بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Advance Member
Advance Member
پست: 214
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹, ۹:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 72 بار
سپاس‌های دریافتی: 227 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط sh.ahmad »

سلام علیکم برادرمحترم چندنکته دیگرکه نتوانستم درویرایش پست فوق بنویسم.
گفتید"بنده عرض نکردم که روایت راوی اهل خلاف در روایات شیعه مقبول نیست بلکه عرض کردم که روایات کتب اهل خلاف در نزد ما هیچ اعتباری ندارد" و "ما خالف العامه ففیه الرشاد"
پاسخ اولا:اگردرنزدجنابعالی وهمفکران شماهیچ اعتباری ندارددرنزدبسیاری ازمراجع وعلماءبزرگ شیعه اعتبارداردهمانطورکه ازآیه ا...وحیدخراسانی درباره اصحاب مهدی ع ازکتب اهل سنت نقل کردم وشماگفتیدنظرایشان راقبول نداشته ودراین مسائل ازایشان تقلیدنمیکنید.
ثانیا:"ما خالف العامه ففیه الرشاد"این حدیث درباره رأی وفتوای اهل سنت است نه درباره نقل نکردن ازکتابهای آنها مگردرصورتیکه راویان موثق ومعتبرنباشندکه دراین صورت نقل ازکتب آنهادرست نیست.
درطریق حق موفق باشیدوالسلام.
اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایة رسولک (ص) وامیرالمؤمنین واولاده الطیبین الطاهرین المعصومین (ع)
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط amoonaser »

بسم رب الحسین علیه السلام

سلام بر شما

جناب احمد عزیز


*** فرمودید : برکر چه بخوانی برکورچه برقصی

شمایی که از بیان کوچکترین توهین به برادران اهل خلاف خود ابا دارید ، چرا به برادر شیعه خود توهین می کنید ؟؟؟ آیا بنده " کر " یا " کور " هستم ؟؟؟

آیا جواب " خوب وردی یاد گرفتی ولی سوراخ دعا را گم کردی " این است که طرف مقابل شما کر و کور است ؟؟؟؟

شما به راحتی برادر شیعه خود را متهم به " کر " و " کور " بودن می کنید ولی کفر حقیقی برادران اهل خلاف خود را قبول نمی کنید ؟؟

بیش از قبل مطمئن شدم که هدف شما بیشتر جواب دادن به نوشته های من است تا بیان حقایق !!!

البته قبلا نیز به شما گفتم که اگر دل شما با این حرفها خوش می شود بنده عرض می کنم :
   
 [HIGHLIGHT=#ffff00]تصویرایها الناس ! عموناصر جلوی احمد عزیز کم آورد ...تصویر.  




*** در باب روایات اهل خلاف نیز متاسفانه شما از اصلا از سیر تدوین روایات ایشان بی خبر هستید ( و یا عمدا سهو می کنید ) و اگر می دانستید هرگز روایات ایشان را در تعارض با روایات اهل بیت علیهم السلام بعنوان دلیل بیان نمی کردید ..ان شاء الله در تاپیکی به امر اشاره خواهم کرد ..... بگذریم.


*** در باب سخن آیت الله خمینی نیز کسی اجتهاد در برابر نص می کند که نظر فقهی ثبت شده یک فقیه در کتابش را مهجور کرده و به سخنان عمومی وی توجه می کند ...........

اگر کسی از شما بپرسد که نظر فقهی آیت الله خمینی در مورد فلان مطلب چیست ، می گویید ایشان در فلان سخنرانی چنین گفتند ؟؟؟ و یا می گویید که در کتاب فقهی ایشان چنین و چنان آمده است ؟؟؟


در باب سخن آیت الله العظمی خوئی نیز حرفهای ایشان مهر بطلانی است بر مدعیات شما .....

نمی دانم چگونه به زور می خواهید شیعیان و پیروان امیرالمومنین علیه السلام را از با پیروان عمر و ابی بکر و ابوحنیفه و غیره برادر بدانید ؟

الغرض ؛ برادری با اهل خلاف - مخالفان اهل بیت علیهم السلام - بر شما و هم کیشان شما مبارک باشد .تصویر


*** در باب سخن علامه امینی نیز بنده سکوت می کنم و از خواننده محترم می خواهم تا مدعیات فاضل ارجمند را در کنار سخنان ایشان بگذارد .....


**************************************************


از هر چه بگذریم ، سخن دوست خوش تر است !

فاضل عالم و اصولی ارجمند : جناب احمد عزیز

چرا به سوالات بنده که دائما می پرسم ، پاسخ نمی دهید ؟؟؟


دوباره تکرار می کنم :


*** [HIGHLIGHT=#ffc000]سوالات بنده را بدون پاسخ نگذارید  ....

[HIGHLIGHT=#ffff00]1 - فرمودید که شیخ اعظم و آیت الله العظمی گلپایگانی عملا " هجو نمودن اهل خلاف " را جایز می دانند و بر اساس آن با بنده محاجه کردید ...... آیا شما حاظرید برادران اهل خلاف خود را هجو نمایید ؟؟؟ آیا این امر مخالف برادری شما با ایشان نیست ؟؟؟ 



[HIGHLIGHT=#ffff00]2 - فرمودید سب اهل بدعت جایز است ( بنابر قول شیخ اعظم و آیت الله گلپایگانی ) پس سب نمودن ابی بکر و عمر و عثمان نیز جایز است ..... آیا این سخن را قبول دارید یا خدای نکرده ابی بکر و عمر و عثمان را اهل بدعت نمی دانید ؟؟؟!!!! 



[HIGHLIGHT=#ffff00]3 - آیت الله خمینی به صراحت عایشه و طلحه و زبیر و معاویه را از سگ و خوک پست تر می دانند .... نظر شما چیست ؟ آیا این سخن را قبول دارید ؟؟؟ 

[HIGHLIGHT=#ffff00]4 - فرمودید که معاویه در نزد شما کافر و منافق و نجس است ..... آیا این سخن شما در تعارض داعیه برادری با اهل خلاف نیست ؟؟؟ 
[HIGHLIGHT=#ffff00]آیا این سخن شما مصداق سب علنی نیست ؟؟؟؟ چگونه این مطالب را توجیه می نمایید ؟؟؟؟ 




من فکر می کنم که همه مطالب پاسخ داده شد ( از طرفین ) ولی هنوز این سوالات بی جواب ماندند ...... امید است که مانند برخی دیگر از مطالب مهجور نماند .....


التماس دعا

یا علی ع
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Junior Member
Junior Member
پست: 41
تاریخ عضویت: جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰, ۱۲:۱۵ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 11 بار
سپاس‌های دریافتی: 135 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط عبدالحسین2 »

بسمه تعالی شانه
سلام عليكم
متاسفانه اينجانب در ايام اخير توفيق حضور نداشته ام . ضمن تشكر از برادر عزيز و ارجمند جناب عموناصر ، به رد شبهات كاربر احمد مي پردازيم .

آيت الله وحيد خراساني و نقل حديث از اهل خلاف :

كاربر احمد ، سابقا ضمن مغالطه اي ناشيانه ، مطالبي را به شكل ناقص از كتاب توضيح المسائل آيت الله وحيد خراساني دام ظله نقل نموده و چنين گفته بودند :

و حتی درتوضیح المسائل خودنیزذکرنموده اند،آیاتوضیح المسائل رابرای اهل سنت والزام خصم نوشته اند؟!!

سپس – از سر بي اطلاعي و عدم آشنايي با واضحات و ابتدايي ترين مسائل علمي – نتيجه دلخواه خود را گرفته و چنين اظهار فضل كرده اند :

نقل روايت صحيح از اهل سنت مانعي ندارد و قابل قبول مي باشد .

چنانچه به توضيح المسائل معظم له رجوع كنيم ، به وضوح در مي يابيم كه مساله كاملا متفاوت از مغالطه كاربر احمد است . گذري كوتاه به كتاب مذكور ، نشان مي دهد كه آيت الله وحيد در مقدمه توضيح المسائل ( كه به عنوان كتابي مستقل نيز منتشر شده است ) در مواردي متعدد درصدد بيان مطالب با استناد به عقل ، روايات خاصه و روايات اهل خلاف هستند . روشن است كه هر استنادي – برخلاف تصور كاربر احمد – به معناي قبول بي چون و چراي مطلب نيست ، بلكه شرايط خاص خودش را دارد كه عرض خواهد شد . اكنون جهت اطلاع بيشتر به مغالطه كاربر احمد و روشن شدن اين موضوع كه ايشان نيم نگاهي نيز به اين كتاب نداشته و صرفا نقل بي تدبر و تحقيق كرده اند ، لازم است رجوعي به مطالب مقدمه توضيح المسائل داشته باشيم :

آيت الله وحيد دام ظله ، هنگام بحث پيرامون امام زمان عجل الله فرجه الشريف ، در مقدمه مذكور چنين مي فرمايند :

توضيح المسائل (فارسي) - الشيخ وحيد الخراساني - ص 154
و روايات عامه و خاصه نسبت به آن حضرت به حد تواتر است .

سپس ، بعد از ذكر شواهدي پيرامون اين تواتر از علماء اهل خلاف ، چنين مي گويند :

توضيح المسائل (فارسي) - الشيخ وحيد الخراساني - ص 155
تحرير خصوصيات و مزاياى آن حضرت در اين مختصر نمى گنجد ، ولى به چند خصوصيت كه در روايات عامه و خاصه آمده است اشاره مى شود : ...

معظم له پس از ذكر دو خصوصيت ، خصوصيت سوم را چنين بيان مي كنند :

توضيح المسائل (فارسي) - الشيخ وحيد الخراساني - ص 157 - 158
3 - علو مقام آن حضرت از مقام اصحاب آن حضرت روشن مى شود كه نمونه اى از آن در روايات خاصه اين است : ( عدد آنان عدد اهل بدر ، و بر آنان شمشيرهاست ، بر هر شمشيرى كلمه اى نوشته شده كه مفتاح هزار كلمه است .
و در روايات عامه روايت صحيحه اى است به شرط بخارى ومسلم كه حاكم نيشابورى در مستدرك وذهبى در تلخيص نقل كرده و قسمتى از آن اين است كه : " لا يستوحشون الى احد ولا يفرحون باحد يدخل فيهم على عدة اصحاب بدر لم يسبقهم الاولون ولا يدركهم الآخرون وعلى عدة اصحاب طالوت الذين جاوزوا معه النهر . "

اكنون اوج مغالطه كاربر احمد آشكار شده است ؛ ايشان با تقطيعي غير علمي ، عبارت " به شرط بخاري و مسلم " را حذف كرده و مطالب قبل از آن را نيز نياورده اند . هر مبتدي كه اين مطالب را از ابتدا بخواند ، به وضوح درخواهد يافت كه آيت الله وحيد در اين خصوص – مزاياي امام زمان عليه السلام و برخي خصوصيات آن حضرت – هم به منابع شيعه استناد كرده اند و هم به مصادر اهل خلاف ، شاهد را از منابع اهل خلاف نيز روايتي صحيح به شرط بخاري و مسلم ذكر نموده اند . چنين روايتي بدون شك مورد قبول اهل خلاف خواهد بود و چاره و راه فراري در مقابل آن نخواهند داشت .

اكنون و پس از نشان دادن اين مغالطه و نيت غير صحيح ، لازم است به پاسخ به دو شبهه ساده و ابتدايي كاربر احمد بپردازيم :

الف – چنانچه مشاهده شد ، ايشان سوال كرده اند كه آيا آيت الله وحيد توضيح المسائل را براي الزام خصم نوشته اند ؟

علت اين سخن اين است كه گفته شد – و حق نيز همين است – كه اينگونه نقلها به جهت الزام خصم و ارجاع آنان به منابع مورد قبول خودشان است و " لزوما " به معناي پذيرش تمام آنچه نقل شده نمي باشد . كاربر احمد در رد اين سخن ، عنوان كرده اند كه اين مطالب در توضيح المسائل است ، ( و بديهي است كه توضيح المسائل مربوط به احكام مقلدين است ) بنابراين اين سخن صحيح نيست و توضيح المسائل كه براي الزام خصم نوشته نشده است !

به ادني تامل و تدبر ، روشن مي شود كه كاربر احمد كوچكترين نگاهي نيز به مصدر مطالب نداشته اند . واضح است كه اين مطالب گرچه در كتاب توضيح المسائل است ، اما در مقدمه مستقل اين كتاب است و هيچ ارتباطي به فتاواي معظم له ندارد ، بلكه در ابتداي كتاب ، مقدمه اي در آشنايي با عقايد نوشته شده كه اين موارد در آنجا ذكر شده است . بنابراين شبهه كاربر احمد ، كاملا مردود و بي ارتباط به بحث است .
پس از اين بي اطلاعي عجيب ، اگر كسي سوگند بخورد كه كاربر احمد حتي يكبار نيز به مصدر نگاه نكرده است ، بي شك كه سخن به گزاف نگفته است ؛ چه اينكه كوچكترين رجوعي به مصدر ، در رد اين شبهه مضحك كافي بوده است !

ب – شبهه بعدي كاربر احمد اين است كه در روايات شيعه اصحاب امام حسين عليه السلام برترين اصحاب دانسته شده اند ، اما آيت الله وحيد اصحاب امام زمان عليه السلام را بالاتر مي دانند ، لذا نقل روايت صحيحه اهل خلاف مانعي ندارد !

انسان در عجب مي ماند كه در مقابل چنين مطالبي ضعيف و خالي از دليل چه بگويد .

اولا :
روشن است كه آنچه آيت الله وحيد نقل كرده از چه رو بوده است . لذا اين ادعا كه آيت الله وحيد فلان اشخاص را بالاتر مي دانند غيب گويي است .

ثانيا :
حتي بر فرض اينكه روايت صحيح اهل خلاف كاملا مورد قبول ما نيز باشد ( كه قبول آن مطابق موازين ايرادي ندارد ) ، باز هم شبهه كاربر احمد بي اساس است . تنها كسي مي تواند چنين شبهه اي را عنوان كند كه از ساده ترين مسائل چون تخصيص و...بي اطلاع باشد . هيچ ايرادي ندارد كه در روايتي عده اي برترين اشخاص دانسته شده باشند ، اما بالتخصيص يا به دليلي ديگر ، آن افضليت در خصوص عده اي صحيح نباشد . دهها مورد متعدد در قرآن و روايات در اين خصوص موجود است كه حكمي درباره اشخاصي بيان شده ، اما عده اي ديگر به دليلي خاص مشمول آن حكم نمي شوند .
لذا اگر كسي هم روايت مربوط به اصحاب امام زمان عليه السلام را پذيرفت ، چنين پذيرشي هيچ منافاتي با پذيرش مخصصات ديگر و قبول روايات ديگر ندارد ، و چنان شبهاتي جز از بي اطلاعان و كساني كه مصدرشان تنها چند سايت و وبلاگ است سر نمي زند ، والحق كه پس از ديدن اين شبهات مضحك بايد گفت اقعد وابك علی العلم و اهله !!

ثالثا :
روايات اهل خلاف ، نه مطلقا رد مي شوند و نه مطلقا مقبول هستند . بلكه با لحاظ شرايطي ، برخي از روايات ايشان مي تواند مورد قبول باشد . شرط قبول روايات اهل خلاف ، حصول اطمينان است . بنابراين رواياتي كه مثلا دواعي كذب در خصوص آنها وجود داشته باشد ، يا با عقايد شيعه تعارض داشته باشند ( به شكلي كه اين تعارض قابل علاج نباشد و اساسا اين تعارض قابل بررسي باشد ، نه اينكه مثلا روايتي بخواهيم به جمع بين روايتي جعلي از اهل خلاف و روايتي صحيح از شيعه دست بزنيم ! ) يا به هر دليل ديگري مورد قبول نباشند ، رد مي شوند . بنابراين اگر كسي با لحاظ و بررسي شرايط ، روايتي از اهل خلاف را پذيرفت چنين عملي بي ايراد است ، اما برخلاف تصور كاربر احمد و مطالب ضعيف ايشان ، به معناي تاييد هر آنچه اهل بدعت صحيح مي دانند نيست !

ان شاءالله در ادامه به بررسي ديگر سخنان و شبهات كاربر احمد مي پردازيم .
Junior Member
Junior Member
پست: 41
تاریخ عضویت: جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰, ۱۲:۱۵ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 11 بار
سپاس‌های دریافتی: 135 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط عبدالحسین2 »

بسمه تعالی شانه

اكنون به بررسي شبهات و مطالب كاربر احمد مي پردازيم . صحيح است كه ايشان از گفتگو با اينجانب هراس دارند ، اما – چنانچه پيشتر نيز عرض شده است – هراس و عجز ايشان نبايد موجب اين شود كه ما سكوت كرده و اجازه بدهيم كه او و امثال او همانند گذشته به تحريف حقائق و تهمت زدن به مراجع و علما و توهين به ديگران بپردازند . و اما بعد :

كاربر احمد گفته است :

سب ودشنام برخلاف اصول اخلاقی وانسانی است ،وهمه انسانهااعم ازدینداروبی دین آنراناپسنددانسته ومحکوم مینمایند.
افرادبی ادب وبی تربیت فحش میدهندولی انسانهای صالح و محترم ومؤدب به شدت ازآن پرهیزمیکنند.
پیامبراکرم ص وائمه اطهارمسلمانان راازسب ودشنام نهی فرموده اند.
کسانیکه سب ودشنام میدهندآبروی شیعه رابرده ومسلمانان رانسبت به شیعیان بدبین ومتنفر میکنند.


1 – دشنامي كه به ناحق باشد و به مومن داده شود برخلاف اصول اخلاقي و انساني است ؛ اما دشنام به مستحق دشنام ، نه تنها برخلاف اصول انساني و اخلاقي نيست ، بلكه مورد دستور شرع نيز مي باشد . لذا فقهاء بزرگوار نيز تصريح كرده اند كه چنانچه دشنام ( حتي به مسلمان ) داده شود و اين شخص مستحق دشنام دادن باشد ، نه تنها ايرادي ندارد بلكه شخص دشنام دهنده به دليل تحقير و استخفاف آن شخص ثواب هم برده است . برخي از آراء فقها را سابقا در بحث هايي ديگر از جمله در تالار عقايد اسلامي بيان كرده ايم . جهت اطلاع بيشتر به اين آدرس رجوع كنيد و برخي از نظرات اعاظم شيعه را ملاحظه بفرماييد :

[External Link Removed for Guests]

2 – ادعاي اينكه افراد بي ادب و بي تربيت فحش مي دهند ادعايي خلاف حق است . بله افراد بي ادب به غير مستحق فحش و دشنام مي دهند اما مستحق ، مستحق است و ائمه نيز به چنين افرادي دشنام داده اند و دستور به دشنام گويي به آنان داده اند .

3 – پيامبر و ائمه عليهم السلام هرگز كسي را از دشنام به مستحق نهي نكرده بلكه به اهانت به مستحقين اهانت بارها و بارها دستور فرموده و خود نيز عمل كرده اند . البته بي سوادان چون تعريف سب را نمي دانند و از خود تعريف جعل مي كنند ، چنان رواياتي را قبول نمي نمايند !

در هر حال ، آنچه كاربر احمد نوشته در تعارض با دهها روايت متعدد در سب و امر به سب و تقرير سب منحرفين و مستحقين است كوچكترين ارزشي ندارد و تنها نظراتي شخصي است . روشن است كه نظر شخصي فاقد هرگونه ارزش است .


كاربر احمد گفته است :

مادرباره حدیث داودبن سرحان ازامام صادق ع ازرسول مکرم اسلام ص
پاسخ اولا:این روایت اختصاص به مخالفین ازاهل سنت نداردزیرانبی اکرم ص وامام صادق ع به نقل شیعه وسنی فرموده اند"سباب المسلم فسوق" دشنام وسب به مسلمان فسق است (وگناه دارد)(جامع احادیث الشیعه ج13 /ص437)(الغدیرج10/ص267)


سابقا بيان كرده ايم كه منظور از مسلم وارد در روايت مذكور ، مومن است نه مطلق مسلم ؛ از همين رو فقهاي بزرگوار سب اهل خلاف را جايز مي دانند ، بلكه سيره قطعيه را در جميع اعصار و امصار لعن و سب اهل خلاف دانسته ( كه در ادامه بيان خواهد شد ) و بعضا – همچون صاحب جواهر رضوان الله عليه – جواز سب اهل خلاف را از ضروريات مي دانند . لذا اين شبهه كاربر احمد شبهه اي ابتدايي است كه پاسخش نيز داده شده است .
البته ايشان ادعا كرده اثبات شي نفي ماعدا نمي كند كه اين به دليل قلت و بلكه عدم اطلاع و تدبر و تامل و علم ايشان است ، و الا به ادني تامل با بررسي روايات هر كس از قواعد و اصول اطلاعي داشته باشد ( برخلاف كاربر احمد ) متوجه مي شود كه مقصود از مسلم ، همان مومن است چنانچه در روايات ديگري آمده است . به اين موضوع فقها نيز اشاره كرده اند ، از جمله سخناني در خصوص غيبت از آقاي خميني گذشت و اكنون نيز سخني را از حضرت علامه مجلسي رضوان الله عليه ذكر مي كنيم . ايشان پس از ذكر روايت " سباب المومن فسوق " چنين مي فرمايند :

بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 72 - ص 160 - 161
والإضافة إلى المفعول أو الفاعل والأول أظهر ، فيدل على أنه لا بأس بسب غير المؤمن إذا لم يكن قذفا

چنانچه ملاحظه مي شود اين بزرگوار مطابق اين روايت چنين نظر داده اند كه سب غير مومن ( غير شيعه ) چنانچه قذف نباشد ايرادي ندارد . البته اين نظر ايشان است و بوده اند بزرگاني ديگر همچون شيخ اعظم كه قذف را نيز جايز مي دانستند .
در هر حال اينگونه استدلالات
ضعيف و بي مبنا ناشي از عدم اطلاع كاربر احمد و عدم قبول حق و حقيقت توسط ايشان است .

كاربر احمد گفته است :


ثانیا:قرآن میفرماید:"قولواللناس حسنا "بامردم به خوبی سخن بگوئید قرآن نمیگوید باشیعیان بلکه میگویدباهمه مردم خوب ونیک سخن بگوئید،آیافحش دادن سخن خوب است؟!



اين استدلال ضعيف و مضحك نيز به دليل ناآشنايي با قرآن وابتدايي ترين دلايل است .

اولا :
هر جا با دليل ثابت باشد كه بايد با عده اي به نوع ديگري سخن گفت ، همان دليل حاكم است ؛ لذا خود قرآن نيز همه جا با ملايمت صحبت نمي كند و در مواردي متعدد ديگران را سب كرده و نسبت هاي اهانت آميز به ديگران داده است . اگر كاربر احمد قرآن را خوانده باشند شايد مواردي را تاكنون ديده اند .

ثانيا :
در روايات شريفه ، مطالب جالبي در خصوص اين آيه آمده است . از اختصاص آن به يهود گرفته تا نسخ اين آيه شريفه و مواردي ديگر . به چند نمونه از روايات اشاره مي كنيم :

الكافي - الشيخ الكليني - ج 4 - ص 13
عن سدير الصيرفي قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : أطعم سائلا لا أعرفه مسلما ؟ فقال : نعم أعط من لا تعرفه بولاية ولا عداوة للحق إن الله عز وجل يقول : " وقولوا للناس حسنا " ولا تطعم من نصب لشئ من الحق أو دعا إلى شئ من الباطل .

در اين روايت شريفه ، امام عليه السلام با ذكر اين آيه شريفه اعطاء به شخص غير معلوم الحال ( از نظر ولايت و دشمني ) را جايز دانسته و اعطاء به شخصي كه دعوت به باطل مي نمايد و دشمن حق است را جايز نمي دانند . مطلب واضحتر از آن است كه نيازي به توضيح داشته باشد .

الكافي - الشيخ الكليني - ج 5 - ص 11
والسيف الثاني على أهل الذمة ، قال الله تعالى : " وقولوا للناس حسنا " نزلت هذه الآية في أهل الذمة ثم نسخها قوله عز وجل : " قاتلوا الذين لا يؤمنون بالله ولا باليوم الآخر ولا يحرمون ما حرم الله ورسوله ولا يدينون دين الحق من الذين أوتوا الكتاب حتى يعطوا الجزية عن يد وهم صاغرون

در اين روايت شريفه نيز امام عليه السلام به صراحت آيه را نسخ شده دانسته و آيه اي ديگر را جايگزين آن مي دانند .

مشابه اين روايت در روايات متعدد ديگري نيز آمده است . از جمله :

تفسير القمي - علي بن إبراهيم القمي - ج 1 - ص 51
وقوله ( وقولوا للناس حسنا ) نزلت في اليهود ثم نسخت بقوله " اقتلوا المشركين حيث وجدتموهم " .

تهذيب الأحكام - الشيخ الطوسي - ج 3 - ص 55
فقال رجل : جعلت فداك قول الله تعالى : ( وقولوا للناس حسنا ) هو للناس جميعا ؟ فضحك وقال : لا عنى قولوا محمد رسول الله صلى الله عليه وعلى أهل بيته .

در اين روايت نيز معصوم صلوات الله عليه شمول آيه را نسبت به تمام مردم نفي كرده و مرادي ديگر را برمي شمارند .

الأمالي - الشيخ الصدوق - ص 484
قولوا للناس حسنا ، واحفظوا ألسنتكم وكفوها عن الفضول وقبيح القول .

در اين روايت نيز امام عليه السلام سخن از بازداشتن زبان از اقوال قبيح مي گويند . روشن است كه شخصي كه مستحق قول قبيح باشد ، استعمال چنين الفاظي در مورد او هيچ ايرادي ندارد و شرعا جايز است . آقاي خميني در اين رابطه در تحرير الوسيله چنين گفته اند :

تحرير الوسيلة - السيد الخميني - ج 2 - ص 473 - 474
مسألة 8 - كل فحش نحو " يا ديوث " أو تعريض بما يكرهه المواجه ولم يفد القذف في عرفه ولغته يثبت به التعزير لا الحد ، كقوله : " أنت ولد حرام " أو " يا ولد الحرام " أو " يا ولد الحيض " أو يقول لزوجته : " ما وجدتك عذراء " أو يقول : " يا فاسق " " يا فاجر " " يا شارب الخمر " وأمثال ذلك مما يوجب الاستخفاف بالغير ولم يكن الطرف مستحقا ففيه التعزير لا الحد ، ولو كان مستحقا فلا يوجب شيئا .


ادامه دارد ...
Junior Member
Junior Member
پست: 41
تاریخ عضویت: جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰, ۱۲:۱۵ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 11 بار
سپاس‌های دریافتی: 135 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط عبدالحسین2 »

بسمه تعالی شانه

ادامه :

كاربر احمد در خصوص روايت زنازاده بودن اهل خلاف چنين گفته است :

پاسخ:این روایت ازنظرسندضعیف وبی اعتباروازنظرمتن نیزبرخلاف آموزه های معصومین ع میباشد.


اولا :
متن اين روايت با روايات ديگر مورد تاييد است ؛ از جمله روايتي كه استحلال حقوق ائمه عليهم السلام را ( كه موجب حرمت زنان اهل خلاف به آنان است ) دليل بر زنازادگي آنان و طيب نبودن ولادتشان مي داند . همچنين روايات ديگري كه با چنين الفاظي وارد شده است .
همچنين صاحب جواهر در خصوص اهل خلاف چنين فرموده است :

جواهر الكلام - الشيخ الجواهري - ج 41 - 17
... كل ذلك مضافا إلى ما ورد في النصوص من لعن المخالفين والدعاء عليهم وأنهم مجوس هذه الأمة وشر من اليهود والنصارى وأنهم لغير رشدة.

البته به احتمال بسيار قوي ، كاربر احمد معناي " غير رشدة " را نمي دانند ! و شايد هم صاحب جواهر ، شيخ انصاري رضوان الله عليهما و آقاي خميني را مخالف آموزه هاي معصومين به شمار مي آورند !

ثانيا :
علما و فقها به اين روايت در سخنان خود استناد كرده اند . از جمله آقاي خميني در اين رابطه چنين گفته است :

المكاسب المحرمة - السيد الخميني - ج 1 - ص 251 - 252
فلا شبهة في عدم احترامهم بل هو من ضروري المذهب كما قال المحققون ، بل الناظر في الأخبار الكثيرة في الأبواب المتفرقة لا يرتاب في جواز هتكهم والوقيعة فيهم ، بل الأئمة المعصومون ، أكثروا في الطعن واللعن عليهم وذكر مسائيهم . فعن أبي حمزة عن أبي جعفر عليه السلام قال : قلت له : إن بعض أصحابنا يفترون ويقذفون من خالفهم فقال الكف عنهم أجمل ثم قال يا با حمزة إن الناس كلهم أولاد بغاة ما خلا شيعتنا ( الخ ) . والظاهر منها جواز الافتراء والقذف عليهم لكن الكف أحسن وأجمل
ملاحظه مي شود كه آقاي خميني معتقدند كه از اين روايت شريفه ، جواز افتراء و قذف اهل خلاف آشكار مي شود ، اگرچه دست كشيدن بهتر است .

شيخ اعظم نيز در اين رابطه فرموده اند :

كتاب المكاسب - الشيخ الأنصاري - ج 2 - ص 119
وفي صدرها دلالة على جواز الافتراء وهو القذف على كراهة ، ثم أشار عليه السلام إلى أولوية قصد الصدق بإرادة الزنا من حيث استحلال حقوق الأئمة عليهم السلام .

كاربر احمد در رد سخنان آل محمد عليهم السلام چنين گفته است :

پاسخ اولا: اگردرروایت نصی براهل خلاف وجودداشت که علماءومراجع شیعه نمی فرمودند:"امامان ماازاهل بیت رسالت سب وشتم رابرماحرام کرده اند"و"سب مسلمان فسق است".


اولا :
حقا كه فقهاء حوزه هاي علميه همگي بايد بيايند و از اين فقيه عظيم ! درس بگيرند !! از نظر ايشان ، سخن يك نفر كه در دهها مورد اشتباهات فاحشي داشته ( و اين نيز يك اشتباه ديگر اوست ) ، سخن " علما و مراجع شيعه " ! تلقي مي شود ، و چنين سخن خطايي ، دليل بر اين است كه نصي بر اهل خلاف وجود ندارد !!
در واقع اين كاربر كه اكنون نيز چون گذشته به مراجع شيعه تهمت مي زند ( در خصوص سيره قطعيه مراجع شيعه سخن خواهيم گفت ) ، نظرش اين نيست كه انسان بايد از روايت حق را بفهمد و سخن خلاف روايت را كناري گذارد ، بلكه نظرش اين است كه چون شخصي از علما ( برخلاف صدها نفر ديگر ) چنين نظري نداشته و خلاف حق سخن گفته است ، پس در آن روايت نصي وجود ندارد !!!!
البته اگر ايشان سواد داشته و به جاي خواندن برخي وبلاگها و سايتها به سخنان خود مراجع رجوع مي كردند ، و اندك آشنايي با سخنان علما داشتند ، متوجه مي شدند كه چنين سخني باطل است ، و بلكه در سخنان مراجع و علماي شيعه اشتباهات كم نيست ، در حدي كه بعضا برخي واجبات نماز را جزء مستحبات دانسته يا لازم ندانسته اند يا مستحب را واجب دانسته اند و...هيچ كدام از اينها دليل بر اين نمي شود كه انسان روايات صريحه را رد كند !

ثانيا :
كسي كه بخواهد نظر مراجع شيعه را بداند ، اين سخن آيت الله خوئي – كه به عنوان دليل چهارم در جواز غيبت اهل خلاف فرموده اند – براي او كافي است ، البته اگر حق پذير باشد :

مصباح الفقاهة - السيد الخوئي - ج 1 - 506
4 - قيام السيرة المستمرة بين عوام الشيعة وعلمائهم على غيبة المخالفين ، بل سبهم ولعنهم في جميع الأعصار والأمصار ، بل في الجواهر : أن جواز ذلك من الضروريات .
قيام سيره مستمره بين عوام شيعه و علماي آنان بر غيبت مخالفين ، بلكه سب و لعن آنها در تمامي زمانها و مكانها ؛ بلكه در جواهر آمده است كه جواز اين مطلب از ضروريات است .

اكنون براي همگان روشن شده كه همانگونه كه پيشتر بيان كرده بوديم ، كاربر احمد به مراجع و علما دروغ مي بندد .

كاربر احمد گفته است :

ثانیا:تخصیص براساس نظرشخصی نیست،بلکه ازجناب شیخ اعظم انصاری نقل کردم که :"ایشان اهل بدعت رابا اهل سنت وخلاف یکی نمیدانند"


اولا :
چنين سخني كاملا بر اساس نظر شخصي و نفهميدن سخنان مراجع و علماست . علت تفكيك " مخالف " و " فاسق مبدع " ، برخلاف توهم كاربر احمد ، تباين اين دو تعبير نيست . بلكه به اين دليل است كه برخي از فاسقين بدعتگذار مذهب ظاهري آنان مذهب مخالفين نيست ، لذا تعبير مخالف شامل حالشان نمي شود ؛ بنابراين چنين تعبيري استعمال شده است . لذا سب شخصي كه به ظاهر شيعه است اما از اهل بدعت و ريب مي باشد نيز حسب روايت صحيحه داود بن سرحان جايز است . سب مخالفين نيز به دليل اهل بدعت بودن آنان جايز است .

ثانيا :
از طرف ديگر ، ابوبكر و عمر و عثمان و عايشه و... همه از اهل بدعت بوده اند و بنابراين سب ايشان مطابق اين روايت جايز و مورد امر است . اين سوالي است كه برادر عزيز جناب ناصر از كاربر احمد كرده و كاربر مذكور تا به امروز از جواب فرار مي كند !

ثالثا :
ببينيم برخي از مراجع عظام در زمينه اهل بدعت بودن اهل خلاف چه گفته اند :

مصباح الفقاهة - السيد الخوئي - ج 1 - ص 504
أنه ثبت في الروايات والأدعية والزيارات جواز لعن المخالفين ، ووجوب البراءة منهم ، واكثار السب عليهم واتهامهم ، والوقيعة فيهم أي غيبتهم ، لأنهم من أهل البدع والريب. بل لا شبهة في كفرهم ، لأن انكار الولاية والأئمة ( عليهم السلام ) حتى الواحد منهم والاعتقاد بخلافة غيرهم ، وبالعقائد الخرافية كالجبر ونحوه يوجب الكفر والزندقة ، وتدل عليه الأخبار المتواترة الظاهرة في كفر منكر الولاية وكفر المعتقد بالعقائد المذكورة وما يشبهها من الضلالات . ويدل عليه أيضا قوله ( عليه السلام ) في الزيارة الجامعة : ومن جحدكم كافر ، وقوله ( عليه السلام ) فيها أيضا : ومن وحده قبل عنكم ، فإنه ينتج بعكس النقيض أن من لم يقبل عنكم لم يوحده بل هو مشرك بالله العظيم .

از سخنان آيت الله خوئي در اينباره ، چند نكته به وضوح قابل ملاحظه است :

الف – در روايات و ادعيه و زيارات وجوب برائت از مخالفين ثابت شده است . ( نفي صريح ادعاي برادري ! )

ب – در روايات و ادعيه و زيارات بسيار به مخالفين سب شده است .

ج – مخالفين از اهل بدعت و ريب هستند .

د – شبهه اي در كفر مخالفين نيست .
ايشان در اين خصوص ( عدم شبهه در كفر مخالفين ) دقيقا همان فرموده اند كه برادر عزيز جناب ناصر گفته اند و كاربر احمد نيز منكر است !

ه – مخالفين حسب فقره شريفه زيارت جامعه ، مشرك بالله العظيم هستند .

اكنون با وجود چنين نصوص صريحي ، چنان دروغهايي توسط بي سوادان به آيت الله خوئي نسبت داده مي شود !


هجو اهل خلاف :

كاربر احمد ، نظر به بي اطلاعي از ساده ترين مسائل ، مدعي است كه هجو با سب تفاوت دارد . حال آنكه سب اعم از هجو است و هجو نيز از مصاديق اهانت و سب است . البته مطابق تعريف صحيح سب ، نه تعريف من در آوردي كاربر احمد و امثال ايشان .
آيت الله خوئي در تعريف هجو چنين فرموده اند :

مصباح الفقاهة - السيد الخوئي - ج 1 - ص 699
الهجو في اللغة عد معائب الشخص والوقيعة فيه وشتمه .

فقهاء بزرگوار شيعه فرموده اند كه هجو اهل خلاف – كه از مصاديق اهانت است – هيچ ايرادي ندارد . با وجود چنين فتاوايي ، و تهمت كاربر احمد در خصوص ادعاي برادري ! ، به وضوح روشن مي شود كه چه كسي دروغ مي گويد ، و چه كسي سخنان حقيقي مراجع و علما را نقل مي كند . بي مناسبت نيست كه در خصوص برادري ، اين سخن آيت الله خوئي را نيز ملاحظه كنيم ، تا دروغي ديگر از دروغهاي كاربر احمد برملا گردد :

مصباح الفقاهة - السيد الخوئي - ج 1 - ص 505
ومن البديهي أنه لا إخوة ولا عصمة بيننا وبين المخالفين
بديهي است كه " هيچگونه " برادري بين ما و مخالفين وجود ندارد .

با وجود چنين نصوصي ، باز مي بينيم كه كاربر احمد و امثال او ، به آيت الله خوئي و ديگران تهمت زده و نظرات شخصي خويش را به عنوان نظرات آنان بيان مي كنند ! آيا اين سخنان افترا و تهمت به مراجع تقليد نيست ؟ آيا مرجعي از مراجع و عالمي از علما ، جهت رد برادري بين ما و اهل خلاف ، از اين واضحتر نيز مي توانسته سخن بگويد ؟ فما لكم كيف تحكمون ؟
Senior Member
Senior Member
پست: 104
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱ مهر ۱۳۸۷, ۲:۵۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 217 بار
سپاس‌های دریافتی: 200 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط محی الدین14 »

 بسم الله الرحمن الرحیم  


ما علاوه بر جملاتی که مدعیان لعن علنی از حضرات آیات خمینی و خوئی نقل فرمودند با جملات دیگری از جانب این دو بزرگوار نیز مواجه شده ایم ، پس از ایشان تقاضا می کنم جهت نتیجه گیری نسبت به جمع بندی این سخنان با هم اقدام فرموده و همه ی این سخنان را بالاتفاق در ترازوی قضاوت حاضر فرمایند.

امام خمینی ره:

«امروز سر ولايت اميرالمؤمنين
( علیه السلام )
اختلاف كردن، خيانت به اسلام است امروز اين حرف‏ها را طرح نكنيد، مبادا با اعمال شما اسلام فراموش شود. مبادا با اعمال شما اسلام دفن شود، اگر دلسوز اسلام و ملت و كشورتان هستيد دست از تفرق برداريد و اين طرح شيطاني را خنثي كنيد. سر يك نفر آدم كه آيا كافر است يا مسلم بر سر هم نزنيد. به اين مسائل توجه كنيد، مي‏خواهند شما را به جان هم بريزند و آنها نتيجه بگيرند»

 - امام خميني، 15/4/58. 




«يكي جزوه مي‏دهد، و كسي را لعن مي‏كند و يكي جزوه مي‏دهد و آنرا تعريف مي‏كند، هر دو امروز غلط است، دست از ناداني برداريد، خيانت به اسلام نكنيد، آنهايي كه با اسلام دشمن هستند، شما را تحريك نكنند. اين تفرقه امروز خيانت به اسلام است با هر اسمي كه باشد»

«يك دسته از مسلمانان شيعه هستند و يك دسته‏اي از مسلمانان سني، يك دسته حنفي و دسته‏اي حنبلي و دسته‏اي اخباري هستند، اصلاً طرح اين معني (و اين دسته‏بندي‏ها) از اول درست نبوده. در يك جامعه‏اي كه همه مي‏خواهند به اسلام خدمت كنند و براي اسلام باشند، اين مسائل نبايد طرح شود. ما همه برادر هستيم و با هم هستيم، منتهي علماي شما يك دسته فتوي به يك چيز دادند و شما تقليد از علماي خود كرديد و شديد (به عنوان مثال) حنفي، يك دسته فتواي شافعي را عمل كردند و يك دسته فتواي حضرت صادق
( علیه السلام )
را عمل كردند، اينها شدند شيعه. اينها دليل اختلاف نيست، ما نبايد با هم اختلاف و تضاد داشته باشيم، ما همه باهم برادريم. برادران شيعه و سني بايد از هر اختلافي احتراز كنند»

 - امام خميني، 8 / رمضان / 1400، صحيفه امام، جلد 9، ص 359. 





آیت الله خویی ره :


-آیت ا...خوئی میفرماید"اخواننا الاشاعره وهم اکثرالمسلمین عددا" یعنی برادران اشاعره ما که بیشترمسلمین هستند(البیان ص406) و همچینین سخن دیگری از این بزرگوار که در زیر ملاحظه می فرمایید:


تصویر

تصویر

تصویر


2- سخن ایشان پیرامون حدیث زیر :

حضرت امام صادق ( علیه السلام ) به زید شحّام می گویند:

« ای زید؛ با مردم ( یعنی عامه و اهل تسنن ) با اخلاق خودشان معاشرت کنید. درمساجدشان نماز بخوانید. مریضانشان را عیادت کنید. در تشییع جنازه هایشان حاضر شوید. و اگر توانستید امام جماعت یا موذن آن ها شوید این کار را بکنید. پس اگر این کارها را بکنید می گویند: اینها یاران جعفرند. خدا او را رحمت کند چه یاران خوبی تربیت کرده است. و اگر این کارها را نکنید، می گویند: این ها یاران جعفرند. خدا جزایش دهد چه یاران بدی تربیت کرده است. »من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 383 / وسائل الشیعه، ج 8، ص 430

آیت الله خویی پس از ذکر تعدادی از این روایات می گوید: صدور چنین دستورهایی به جهت رعایت تقیه و ترس از ضرر نبوده است. زیرا اصحاب امام در آن زمان شناخته شده بودند.

ایشان می فرماید: در زمان ما نیز چنین توصیه هایی جریان دارد. و حضور در مساجد مخالفان و نماز خواندن با آن ها به منظور مشخص ساختن شیعه از سایر مسلمانان به عدم تعصّب، مستحب می باشد. تا بدین جهت اتحاد کلمه مسلمین حفظ گردد. »شرح و حاشیه کتاب طهارت ج4 /ص319

آیه ا..خوئی: وانما الحکمه فی تشریعها هی المداراة وتوحیدالکلمه وابراز المیزه بینهم و بین العامه و علیه فهی تأتی فی أمثال زماننا أیضا فیستحب حضورمساجدهم والصلوة معهم لیمتازالشیعه بذلک عن غیرهم ویتبین عدم تعصبهم حتی تتحد کلمة المسلمین.

جناب عمو ناصر
حال حقیر این جمع بندی را می کنم که سخنانی که جناب عالی از ایشان نقل می فرمایید همه بر جواز لعن صحه می گذارد ولی جواز لعن بصورت علنی نیست (حتی سخن امام خمینی ره در مورد خوارج هم از جنس لعن های زیارت عاشورا و کلی است). سخن آیت الله خویی جواز لعن را صادر می کند ولی جمع آن سخن با سخنان اخیری که از ایشان نقل شد به نظر حقیر اجتناب از کاری است که وحدت را خدشه دار کند (من جمله لعن علنی) . وگرنه کسی از مراجع با اصل لعن مخالف نیست.وبحث جنابعالی با استاد احمد نیز به نظر حقیر بیشتر روی نحوه ی اعتقاد هر مرجع به لعن است که مثلا شما می گویید می شود سب هم کرد و ایشان نظر مخالف دارند. ولی تایپیک برای این باز شد که ببینیم لعن علنی مجاز است یا خیر و همانطور که اشاره کردم به نظر می آید جمع بندی بین سخنان امام خمینی و آیت الله خوئی را نمی توان حمل بر جواز لعن علنی کرد چرا که آنها از لفظ برادران اشاعره استفاده و دعوت به حفظ وحدت فرموده اند.

من نیز از شما خواهش می کنم که با جمیع سخنان این دو بزرگوار جمع بندی بفرمایید.و سخنان اخیر ایشان را نیز برای کاربران تفسیر بفرمائید.

چنانچه فایل های تصویری واضح نیستند از آدرس های زیر قابل مشاهده اند:

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

با تشکر از شما - ملتمس دعای خیرتصویر

قال مولانا حسن بن علی علیه السلام : استعدّ لسفرك و حصّل زادك قبل حلول أجلك، و اعلم أنّك تطلب الدّنيا و الموت يطلب
ك

مهياى مسافرت (آخرت) شو، و توشه آن را پيش از رسيدن اجل فراهم نما، و بدان كه تو دنيا را طلب نمايى و مرگ تو را مى‏طلبد
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط amoonaser »

بسم رب الحسین علیه السلام

سلام بر شما

جناب محیی الدین عزیز

مباحثی که فیما بین بنده و جناب احمد رد و بدل شد در مورد جواز سب اهل بدعت و اهل خلاف بود و بحث لعن علنی همان بحث ابتری بود که میان جناب عبدالحسین و کاربر یاس من قرار بود انجام شود ......

[HIGHLIGHT=#ffc000]لذا سخن در مورد ادله سب و لعن علنی و تعارضات را با استاد عبدالحسین مطرح نمایید ....... 

این مطالب را قبلا برای حقیر بیان کرده بودید و بنده سعی کردم که به بسیاری از آنها در طی صبحت با جناب احمد پاسخ بدهم ...

****************

وحدت :

اصل وحدت با اهل خلاف دقیقا ملازم با این مطلب می باشد که ما لعن اصنام ثلاثه را انجام ندهیم .... زیرا خود اهل خلاف نیز صراحت خواهند داشت که چگونه می شود شما خلفای سگانه ما را لعن کنید و در عین حال بحث وحدت را پیش بکشید ؟؟

دقیقا مانند این است که اهل خلاف داعیه برادری و وحدت با داشته باشند و در عین حال بدانیم که ایشان امیرالمومنین و اهل بیت علیهم السلام را لعن می کنند !!! آیا شما چنین رابطه ای را " برادر وار " و " وحدت مآب " می دانید ؟؟؟؟


پس عملا خود اعتقاد به لعن خلفای سگانه - ولو در خفا - ردی است بر این تئوری !!!!

زیرا برای یک سنّی فرق نمی کند که شما عمر بن صهاک را علنی لعن کنید و یا در خفا زیرا او در هر حالت با این عمل شما مخالف است بلکه شما را رافضی و کافر می داند (( زیرا توهین به صحابه علی الخصوص خلفای سگانه در نزد اهلخلاف مساوق با کفر می باشد ))


پس خلاصه باید تکلیف خود را روشن نمود که یا عقیده اصیل شیعی در باب صحت لعن ( و لو مخفی ) را قبول کنیم و یا این اعتقاد قرآنی و روایی را رها کرده و حرفهای دیگر را قبول کنیم !!!!

نا گفته نماند که بحث اتحاد در مقابل دشمن مشترک با وحدت فرق دارد ...... زیرا اتحاد می تواند در ظرفی خاص انجام شود و در عین حال هیچ تعرضی به عقاید دو طرف نشود ولی برای حفظ وحدت باید لااقل یکی از طرفین کوتاه بیاید که متاسفانه شیعه در این امر مظلوم واقع شده است !!!!


(( خود اهل خلاف با یکدیگر وحدت ندارند و هر فرقه برای خودش سازی می زند ،چگونه می خواهید با آنها وحدت داشته باشید ؟؟؟ اصلا قرار است با کدام فرقه وحدت داشته باشید ؟؟؟؟

[HIGHLIGHT=#ffff00]با حنفی هایی که ابوحنیفه شان توسط امام کاظم علیه السلام لعن شده است ؟؟؟ 

[HIGHLIGHT=#ffff00]با مالکی هایی که مالک شان در زبان امام صادق علیه السلام به نام " حمر مستنفره " ( خرهای رمنده ) آمده است ؟؟؟ 

[HIGHLIGHT=#ffff00]با شافعی هایی که شافعی شان ، روافض - شیعیان امامیه - را دروغگو دانسته و فتوا به حلیت زواج با محارم دارد ؟؟؟ 

[HIGHLIGHT=#ffff00]با حنلبی هایی که احمد بن حنبل شان صراحت دارد که سنّی کسی می باشد که بغض و دشمنی امیرالمومنین علیه السلام را به مقدار کم داشته باشد ؟؟؟ 


اصلا می توانید با کسانی که بدعت خلافت خلفای سگانه و غصب خلافت از امیرالمومنین علیه السلام را قبول داشته و بدان معتقدند ، وحدت داشته باشید ؟؟؟ ))


**********************************************

در باب سخنان آیت الله العظمی خوئی و آیت الله خمینی نیز بسیار بسیار سخن گفته شد ...

آیت الله خمینی به صراحت و علنا در کتاب فقهی خود ( کتاب الطهاره ) بیان می کنند که عایشه و طلحه و زبیر و معاویه از سگ و خوک پست ترند !!! آیا این سخن ایشان مخفی می باشد ؟؟؟

آیا این سخن ایشان همانند شیوه زیارت عاشورا می باشد ؟؟؟

قبلا نیز عرض کردم که آیت الله خمینی در ملا عام به صراحت معاویه ( علیه الهاویه ) را لعن کرده اند !!!! این مطلب در صحیفه نور آمده است ...... حال سوال این است که چنین مطلبی را چگونه می خواهید توجیه نمایید ؟؟؟


این سیره نشان می دهد که حکم در باب سب اهل بدعت ، حکم بر جواز است ولی تشخیص موضوع در دست مکلف است ....


در هر صورت دوستانی که مدعی وحدت و در عین حال جواز لعن می باشند باید این سیره آیت الله خمینی را توجیه نمایند .

***********************************************

در مورد سخن آیت الله العظمی خوئی نیز حرفهایی داشتیم ...

صراحت ایشان بر جواز سب و لعن اهل خلاف و جواز غیبت ایشان و غیره از مشهورترین امور است و عقل حکم می کند که در جاهایی که شک وجود دارد به این محکمات سخن ایشان مراجعه نماییم .....

اینکه ایشان در مورد اهل خلاف از لفظ " اخواننا " استفاده کرده اند اگر بر سبیل دلخواه مدعیان وحدت تعبیر شود عملا در تعارض با نظر فقهی مرحوم خوئی می باشد و بحث علنی و غیر علنی عملا مردود می باشد !!!

ما بیان کردیم که تعارضی در میان نیست ( و اصولا سوال این است که چرا این سخن " اخواننا " اصل گرفته می شود و بقیه معارض و چرا آنها اصل گرفته نمی شوند و این سخن معارض و متشابه ؟ ) بلکه هر جا سخن از " اخوت " شود نباید مصادره به مطلوب انجام شود و بحث برادری با آن طرف مطرح شود !!!

بیان کردیم که خداوند در قرآن می فرماید : و الی مدین اخاهم شعیبا ..... پس باید بگوییم که حضرت شعیب علیه السلام برادر کفار بوده است ؟؟؟


می گویم : در روایتی از قول امام باقر علیه السلام داریم که امیرالمومنین علیه السلام به هنگام برگشت از نهروان در مسجد کوفه به سوالات یک یهودی پاسخ می دهند و او را با لفظ " اخا الیهود " صدا می کنند ...... ( خصال ص 365 - 366 ) .... حال باید مصادره به مطلوب کنیم که پس با یهودیان نیز برادر هستیم ؟؟؟؟ فساد این سخن آشکار است .


در ضمن عرض کردیم که علت تالیف کتاب " البیان " برای جلوگیری از کشتار شیعیان در مقابل فتاوای تکفیری علمای اهل خلاف بود که به بهانه تحریف قرآن ، شیعیان را کشتار می کردند ..... این کتاب در اواخر عمر آیت الله خوئی تالیف شد و فقط به تفسیر سوره حمد رسیدند و سپس مرحوم شدند ......

هر کس این مطالب را بداند خواهد فهمید که فحوای سخنان چه معنایی می دهد !!!! (( البته اگر با دقت لازم ، مبانی فقهی آیت الله خوئی در مورد اهل خلاف را خوانده باشد .... که ما به گروهی از آنان اشاره کردیم ))



وقتی ایشان بحث از " المواخاة بین طبقات المسلمین " می کنند این مطلب چه ربطی به برادری شیعه با اهل خلاف دارد ؟؟

ایشان بر این امر صراحت دارند که :

مصباح الفقاهة - السيد الخوئي - ج 1 - ص 505
ومن البديهي أنه لا إخوة ولا عصمة بيننا وبين المخالفين
بديهي است كه " هيچگونه " برادري بين ما و مخالفين وجود ندارد .


ایشان در " البیان " بحث برتری طلبی نژادی را رد می کنند زیرا ملاک بر تقوا می باشد ....

گذشته از اینکه در تفسیر آیات الهی نیز عدم برابری مومن ( شیعه ) با دیگران بیان شده است ......


محقق نراقي در کتاب " مستند الشيعه " ج 14 ص 163 به صراحت مي گويد :

دعوي الايمان و الاخوه للمخالف مما يقطع بفساده

داعيه ايمان داشتن اهل خلاف و برادري با آنان ، فسادش قطعي است .


بر اساس روایت افتراق امت ، تنها 1 فرقه در بهشت می باشد و قطعا و یقینا این فرقه همانا شیعه امامیه می باشند و ما بقی فرقه های در آتش جهنم خواهند بود ......

حال وقتی تکلیف شیعه با مخالفانش اینقدر به صراحت مشخص شده است لذا لا یستوی اصحاب النار و اصحاب الجنه !

در روایت آمده است که منظور از [HIGHLIGHT=#ffff00]" اصحاب الجنه " یعنی کسانی که ولایت امیرالمومنین ( علیه السلام ) را قبول داشته باشند  ... و [HIGHLIGHT=#ffff00]"ا اصحاب النار " یعنی : من سخط الولایه و نقض العهد و قاتله بعدی  ..


*******************************************

در باب روایات بیان شده نیز مطلب کاملا روشن است ......

داشتن رفتاری پسندیده اصلا نافی لعن و سب نمودن نیست ...

آیه ا..خوئی: وانما الحکمه فی تشریعها هی المداراة وتوحیدالکلمه وابراز المیزه بینهم و بین العامه و علیه فهی تأتی فی أمثال زماننا أیضا فیستحب حضورمساجدهم والصلوة معهم لیمتازالشیعه بذلک عن غیرهم ویتبین عدم تعصبهم حتی تتحد کلمة المسلمین

توجه بفرمایید که حتی آیت الله العظمی خوئی نیز بحث اتحاد را مطرح کرده اند و نه وحدت .... و قطعا اهل علم فرق بین اتحاد و وحدت را می دانند !!!!

این مطالب را ایشان در باب بحث تقیه بیان کرده اند ( یعنی این روایات در باب تقیه می باشد ) ... همگان می دانند که شرایط در تقیه با شرایط در غیر تقیه متفاوت است .....


حتی آیت الله خوئی سخن جالبی نیز در ادامه داشته اند :

 كتاب الطهارة - السيد الخوئي - ج 4 - شرح ص 319 
والخطاب في بعض الأخبار المتقدمة وإن كان لا يشملنا لاختصاصه بذلك الزمان كما اشتمل على الأمر بالصلاة في عشائركم وقوله ( ع ) عودوا مرضاهم . [HIGHLIGHT=#ffff00]حيث لا عشيرة لنا من المخالفين ليستحب الصلاة معهم   أن في اطلاق بعضها الآخر مما اشتمل على بيان حكمة تشريع تلك التقية أو غيره من المطلقات المتقدمة .


و خطاب در بعضی از روایات قبلی شامل ما نمی شود زیرا آن روایات اختصاص به آن زمان داشته است همانند شمول امر بر نماز خواندن در عشیره و قبیله خود و یا این سخن معصوم علیه السلام که مریضانشان را عیادت نمایید .[HIGHLIGHT=#ffff00] زیرا هیچ عشیره و مصاحبتی از ما برای اهل خلاف نیست تا نماز خواندن با آنها مستحب باشد   در اطلاق برخی روایات که شامل بیان حکمت تشریع تقیه یا غیره می باشد .


سخن ایشان صریح می باشد و تکلیف را مشخص کرده اند .....


*******************************************

در هر صورت از مجموعه سخنان مشخص این تایپک ، جواز سب اهل بدعت مشخص شد ....

البته برخی سوالات بنده از جناب احمد مهجور ماند که بد نمی بینم تکرار کنم :

[HIGHLIGHT=#ffff00]1 - فرمودید که شیخ اعظم و آیت الله العظمی گلپایگانی عملا " هجو نمودن اهل خلاف " را جایز می دانند و بر اساس آن با بنده محاجه کردید ...... آیا شما حاظرید برادران اهل خلاف خود را هجو نمایید ؟؟؟ آیا این امر مخالف برادری شما با ایشان نیست ؟؟؟ 



[HIGHLIGHT=#ffff00]2 - فرمودید سب اهل بدعت جایز است ( بنابر قول شیخ اعظم و آیت الله گلپایگانی ) پس سب نمودن ابی بکر و عمر و عثمان نیز جایز است ..... آیا این سخن را قبول دارید یا خدای نکرده ابی بکر و عمر و عثمان را اهل بدعت نمی دانید ؟؟؟!!!! 



[HIGHLIGHT=#ffff00]3 - آیت الله خمینی به صراحت عایشه و طلحه و زبیر و معاویه را از سگ و خوک پست تر می دانند .... نظر شما چیست ؟ آیا این سخن را قبول دارید ؟؟؟ 

[HIGHLIGHT=#ffff00]4 - فرمودید که معاویه در نزد شما کافر و منافق و نجس است ..... آیا این سخن شما در تعارض داعیه برادری با اهل خلاف نیست ؟؟؟ 
[HIGHLIGHT=#ffff00]آیا این سخن شما مصداق سب علنی نیست ؟؟؟؟ چگونه این مطالب را توجیه می نمایید ؟؟؟؟ 




التماس دعا

یا علی ع
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
ارسال پست

بازگشت به “حديث”