شگفتي هاي آفرينش ( توحيد مفضّل )

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

[font=Times New Roman] « اصحاب طبايع و مناقشه سخن آنان »  


اهل طبيعت مى گويند:

    طبيعت كار بى فايده اى نمى كند و همه چيز در آن تام و كامل است . آنان حكمت را دليل اين عقيده مى دانند.

اگر به آنان گفته شود:

    چه كسى اين حكمت را به طبيعت داده كه هيچ چيز از حدش خارج نگردد. چيزى كه عقلها نيز با اين همه تجربه باز از آن عاجزند؟

اگر بگويند:

    خود طبيعت حكمت و قدرت اين اعمال را دارد، در واقع اقرار كرده اند به آنچه انكار كرده اند؛ زيرا اينها همه صفات آفرينشگر است .

    (در اين صورت اختلاف در نام اين قادر و حكيم است ). اما اگر اين صفات را از طبيعت ندانند مى رساند كه فعل ازان خالقى حكيم است .



ــ گروهى از گذشتگان ، هدفمندى و تدبير و حكمت را در اشيا انكار كردند و پنداشتند كه همه چيز اتفاقى و تصادفى پديد آمده است .

اينان بر اين عقيده ناصواب خود به امورى چند استناد كردند كه در ظاهر ، خلاف قاعده است ؛ مانند: تولد انسانى ناقص و يا كسى كه انگشتى زايد دارد

يا ناقص الخلقه و درهم آميخته است . اين گروه با اين دلايل مى گويند كه جهان و اشيا تصادفى و اتفاقى پديد آمده اند.


« ارسطاطاليس » به آنان چنين پاسخ داده است :

    اينكه گاه بالعرض و اتفاق چيزى به خاطر دليلهاى چندى پديد مى آيد و از راه طبيعى خود خارج مى شود به منزله بيرون رفتن امور از حالت طبيعى نيست

    و اين اتفاقات نادر هميشه و به طور دائم جارى نيستند، (تا دليل نبود حكمت گردند و آفرينش را به خاطر اين امور اتفاقى ، مهمل بشماريم .)





اى مفضل !

تو غالبا حيوانات را به يك صورت ثابت مى بينى ، مثلا انسان هنگامى كه به دنيا مى آيد، دو دست ، دو پا و پنج انگشت دارد و انسانها غالبا اينگونه اند.

اما اگر كسى به خلاف اين صورت پديد مى آيد به خاطر علتى است كه در رحم پديد مى آيد يا به علت ماده اى است كه جنين از آن پديد مى آيد.

چنانكه گاه انسان در كارى كه مى كند تدبير و حكمت به كار مى بندد اما گاه ابزارى ناقص است و مانعى پيش مى آورد. اين امور و نقصها به همين خاطر

كه ذكر شد گاه در اولاد حيوان نيز پديد مى آيد، چنانكه احيانا بچه عضوى زايد دارد، يا ناقص است و يا مشوه و درهم ريخته به دنيا مى آيد. اما اكثر

مردم سالم و طبيعى به دنيا مى آيند چنانكه اگر در كار صانعى به خاطر خاصى مساءله اى رخ دهد تمام كارهايش ‍ بى حكمت نيست ، همچنين اگر

در طبيعت مواردى چند رخ نمود كه ظاهرا با تدبير و حكمت نمى سازد نمى توان سير طبيعت را ناهماهنگ ، ناصواب و بى تدبير و حكمت پنداشت

و يا همه چيز آن را تصادفى و اتفاقى دانست (بلكه اتفاقى آن است كه گاه پيش مى آيد نه اينكه غالب را اتفاقى پنداريم و نادر را كلى شماريم ).

پس درست نيست كه كسى به خاطر آنكه گاه به دليل رخ نمودن امرى در كار طبيعت كار خلاف قاعده اى سر مى زند، آن را خلاف طبيعت و بى تدبيرانه بداند.



ــ‌ اگر بگويند: چرا چنين وقايعى پديد مى آيد؟

پاسخ داده مى شود:

تا خيال نشود كه همه چيز ضرورتا از طبيعت سر مى زند و جز طبيعت چيزى در كار نيست . بلكه كار آفرينش با تقدير و حكمت آفرينشگر حكيم است ؛

زيرا طبيعت را چنان آفريد كه در بيشتر اوقات بر يك مسير باشد و گاه به خاطر وجود دلايل و علل خاصى از مسير معروف و هميشگى بيرون رود تا بدين وسيله

ثابت گردد كه كار طبيعت ( از خود آن نيست بلكه ) كسى ديگر آن را تدبير مى كند و براى رسيدن به غايت ، به ابداء و قدرت و اتمام آفرينشگر تبارك و تعالى نيازمند

است . براستى كه او احسن الخالقين است .



.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.


در ادامه امام صادق (ع) فرمودند :

اى مفضل !

    آنچه را كه به تو دادم بگير و حفظ كن و خدايت را در برابر نعماتش شكر و سپاس گوى و از اولياى بزرگ او پيروى نما.

    اندكى از دلايل فراوان آفرينش را و شواهد تدبير و حكمت عالم را بيان و شرح كردم . در آنچه گفتم تدبر كن و نيك بينديش و از آنها درس عبرت بگير.





عرض كردم :

    ــ‌ آقاى من ! به كمك و يارى شما چنين مى كنم ، ان شاءالله . اين سخن را گفتم و از حال رفتم و مدهوش گشتم .

    هنگامى كه به هوش آمدم فرمود: خود را چگونه مى بينى اى مفضل ؟


ــ گفتم :

    به يارى مولايم (ع ) و تأييد او از آنچه نوشتم بى نياز شدم و اين معارف گويى كه در برابر من است و از روى آنها مى خوانم .

    مولايم را شكر و سپاس كه او سزاوار و شايسته و مستحق حمد و شكر است .




ــ آنگاه امام (ع ) فرمودند :

    اى مفضل ! دل خود را فارغ گردان و ذهن و انديشه و آرامشت را نگاه دار كه در آينده از دانش ملكوت آسمانها و زمين و آفرينش شگفت در آنها

    و ميان آنها و درباره انواع فرشتگان و صفوف ، مقامات و مراتب آنان تا سدرة المنتهى و آفرينش جن و انس تا زمين هفتم و آنچه در تحت آن است

    براى تو شرح خواهم كرد. آنگونه كه آنچه اكنون مى دانى تنها جزئى از آنها مى شود. هرگاه كه خواهى برو و بيا كه تو مصاحب مايى . تو در نزد

    ما منزلتى والا و رفيع دارى . جايگاه و موقعيت تو در قلب مؤ منان بسان آب براى تشنه است . تا خود نگفته ام ، آنچه را كه به تو وعده كرده ام

    از من مطلب .



ــ مفضل مى گويد:

    با چنان حالتى از نزد مولايم (ع ) مرخص شدم كه بعيد است كسى آنگونه حالت مباركى پيدا كرده باشد.




______________________________________________________

خداى را سپاس كه ترجمه كتاب شريف « توحيد مفضل » در هفدهم ربيع الاول سال 1415، روز ميلاد پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله

و فرزند بزرگوارش ، امام جعفر صادق (ع ) به دست بنده ناچيز، نجفعلى ميرزايى عفى الله عنه به پايان رسيد.




.
 
تصویر 
New Member
New Member
پست: 1
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۷, ۹:۴۳ ب.ظ

پست توسط farsandaj85 »

اگر ممکن است در خصوص تاييداتي که از کتاب مذکور شده از طرف افراد عالم و صاحب نظر،نيز اگر اطلاعي داريد بفرماييد.ممنون :smile:
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

 بسم الله الرحمن الرحیم 

با سلام


اگر منظور شما از کتاب ، این ترجمه است ؛ باید عرض کنم که بین چند ترجمه معدودی که از توحید مفضل وجود دارد ، این روان ترین و صحیح ترین ترجمه می باشد .


اما اگر منظورتان از کتاب ، خود متن روایت مفضل است ، باید عرض کنم که اولا راوی این حدیث شریف مفضّل بن عمر ، کسی است که منزلت و قدر و جایگاهش

و نیز وثاقت او در نزد خود ائمه(ع) و علمای اعلام مورد اتفاق و تایید است و اگر با دقت بیشتری پست اول این تاپیک را مطالعه بفرمایید بطور کامل درباره او

صحبت شده است :

http://www.eteghadat.com/forum/viewtopi ... =3308#3308


همچنین این از جمله معدود روایاتی است که شخص راوی شنیده های خود از معصوم(ع) را بصورت مکتوب و با املای خود معصوم(ع) نوشته

و پس از تایید و تقریر معصوم(ع) ، به راوی پس از خود سپرده است .


مطلب سوم اینکه ، جدای از تمام این مقامات برای سند و راوی ، متن خود روایت گویای این است که احتمال صدور چنین معارف عمیق و بلندی ،

از غیر معصوم(ع) محال است ؛ و علوّ متن بیانگر عظمت مضامین این روایت می باشد .



موفق باشید
 
تصویر 
ارسال پست

بازگشت به “خدا شناسی”