نگاهي به آيۀ « ولايت » ...

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

ديدگاه فضل بن روزبهان در مورد معناى ولايت و آيه مباركه :

فضل بن روزبهان نيز در اين مورد اظهار نظر كرده است. وى در ردّ نظر علامه حلى رحمه اللّه مى نويسد:

«قرائن و شواهد دلالت دارند كه مراد از ولايت در اين جا نصرت و يارى است. بنا بر اين منظور از آيه (انّما وليّكم اللّه ورسوله والّذين آمنوا . . .)،

اين است كه ياور شما خدا، پيامبرش و كسانى هستند كه نماز مى خوانند و در حال ركوع صدقه مى دهند»(1).


که در ادامه إن شاء الله ، ردّ کلام ابن روزبهان را ارائه خواهیم داد ...



--------------------------------------
(1) احقاق الحق: 2 / 408.
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

ردّ ديدگاه ابن روزبهان


درست است كه نصرت و يارى يكى از معانى ولايت است، هم چنان كه در كتاب هاى لغت نيز آمده است، اما رواياتى كه در اين مورد رسيده بيانگر اين است

كه در اين جا مراد از ولايت، نصرت و يارى نيست.

به نمونه اى از اين روايات كه در تفسير فخر رازى، تفسير ثعلبى و ديگر كتاب ها آمده توجّه كنيد:
 
«أنَّ النّبىّ لمّا علم بأنّ علياً تصدّق بخاتمه للسّائل تضرّع إلى اللّه وقال: اللهم إنّ أخي موسى سألك قال:

(ربّ اشرح لى صدرى ويسّرلى أمرى واحلل عقدةً من لسانى يفقهوا قولى واجعل لى وزيراً من أهلى هارون أخى اشدُد به أزرى

وأشركه في أمري كي نسبّحك كثيراً ونذكرك كثيراً انك كنت بنا بصيراً).

فأوحيت إليه: (قد اُوتيت سُؤلك يا موسى)
(1).

اللهم وإنّى عبدك ونبيّك فاشرح لي صدري ويسّرلي أمري واجعل لي وزيراً من أهلي عليّاً اُشدد به ظهرى . . ..

قال ابوذر: فواللّه، ما استتمّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله الكلمة حتّى هبط عليه الأمين جبرائيل بهذه الآية: (إنّما وليكم اللّه ورسوله . . .)


إلى آخر الآية»
(2) 


«وقتى پيامبر فهميد كه على انگشتر خود را به فقير داده، دست به دعا برداشت و با تضرّع به درگاه خداوند چنين عرضه داشت: «پروردگارا! برادرم موسى از تو

درخواست نمود و گفت: (خداوندا! سينه ام را گشاده و پرتحمّل كن و كارم را آسان نما و گره را از زبانم بگشا تا سخن مرا بفهمند، و براى من از خانواده ام

وزيرى قرار ده، هارون برادرم را؛ پشت مرا به او محكم كن و او را در امر من شريك گردان تا تو را بسيار تسبيح كنيم و بسيار به ياد تو باشيم،

همانا تو به ما بينا هستى).

پس تو به او وحى كردى: (اى موسى! آن چه را مى خواستى قطعاً به تو داده شد).

پروردگارا، من هم بنده و پيامبر تو هستم، پس سينه ام را گشاده و پرتحمّل كن و كار مرا آسان نما و براى من از خانواده ام وزيرى قرار ده، على را،

و به وسيله او پشت مرا محكم كن . . ..

ابوذر گويد: به خدا سوگند! هنوز دعاى پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله
(3)تمام نشده بود كه جبرئيل امين نازل شد و اين آيه را آورد:

(تنها ولى شما خداست و پيامبرش . . ) تا پايان آيه».



آيا هيچ انسان عاقل و فهميده اى، كه كمترين توجّه به لغت و روش قرآن و آن چه از پيامبر صلى اللّه عليه وآله وارد شده داشته باشد،

مى پذيرد كه ولايت در اين آيه، با اين قرائن، به معناى نصرت و يارى باشد؟

آيا عقل انسان چنين كارى را مى پذيرد كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به درگاه خداوند تضرّع و زارى كند تا خداوند به مردم اعلام كند كه على ياور شماست؟!

پيامبر صلى اللّه عليه وآله با چنين حالى و در چنين حالتى دست به دعا برداشته است تا خواسته او آن باشد كه خداوند آيه اى را نازل كند

و به مردم بفهماند كه على عليه السلام ياور مؤمنان است؟

آيا كسى شك داشته كه على عليه السلام ياور مؤمنين است تا پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله ناگزير شود كه دست به دعا بردارد و اين گونه به راز و نياز بپردازد،

و پيش از آن كه دعاى حضرتش تمام شود، اين آيه نازل شود:

 (انما وليكم اللّه ورسوله والذين آمنوا . . )

«تنها ناصر و ياور شما خدا و رسول او و مؤمنين هستند، . . .». 


با وجود اين همه قرائن و شواهد، آيا صحيح است كه بگوييم: منظور از (وليّكم) ناصر و ياور است؟


-------------------------------------------
(1) سوره طه: 25 ـ 36.
(2) تفسير فخر رازى، 11 / 25. تفسير ثعلبى.
(3) على رغم اين كه در منابع اهل سنّت درود و صلوات پس از نام مبارك پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به صورت ناقص (ابتر) آمده است،
ما طبق فرمايش حضرتش، درود و صلوات را به صورت كامل آورده ايم.
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

 حاصل بررسى :  


سخن پايانى در زمينه بررسى معناى واژه ولايت اين است كه اگر ولايت مشترك لفظى باشد و ما براى تعيين آن معنا كه خداوند اراده نموده است، نياز به قرينه داشته باشيم،

قرائن لفظيّه و مقاميه، معنى كلمه ولايت را واضح و آشكار مى سازد.

در اين صورت معناى واژه ولايت اولويّت و سزاوارتر بودن در به عهده گرفتن امور مسلمان ها خواهد بود و اين اولويّت براى خدا، رسولش

 و براى مؤمنانى كه نماز مى خوانند و در حال ركوع صدقه مى دهند، ثابت خواهد بود. 

پس از بررسى واژه (إنّما) و واژه «ولايت» در اين آيه شريفه مى توان گفت كه به راستى واژه (و) در (والذين آمنوا) براى عطف است؛

يعنى به جز خدا و پيامبر صلى اللّه عليه وآله اين عدّه نيز بر شما ولايت دارند.

ولى واوى كه در (و هم راكعون)آمده واو حاليه است، يعنى در حال ركوع زكات مى پردازند.

با توجّه به تمامى اين نكات مى توان گفت كه ( انّما وليكم ) يعنى تنها خدا، پيامبرش و مؤمنانى كه نماز به پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند، بر شما اولويّت دارند.

تا كنون اين نتيجه را به دست آورديم كه هم قرآن و هم روايات اين معنا را روشن كردند كه چه كسى در حال ركوعِ نماز صدقه داده، و اين آيه در مورد چه كسى نازل شده است.

.
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

 بخش سوم :  شبهه هايى درباره آيه ولايت !  


چند شبهه در مورد آيه ولايت

با توجّه به استدلال متقنى كه در مورد آيه ولايت انجام پذيرفت معناى آن روشن شد. در اين بين اعتراض ها و اشكال هايى نيز بر اين استدلال
وارد شده كه لازم است به آن ها پاسخ بگوييم تا جاى هيچ شكّ و شبهه اى باقى نماند.
ما در ضمن بيان مطالب گذشته به اعتراض شيخ الاسلام «ابن تيميّه» اشاره كرديم و گفتيم كه پيش از آن كه سخن او اعتراض باشد، افترا و تهمتى است كه بر شيعيان روا داشته است. در واقع اين اعتراض نه تنها افترا بر شيعه است بلكه افترا و تهمت بر بيشتر مفسّران، محدّثان، بزرگان علما و متكلّمان اهل تسنن نيز به شمار مى رود تا آن جا كه تمامى آن ها را دروغگو دانسته است.
البته روش ابن تيميّه در كتابش همين گونه است. من از آغاز تا پايان كتاب او را با دقّت بررسى كردم و به نكاتى دست يافتم كه اگر كسى از آن ها آگاه شود نه تنها او را كافر دانسته، بلكه ـ بالاتر از آن ـ هر كس كه او را «شيخ الاسلام» ناميده است نيز كافر خواهد دانست.

----------------------------------------------------------------------------

نخستين شبهه: معناى ولايت

نخستين شبهه، در معناى ولايت است كه پيش تر به آن اشاره شد و به طور مختصر به آن پاسخ داديم.

اين شبهه را فضل بن روزبهان در كتاب ابطال الباطل مطرح كرده است. او اين كتاب را در ردّ كتاب علاّمه حلّى رحمه اللّه نوشته است.

پس از او سيّد قاضى نوراللّه تسترى در كتاب احقاق الحق و شيخ محمّد حسن مظفّر در كتاب دلائل الصّدق كتاب او را نقد كرده و به اشكال هاى او پاسخ داده اند.

.
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

 دومين شبهه: «واو» حاليه يا عاطفه ؟ 

شبهه ديگرى كه در اين زمينه مطرح شده است اين است كه برخى احتمال داده اند كه «واو» در (و هم راكعون)، «واو» عاطفه است نه «واو» حاليّه(1).

بنا بر اين، آيه را اين گونه مى خوانيم:

 (انّما وليّكم اللّه ورسوله والّذين آمنوا الّذين يقيمون الصّلاة ويؤتون الزّكاة وهم راكعون

 «تنها ولى و صاحب اختيار شما خداست و پيامبرش و كسانى كه ايمان آورده اند؛ همان كسانى كه نماز برپا مى دارند و زكات مى دهند و ركوع مى كنند». 


نه اين كه در حال ركوع زكات مى دهند ، بلكه آن ها سه كار جدا از هم انجام مى دهند:

[align=left]هم نماز مى خوانند، هم زكات مى دهند و هم در مقابل خدا به ركوع مى روند !!! 


از اين رو اين آيه شريفه هيچ ارتباطى با قضيه بخشيدن انگشتر نخواهد داشت.

حقيقت آن است كه اگر اين احتمال وارد باشد و احتمال صحيحى هم باشد، ديگر نمى توانيم به اين آيه استدلال كنيم؛ زيرا معروف است

كه اگر احتمالى بر خلاف استدلال باشد، آن استدلال مخدوش خواهد شد و از بين خواهد رفت...


[align=left]ادامه دارد ... 


------------------- پی نوشت ----------------------
(1) پيش تر گفتيم كه مراد از «واو» عاطفه آن است كه جمله بعدى را به وسيله عطف به جمله قبلى مرتبط سازد و آن را در حكم جمله قبلى شريك مى سازد؛ اما «واو» حاليه حالت وقوع كار را بيان مى كند. به عنوان مثال وقتى مى گوييم: جاء زيد وعَمْرو يعنى زيد و عمرو آمدند، حرف «واو» عاطفه است اما وقتى مى گوييم: جاء زيد وهو قائم يعنى زيد آمد در حالى كه ايستاده بود؛ حرف «واو» در اين مثال حاليه است و با اين دو نظر معناى آيه با هم متفاوت خواهد بود.
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

پاسخ :


اين احتمال با نگاه اجمالى به رواياتى كه در مورد اين قضيّه وارد شده، خيلى زود از بين مى رود و جايى براى آن باقى نمى ماند.

اگر به تفسير الدرُّ المنثور مراجعه نماييم و آن روايات را ملاحظه كنيم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه اين «واو»، واو حاليّه است نه «واو» عاطفه.

در اين كتاب و همچنين در ساير كتاب ها در ذيل آيه ولايت اين گونه روايت شده است:

 «تصدّق علىّ وهو راكع»(1)

«على عليه السلام در حال ركوع صدقه داد». 


همچنين در روايت ديگرى كه در الدرُّ المنثور آمده است چنين مى خوانيم:

«أنّ النبي صلى اللّه عليه وآله سأل السائل، سأل ذلك المسكين الّذي أعطاه الإمام خاتمه، سأله قائلاً: «على أيّ حال أعطاكه» ـ أى الخاتم ـ ؟

قال: أعطاني وهو راكع »
(2)

«پيامبر از فقيرى كه امام انگشترش را به او بخشيده بود، پرسيد: «در چه حالى انگشتر را به تو داد؟»

گفت: «در حال ركوع آن را به من داد».



آرى، شخص پيامبر صلى اللّه عليه وآله از فقير مى پرسد كه در چه حالى على عليه السلام انگشتر را به تو داد. بنا بر اين «واو» حاليه است

  و هيچ جايى براى اين اشكال و احتمال باقى نمى ماند. 


-----------------------------------------
(1) تفسير ابن ابى حاتِم: 4 / 1162.
(2) الدرُّ المنثور فى التفسير بالمأثور: 3 / 105.
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

 سومين شبهه :  على عليه السلام به خدا توجه داشت يا به سائل؟  


سومين شبهه اى كه درباره استدلال به آيه ولايت مطرح شده از سه جهت بيان شده است:

1 ـ على عليه السلام اين انگشتر را از كجا آورده بود؟ و چگونه صاحب اين انگشتر شده بود؟

2 ـ ارزش اين انگشتر چقدر بوده؟ در آن زمان قيمت آن چقدر بوده است؟

بديهى است كه اين گونه اعتراض ها شايسته بحث و استدلال نيستند و همان بهتر كه با بزرگوارى از كنار آن بگذريم.


3 ـ امير مؤمنان على عليه السلام كسى بود كه در حال نماز تمام توجّه او به خداى سبحان بود، و هيچ توجّهى به غير آن نداشته است تا آن جا كه

در برخى از روايات آمده است: در يكى از جنگ ها تيرى به پاى آن حضرت فرو رفت. مى خواستند آن تير را بيرون بكشند،

كسى گفت: صبر كنيد تا آن بزرگوار به نماز بايستد، آن گاه تير را از پايش بيرون آوريد، زيرا او در حال نماز درد را احساس نمى كند.

با توجّه به اين روايت چگونه آن حضرت صداى آن مستمند را شنيد و به او توجّه كرد؟ چگونه به او اشاره كرد كه نزديك بيا،

و بعد دستش را دراز كرد تا او انگشتر را از انگشت او خارج كند؟

همه اين كارها مشغول شدن به امور دنيا است، و شايسته نيست انسان در هنگام راز و نياز با خدا به امور اين دنيا توجّه كند.


اشكال قبلى كه مى خواستند «واو» را عاطفه بدانند نه حاليه، اشكالى نحوى بود، و اشكال اول، كه در معناى واژه ولايت بحث كرده بودند، اشكال لغوى بود،
اما اين اشكال، اشكالى عرفانى است؛ زيرا وقتى امير مؤمنان على عليه السلام با خداى خود صحبت مى كند، و با يكديگر نجوا مى نمايند،
او غرق در توجّه به خدا و مشغول خواندن نماز است، در چنين شرايطى چگونه آن حضرت به اين دنيا توجّه مى كند؟


.
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

پاسخ :

اين شبهه را از چند جهت مى توان پاسخ داد:

نخست: خداوند متعال اين واقعه را از مناقب امير مؤمنان على عليه السلام دانسته و آن حضرت را در قرآن مدح كرده است.

پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله نيز خاتم بخشى امير مؤمنان على عليه السلام در حال ركوع را از فضايل او برشمرده است.

مؤمنان و مسلمانان، از زمان نزول اين آيه تا به امروز، آن را از فضيلت ها و ويژگى هاى منحصر به فرد آن امام همام دانسته اند.

بديهى است اگر اين كار امام كوچك ترين اشكالى داشت، هيچ گاه اين عمل از مناقب و فضايل امير مؤمنان على عليه السلام به شمار نمى آمد.


دوم: امير مؤمنان على عليه السلام در نماز به امور دنيوى توجّه نكرده، بلكه تمام توجّه او به خدا و انجام وظايف بندگى بوده است.

در واقع صدقه دادن به فقير عبادتى در ضمن عبادت ديگر بوده و كارى است كه خدا آن را دوست دارد.

شايد بهتر باشد در پاسخ به اين شبهه به بزرگان اهل سنّت كه داراى ذوق عرفانى بوده اند مراجعه كنيم.

آلوسى در اين مورد مى نويسد: همين سؤال را از ابن جوزى(1)پرسيدند، او در پاسخ، اين دو بيت شعر را خواند:

 يسقى و يشرب ولا تلهيه سكرته *** عن النديم ولا يلهو عن الناس

اُطاعه سُكرُهُ حتّى تمكّن من *** فعلِ الصحاةِ فهذا واحد الناس
 

 مى نوشد و مى نوشاند و مستى او، او را از توجّه به ساقى باز نمى دارد و از مردم غافل نمى سازد.

مستى او در اختيار اوست تا جايى كه توانسته همانند انسان هاى هوشيار عمل كند؛ پس او يگانه و منحصر به فرد از اين مردم است
(2) 

اين شعر از ابن جوزى حنبلىِ متعصّب است، همان فردى كه امثال ابن تيميّه و فضل بن روزبهان براى ردّ كردن فضايل امير مؤمنان على عليه السلام

به كتاب هاى او اعتماد مى كنند، ولى او نيز در پاسخ اين اشكال و شبهه ساكت نمى ماند و با اين شعر شبهه را پاسخ مى دهد.

از طرفى امير مؤمنان على عليه السلام در ويژگى هاى خود «جامع الأضداد» بوده، يعنى خصوصيّت هاى متضادّ را در خود جمع كرده است.

اگر چنين نبود يگانه دوران نمى شد، و اين همه فضايل و مناقب به او اختصاص نمى يافت و اگر چنين نبود، وصىّ رسول خدا صلى اللّه عليه وآله

و كفو و هم شأن فاطمه زهرا عليها السلام نمى شد.

بنا بر اين، هيچ كس اين اشكال را در مورد امير مؤمنان على عليه السلام نمى پذيرد كه على عليه السلام در نماز به كارهاى دنيوى توجّه كرده باشد

و از اُنس و توجّه به خدا غافل شده باشد.

آرى، در روايات ما آمده است كه عمر بن خطّاب مى گويد: من چهل بار انگشترم را به فقير بخشيدم، ولى يك آيه هم در شأن من نازل نشد!!! (3)


بنا بر آن چه بيان گرديد روشن شد كه اين اشكال نيز مانند اشكال هاى پيشين بى مورد بوده و قابل پذيرش نيست.


------------------------------------------------------------------
(1) گفتنى است كه ابن جوزى، جدّ سبط بن جوزى است، توجّه به اين نكته لازم است، چرا كه گاهى بين ابن جوزى و سبط بن جوزى اشتباه مى شود.
مراد در اين جا ابو الفرج ابن جوزى حنبلى است كه حافظ حديث بوده و صاحب تأليفات زيادى است و در سال 597 هـ درگذشته است.
(2) تفسير روح المعانى: 6 / 169.
(3) البتّه اين روايت را تا كنون در كتاب هاى اهل سنّت نديده ام.
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

 چهارمين شبهه: [font=Times New Roman]آيه مذكور، جمع را خطاب مى كند اما على عليه السلام فرد است ...  


اعتراض مهمّى كه صورت علمى دارد و بر آيه ولايت مطرح كرده اند اين است كه معترضين گفته اند: على عليه السلام يك نفر است، اما در اين آيه خداوند به لفظ جمع سخن گفته است

و اين بدين معنا است كه مخاطبين آيه بيش از يك نفر بوده اند. خداوند متعال مى فرمايد:

 (والّذين آمنوا الّذين يقيمون الصّلاة ويؤتون الزّكاة وهم راكعون)

«آن كسانى كه ايمان آورده اند، نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند». 



==============

پاسخ :

اين اشكال ظاهر زيبايى دارد و در موارد ديگرى نيز وارد شده است؛ زيرا آيات ديگرى نيز وجود دارند كه در آن ها لفظ جمع به كار رفته، ولى مراد يك نفر است،

مانند آيه مباهله كه خداوند در آن جا مى فرمايد:

 (وانفسنا وانفسكم . . .)

«و بياوريم جان هاى خود و جان هاى شما را».
 

در حالى كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله فقط حضرت على عليه السلام را با خود برد. همچنين پيامبر صلى اللّه عليه وآله از بين زنان، تنها حضرت فاطمه عليها السلام را با خود بُرد

در حالى كه در آيه شريفه مى فرمايد:

 (ونسائنا ونسائكم)

«زن هايمان و زنهايتان». 



اين اعتراض ممكن است در ساير مباحث علمى نيز مطرح شود، لذا ممكن است در برخى از آيات لفظ جمع آمده باشد اما مراد يك نفر باشد.


[align=left]ادامه دارد ... 
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

پاسخ زمخشرى ...


پرواضح است كه دانشمندان زيادى به اين اعتراض پاسخ داده اند از جمله زمخشرى كه از بزرگان علماى اهل سنّت است و در علوم مختلف تأليفاتى دارد.

او كتاب معروفى به نام كشاف در تفسير قرآن دارد، و امتياز آن از ساير تفسيرها به اين است كه قرآن را از لحاظ ادبى و بلاغى تفسير مى نمايد

و اين در نزد اهل فن و خبره مبرهن و واضح است. وى در آن كتاب به اين سؤال اين گونه پاسخ مى دهد:

 «اين كه در چنين مواردى لفظ جمع آورده مى شود به اين جهت است كه بقيّه مردم به انجام دادن اين كار تشويق شوند و توجه مردم را به اين نكته معطوف سازد

كه مؤمن بايد تا اين حدّ بر احسان به فقرا و بيچارگان حريص باشد كه حتى در حال نماز از كمك رسانى و احسان به مستمندان غافل نشود،

و اين چيزى است كه از تمامى مؤمنان خواسته شده است. به همين جهت اين آيه به صورت لفظ جمع آمده است». 



اين پاسخ زمخشرى را بسيارى ديگر از دانشمندان پسنديده اند. اگر اين وجه براى ايجادكنندگان شبهه قانع كننده نباشد خواهيم گفت كه بايد

بر بسيارى از آيات و روايات و سخنان فُصحاى عرب اين ايراد وارد باشد.

همه ما مى دانيم كه در قرآن كريم و در احاديث صحيحه اى كه از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله روايت شده، و همچنين در زبان عربى فصيح،

موارد متعدّدى ديده شده است كه لفظ به صورت جمع به كار رفته، اما مقصود از آن يك نفر است.

.
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
ارسال پست

بازگشت به “امام شناسی”