#:#: مناظرات امام رضا (ع) :#:#

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

#:#: مناظرات امام رضا (ع) :#:#

پست توسط مائده آسمانی »

 بسم الله الرحمن الرحیم 
 
مناظره امام رضا(ع) با زردشتيان
 


بزرگ زردشتيان به گفتگوى با امام دعوت شد .


امام عليه السلاماز او پرسيد : دليل تو بر نبوّت زردشت چيست ؟

بزرگ زردشتيان : او چيزهايى براى ما آورده كه پيش از او كسى نياورده بود. ما او را نديده ايم؛ ولى از پدران ما به ما رسيده كه او چيزهايى را براى ما


حلال كرده كه ديگران نكرده اند. از اين جهت ، ما پيرو او شديم .



امام عليه السلام :آيا از راه اخبار پيشينيان ، نبوّت او براى شما ثابت شده است ؟


بزرگ زردشتيان : آرى .

امام عليه السلام :اين اخبار ، در مورد نبوّت پيامبران[ ديگر] و موسى و عيسى و محمّد هم هست. پس چرا به نبوّت اينها اعتراف نمى كنيد ؟

بزرگ زردشتيان ، ديگر نتوانست چيزى بگويد . ابّهت خاصى مجلس را فرا گرفته بود و ديگر كسى چيزى نمى گفت.


امام عليه السلام : امام، خطاب به حاضران نمود و فرمود : اگر در ميان شما كسى هست كه مخالف با اسلام است ، بدون اين كه شرم كند ،


هر چه مى خواهد ، سؤال كند ؟



شخصى به نام عمران ، از جاى برخاست و گفت : اى دانشمند! اگر دعوت به سؤال نمى كرديد ، اقدام به پرسش نمى كردم، كه من به كوفه و


بصره و شام و جزيره رفته ام و با متكلّمين بحث كرده ام؛ ولى هنوز كسى نتوانسته است براى من ، «خداى يگانه اى » را كه جز او قيام به وحدانيت


خود ندارد ، ثابت كند. اجازه مى دهى كه بپرسم ؟



امام عليه السلام :اگر در ميان اين جمعيت ، شخصى به نام «عمران الصابى» باشد ، تويى .


عمران : من همانم .


امام عليه السلام :سؤال كن؛ ولى انصاف را از دست نده، و از پرگويى هاى بى مورد و ستم در بحث بپرهيز .



عمران : به خدا سوگند ، تنها منظورم يافتن حقيقت است .


امام عليه السلام :سؤال كن .


مردم براى اين كه مناظره امام و عمران را بهتر بشنوند ، به هم فشار آوردند و نزديك شدند. عمران شروع به سؤال كرد و امام پاسخ مى داد،


تا اين كه تمام شبهات او حل شد. پس از واضح شدن حقيقت ، او با كمال شهامت در برابر انبوه جمعيت ، به يكتايى خدا و رسالت خاتم انبيا شهادت داد


و سپس رو به قبله كرد و به سجده افتاد .

 
...ادامه دارد  
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

ادامه پست اول«مناظره امام رضا(ع)با زردشتيان»

پست توسط مائده آسمانی »

ادامه پست اول...
بسم الله الرحمن الرحیم


نوفلى مى گويد : وقتى متكلّمين ، كيفيت مناظره و تسليم شدن عمران را مشاهده كردند ، با توجّه به اين كه او كسى بود كه تا كنون هيچ كس

در فنّ مناظره بر او پيروز نشده بود، هيچ كدام جرأت بحث كردن با امام را پيدا نكردند . بنابراين ، مجلس پايان يافت و مردم ، متفرق شدند .

من با گروهى از ياران بودم كه محمّد بن جعفر به دنبال من فرستاد. پيش او رفتم.


او به من گفت : نوفلى! ديدى كه دوستت امروز چه كرد ؟ به خدا سوگند ، گمان نمى كردم كه على بن موسى بتواند اين گونه بحث كند،

و تا كنون ما او را اين گونه نشناخته بوديم! مگر در مدينه درس كلام مى گفت ، يا اهل كلام نزد او جمع مى شدند ؟


گفتم : مردم هنگام حج رفتن نزد او مى آمدند و مسائلى از حلال و حرام سؤال مى كردند، و گاه مى شد كه با كسى كه مى آمد ، مناظره [ ى كلامى ]مى كرد .

محمّد بن جعفر گفت : من مى ترسم كه اين مرد (مأمون) به وى حسد برد و او را مسموم كند، يا بلاى ديگرى بر سرش آورد. به او بگو كه در اين گونه

مجالس شركت نكند . گفتم : از من نمى پذيرد، و تنها هدف اين مرد (مأمون ) ، اين بود كه او را بيازمايد كه آيا چيزى از دانش پدرانش نزد او هست ، يا خير .


محمّد بن جعفر گفت : از قول من به او بگو كه عمويت مايل نيست در اين گونه مسائل وارد شوى و از جهات مختلف دوست داردكه اين گونه برخوردها را

نداشته باشى .


نوفلى مى گويد: وقتى خدمت امام رسيدم و پيغام عمو را به او رساندم،

امام لبخندى زد و سپس فرمود : خدا عمويم را حفظ كند؛ چه خوب او را مى شناسم چرا مايل نيست ؟ اين را بگفت و خدمتكارش را صدا زد و به او گفت :

برو سراغ عمران و او را پيش من بياور .


من گفتم : فدايت شوم! من مى دانم عمران كجاست. او نزد يكى از برادران شيعه است .


فرمود : مانعى ندارد. مركَبى براى او بياوريد. سوار شدم و او را آوردم.

امام به او « خوش آمد » گفت و يك لباس و يك مركَب و ده هزار درهم به او هديه داد .

گفتم : فدايت شوم! مانند جَدّت اميرالمؤمنين عليه السلام رفتار كردى !

سپس فرمود شام آوردند.

مرا طرف راست خود نشاند و عمران را طرف چپ، و با امام ، شام را صرف كرديم . پس از آن مجلس، متكلّمين از مكتب هاى مختلف، پيش عمران جمع مى شدند و

او نظريّه هاى آنان را باطل مى ساخت تا اين كه از او اجتناب كردند ... .
(1)

--------- پی نوشت -------------------------------

1- بحارالأنوار ، ج 10 ، ص 299 ـ 318 (به نقل از : التوحيد ، صدوق ، ص 428 ـ 457 و عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ص 10087 و الاحتجاج ، طبرسى ، ص 226 ـ 233) .
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

#:#: مناظرات امام رضا (ع) :#:#

پست توسط مائده آسمانی »

 بسم الله الرحمن الرحیم

وجود و شناخت خدا با حواس پنجگانه  


خدمتگذار امام رضا ـ عليه‌السّلام ـ مي‌گويد يكي از زنادقه [1] در حالي كه جماعتي نزد آن حضرت بودند،

خدمت امام رسيد، امام رو به او نمود و فرمود:
اگر فرضاً نظرية شما، در رابطة با مبدأ و معاد صحيح باشد ـ و حال آنكه چنين نيست ـ آيا قبول داري كه در نهايت،

ما و شما يكسان هستيم و نمازها و روزه‌ها و زكاتهاي ما و اعتراف ما به مبدأ و معاد براي ما زياني ندارد؟


زنديق كه پاسخي نداشت، سكوت اختيار كرد.

امام ادامه داد و فرمود: اگر نظرية ما در رابطه با مبدأ و معاد صحيح باشد ـ در حاليكه چنين هم هست ـ آيا قبول داري كه شما هلاك شده‌ايد و ما نجات يافته‌ايم؟

زنديق كه باز پاسخي نداشت، سخن را بجاي ديگر كشيد و گفت: خدا رحمت كند تو را به من بگو كه او (خدا) چگونه است و كجا است؟

امام: واي بر تو، راه را اشتباه رفتي ، او «كجا» را بوجود آورد، او بود و «مكاني» نبود، ونيز او «چگونگي» را ايجاد كرد، او بود و «چگونگي» وجود نداشت،

خداوند با كيفيت و مكان شناخته نمي‌شود و با حواس، قابل درك نيست و او را با هيچ چيز نمي‌توان مقايسه نمود.


زنديق: بنابراين او چيزي نيست، چون با هيچيك از حواس قابل درك نمي‌باشد.

امام: واي برتو، چون حواس نمي‌تواند او را ادراك كند منكر او ‌مي‌شوي، و ما درست بر عكس، بدليل اينكه حواس ما از ادراك او ناتوان است يقين مي‌كنيم

كه او پروردگارما است، و شباهتي با ساير موجودات ندارد.


زنديق: پس به من بگو او كي بوجود آمده؟

امام: تو بمن بگو كه كي نبوده تا به تو بگويم كه كي وجود يافته؟

زنديق: بچه دليل مي‌گويي كه هست؟

امام: به دليل اينكه وقتي به خويش مي‌نگرم مي‌بينم كه نمي‌توانم در طول و عرض، چيزي به خود اضافه كنم و يا كم نمايم و نمي‌توان ناخوشيها را از خويش

دفع، و منفعت را به سوي خود جلب كنم، روي اين حساب فهميدم كه بنياد هستي من بنائي دارد و لذا به او اعتراف كردم.

علاوه بر اين با رؤيت... پديدة ابرها و گردش بادها و جريان خورشيد و ماه و ستارگان و غيره كه آيات شگفت انگيز و متقن آفرينش هستند، دانستم كه اين

امور تدبير كننده و پديد آورنده‌اي دارند.


زنديق: اگر خدا وجود دارد پس چرا چشم او را نمي‌بيند؟

امام: تا ميان او «كه پديده نيست» و آفريد‌‌ه‌ها تفاوت باشد او بالاتر از آنست كه ديده او را درك كند، يا خيال به او احاطه يابد، يا عقل به كنه او برسد.

زنديق: پس حد و مرز او را براي من بيان كن.

امام: او بي‌نهايت است، حد و مرزي ندارد.

زنديق: چرا؟

امام: چون هر چه محدود باشد، نهايت دارد، و احتمال محدوديت مساوي است با احتمال زياده و نقصان. بنابراين او محدود نيست و زياده و نقصان نمي‌پذيرد

و قابل تجزيه نمي‌باشد، و به وهم نمي‌آيد.


زنديق: توضيح بدهيد، اينكه مي‌گوييد خداوند لطيف، شنوا، بينا، دانا و حكيم است، آيا شنيدن جز با گوش و ديدن جز با چشم ، و ظريف كاري جز با دست،

وحكمت جز با سازندگي امكان پذيراست؟


امام: مقصود از اينكه مي‌گوييم خداوند لطيف و ظريفكار است اين است كه او در پديد آوردن مصنوعات، ظرافت و دقت دارد نمي‌بيني وقتي شخصي در اخذ

چيزي ظرافت و دقت به خرج مي‌دهد، مي‌گويند فلاني چقدر با لطافت كار مي‌كند، بنابراين چرا اين معني به آفرينندة با شكوه جهان گفته نشود؟...

و اينكه ما مي‌گوييم خداوند شنوا است براي اين است كه هيچ صدائي از او پنهان نيست... و در تشخيص هيچ لغتي اشتباه نمي‌كند بنابراين او شنوا است

ولي نه بوسيلة گوش.

و گفتيم او بينا است زيرا او جاي پاي مورچة ريز سياه در شب تاريك، بر سنگ سياه را مي‌بيند، او حركت مور را در شب قيرگون مشاهده مي‌نمايد...

بنابراين او بينا است ولي نه به وسيله چشم همانند آفريده‌هاي خود.


اين مناظره آنقدر طول كشيد، تا اينكه در همان جلسه، زنديق اسلام اختياركرد. [2]

-------------- پی نوشت ---------------------
[1] . زنادقه جمع زنديق به معناي بي دين.
[2] . احتجاج طبرسي ج 2 ص 171 ـ 173.
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “امام رضا (علیه السّلام)”