3. آزادى انسان از تعلقات درونى
در انديشه حضرت على(ص)، آزادى همهجانبه انسان از تمام تعلقات و قيد و بندهايى مورد توجه قرار گرفته است كه به نوعى انسان را از مسير تكامل و تعالى باز مىدارد. آزادى و آزادگى انسان مفهوم عامى است كه تمامى حوزههاى مرتبط با انسان اعم از درونى و بيرونى را در بر مىگيرد، آزادى از تعلقات درونى، اولين گام در راه آزادى است.
يكى از مهمترين اهداف خلقت انسان، تكامل و تعالى او است و اين مهم در مرحله اول جز با آزادى درونى انسان ميسر نمىگردد. حضرت على(ع) با اين استدلال كه
«اى انسان، خداوند تو را آزاد قرار داده است» به او هشدار مىدهد كه مبادا طمع، تو را بنده خود قرار دهد.[10]
همچنين ممكن است انسانها اسير تعلقات و وابستگىهاى دنيوى باشند، به همين دليل حضرت بانگرشى ديگر به انسان، از مردم مىخواهد كه
دل به دنيا نبندند و بنده و اسير دنيا نشوند.[11]
از ديگرقيد و بندهاى درونى انسان، قيد و بند
شهوت است، حضرت على(ع) بر اين باور است كهبندگى و بردگى شهوت، بدتر و شديدتر از بندگى و بردگى افراد ديگر است و
آزادى از اينبردگى بهسختى امكانپذير است.[12]
اما قيد و بند اصلى و مهمتر در درون انسان، كه شايدبتوان فقرههاى فوق را نيز در آن جاى داد هواى نفس يا نفس اماره انسان است. پيروىاز هواى نفس، انسان را از رشد و تكامل و شناخت حق و پايبندى به آن باز مىدارد،[13]و اگر هواى نفس بر انسان غلبه كند او را كور و كر و پست و اسير مىسازد.[14]
بههمين دليل حضرت على(ع) در موارد مكرر، انسان را به آزاد شدن از تعلقات و خواستهاى نفسانى فرا مىخواند.[15]
قيد و بندها و تعلقات درونى انسان، غل و زنجيرهايى بر روح او هستند كه آن را از حركت و پرواز باز مىدارد و در روند تكامل و تعالى او اخلال ايجاد مىكنند. انسان در وجود پيچيده خود، داراى قابليتها و استعدادهاى قوى و فراوان براى تكامل و تعالى است، در
درجه اول، برخى از تعلقات و وابستگىهاى درونى انسان، فرصت استفاده از اين قابليتها و استعدادها را از انسان سلب مىكنند. در
درجه دوم، برخى ديگر از اين تعلقات، بهعنوان مانع، بازدارنده انسان در مسير رشد و تكامل هستند؛
كسى كه خواهان رشد و تكامل و تعالى است بايد از قيد و بند تعلقات و هواهاى نفسانى آزاد شود و چونان اميرالمؤمنين(ع) بنده هستىبخش بىنهايت باشد، و با آن حضرت همنوا شود كه:
خدايا مرا اين عزّت بس كه بنده تو باشم و اين افتخارم بس كه تو پروردگار منى.[16]
بدون ترديد تا انسان از قيد و بند تعلقات و هواهاى نفسانى خود آزاد نشود نمىتواند به اين مرحله از بندگى پروردگار نايل گردد.
آزادى از قيد و بندها و تعلقات درونى، حتى در تعامل با ديگران و عرصههاى سياسى اجتماعى نيز تبعات و تأثيرات جدى به دنبال دارد. با وجود اين تعلقات و قيد وبندها، انسان داراى نگرش و بينشى محدود و تنگنظرانه خواهد بود، هميشه در بند خويش است و قادر نيست جز به خود و خواستهاى خود به چيز ديگرى فكر كند و به فراتر از خود بينديشد،
اين ويژگى، باتقويت خودبينى و خودخواهى در انسان، مانع نگرش اجتماعى، ملى و جهانى براى او مىشود، در جامعهاى كه هر كس فقط به خويش و منافع خودمىانديشد، وفاق ملى و روحيه كار جمعى ايجاد نخواهد شد، تحمل وسعه صدر به حداقل مىرسد، و با ترجيح منافع فردى بر منافع جمعى و اجتماعى، منافع ملى چندان اهميت و جايگاهى نخواهد داشت. در عوض، خودخواهى و منيّت افراد به شدت رشد خواهد كرد. اين اتفاق در سطح نظام سياسى و
حوزه نخبگان سياسى، بسيار فاجعهانگيز خواهد بود.
ادامه دارد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[10]. نهج البلاغه، پيشين، قصار 367، صص 425-6 و قصار 456، ص442. / شرح غررالحكم و دررالكلم، پيشين، ج1، ص113، و ج4، صص 352-353 و ج6، ص317.
[11]. همان، خطبه83، ص60 و قصار 133، ص385. / شرح غررالحكم و دررالكلم، پيشين، ج4، ص353.
[12]. شرح غرر الحكم و دررالكلم، پيشين، ج4، ص.352
[13]. نهج البلاغه، پيشين، خطبه 42، ص40. / شرح غررالحكم و دررالكلم، پيشين، ج4، ص499 و ج5، ص196.
[14]. غررالحكم و دررالكلم، پيشين، ج5، ص459،ج6، ص139.
[15]. نهج البلاغه، پيشين، قصار 359، ص424. / شرح غررالحكم و دررالكلم، پيشين، ج6، ص340.
[16]. محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، (بيروت: مؤسسة الوفاء، 1403 هجرى، 1983م) ج91، ص92.