مدیر انجمن: شورای نظارت
Commander مائده آسمانی
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاسهای ارسالی: 7581 بار
سپاسهای دریافتی: 6236 بار
تماس:
پست
توسط مائده آسمانی » شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۶, ۱:۱۷ ق.ظ
پیامبر اخلاق
رسول جعفریان
ويژگيهاي اخلاقي رسول خدا(ص)
در ميان ويژگيهاي رسول خدا (ص) هيچ چيزي مهمتر از اخلاق آن حضرت وجود ندارد. اين ويژگي همان چيزي است كه خداوند، رسولش را بدان ستوده و
فرموده است: «انك لعلي خلق عظيم»
تو بهترين خلق و خو را داري.
وخود رسول (ص) هم فرموده است كه براي احياي مكارم اخلاقي مبعوث گشته است «انما بعثت لاتمم صالحالا خلاق».
و تازه مسلمانان هم وقتي وصف آن حضرت را براي ديگران ميگفتند، مهمترين ويژگي دعوتش را همين ميدانستند كه: «و يأمر بمكارم الاخلاق».
مفروق نامي هم وقتي مسلمان شده و با محتواي دعوت آن حضرت آشنا شد،خطاب به رسول گفت: اي برادر قريشي! تو مردم را به «مكارم الاخلاق و
محاسن الاعمال» دعوت ميكني. حضرت بعدها هم در آموزههاي خود روي اخلاق تكيه زيادي داشت و ميفرمود: خداوند كريم است، كرامت و ارزشهاي
اخلاقي (معالي الاخلاق) را دوست دارد و از انجام كارهاي حقير و زشت كراهت دارد (مصنف عبدالرزاق: 143.11) و جاي ديگر هم فرمود: سنگينترين چيز
در ترازوي مؤمن در روز قيامت «حسن خلق» است (مصنف: 146.11) و فرمود: بهترين دوست من از ميان شما، كسي است كه بيشترين دوستي را با مردم
دارد و به همين قياس رابطه غير دوستانه (مصنف: 145.11).
درباره اخلاق آن حضرت، مناسباتش با مردم و خانواده مطالب زيادي در منابع گفته شده است. در اينجا برآنيم تا برخي از اين برخوردها و نيز شماري از
روشهاي تربيتي حضرت را در آموزش اسلام به مردم و تفهيم معاني آن به ايشان روشن كنيم.
Commander مائده آسمانی
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاسهای ارسالی: 7581 بار
سپاسهای دریافتی: 6236 بار
تماس:
پست
توسط مائده آسمانی » چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۶, ۱۲:۲۴ ق.ظ
برخورد با خشك مقدسی
يك جنبه مهم تاريخ زندگي پيامبر(ص) رعايت دقيق قوانين الهي و وحياني است. پيامبر تابع قرآن است و به هيچ روي مجاز به تخطي از آنها نيست.
در اين باره، بسان قرآن، از افراط و تفريط بيزار است و تلاش ميكند، همان گونه كه به او دستور داده شده تا مستقيم حركت كند «و استقم كما امرت»
همين رويه را ميان مردم هم ترويج كند.
حضرت ميكوشد تا احكام را به مردم ياد بدهد و حدود دين و احكام شرعي را مشخص كند. در اينميان، يك اصل مهم، تفهيم اين نكته به مردم است كه
دين را بايد از خدا و رسول بگيرند و حلال و حرام را بر اساس قرآن و سنت بشناسند. در خود قرآن، از يهود به خاطر اين كه بيدليل برخي از حلالها را حرامك
ردهاند، چندين بار، گله شده است.
قرآن و رسول و امامان دين، به همان اندازه كه از لااباليگري متنفرند از خشك مقدسي كه ناشي از ضعف قوه عقلاني و تمسك به ظواهر است، هم بيزارند.
در خبري آمده است كه پيغمبر (ص) به مسلمانان دستور دادند در سفر روزه نگيرند، ولي عدهاي از روي خشك مقدسي همچنان روزه ميگرفتند.
حضرت از اين رفتار مردم به خشم آمده، همان طور كه رويشترشان بودند، ظرف آب را سركشيده و فرمودند:
اي خطاكاران، افطار كنيد؟ افطروا يا معشر العصاة. (تهذيب الاثار مسند ابن عباس ج 1، ص 92).
پيامبر (ص) بدون اجازه خداوند چيزي را حلال يا حرام نميكرد، حتي اگر خودش از چيزي بدشميآمد. درباره سير، حضرت از آن متنفر بود و ميفرمود
هر كس سير خورده كنار من ننشيند با اين حال، همان لحظه ميفرمود: من حرام نميكنم، زيرا اجازه تحريم آنچه را كه خداوند حلال كرده ندارم، اما من از
آن بدم ميآيد.«يا ايها الناس انه ليس بي تحريم ما أحل الله و لكنها شجرة أكره ريحها». (امتاع 7.310)
رعايت حلال و حرام الهي، جزو اصولي بود كه پيامبر به مردم آموزش ميداد و بر آن تأكيد ميكرد. اينمطلب را قرآن هم مكرر فرمود بود كه اينها حدود الهي
است و تخطي از آنها بر هيچ كس روا نيست.
آنچه هست، اين كه قرآن و حديث بايد با درايت فهميده شود و ظاهرنگري، انسان را به كج فهميميكشاند. نقل يك روايت در اين زمينه جالب است.
امام حسين (ع) سر مسائل صفين با عبدالله پسر عمروبن عاص كه مانند پدرش در صفين بر ضد امام علي (ع) جنگيد، حرف نميزد. ابوسعيد خدري بعدها
در مدينه ميان آنان واسطه شد تا با يكديگر آشتي كنند. وقتي امام با او سخن گفت، از عبدالله گلايه كرد كه تو بر طبق احاديثي كه از پيغمبر (ص) نقل ميكند،
من را بهترين زمينيان نزد آسمانيان ميداني؛ پس چرا در صفين حاضر شدي و با پدر من كه از من بهتر بود جنگ كردي.
پسر عمرو بن عاص درباره دليل اين مطلب گفت:من زمان پيامبر (ص) زاهد بودم و زندگي را به خود سخت ميگرفتم.
روزها روزه و شبها قيام الليل داشتم. پدرم درباره افراط من به پيامبر (ص) شكايت كرد.
حضرت به من فرمود: از پدرت اطاعت كن.
وقتي پدرم به صفين ميرفت، من هم از او اطاعت كردم.
حضرت فرمودند: اين با «لاطاعة لمخلوق في معصية الخالق»
(عدم جواز اطاعت از كسي وقت معصيت خالق ميكند) سازگار نيست؛ همينطور با آيه «و ان جاهداك انتشرك بي فلا تطعهما» اگر والدين تو، تو را به شرك فرا
خواندند، از آنان اطاعت نكن.
بدين ترتيب عبدالله بن عمرو بن عاص نشان داد كه از جمله پيامبر (ص) كه او را موظف به اطاعت از پدر كرده بوده، تا چه اندازه بد برداشت كرده و ظاهر نگري
كرده است.
Commander مائده آسمانی
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاسهای ارسالی: 7581 بار
سپاسهای دریافتی: 6236 بار
تماس:
پست
توسط مائده آسمانی » چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۶, ۱۲:۳۷ ق.ظ
نظافت شخصي و عطر زدن و..
پيامبر (ص) زندگي اجتماعي و فردي خود را در شكل معمول و حتي خوب آن شكل ميداد. لباسسفيد ميپوشيد، عطر ميزد، موهاي سر را شانه ميكرد
و مرتب دندانهايش را مسواك ميكرد.
در ميان اين مسائل، عطر زدن براي آن حضرت يك اصل بود.
در روايت هست كه در خانه پيامبر، محليبود كه پيامبر هميشه از آنجا خود را عطر ميزده است.
انس ميگويد: كانت لرسول الله سُكّة يتطيّب منها (امتاع 7.101)
در خبر ديگري آمده است كه حضرت ميفرمود در اين دنيا عطر و زن و نماز را بسيار دوست ميدارد، و البته درباره نماز ادامه ميدادند كه قرة عيني في الصلاة.
روشني چشمان من در نماز است (مصنف: 321.4).
شخصي روايت ميكند كه من بچه بودم نزد پيامبر (ص) ميآمديم، سر ما را مسح ميكرد. من وقتي دست پيامبر روي سرم كشيده شد چنان بوي معطري
احساس كردم كه تا حال فراموش نكردهام. و ادامه ميدهد: اين قدر بوي عطر زياد بود كه گويي از كنار مغازه عطاري رد شده بودم. (امتاع 7.102) كسي هم
اگر عطر تعارفي براي پيغمبر ميبرد حضرت هيچ وقت آن را رد نميكرد.
نيز نوشتهاند كه رسول خدا (ص) به بوي خوشش شناخته ميشد: كان رسول الله يعرف بريح الطيب (مصنف: 319.4)
حضرت از خوردن چيزهاي بودار كه مردم را اذيت كند پرهيز ميكرد. مخصوصا وقتي سير داشت و استدلالش هم اين بود كه: أكرهه من أجل ريحه.
خضاب و رنگ كردن موي هم بر آن حضرت اهميت داشت. حضرت به زنان دستور ميداد تا مويهاي خود را خضاب كنند، اگر شوهر دارند براي شوهر،
و اگر ندارند براي آن كه خواستگاران بيشتري داشتهباشند (مصنف: 319.4). حضرت زني را كه در دستانش اثري از خضاب يا حنا نبود، كراهت داشت نگاه كند
(مصنف: 488.7).
تصور عمومي چنان است كه گويي اگر كسي ثروتمند نباشد، نبايد از اين قبيل امور استفاده كند، درحالي كه چنين نيست. حضرت خود زندگي سادهاي،
روي همان حصيري كه شبها نماز شب ميخواند، روز مينشست و با مردم گفتگو ميكرد و ميهمانانش را پذيراي مينمود (امتاع: 115.7). نوع غذا خوردن
او هم در همان حد معمول بود، روي زمين مينشست و غذا ميخورد: كان رسول الله يجلس علي الارض و يأكل علي الارض (امتاع: 7.262) چنان كه در
حديث آمده است تا رسول خدا (ص) زنده بود، سه روز پشت سر هم آل محمد سير نبودند (امتاع: 7.263).
Old-Moderator محدثه
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاسهای ارسالی: 2988 بار
سپاسهای دریافتی: 5531 بار
تماس:
پست
توسط محدثه » پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۶, ۹:۰۶ ق.ظ
Commander مائده آسمانی
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاسهای ارسالی: 7581 بار
سپاسهای دریافتی: 6236 بار
تماس:
پست
توسط مائده آسمانی » پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۶, ۹:۴۷ ق.ظ
پيامبر و شوخ طبعي
پيامبر (ص) فردي شوخ طبع بود و هيچ حالت خشم و عصبانيت در او ديده نشد. در حديث آمده است: كان بالنبي دعابة، يعني مزاحا.
اما اين تبسم به معناي قهقهه زدن نبوده بلكه فقط متبسم بود: ما رأيت النبي ضاحكا ما كان الا يتبسم.
اين شوخ طبعي هم خود او را سرحال نگاه ميداشت و هم مردم را آرام و راضي نگاه ميداشت. آن حضرت به ديگران هم فرصت شوخ طبعي ميداد،
چنان كه يك اعرابي هديه آورده بود، بعد كه پيامبر استفاده كرد، آمد و پولش را مي خواست و ميگفت: پول هديه ما را بدهيد. بعدها هر وقت پيامبر دلگير
ميشد، ميفرمود اين اعرابي كجاست بيايد و ما را از گرفتگي در آورد.
البته پيغمبر از شوخي بيمورد خوشش نميآمد. يكي از شوخ طبعهاي آن زمان عبدالله بن حذافه بود كه پيغمبر او را رهبر سريهاي كرد. در آنجا از سپاهش
خواست آتش روشن كنند. سپس گفت: همه شما در آتش بپريد. آنها گفتند: ما ايمان به پيغمر آورديم تا از آتش مصون باشيم. (در نقل ديگري دارد كه آنها
خواستند خود را در آتش بيندازند كه او نگذاشت و گفت: شوخي كردم.) وقتي نزد پيامبر آمدند و داستان را گفتند، حضرت كار آنها را تأييد كرد و فرمود:
لاطاعة لمخلوق في مصعية الخالق (امتاع 10.63) در کارهايي که معصيت خالق است، نبايد از مخلوق پيروي کرد.
بعد از رسيدن رسول خدا (ص) از بدر مردم به استقبال آمدند. سلمة بن سلامه كه پيامبر به خاطر يكشوخي نادرست، سبب قهر آن حضرت با خود شده بود،
خطاب به مردم گفت: اين كه تبريك ندارد، ما مشتي پير و كچل را كشتيم. رسولخدا(ص) از سخن او خنديد و فرمود: آنان ملاء قريش بودند، كساني كه با ديدنشان
وحشت پديد ميآمد و اگر دستوري ميدادند، به سختي اطاعت ميكرديد. در اين وقت سلمه از فرصت استفاده كرده علت قهر پيامبر را پرسيد.
حضرت فرمودند : زماني كه در «روحاء» عازم بدر بوديم، يك اعرابي نزد من آمد و پرسيد: اگر پيامبري، بگو بدانم كه شتر حامله من، چه ميزايد؟ تو گفتي كه،
خودت با او جماع كردي و از تو حامله شده؛ و تو البته برخورد زشتي كردي! سلمه از رسول خدا (ص) عذر خواست و پيامبر عذرش را پذيرفت.
Commander مائده آسمانی
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاسهای ارسالی: 7581 بار
سپاسهای دریافتی: 6236 بار
تماس:
پست
توسط مائده آسمانی » شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۶, ۱۲:۰۱ ق.ظ
عبادت حضرت
عبادت حضرت هم استثنايي بود. نماز شب كه بر پيغمبر واجب بوده و خدا از او خواست كه «نِصْفه اوانقص منه الا قليلا» كه نيمي از شب يا اندکي
کمتر از آن را قرآن و نماز بخواند. خداوند در قرآن ميفرمايد:
«ان ربك يعلم أنك تقوم ادني من ثلثي الليل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذين معك» (مزمّل 20).
حضرت علي (ع) در يكي از جنگها ميگويد كه همه خوابيده بودند اما پيغمبر مشغول عبادت بود: لقدر أيتنا و ما فينا قائم الا رسول الله ص تحت الشجرة
يصلّي و يبكي حتي اصبح. در ميان ما تنها كسي كه ايستاده و زير يك درخت نماز ميخواند و تا صبح گريه ميكرد، پيامبر بود.
ابوذر هم كه خود آيتي در زهد و عبادت بود ميگويد: صليت مع النبي في بعض الليل فقام يصلي فقمت معه حتي جعلت اضرب رأسي الجُدُرات من
طول صلاته. يك شبي با آن حضرت نماز ميخواندم، آن قدر ايستاد و نماز خواند كه من خسته شده سرم را به ديوار گذاشتم.
همين نماز شب بود كه پيامبر را به مقام محمود، يعني مقام شفاعت رساند و اين سفارش حق تعالي بودكه: و من الليل فتهجد به نافلة لك عسي أن
يبعثك مقاما محمودا. نافله شب را به جاي آر باشد که خداوند تو را به مقام محمود برساند.
Commander مائده آسمانی
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاسهای ارسالی: 7581 بار
سپاسهای دریافتی: 6236 بار
تماس:
پست
توسط مائده آسمانی » شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۶, ۱۲:۰۶ ق.ظ
پيامبر رحمت
خداوند در قرآن ميفرمايد: و ما أرسلناك الا رحمة للعالمين. پيامبر رحمت بدين معناست كه آنحضرت هيچ گاه از مردم خشمگين نميشد، به ويژه در
اموري كه مربوط به آموزش دين به آنان بود. در نقلها دارد كه فكان لايبغضه شيء و لايستفزه. و دارد كه كان اوسع الناس صدرا. و نيز دارد كه قد وسع الناس
منه بَسْطه و خُلْقه فصار لهم أبا. همه اين عبارات به معناي آن است كه حضرت سعه صدر كامل براي دريافت سخنان مردم داشت و سر فرصت به هدايت
آنان ميپرداخت.
پيامبر رحمت بدان معنا بود كه بت پرستان را هم كه آزارش ميدادند نفرين نميكرد و ميفرمود:
خداوندا! قوم مرا هدايت كن.
وقتي به حضرت گفتند مشركين را نفرين كنيد، حضرت فرمود: اني لمأُبْعَث لعّانا و انما بُعِثْت رحمةً (جنة النعيم، 454.1)
تأثير پيامبر تنها در مسلمانان نبوده و نيست. بعثت حضرت ختمي مرتبت، براي همه عالم رحمت بوده و اين رحمت همچنان مستدام است.
Commander مائده آسمانی
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاسهای ارسالی: 7581 بار
سپاسهای دریافتی: 6236 بار
تماس:
پست
توسط مائده آسمانی » شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۶, ۱۰:۵۹ ب.ظ
مردمداري
مردمداري براي هر قشري به گونهاي خاص معنا دارد براي يك رهبر، براي يك خطيب، براي يك امامجماعت مسجد يا كاسب، رفتارهاي خاصي ميتواند
سبب جذب مردم شود. پيامبر حتي در عبادت هم مردم را خسته نميكرد. شنيده نشده است كه پيامبر نماز جماعتش طولاني باشد. البته از اين كه كسي
هم تندتند نماز بخواند بدش ميآمد و تذكر ميداد. درباره حضرت دارد كه: يكثر الذكر، يقلّ اللعن، يطيلالصلاة، يقصر الخطبة و كان لايأنف و لايستكبر. يمشي
مع الارملة والمسكين فيقضي له حاجته. فراوان ياد خدا ميكرد، لعنت كمتر ميكرد، نمازش را با آرامش ميخواند، خطبه نمازش كوتاه بود، تكبر نداشت،
با فقرا و يتيمان مينشست و نياز آنها را برآورده ميكرد.
در همين حال، انتظار احترام هم از مردم نداشت. خدا البته از مردم ميخواست حرمت پيامبر را نگهدارند. اما خود پيامبر پايبند احترامات رسمي نبود.
از اين كه كسي جلوي پايش بلند شود، كراهت داشت. اين خودش محبت بيشتري در مردم ايجاد كرده بود. در نقلي دارد: انه لم يكن شخص أحب اليهم من
رسول الله (ص) فكانوا اذا رأوه لميقوموا اليه لما يعرفون من كراهيته له. هيچ كس براي مردم دوستداشتنيتر از پيامبر (ص) نبود، با اين حال، ميدانستند
كه او خوش ندارد كسي جلويش بلند شود، و آنها بلند نميشدند.
يك نمونه جالب از مردمداري همين است كه وقتي نماز ميخواند و صداي گريه بچهاي ميآمد، سورههاي كوچك را ميخواند تا نماز تمام شود. وقتي
علت را پرسيدند، فرمود اگر نماز را طول ميدادم حواس مادرش پرت ميشد: فخشيت أن يشق ذلك علي ابويه.
حضرت حتي سراغ ضعيفترين آدمها را ميگرفت: زن سياهپوستي در مدينه بود كه كارهاي مسجد را ميكرد. چند روزي خبري از او نشد.
حضرت سراغ گرفت، گفتند: مرد. حضرت فرمودند شما با اينكارتان مرا آزار نداديد كه خبر نكرديد. در اصل مردم تصور كرده بودند اين شخص اين اندازه ارزش ندارد
كه پيامبر (ص) براي او خبر كنند. حضرت فرمود اكنون قبر او را به من نشان دهيد. قبر را نشان دادند.حضرت به سراغ قبر او رفت و بر او درود فرستاد و فرمود
اين قبور گرفتار ظلمت هستند و با درود و صلات ما بر آنها، نوراني ميشود. أن امرأة سوداء كانت تقمّ المسجد أو شابا، فقدها رسول الله (ص)فسأل عنها أو
عنه. فقالوا: مات. قال: أفلا كنتم آذنتموني؟ فكأنهم صغّروا امرها أو أمره. فقال: دلّونيعلي قبره. فدلّوه فصلّي عليه. ثم قال: ان هذه القبور مملوءةٌ ظُلْمة
علي أهلها، و ان الله تعالي ينوّرها لهمبصلاتي عليهم (فتح الباري 1337.3)
رفع سوء ظن از مردم در ارتباط با خود، نكته بسيار مهمي است. پيامبر در آخرين روزها از مردمخواستند تا اگر تصور ميكنند حقي از آنان را ضايع كرده بيايند
و حقشان را بگيرند. اين رفع سوء ظن ازمردم است. نمونه ديگر آن است كه صفيه ميگويد كه رسول خدا (ص) معتكف بود من شبي نزد او آمدم و بعد از
صحبت خواستم بروم. آن حضرت در حجره اسامة بن زيد بود و حضرت با من برخاست تا«ليقلبني». به دو نفر از انصار برخورد. آنها وقتي پيامبر (ص) را ديدند،
بر سرعتشان افزودند. پيامبر فرمود:علي رسلكما آنها صفية بنت حيي، قالا: سبحان الله يا رسول الله. فقال رسول الله: ان الشيطان يجري من الانسان مجري
الدم. و اني خشيت أن يقذف في قلوبكما شيئا. (مصنف: 360.4). پيامبر به آنها فرمود اين صفيه دختر حيي بن اخطب همسر من است. آنها گفتند سبحان الله.
حضرت فرمود: نفوذ شيطان در بدن مانند خون در رگهاست. من ترسيدم که چيزي به دل شما رسيده باشد و تصور ناشايستي کرده باشيد.
Commander مائده آسمانی
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاسهای ارسالی: 7581 بار
سپاسهای دریافتی: 6236 بار
تماس:
پست
توسط مائده آسمانی » شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۶, ۱۱:۰۲ ب.ظ
برخورد با بدويها
پيامبر(ص) با يك جامعه اعرابي سروكار داشت نه جامعه عربي و بنابراين برخوردها در سطح بسيار نازلي بود كه پيامبر(ص) بايد تحمل ميكرد.
در روايتي آمده است كه يك اعرابي از راه رسيده بود و نميدانست مسجد چيست. رفت در يك گوشه مسجد بول كرد. اصحاب ناراحت شدند و قصد
تندي به او داشتند. حضرت فرمود: آزارش ندهيد؛ سپس او را صدا زدند و به او حالي كردند كه مسجد جاي ذكر و عبادت است نه جاي اين قبيل كارها.
معاوية بن حكم ميگويد: من در نماز بودم كسي عطسه كرد. يرحمك الله گفتم. همه متوجه من شدند. دوباره آن شخص عطسه كرد. باز تكرار كردم.
وقتي نگاه مردم را ديدم در وسط نماز گفتم: مادرتان بهسوگتان بنشيند، چرا به من نگاه ميكنيد. مردم با دست روي ران خود زدند. من ساكت شدم. وقتي
نماز حضرت تمام شد، مرا صدا زدند. به خدا سوگند هيچ معلمي را پيش و پس از آن نديده بودم كه اينچنين تعليم دهد. حضرت نه مرا آزار دادند نه تندي كردند،
تنها فرمودند: اين نمازي كه خواندي چون بين آن حرف زدي فايده ندارد، نماز تسبيح و تكبير و تلاوت قرآن است. (فسكت فلما سلم رسول الله منصلاته، دعاني
فبأبي و امي ما رأيت معلما قبله و لابعده أحسن تعليما منه. والله ما ضربني و لا نهرني ولكن قال: ان صلاتك هذه لايصلح فيها شي من كلام الناس انما هي
التسبيح و التكبير و تلاوة القرآن (سبل الهدي 7.19)
نوع آموزش دادن دين توسط آن حضرت در روايت ديگري هم آمده است: شخصي سؤال ميكند: يارسول الله، وقت نماز ميرسد و من جنب هست، چه كنم.
حضرت فرمود من هم گاهي همين طور برايم پيش ميآيد. آن شخص گفت: شما مثل ما نيستيد و بخشوده شدهايد. حضرت فرمودند: به خدا سوگند من هم
دوست دارم خاشعترين باشم و آگاهترين به موارد تقوا «يا رسول الله تدركني الصلوة و أنا جنب أفأصوم؟ حضرت فرمودند: و أنا تدركني الصلاة و أنا جنب فأصوم.
فقال: لست مثلنا يا رسول الله! قدغفر الله لك ما تقدم من ذنبك و ما تأخر. فقال: والله اني لا¤رجو أن أكون أخشاكم لله و أعلمكم بمااتّقي». (مسلم 1110)
پيامبر (ص) به معاذ بن جبل و ابوموسي اشعري كه به يمن ميرفتند فرمودند: يَسّرا و لا تُعَسّرا، بشّرا ولا تنفرّا (
بخاري ـ فتح الباري 6124.10) آسان بگيريد
و سخت نگيريد، بشارت دهيد و تنفر ايجاد نكنيد.
عدهاي به مدينه آمدند و سؤال كردند كه پيامبر چطور عبادت ميكند. وقتي شنيدند، احساس كردند عبادت آن حضرت خيلي زياد نيست. گفتند: بسيار خوب؛
او پيغمبر است و خداوند از همه چيز او گذشته است. يكي از آن افراد گفت: من هر شب تا صبح عبادت ميكنم. ديگري گفت: من هميشه روزه خواهم بود.
ديگري گفت من اصلا ازدواج نميكنم. پيامبر(ص) آمدند و خطاب به آنها فرمود شماها چنين گفتيد، اما من كه خاشعترين و متقيترين هستم شما هستم،
روزه ميگيرم و نميگيرم و نماز ميخوانم و ازدواجم يكنم و اين سنت من است كه هر كس از من است بايد از آن پيروي كند: اما والله اني لاخشاكم لله و
أتقاكم له، لكنياصوم و افطر و اصلي و ارقد و أتزوج من النساء فمن رغب عن سنتي فليس مني. (بخاري، فتح الباري 5063.9).
Junior Member chaleshdin
پست: 49
تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۶:۲۸ ب.ظ
محل اقامت: تهران
سپاسهای ارسالی: 196 بار
سپاسهای دریافتی: 154 بار
تماس:
پست
توسط chaleshdin » یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸, ۳:۵۴ ب.ظ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم
" پیامبر ما و شما "
ـــ با آن کس که اندامش را با خاکستر آلود، مهر ورزید.
ـــ برای آن که پیشانیش را شکست دعا کرد .
ـــ خانه آن کس را که ستیز با او پیشه اش بود، پناهگاه دشمنان ساخت.
ـــ محبت با فطرتش عجین شده بود.
ـــ آیین مهرورزی، همه شریعتش شده بود.
ـــ آن چه از چشمانش می تراوید، عاطفه بود.
ـــ وپیامی که از زبانش به دل می نشست، رحمت.
ـــ پیامبری که پیامش را بر بال مهر نشاندوتا بیکرانه های زمین ودورهای زمان روانه ساخت،تاما که قرابتمان با او به دو گوهر" قرآن" و " عترت" است .
ما نیز یادآور سخن مولایمان باشیم که فرمود:
"فتاس بنبیک الاطیب الاطهر"
و با خود زمزمه کنیم:
شیر را بچه همی ماند بدو تو به پیغمبر چه می مانی بگو ؟
"مرحوم علامه کرباسچیان"
چالش ها
[External Link Removed for Guests]
http://chaleshha.blogfa.com
هر کجا سبز است نام
فاطمه (س) است
این سیادت از مقام
فاطمه (س) است
ناز آن اشکی که
زهرا (س) باور است
وای بر چشمی که بی
زهرا (س) تر است