[font=Times New Roman] « اصحاب طبايع و مناقشه سخن آنان »
اهل طبيعت مى گويند:
- طبيعت كار بى فايده اى نمى كند و همه چيز در آن تام و كامل است . آنان حكمت را دليل اين عقيده مى دانند.
اگر به آنان گفته شود:
- چه كسى اين حكمت را به طبيعت داده كه هيچ چيز از حدش خارج نگردد. چيزى كه عقلها نيز با اين همه تجربه باز از آن عاجزند؟
اگر بگويند:
- خود طبيعت حكمت و قدرت اين اعمال را دارد، در واقع اقرار كرده اند به آنچه انكار كرده اند؛ زيرا اينها همه صفات آفرينشگر است .
(در اين صورت اختلاف در نام اين قادر و حكيم است ). اما اگر اين صفات را از طبيعت ندانند مى رساند كه فعل ازان خالقى حكيم است .
ــ گروهى از گذشتگان ، هدفمندى و تدبير و حكمت را در اشيا انكار كردند و پنداشتند كه همه چيز اتفاقى و تصادفى پديد آمده است .
اينان بر اين عقيده ناصواب خود به امورى چند استناد كردند كه در ظاهر ، خلاف قاعده است ؛ مانند: تولد انسانى ناقص و يا كسى كه انگشتى زايد دارد
يا ناقص الخلقه و درهم آميخته است . اين گروه با اين دلايل مى گويند كه جهان و اشيا تصادفى و اتفاقى پديد آمده اند.
« ارسطاطاليس » به آنان چنين پاسخ داده است :
- اينكه گاه بالعرض و اتفاق چيزى به خاطر دليلهاى چندى پديد مى آيد و از راه طبيعى خود خارج مى شود به منزله بيرون رفتن امور از حالت طبيعى نيست
و اين اتفاقات نادر هميشه و به طور دائم جارى نيستند، (تا دليل نبود حكمت گردند و آفرينش را به خاطر اين امور اتفاقى ، مهمل بشماريم .)
اى مفضل !
تو غالبا حيوانات را به يك صورت ثابت مى بينى ، مثلا انسان هنگامى كه به دنيا مى آيد، دو دست ، دو پا و پنج انگشت دارد و انسانها غالبا اينگونه اند.
اما اگر كسى به خلاف اين صورت پديد مى آيد به خاطر علتى است كه در رحم پديد مى آيد يا به علت ماده اى است كه جنين از آن پديد مى آيد.
چنانكه گاه انسان در كارى كه مى كند تدبير و حكمت به كار مى بندد اما گاه ابزارى ناقص است و مانعى پيش مى آورد. اين امور و نقصها به همين خاطر
كه ذكر شد گاه در اولاد حيوان نيز پديد مى آيد، چنانكه احيانا بچه عضوى زايد دارد، يا ناقص است و يا مشوه و درهم ريخته به دنيا مى آيد. اما اكثر
مردم سالم و طبيعى به دنيا مى آيند چنانكه اگر در كار صانعى به خاطر خاصى مساءله اى رخ دهد تمام كارهايش بى حكمت نيست ، همچنين اگر
در طبيعت مواردى چند رخ نمود كه ظاهرا با تدبير و حكمت نمى سازد نمى توان سير طبيعت را ناهماهنگ ، ناصواب و بى تدبير و حكمت پنداشت
و يا همه چيز آن را تصادفى و اتفاقى دانست (بلكه اتفاقى آن است كه گاه پيش مى آيد نه اينكه غالب را اتفاقى پنداريم و نادر را كلى شماريم ).
پس درست نيست كه كسى به خاطر آنكه گاه به دليل رخ نمودن امرى در كار طبيعت كار خلاف قاعده اى سر مى زند، آن را خلاف طبيعت و بى تدبيرانه بداند.
ــ اگر بگويند: چرا چنين وقايعى پديد مى آيد؟
پاسخ داده مى شود:
تا خيال نشود كه همه چيز ضرورتا از طبيعت سر مى زند و جز طبيعت چيزى در كار نيست . بلكه كار آفرينش با تقدير و حكمت آفرينشگر حكيم است ؛
زيرا طبيعت را چنان آفريد كه در بيشتر اوقات بر يك مسير باشد و گاه به خاطر وجود دلايل و علل خاصى از مسير معروف و هميشگى بيرون رود تا بدين وسيله
ثابت گردد كه كار طبيعت ( از خود آن نيست بلكه ) كسى ديگر آن را تدبير مى كند و براى رسيدن به غايت ، به ابداء و قدرت و اتمام آفرينشگر تبارك و تعالى نيازمند
است . براستى كه او احسن الخالقين است .
.