شگفتي هاي آفرينش ( توحيد مفضّل )

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« حكمت آفرينش درخت و گياه »  


در آفرينش درختان و گياهان نظاره كن .

از آنجا كه درخت نيز بسان حيوان همواره به غذا محتاج است ، از طرفى مانند حيوان دهان و حركت ندارد كه غذا را بگيرد، ريشه هاى آن در دل زمين فرو رفته

تا غذا را ( گاه از اعماق زمين ) بگيرد و به شاخ و برگ و ميوه رساند. پس « زمين » مانند مادر پرورش دهنده آن است و « ريشه ها » چون دهان آن است كه

با آنها غذا را از زمين مى گيرد چنانكه حيوانات ، كودكان خود را شير مى دهند.

نمى نگرى كه چگونه پايه ها و ستونهاى خيمه از هر سو با طناب بسته شده تا بر پاى ايستد، نقش زمين نگردد و يا كج نباشد.

گياه نيز چنين است ، تمام آنها ريشه هاى خود را در دل زمين به هر جانبى دوانيده اند تا آن را پايدار و استوار و ايستاده نگاه دارند. اگر ريشه نبود چگونه يك نخل

تنومند و بلند و صنوبر و چنار بزرگ و تناور در توفانهاى سهمگين بر پاى مى ايستادند؟


[align=center]به حكمت آفرينشگر جل و علا بنگر كه چگونه بر حكمت كار مردم پيشى گرفته و اينان در پايدارى خيمه ها از آن بهره گرفتند ،

در حالى كه اين حكمت و چاره پيش از آنان در آفرينش درخت جارى شده است ؛ زيرا آفرينش درخت پيش از به پا داشتن خيمه است .

نمى بينى كه پايه و ستون خيمه ها از چوب درختان است ، پس صناعت مردم از كار آفرينش گرفته شده است . 
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« آفرينش و وصف برگ درختان »  


اينك اى مفضل ! در آفرينش برگ بنگر و تأمل كن .

چنانكه مى بينى سطح تمام برگ را چيزهايى چون رگ پوشانيده است ، برخى بزرگترند كه به صورت طولى و عرضى كشيده شده اند و برخى نازك

و ظريف اند و گويى كه در ميان رگهاى اصلى ماهرانه بافته شده اند.


اگر بشر با دست خود چنين كارى مى كرد يكساله قادر به ساخت يكى از آنها نيز نبود. و در كار خود به ابزار، حركت ، كار و تلاش و سخن گفتن نياز

داشت ، در حالى كه تنها در چند روز از فصل بهار، دشت و دريا و كوه و صحرا سرشار آكنده از اين برگها مى شود. در اين كار جز نفوذ اراده ردنپذير

الهى هيچ سخن ، تلاش و حركتى وجود ندارد.




با اين حال خوب است كه راز اين رگهاى ظريف ، دقيق و نازك را بدانى .

اين رگها كه يكسره برگ را پوشانيد براى آن است كه به آن ، آب و املاح برساند چنانكه رگها در بدن پراكنده شدند تا غذا را به تمام اجزاى بدن برسانند.

اما در برگ ، رگهاى بزرگتر و اصلى (گذشته از هدف مذكور) كار ديگرى نيز دارند. اين رگهاى بزرگتر براى آن است كه با سختى و استحكام خود، برگ را

نگاه دارند و برگ ، سست ، پژمرده و پاره پاره نگردد. از اين رو گاه كه انسانها مى خواهند صفحه و برگى از پارچه يا... بسازند در طول و عرض آن از چوبهاى

محكمى بهره مى گيرند تا سست و لرزان نگردد.


 پس بدان ، اگر چه آدمى هيچ گاه به كنه و حقيقت تدابير و حكمتهاى نهفته در طبيعت نمى رسد،

اما كار و صنعت او بنوعى حكايتگر طبيعت است .
 



.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« هسته و دانه درخت و گياه »  


در« هسته » و « دانه » و راز آنها انديشه كن .

ــ هسته در دل ميوه قرار گرفته تا اگر مانعى براى كاشتن خود درخت پيش آيد، اين هسته جايش را پر كند. چنانكه گاه كه به چيز نفيس و گرانقدرى نياز فراوان است ،

(قدرى از آن ) در جاى ديگر نگاهدارى مى شود تا اگر آفتى در آنها افتاد و حادثه اى رخ نمود، از آن در جاى ديگر داشته باشيم .


ــ همچنين هسته سخت و محكم ، ميوه نرم و لطيف را نگاه مى دارد. اگر چنين نبود، ميوه مى شكست ، آلوده مى گشت ، و بزودى فاسد مى شد .

ــ برخى از هسته ها را مى شكنند و مى خورند و از برخى ديگر روغن مى گيرند و در جاهاى گوناگون استفاده مى كنند.


ــ حال كه از ( برخى از ) فوايد هسته و دانه ميوه آنها آگاه گشتى ، بينديش كه چرا از هسته ، خرما و از دانه ، انگور پديد آمد؟

مى شد كه به جاى خرما و انگور لذيذ و خوشمزه ، چيزهاى ناخوردنى ديگر؛ سرو و چنار پديد آيد.

  آيا اين جز براى آن است كه انسان را سود و لذت رسانند؟ 


.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« حكمتهاى نهفته در مرگ درختان و تجديد حيات آنها »  

در انواع تدابير و حكمتهاى نهفته در آفرينش درخت بنگر.

مى بينى كه هر سال مى ميرد ولى حرارت غريزى آن در چوب آن مى ماند و مواد ميوه ها از آن زاده مى شود و آنگاه در همه جا پراكنده مى گردد

و چنانكه غذاهاى متنوع و لذيذ را به تو مى دهند، ميوه هاى گوناگون و گوارا و خوش طعم به تو تقديم مى كنند.


شاخه ها همانند دست به سوى تو دراز مى شوند و ميوه هاى نيكو را در اختيارت مى نهند، ريحانها چنان در برابر تو ايستاده اند كه گويى خود را به تو

هديه مى كنند.

اين حساب و كتاب دقيق و حكمت عظيم جز تقديرگر حكيم از آن كيست و چرا اينگونه است ؟

آيا جز براى آن است كه آدمى را از لذت و سود اين ميوه ها بهره رسانند؟

 شگفتا! كه مردم به جاى سپاس بر نعمت ، انكار منعم مى كنند!. 


.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« شگفتى انار و نشانه هاى هدفمندى خلقت »  

از آفرينش حكمت آميز و مدبرانه انار درس عبرت بگير.

(اگر با دقت در آن بنگرى ) در بخشهايى از آن ، بلنديهايى از پيه مى بينى كه دانه ها چنان در آن در صف و چيده شده است كه گويى با دست چيده اند.

دانه ها را چندين قسم مى بينى كه هر قسم نيز از لايه هاى ظريف و نازك ماهرانه بافته شده و جملگى در ميان پوست محكمى جاى گرفته است .

اگر ميان انار، يكسره دانه بود راه غذا به سوى دانه ها بسته بود، پس مطابق تدبير و حكمت اين بلنديها از پيه در ميان دانه ها قرار گرفته و ته دانه ها

به آن متصل است تا از اين طريق به دانه ها غذا برسد. مگر نمى بينى كه دانه هاى انار در درون اين پيه كاشته شده آنگاه با آن لايه ها پيچيده شده

تا سست و لرزان نباشد و روى آنها هم با پوستى استوار و محكم پوشانيده شده تا دانه ها از آفتها نگاه داشته شوند.

  اينها تنها اندكى از شگفتيهاى انار است و اگر كسى در پى درك و يافتن معارف و دانستنيهاى افزونتر باشد
اسرار و حكمتها بيشتر است اما تا اين حد براى درس عبرت و راهيابى بس است .
 


.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« بوته هاى ضعيف و ميوه هاى بزرگ »  

اى مفضل ! در اينكه گياه و بوته اى ضعيف و ناتوان به بار مى نشيند و ميوه هاى سنگينى ؛ چون : كدو، خربزه ، خيار و هندوانه مى دهد بينديش

و در حكمت و تدبير اين كار فكر كن .

آنگاه كه تقدير بر آن شد كه اين بوته ضعيف ميوه هاى سنگين چون اين ميوه ها بار دهد، چنان مقرر گرديد كه بر روى زمين بگسترد.

اگر مانند كشت و درخت مى ايستاد قادر به حمل اين ميوه هاى سنگين نبود و پيش از آنكه ميوه ها برسند و كامل شوند همه چيز در هم مى شكست .

بنگر كه چگونه شاخ و برگش بر روى زمين گسترده مى شود و زمين به جاى بوته ، ميوه هاى سنگين را بر دوش حمل مى كند.

تو به يك بوته كدو و يا خربزه بنگر كه چگونه يكى است ولى پيرامونش را چند ميوه فرا گرفته گويى گربه اى است بر روى زمين كه بچه هايش روى زمين پهن شده اند و از آن شير مى خورند.



.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« زمان رسيدن ميوه ها با زمان احتياج ، هماهنگ است »  

ببين كه انواع درختان و ميوه ها در زمانى قابل استفاده اند كه به آنها نياز است .

مثلا برخى در لهيب حرارت تابستان مى رسند تا انسان با ميل و شوق ويژه اى از آنها بهره ببرد. اگر اين ميوه هاى تابستانى در زمستان مى رسيد

گذشته از زيانى كه در بدن به جاى مى گذارند باعث مى گشت كه مردم ، آن خواست و شوق را در مصرف آنها نداشته باشند و در نتيجه با كراهت

و بى ميلى به جانب ميوه ها بروند.


نمى بينى گاه كه خيارى در زمستان برسد ( و يا آن را در اين فصل عرضه كنند) جز افراد بى مبالات و بى توجه به زيانبار و سودمند، كسى از آن مصرف نمى كند؟


.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« حكمتهاى درخت نخل و فايده شاخه ها و چوب آن »  

اى مفضل ! در « نخل » فكر كن .

ــ از آنجا كه در ميان نخلها شمارى ماده و به تلقيح نيازمندند، برخى از نخلها نيز نر آفريده شدند تا بدون غرس ، عمل لقاح انجام گيرد.

نخل نر مانند حيوان نرى است كه با حيوان ماده لقاح مى كند تا او حامله گردد و خود حملى نداشته باشد.

ــ در چگونگى شاخه نخل انديشه كن و بنگر كه چگونه مانند چيزى كه با دست بافته شده داراى تار و پود است تا سختى و استحكام گيرد

و در زمان بر دوش گيرى خوشه هاى سنگين نشكند و آسيب نبيند. و از بادهاى تند و توفانى صدمه نگيرد و چنان محكم و سخت باشد

كه در كار ساختن ساختمان و سقفها و پلها و ديگر جاها استفاده شود؟


ــ چوب آن نيز گويى كه بافته شده و درهم فرو رفته و تار و پود دارد. اين سختى و استحكام براى آن است كه در كار ساختن ابزار محكم استفاده شود.

دقت كن كه اگر سختى و استحكام آن چوب سنگ بود نمى شد كه در سقفها، در و پنجره ها، كرسيها، جعبه ها و ديگر اشيا به كار آيد.


ــ از ويژگيهاى بزرگ و ممتاز چوب آن است كه بر روى آب مى ماند و فرو نمى رود. مردم همه به اين خاصيت چوب آگاهند ولى از اهميت و بزرگى

حكمت كار بى خبرند. اگر اين خاصيت در چوب نبود چگونه كشتيهاى غول پيكر و ديگر مركبهاى آبى ، مى توانستند بارهاى چون كوه را حمل كنند؟

و مردم چگونه از حمل دشوار بار از سرزمينى به جاى ديگر راحت مى شدند؟ اگر اين امر نبود مردم در سختى مى افتادند و برخى چيزها در سرزمينى

ناياب و يا كمياب مى شد.



.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« ويژگيهاى گياهان دارويى »  

در گياهان دارويى و اينكه هر كدام در تهيه دارويى خاص به كار مى روند بينديش :

يكى مانند « شاه تره » در عروق ، اعماق و مفاصل بدن فرو مى رود و مواد زايد و سنگين را دفع مى كند .

يكى ديگر چون « افتيمون » مواد سودايى را از بدن مى كشد،

ديگرى چون « سكبين » ورمها و همانند آنها را بر مى دارد و...


چه كسى اين مصالح را در اين آفريده ها آفريده است ؟ و چه كسى مردم را نسبت به آنها آگاه كرد جز آنكه آنها را پديد مى آورد؟

و چنانكه برخى پنداشته اند، كجا مى توان تصادفى و اتفاقى به اين ويژگيها پى برد؟

در واقع با ذهن و انديشه و ذكاوت و تجربه آموزى اى كه به انسان عنايت شده او مى تواند به آنها پى ببرد.

حيوانات چگونه از برخى ويژگيهاى درمانى گياهان آگاهند و برخى از درندگان ، زخم خود را با گياهى دارويى درمان مى كنند و پرنده اى

با حقنه كردن ، يبوست خود را درمان مى نمايد و ديگر موارد (ى كه حيوانات از گياهان دارويى استفاده مى كنند)؟



چه بسا ( در آغاز ) در گياهانى كه در دشت و صحرا مى رويد ترديد كنى و بگويى در اين مناطق كه انسانى زندگى نمى كند. اين داروها زايدند

و به كار نمى آيند در حالى كه چنين نيست ، شاخ و برگشان غذاى حيوانات ، دانه ها براى پرندگان ، چوبهاى خشك براى استفاده انسان است

و آدمى از بسيارى از آنها در درمان و معالجه استفاده مى كند.




ــ همچنين از بعضى براى دباغى پوستها ، از بعضى براى رنگ آميزى اشيا ، و... استفاده مى شود.

مى دانى كه گياه « پيزر » از ريزترين و كوچكترين گياهان به شمار مى رود. در اين گياه و همانند آن ، سود و مصلحت فراوان نهفته است .

از اين پيزر كاغذها ساخته مى شود كه پادشاهان و رعايا را به كار آيد، حصيرى به دست مى آيد كه همه مردم به كار مى برند، غلافها به دست

مى آيد كه براى نگاهدارى ظروف آبگينه و غير آن استفاده مى شود و در ميان ظرفهاى شكستنى مى نهند تا نشكند و...

از اينكه در صغير و كبير و ريز و درشت و با ارزش و بى ارزش آفرينش ‍ مصالح فراوان نهفته شده درس عبرت بگير. پست ترين آنها عذره انسان و

سرگين حيوان است كه كثافت و نجاست در آن گرد آمده ولى براى كشتزارها و سبزيها از چنان ارزشى برخوردار است كه چيزى جاى آن را

نمى گيرد، تا جايى كه هيچ گياهى از آنچنان رشد و نموى برخوردار نمى شود مگر با چيزى كه از مردم دفع مى شود و هيچ گاه به آن نزديك نمى شوند.

بدان كه منزلت و مكانت هر چيزى به حسب قيمت آن نيست . بلكه اين دو، دو قيمت متفاوتند كه در دو بازار به كار مى آيند. چه بسا چيزى در بازار

كاسب بى ارزش و كم فايده باشد ولى در ميدان دانش ، ارزشمند و بلكه نفيس باشد.

 پس به خاطر كم قيمتى ، چيزى را بى اعتبار مشمار. اگر شيفتگان و طالبان دانش كيميا به خواص عذره و مدفوع پى مى بردند

آن را با قيمتى گران و با بيشترين قيمتها مى خريدند.
 









    مفضل مى گويد:

    در اين وقت ظهر شد و مولايم (ع ) براى اقامه نماز برخاستند و فرمودند: به خواست خداى جل و علا بامدادان به نزد من آى .

    من نيز در حالى كه از آنچه به من آموخته بود شادمان و فرحناك بودم و خداى را در برابر نعماتش سپاس مى گفتم برخاستم

    و شبانگاه را با سرور و راحتى تمام آرميدم .




 [font=Times New Roman]« پایان مجلس سوم »  


.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.


 تصویر 


[font=Times New Roman]« مجلس چهارم ... » 



مفضل مى گويد:

بامداد روز چهارم ، به خدمت مولايم (ع ) شتافتم . به من اجازه ورود داده شد. به فرمان امام (ع ) بر زمين نشستم . آنگاه امام (ع ) فرمودند :

    « از ماست تحميد و تسبيح و تعظيم و تقديس اسمى كه از همه قديمتر و نورى كه از همه بزرگتر است ، آن كسى كه بلند مرتبه و بسيار آگاه ،

    صاحب جلالت و اكرام ، آفريننده همه هستى ، فانى كننده تمام عالمها و روزگاران ، صاحب سر مستور و غيب محظور و نام مخزون و علم مكنون است .

    صلوات و بركات او بر رساننده وحى و رسالت باد، كسى كه او را بشير و نذير و به اذنش دعوت كننده به سوى خداى و چراغ روشنايى بخش برگزيد تا

    آن كه هلاك مى شود با دليل و بينه باشد و آن كه حيات مى يابد با دليل و بينه باشد. »
    (سوره انفال ، آيه 42)



از جانب آفرينشگر جل و علا بر او و خاندانش صلوات پاكيزه و تحيات زاكيه و زاينده باد. هميشه روزگاران در گذشته و حال بر او و ايشان سلام و رحمت

و بركات الهى باد؛ زيرا آنان شايسته و مستحق آن هستند.





اى مفضل !


دلايل آفرينش ، نمونه هاى حكمت و تدبير و هدفمندى در آفرينش انسان ، حيوان ، گياه ، درخت و جز آنها را چنان برايت شرح دادم كه اهل عبرت از آن عبرت گيرند.


ــ اينك به شرح آفتهايى مى پردازم كه گاه نادانان آنها را بهانه مى گيرند و آفرينش و آفرينشگر و هدف و تدبير و حكمت در كار او را انكار مى كنند.

ــ نيز به بيان عقيده گروه معطله و اصحاب مانى مى پردازم كه حكمت سختيها و مصيبتها و مرگ و فنا را انكار كردند.

ــ همچنين به رد كسانى مى پردازم كه به طبيعت اعتقاد دارند و همه آفرينش اشيا را بالعرض و اتفاقى مى پندارند.



خداى ، اينان را بكشد از جانب حق به كدام سوى مى گريزند؟! (سوره توبه ، آيه 30)





.
 
تصویر 
ارسال پست

بازگشت به “خدا شناسی”