شگفتي هاي آفرينش ( توحيد مفضّل )

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« شمارى از فوايد نور ماه »  


در تابش مهتاب در تاريكى شب و نياز به آن انديشه كن .

اگر چه به خاطر آرامش جانداران و كاهش حرارت هوا براى رويندگان به تاريكى نياز افتاد، اما مصلحت نبود كه شبانگاه تاريكى مطلق حاكم باشد

و هيچ كارى در آن انجام نپذيرد؛ زيرا گاه مردم نيازمند مى گردند كه شبانه كار كنند؛ زيرا در روز وقت كم مى آيد و چه بسا به برخى از كارهايشان

نرسند. نيز گاه در روز گرماى هوا از حد افزون مى گردد. در شب مى شود به كارهاى چندى ؛ چون : شخم كردن زمين ، ماليدن خشت ، چوب بريدن

و جز آنها رسيد. پس نور ماه براى مردم كمكى است كه اگر نياز افتاد در كارهاى خود از آن بهره گيرند.

نيز مسافران و شبروان از آن بهره و انس مى گيرند.

ماه در برخى از شبها طالع مى شود و در شمارى از ليالى طلوع نمى كند. با اين همه ، نور آن به نور خورشيد نمى رسد تا مردم در آن جنب و جوش

‍ روزانه نيفتند و از آرامش و قرار محروم نگردند و عمل شبانه روزى هلاكشان نسازد.


[align=center]اينكه خداى جل علا چنان تدبير كرده كه ماه گاه پيداست و گاه ناپيدا، گاه بسيار و گاه اندك است و گاه در كسوف ،

تا اين همه دليلى بر قدرت آفرينشگر والا مرتبه باشد كه به خاطر سود جهان و جهانيان اين حالات را پديدار نموده است .

شايد اهل عبرت درس عبرت گيرند. 


.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« ستارگان و اختلاف حركت آنها و اينكه برخى جملگى و برخى به تنهايى در حركت اند »  


اى مفضل ! در ستارگان و اختلاف سير آنها بنگر.

برخى از مدار فلك خود بيرون نمى روند و تنها با شمارى از ستارگان در حركت اند و برخى ديگر هيچ قيد و بندى ندارد، مطلق العنانند و در بروج مى گردند

و راه جدايى را مى پيمايند. هر كدام از ستارگان دو سير و حركت متفاوت دارند: يكى عام و با فلك به سوى مغرب است و ديگرى خود به خود و به جانب مشرق ؛

مانند مورچه اى كه بر سنگ آسياب مى چرخد در اين صورت ، سنگ آسياب به جانب راست مى گردد، و مورچه به جانب چپ .

مورچه در اين حالت دو حركت مختلف دارد: يكى خود به خود است كه به جلو خود متوجه است و ديگرى حركت اجبارى است كه

سنگ آسياب او را بر خلاف آنچه مى چرخد، از پشت مى چرخاند.


 از اهل پندار باطل بپرس كه آيا اين حركات و هماهنگى ( شگفت آور ) ستارگان تصادفى ،

از سر خود، با اهمال ، بى هدف و بى آفرينشگر پديد آمده اند؟
 


اگر چنين بود چرا همه آنها در دايره بسته اى و گروهى حركت نكردند و يا چرا همه مطلق العنان نبودند و در برجها به حركت در نيامدند؟

اهمال يك معنى دارد ( و آن بى شعورى و ناهماهنگى و بى حكمتى است ) پس چگونه دو حركت دقيق و حساب شده و حكيمانه پديد آورد؟

  اينها دليل آن است كه سير و حركت هر دو گروه هدفمند، با تدبير، حكيمانه و با حساب و كتاب و اندازه گيرى است

نه خود به خود، بى هدف و با اهمال چنانكه فرقه معطله و منكران پنداشته اند.
 


اگر كسى بپرسد: چرا برخى از ستارگان آنگونه گروهى حركت مى كنند و شمارى اينگونه انتقالى حركت مى كنند و تا حدى آزادند؟

پاسخ مى دهيم : اگر همه آنها در يك جا حركت مى كردند ديگر نمى شد كه از حركت انتقالى ستارگان و انتقال از برجى به برج ديگر بهره

و راهنمايى جست ؛ زيرا مى توان از انتقال خورشيد و ديگر ستارگان به منازلشان به وقايع جهان و آنچه واقع مى شود پى برد. نيز اگر همه

در انتقال بودند منازلى نداشتند كه شناخته شوند؛ زيرا هنگامى مى توان به انتقال پى برد كه ثوابتى در ميان باشد چنانكه يك مسافر كه در

حركت است (و از منزلى به منزل ديگر منتقل مى شود) با همان منازل راه مسيرش شناخته مى شود. پس اگر در يك حال مى بود، اين نظم

و نظام نبود و بهره ها فوايد اين حركات از ميان مى رفت و در اين صورت كس تواند كه بگويد از آن جهت كه ذكر شد در كار آنها اهمالى و تصادف

و ناهماهنگى است ؟


 پس اين ناهمگونى حركات و مصالح و منافعى كه در آنها نهفته ، خود بزرگترين رهنما

و دليل هدفمندى ، مدبرانه و حكيمانه بودن كار آنهاست .
 



.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« فوايد برخى از ستارگان »  


در اين ستاره ها كه چندى از سال را پيدا و چند ديگر را پوشيده اند؛ مانند: ثريا، جوزاء، دو ستاره شعرى و سهيل بنگر.

اگر جملگى در يك زمان پيدا بودند مردم از هيچ كدام در راهنمايى استفاده نمى كردند و اين بهره اى كه الان از طلوع ثور و جوزاء

و يا هنگام غروب آنها مى برند و در كارهاى خود از آنها استفاده مى كنند، وجود نداشت .

پس هر كدام ظهور و غروبى دارند و اين پيدايى و نهان بودن آنها همگون نيست تا مردم از هر كدام على حده سود برند.

نيز تدبير در ظهور و مخفى بودن ثريا و جز آن تنها براى مصلحت است .

و اينكه « هفت ستاره » ( يا دب اكبر ) هميشه پيداست براى مصلحتى ديگر است ؛ زيرا اين مجموعه به منزله نشانه هايى است

كه مردم در راههاى ناشناخته در دشت و دريا از آن راهنمايى مى جويند. هيچ گاه از ديده غايب نمى شوند تا مردم شبانگاهان

هرگاه كه خواهند و هر جا كه روند از آنها استفاده كنند. پس هر دو امر براى نوعى مصالح ويژه است .

نيز به وسيله آنها نيازهاى ديگرى رفع مى گردد و اوقات خاص اعمالى ؛ چون : زراعت ، درختكارى ، سفر در دشت و دريا و آنچه كه پديد مى آيد؛

چون ، باد، گرما و سرما شناخته مى شود.

مردم در تاريكى شب براى گذر از دشتهاى مخوف و وحشت زا و امواج هولناك دريا از اين ستارگان راهنمايى مى جويند.

 وانگهى در اينكه در دل آسمان گاه روى مى آورند و گاه پشت مى كنند، گاه طلوع مى كنند

و گاه فرو مى روند عبرتهاى فراوان نهفته است .
 

ــ اين اجرام آسمانى با سرعتى فوق تصور و بيرون از حد در حركتند.

اگر خورشيد و ماه و ستارگان در نزديك ما حركت مى كردند تا به سرعت سير آنها پى ببريم آيا برافروختگى و درخشش آنها مانند پى در پى بودن نورهاى قوى

و رعدهاى پياپى در هوا ديدگان را نمى ربود و بينايى را از چشم نمى گرفت ؟ چنانكه اگر گروهى در ميان قبه اى احاطه شده باشند و چراغهاى پر نورى

يكسره پيرامون آنان بچرخد ديدن را از ديدگانشان مى ربايد، حيران مى گردند و بر رو مى افتند.

 بنگر كه چگونه تقدير چنان شد كه سير و حركت آنها در دورترين نقاط باشد تا ديدگان را آسيب ندهد و آنها را از كار نيندازد. 

نيز با بيشترين سرعت و شتاب در حركتند تا از آن مقدارى كه بايد بگردند و حركت كنند باز نمانند. نيز اندكى از نورشان به ما مى رسد تا اگر شبانگاه

ماه نبود ديده ببيند و اگر ضرورتى پيش آمد بتوان حركت كرد. چنانچه گاه حادثه اى رخ مى دهد و لازم است كه انسان در دل شب آرام ننشيند. اگر اين

حالت تاريكى مطلق باشد از او حركتى برنمى آيد و بايد همواره بر جايش ‍ بماند.



 در لطف و تدبير و حكمت و كار با اندازه و حساب الهى انديشه كن .

براى تاريكى زمانى نهاد؛ زيرا به تاريكى نياز است

و در ميان اين تاريكى باز به خاطر نيازهايى كه شرح كرديم قدرى نور پديد آورد.
 



.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« خورشيد، ماه ، ستارگان و بروج ، براهين وجود آفرينشگر »  

در اين ( منظومه و ) فلك با خورشيد و ماه و ستارگان و بروجش بنگر كه چگونه به طور مستمر و دائم بر جهان مى گردد تا از اين حكمت و تدبير استوار،

شب و روز در پى هم آيند و فصول چهارگانه در زمين پديد بيايند و زمين و جانداران بر روى آن اعم از حيوان و رويندگان ( و انسان ) آنگونه كه شرح و توضيح

دادم از فوايد و منافع آنها بهره مند گردند.

آيا بر هيچ خردمند و عاقلى پوشيده است كه اين تقدير و اندازه گيرى و تدبير دقيق و حكيمانه و استوار، تنها كار يك اندازه گير، حكيم و مدبر است ؟

اگر كسى بگويد چه مى شود كه تمام اين حالات و حركات ، اتفاقى و از روى تصادف باشد؟ بايد در پاسخ گفت : چرا همين سخن را درباره چرخى كه

از چند قطعه حساب شده ساخته شده و به صلاح باغ و گياه و درخت مى گردد و آنها را آبيارى مى كند نمى گويد؟



اگر درباره اين دستگاه با حكمت چنين عقيده اى داشته باشد و مردم از او بشنود درباره اش چه مى انديشند و چه مى گويند؟

آيا درباره اين دولاب و چرخ چوبى كه با حكمتى اندك و براى استفاده در قطعه اى از زمين ساخته شده نمى گويد كه بى سازنده و تدبيرگر است ،

ولى درباره اين چرخ اعظم كه به صلاح و سود تمام زمين و زمينيان است و با حكمت و تدبير و نظمى محير العقول پديد آمده قائل به بى تدبيرى ،

بى حكمتى و بى آفرينندگى است ؟

اگر اين چرخ ( عظيم و هماهنگ و شگفت ) چونان ابزارى عادى و كوچك از كار بيفتد و نارسايى در آن پديد آيد مردم چه چاره اى توانند كه بينديشند؟



.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« اندازه هاى شب و روز »  

اى مفضل ! در اندازه شب و روز و اينكه به مصلحت مردم چنين تدبير شده نيك بينديش .

(غالبا) ساعات شب و يا روز به بيش از پانزده ساعت نمى رسد...

براستى اگر طول روز صد يا دويست ساعت بود چه مى شد؟

آيا در اين صورت ، تمام جانداران از انسان تا گياه و حيوان نابود و بى جان نمى گشتند؟

اينكه حيوان و انسان نابود مى گشتند به خاطر آن است كه در طول اين مدت نه حيوان از چريدن و حركت دست برمى داشت

و نه آدمى از كار و كوشش كنار مى گرفت
و اين كار به هلاكتشان ختم مى گشت .

و اينكه گياه و رويندگان خشك مى شدند به خاطر آن است كه نور مستمر و مداوم خورشيد و حرارت يكسره آن آنها را خشك

و نابود مى كرد و مى سوزانيد.



ــ شب نيز چنين است :

اگر يكسره ادامه داشت و يا از اين زمان مى گذشت حيوانات از حركت و تلاش و طلب معاش و روزى باز مى ماندند تا از گرسنگى بميرند.

گياهان نيز حرارت طبيعى خود را از دست مى دادند و فاسد و گنديده مى شدند. و تو برخى از گياهان را ديده اى كه به دور از خورشيدند

و چنين نابود مى شوند.



.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« گرما و سرما و فوايد آن دو »  

به اين « گرما » و « سرما » بنگر كه چگونه جهان را نگاه داشته اند. اين دو دما با فزونى ، كاستى و تعادل باعث شده اند

كه اين فصول و تنوع هواى در سال پديد آيد، زيرا مصلحت انسان و تمام هستى در آنهاست .

نيز گويى كه سرما و گرما بدنها را دباغى مى كنند و باعث پايدارى و استحكام آنها مى گردند. اگر اين گرما و سرما نبود و بدنها را سرد و گرم

نمى كردند هر آينه فاسد و نابود مى شدند.

بنگر كه چگونه يكى از آن دو بتدريج و اندك اندك وارد ديگرى مى شود و آن ديگرى اندك اندك كم مى شود و ديگرى آرام آرام افزوده مى شود

تا اينكه هر كدام در فزونى و كاستى به منتها درجه خود برسند. اگر يكى از آن دو ناگهان وارد ديگرى مى شد باعث بيمارى و زيان اجسام و

ابدان مى گشت . اين امر مانند آن است كه يكى از شما ناگهان از حمام داغ و پر حرارت وارد منطقه اى سرد و يخزده گردد. بى ترديد اين امر

باعث زيانى عظيم و بيمارى بر جسم او مى شود.


پس اگر خداى جل و علا چنين تدبير فرموده كه سرما و گرما بتدريج و اندك اندك وارد گردند به خاطر حفظ صحت و سلامت موجودات است .

اگر تدبير و حكمتى در كار نيست پس چرا ناگهانى وارد نمى شوند بلكه آرام آرام مى آيند و مى روند تا همه چيز سالم بماند؟

    اگر كسى بگويد: اين تدريجى بودن ورود و خروج دما به خاطر تدريجى و آرام بودن سير خورشيد و بلندى و كوتاهى فاصله آن با زمين است ،

    بايد از او پرسيد: چرا حركت خورشيد و زمين و فاصله اندك و يا زياد آنها اينگونه آفريده شده ؟ اگر دليل تدريجى بودن تابش نور خورشيد فاصله

    مغرب و مشرق دانسته شود بايد علت اين امر را نيز پرسيد. هر چه پاسخ دهد همواره اين پرسش نيز مطرح است كه چرا چنين است ؟

    تا به تدبير و هدفمندى جهان هستى برسيم .


ــ اگر حرارت نبود، ميوه هاى سخت و تلخ ، نرم و رسيده نمى شد تا تر و خشك شده اش خورده شود...

ــ اگر سرما نبود كشتزار اينگونه جوانه نمى زد و حبوبات ، غلات و روزى آدمى را بر نمى آورد و آنقدر به دست نمى آمد كه باز در زمين بپاشند و برويانند.



 نمى بينى كه سرما و گرما با آن همه سود و مصلحت باز بدن را به درد مى آورند؟

در اين امر براى كسى كه بينديشد درس عبرت نهفته است

و دليلى است بر آنكه امر و تدبير حكيم و جهانيان براى صلاح و مصلحت آنان است .
 




.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« باد و ويژگيهاى آن »  

اى مفضل ! تو را از باد و خواص آن آگاه مى كنم .

نمى نگرى كه هنگام خوابيدن و ركود باد ، چگونه مصيبت به پا مى شود و جانها را در معرض ‍ هلاكت مى افكند، سالمان را بيمار و زار

و بيماران را هلاك و ناكار و ميوه ها را فاسد و نابود و دانه ها و سبزيها را آلوده و بى سود مى گرداند ، « وبا » را به دنبال دارد

و غلات را نابود مى سازد.

  پس وزش بادها از تدبير و حكمتهاى حكيم و آفرينشگر است

كه به صلاح جهان و جهانيان در جريان مى افتد.
 
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« هوا و اصوات »  


تو را از يك ويژگى و خاصيت ديگر هوا آگاه مى كنم :

« صدا » اثرى است كه بر اثر اصطكاك اجسام در « هوا » پديد مى آيد و « هوا » آن را به گوشها مى رساند. مردم ( با همين ) صدا

در حاجتها و معاملات خود در طول روز و بخشى از شب با يكديگر سخن مى گويند.

اگر اثر اين سخن ، مانند نوشته اى كه بر كاغذ مى ماند، در هوا مى ماند، جهان از آن آكنده مى شود و به زيان و ضرر اينان تمام مى شد.

نيز مى بايست كه تند تند به تجديد و تعويض آن بپردازند. البته نه مانند نوشتن بر كاغذ؛ زيرا سخنان ملفوظ بيش از كلمات مكتوب است .

آفرينشگر حكيم جل و علا اين هوا را چون كاغذى پوشيده قرار داده كه سخنان را حمل كند و در تمام جهان نياز آدمى را بردارد. آنگاه آن را
محو مى كند و از نو پاكيزه و سفيدش مى گرداند. و اين كار بى آنكه بريده شود ادامه مى يابد.


 از همين « هوا » و مصالح نهفته در آن ، درس عبرت بگير.  

ــ هوا عامل حيات اين بدنهاست و با تنفس و گرفتن آن از خارج باعث حيات درون جسم مى گردد.

ــ صداها را از فاصله هاى بسيار دور مى رساند.

ــ بوهاى خوش را از جايى به جاى ديگر حمل مى كند. نمى بينى از جانبى كه باد مى آيد بويى مى آيد. صدا نيز اينگونه است .

ــ هوا گرما و سرما را كه به سود عالم است مى پذيرد. باد وزنده نيز از جنس ‍ هواست . باد بدنها را خنك مى كند و ابرها را از جايى به جاى ديگر مى برد

تا متراكم شود، باران دهد تا سودش شامل همه گردد. آنگاه كه باريد، باد ابرها را مى پراكند. درختها را آبستن مى كند، كشتيها را در حركت مى اندازد،

غذاها را لطيف و خوردنى مى گرداند، آب را سرد و آتش را افروخته مى سازد، چيزهاى تر را مى خشكاند، و خلاصه هر چيزى را بر روى زمين زنده مى كند.

اگر باد نبود رويندگان مى پژمردند جانوران مى مردند و همه چيز تفتيده و فاسد مى گشت .



.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« شكل زمين »  

اى مفضل ! در بسترى كه خداوند براى جواهر چهارگانه آفريده تا بطور گسترده رفع نياز شود بنگر.

ــ از جمله گستردگى اين زمين و كشيدن آن است .

اگر اينگونه وسيع و گسترده نبود چگونه جايها و مساكن مردم ، كشتزارها، چراگاهها، جنگلها و درختان ، داروهاى فراوان ، معادن بى شمار و پر فايده و بسيار را

در خود جاى مى داد؟

چه بسا كسى اين فلاتهاى خشك و دشتهاى دهشت آور را بى ثمر و بيهوده بينگارد. حال آنكه اين جايها، جايگاه حيوانات و مسكن و چراگاه آنهاست .

نيز آنگاه كه مردم در اضطرار مى افتند كه از وطن خود به جاى ديگر رحل اقامت افكنند به اين مناطق مى روند. چه بسيار فلاتها و دشتها كه به كاخها و بهشتها

تبديل شده و مردم در آنها سكنى گزيده اند! اگر زمين گسترده نبود گويى كه مردم در ميان حصارى تنگ گرفتارند و اگر ضرورت و امرى ناگوار ناچارشان كرد كه

ترك وطن كنند هيچ مكانى نمى يافتند.


ــ آنگاه در آفرينش زمين و در اين شكل و هيات بنگر.

زمين آنگونه آرام است كه گويى هيچ حركتى ندارد و ساكت است و براى استقرار و ثبات اشيا جاى مناسبى است . مردم مى توانند بر روى آن در رفع نيازهايشان

بكوشند، آرام بنشينند، براحتى بخوابند و هيچ تزلزلى در كارشان پديد نيايد.

اگر زمين ، لرزان و ناآرام بود اينان قادر به ساخت بنا، نجارى و يا هر صنعت و حرفه ديگر نبودند و اگر زمين زير پايشان مى لرزيد زندگى براى اينان گوارا نبود.

اگر به حال مردم كه در وقت وقوع زلزله زود گذر پديد مى آيد و اينان خانه و كاشانه خود را مى گذارند و از آنها فرار مى كنند، بنگرى به اين سخن بيشتر پى مى برى .


    اگر كسى بگويد: چرا اين زمين لرزه ها پديد آمده ؟

    بايد گفته شود: زمين لرزه و همانند آن ، براى آن است كه مردم ، غافل نشوند، به هوش باشند ( كه ضعيف و ناتوانند ) و در هراس افتند و ( با احساس

    ضعف خود و قدرت آفرينشگر ) از گناه و فساد به دور مانند. تمام بلاها و گرفتاريهايى كه در جسم و مالشان پديد مى آيد براى همين امر و به سود و

    مصلحت و استقامت بخشيدن به آنان است . صالح باشند، باعث مى شود كه در سراى ديگر چنان پاداشهايى براى شخص ذخيره گردد كه با هيچ نعمت

    دنيوى برابرى نكند. پس گاه صلاح و مصلحت عام و خاص در آن است كه در نزول اين بلاها در دنيا شتاب شود.



( سطح و پوسته زمين كه به كار مردم مى آيد ) آنگونه كه خدايش آفريده ، سرد و خشك است ، سنگ نيز اينگونه است . فرق بخشهايى از زمين با سنگ ،

خشكى بيشتر سنگ است . براستى اگر همه زمين مانند سنگ سخت ، مى گشت ، آيا روينده اى بر زمين مى روييد تا غذاى حيوانى باشد و يا شخم و

ساخت ، ممكن مى گشت ؟؟

آيا نمى بينى كه از خشكى و سختى سنگ ، كاسته شده و جاى جاى زمين ( به صورت خاك ) سست و نرم گشته تا بتوان با آن كارى كرد

و زندگى را بر آن استناد داد؟




.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

 [font=Times New Roman]« فوايد آب و سبب كثرت آن »  


ــ از تدبير حكيم جل و علا در آفرينش زمين آن است كه غالبا قسمت شمالى از قسمت جنوبى بلندتر آفريده شده است .

آيا اين امر جز براى آن است كه آبها بر روى زمين جريان يابند، زمين را سيراب گردانند و در پايان به دريا بريزند؟

چنانكه يك سوى بام را پست تر مى سازند تا آب از آن بريزد و بر آن نايستد، همين گونه ، بخش شمالى بلندتر از بخش جنوبى است .

اگر چنين نبود آب بر زمين به صورت راكد و سرگردان مى ماند و مردم قادر به بهره گيرى از آن نبودند. نيز راهها و جاده ها را قطع مى كرد.

ــ همچنين اگر آب ، فراوان نبود و اگر در چشمه ساران نمى جوشيد و دره ها، جويها و رودها از آن پر نبود، براى نياز مردم ؛ از قبيل : نوشيدن ، نوشاندن به حيوانات

و چهار پايان ، آبيارى كشتزارها و باغها و غلات و براى نوشيدن حيوانات وحشى ، پرندگان و درندگان و نيز براى جايگاه زندگى ماهيان و آبزيان و ديگر منافعى كه

مى دانى ولى اى بسا از اهميت و عظمت آن غافلى ، كافى و به اندازه نبود.


ــ همچنين گذشته از آنكه آب ، مايه حيات جانداران و جانوران روى زمين است و در زندگى روندگان و رويندگان نقش اساسى دارد، با ديگر نوشيدنيها آميخته مى شود

تا براى نوشنده لذيذ و خوش طعم گردد.


ــ با آب ، بدنها و كالاها و چيزهاى ديگر را از آلودگى و چرك مى شويند و پاكيزه مى كنند، خاك را براى كشت و كار و... تر مى نمايند، شعله هاى افروخته آتش

كه جان و مال مردم را در معرض زيان قرار مى دهد فرو مى نشانند، شخص خسته و افتاده با آن استحمام مى كند و از ملال و خستگى درآمده سرحال و راحت

مى گردد و ديگر منافعى كه در وقت نياز به آنها، شناخته مى شوند.



ــ اگر در فايده اين آب بسيار كه در درياها گرد آمده در ترديدى و مى گويى : به آن چه نياز است ؟ بدان كه جايگاه و مأواى جانوران بى شمار آبزى ؛ چون : انواع ماهيها

و حيوانات دريايى آب است .

ــ معدن و مخزن گوهر، ياقوت ، عنبر و انواع اشيايى كه از آب استخراج مى گردد آب است .

ــ در ساحلهاى آن ، انواع عودهاى خوشبو و عطرها (ى مست كننده ) و داروهاى سودمند يافت مى شود.

ــ آب براى مردم همانند مركبى است كه بازرگانان بر آن سوار مى شوند و كالاهاى خود را از سرزمينهاى دور دست براحتى منتقل مى كنند. به وسيله آبها از چين

به عراق و از عراق به چين كالا حمل مى كنند.

بى ترديد اگر آب وسيله حمل اين كالاها نبود و همه چيز با پشت حمل مى شد، همه كالا در همان سرزمينها و در دست صاحبانشان مى ماند؛ زيرا هزينه حمل آنها

از ارزش خود كالاها بيشتر مى گشت و هيچ كس به حمل آنها اقدام نمى كرد؛ در نتيجه ، دو پيامد داشت :

1 _ بسيارى از چيزهاى مفيد كه به آن نياز بود به دست نيازمندان نمى رسيد.

2 _ بسيارى از مردم نمى توانستند در راه حمل و بازرگانى ، اينگونه روزى درآورند و زندگى بگذرانند.




.
 
تصویر 
ارسال پست

بازگشت به “خدا شناسی”