آخر بايد سفر كرد و تن خاكى را به خاك سپرد و جان الهى را به آسمان برد،
برايمان اين گونه مسائل، كوچك و حقير جلوه مىكند و آن وقت است كه ديگر چيزى ما را ناراحت نمىكند؛ مگر آن چيزى كه
در رسيدن ما به آن هدف اصلى، يعنى كمال معنوى، مانع ايجاد كند.
حال با توجه به اين سه نكته مهم، نتايج زير را مىتوان به دست آورد:
1. در انتخاب همسر و تصميم براى ازدواج، نبايد تسليم احساسات شد؛ بلكه بايد با تفكر و دورانديشى از يك طرف و با
مشورت و همفكرى خانوادهها از طرف ديگر، اقدام كرد.
2. در تشكيل زندگى و ازدواج، هر اظهار عشقى، حتى اگر هم واقعى و از ته قلب باشد، به معناى حرف آخر نيست و بلكه
اظهار عشق، حرف اول است و حرفها و مسائل ديگرى هم وجود دارد كه بايد آنها هم بيان و حل شوند.
3. به علت تفاوتى كه پسر و دختر به طور طبيعى دارند، بهتر آن است كه خواستگارى و درخواست ازدواج، از طرف مرد
باشد. اگر عكس اين مسئله اتفاق بيفتد، حيثيت و ارزش دختر از بين مىرود؛ گاهى اوقات هم دچار شك و ترديد مىشود و
چه بسا موجب تنفر و دورى از از آن دختر مىشود؛
جريانى كه از صدر اسلام نقل شده است، بايد بر ويژگىهاى فردى آن نيز توجه شود؛ مثلاً در يك مورد زنى كه از تنهايى
مىترسيد به رسول خدا صلىاللهعليهوآله، گفت: اگر همسر مناسبى مىشناسيد، به خواستگارى من بفرستد؛ زيرا
شبها در خانه احساس امنيت نمىكنم. در موارد استثنايى هم اگر دخترى بخواهد نظر پسرى را - كه براى خود بسيار
مناسب مىبيند - جلب كند، بايد خيلى احتياط كند و به وسيله واسطههايى مطمئن و فهميده، كارى كند كه آن پسر خود
متمايل به دختر شود؛ نه اين كه حالت التماسى وگدايى پيدا كند؛ زيرا با اين كار، ارزش خود را از دست مىدهد؛
[align=left]انشاالله ادامه دارد....
التماس دعا.
[align=center]3. تسليم شكستها و ناملايمات شدن؛ اولاً انسان از وقتى قدم به دنيا مىگذارد، دائما در حال تجربه است. شكستها و
سختى هاست كه او را مىسازد و به او درس مىدهد. اگر بنا باشد با چند بار زمين خوردن، كودك تسليم شود و ديگر سعى
نكند راه رفتن را تمرين كند، هميشه بايد زمينگير باشد. ثانيا در زندگى مسائل زيادى وجود دارد كه همه آنها در يك درجه از
اهميت نيستند. انسان انديشمند كسى است كه به هر چيزى به اندازه خودش بها بدهد. بنابراين، اگر بخواهيم به خاطر هر
شكستى اميدمان را از زندگى و از رسيدن به هدف اصلى زندگى - كه همانا رسيدن به قله كمال و خودسازى و شكوفا
كردن استعدادهاى انسانى و در يك كلمه بندگى خداست - از دست بدهيم و در گوشهاى نشسته، زانوى غم بغل كنيم،
دچار خسارت و ضرر بزرگى شدهايم. اگر اين مطلب را بپذيريم كه زندگى دنيا محدود است و يك روز تولد و روز ديگر مرگ
است و حداكثر 50 يا 60 سال عمر مفيد و دست آخر بايد سفر كرد و تن خاكى را به خاك سپرد و جان الهى را به آسمان برد،
برايمان اين گونه مسائل، كوچك و حقير جلوه مىكند و آن وقت است كه ديگر چيزى ما را ناراحت نمىكند؛ مگر آن چيزى كه
در رسيدن ما به آن هدف اصلى، يعنى كمال معنوى، مانع ايجاد كند.
حال با توجه به اين سه نكته مهم، نتايج زير را مىتوان به دست آورد:
1. در انتخاب همسر و تصميم براى ازدواج، نبايد تسليم احساسات شد؛ بلكه بايد با تفكر و دورانديشى از يك طرف و با
مشورت و همفكرى خانوادهها از طرف ديگر، اقدام كرد.
2. در تشكيل زندگى و ازدواج، هر اظهار عشقى، حتى اگر هم واقعى و از ته قلب باشد، به معناى حرف آخر نيست و بلكه
اظهار عشق، حرف اول است و حرفها و مسائل ديگرى هم وجود دارد كه بايد آنها هم بيان و حل شوند.
3. به علت تفاوتى كه پسر و دختر به طور طبيعى دارند، بهتر آن است كه خواستگارى و درخواست ازدواج، از طرف مرد
باشد. اگر عكس اين مسئله اتفاق بيفتد، حيثيت و ارزش دختر از بين مىرود؛ گاهى اوقات هم دچار شك و ترديد مىشود و
چه بسا موجب تنفر و دورى از از آن دختر مىشود؛
جريانى كه از صدر اسلام نقل شده است، بايد بر ويژگىهاى فردى آن نيز توجه شود؛ مثلاً در يك مورد زنى كه از تنهايى
مىترسيد به رسول خدا صلىاللهعليهوآله، گفت: اگر همسر مناسبى مىشناسيد، به خواستگارى من بفرستد؛ زيرا
شبها در خانه احساس امنيت نمىكنم. در موارد استثنايى هم اگر دخترى بخواهد نظر پسرى را - كه براى خود بسيار
مناسب مىبيند - جلب كند، بايد خيلى احتياط كند و به وسيله واسطههايى مطمئن و فهميده، كارى كند كه آن پسر خود
متمايل به دختر شود؛ نه اين كه حالت التماسى وگدايى پيدا كند؛ زيرا با اين كار، ارزش خود را از دست مىدهد؛
[align=left]انشاالله ادامه دارد....
التماس دعا.