بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط amoonaser »

بسم رب الحسین علیه السلام

سلام بر شما

جناب احمد عزیز

متاسفانه شما به دلیل برخی اطلاعات غلط ، بدجور درگیر روایات اهل تسنن شده اید ....

رفیق عزیز !! روایت شیعی " لولا فاطمه لما خلقتکما " را به بهانه ضعف سند و عدم تطابق متن آن با عقل و قرآن ( البته به زعم خودتان و نه در واقعیت ) رد کردید ولی حال روایتی را که با روایات شیعی در تعارض است را قبول می کنید ؟؟؟؟

به کجا می روید ؟؟؟

در باب روایت مذکور سنی ، اصل در برخورد ابتدایی با روایات اهل خلاف همانا طرح آنها می باشد زیرا " ما خالف العامه ففیه الرشاد " و چون اصل در شک صحت آنها می باشد ، لذا حداکثر از باب شاهد هستند و نه دلیل !

گذشته از اینکه خود شما بیان نمودید که این روایت با روایات شیعی تعارض دارد و مرجح در برخورد با روایات اهل خلاف ، طرح آنها می باشد ، پس روایتی که اهل خلاف نقل کرده و در تعارض با روایات شیعی می باشد - گذشته از اصل ابتدایی مخالفت با روایات آنها - عملا مطروح می شود ....

****

بحث تعارض عملا زمانی مطرح است که هر روایت قطعی باشند ولی در برخورد با این روایت اهل خلاف ؛ زمانی که اصل بر طرح آنها می باشد و گذشته از آن متن روایت را روایات شیعی مخالفت دارد ، عملا تعارضی در کار نیست بلکه روایت اهل خلاف مردود و طرح می شود .....

نکته دیگر این است که در تعارض ؛ هر دو روایت باید حجیت داشته باشند .... از چه زمانی روایات اهل خلاف برای شیعه حجیت پیدا کرده اند ؟؟؟؟ پس وقتی روایت اهل تسنن اصلا برای شیعه حجیت ندارد ( و حداقل از باب شاهد می تواند بیان شود -- در صورت داشتن روایت مشابه شیعی ) عملا بحث تعارض منتفی می شود اذا لا تعارض بین الحجه و اللا حجه !!!


مرحوم مظفر می فرمایند : و تشتمل القاعده بحسب ذلک ، صوره تعادل المتعارضین فی السند ؛ و صوره ما اذا کانت لاحدهما مزیه تقتضی ترجیحه فی السند .

پس بنابر قول ایشان ، در صورت تعارض در سند دو روایت متعادل و یا در صورت تعارض دو روایتی که سند یکی بر دیگری ارجح باشد ، این قاعده صحیح می باشد .....

در یحث روایات اهل خلاف ، آیا سند قابل قیاس با سند شیعی هستند ؟؟؟ (( لطفا نحوه نگارش و تدوین حدیث در اهل خلاف و شیعه را مطالعه بفرمایید ))


حال بد نیست که سخن مرحوم علامه بهبهانی ( عالم اصولی ) را مطالعه نمایید ....

ایشان در " الفوائد الحائریه " ص 233 - فائده 23 چنین می گویند :

اعلم أنه قد شاع في أمثال زماننا : أنه متى رأوا خبرين متعارضين يبادرون إلى الجمع بينهما بأي وجه اتفق ، وأي جمع استحسنوا ، و يجعلون هذا الجمع هو المفتي به ، ويبنون العمل عليه ، ويجعلونه حكم الله تعالى يتمسكون في ذلك : ( بأن الجمع مهما أمكن أولى من الطرح ) ، ولم نجد لهذا دليلا ورخصة من الشارع ، بل الذي يظهر من الاخبار خلاف ذلك ، وأنهم عليهم السلام ما قالوا في مقام التعارض : أجمع بينهما ، بل صرحوا بالبناء على الترجيحات ، ثم التوقف ، أو غيره .

ما حصل کلام ایشان این است : بدان که در میان برخی علمای زمان ما چنین شایع شده است که وقتی با دو روایت متعارض مواجه می شوند ، مبادرت می ورزند به جمع بین آنها به هر صورت که بشود . و به هر صورتی که خوش داشته باشند و بر اساس این جمع روایت ، فتوا می دهند و عمل را بر آن بنا می کنند و آن را بعنوان حکم الله قرار داده و به قاعده ( بأن الجمع مهما أمكن أولى من الطرح ) استناد می کنند . ما برای این امر هیچ دلیل و رخصتی از جانب شارع نیافتیم بلکه اخبار و روایات اهل بیت علیهم السلام بر خلاف آن می باشد و ایشان علیهم السلام در مقام تعارض روایات نفرموده اند : بین آنها جمع کن !!! بلکه صراحت دارند بر اختیار بر ترجیحات و سپس توقف در روایت یا امور دیگر .


و البته می دانید که تمامی این بحثها برای روایات شیعی می باشد و در مورد روایات اهل خلاف داریم : ما خالف العامه ففیه الرشاد !


بد نیست که مورد استفاده این قاعده را نیز ار قول آیت الله خمینی ببینید ....

ایشان در " کتاب البیع " ج 5 ص 216 - 217 در مورد این قاعده چنین می گویند :

" مضافا إلى أن تلك القاعدة ، مختصة بالأخبار الصادرة عن المعصومين ( عليهم السلام ) ، الحاكية عن الحكم الشرعي ; مما يصح فيها القول : بأن بعض الكلام قرينة على بعض ، فتكشف من الجمع العقلائي إرادة الشارع الأقدس "

مضاف بر اینکه این قاعده مختص اخباری از معصومین علیهم السلام می باشد که حاکی از حکمی شرعی باشد که قول صحیح در مورد آن چنین است : بعضی از کلام قرینه ای بر بعض دیگر آن است ( پس بر این اساس ) می توان با جمع نمودن عقلایی ، مقصود و اراده شارع اقدس را فهمید .

خوشحال می شوم که حکم فقهی این روایت سنی را برای ما بیان نمایید !!!!

شهید مطهری در " آشنایی با علوم اسلامی " چنین می گویند :

اصوليون ثابت مى كنند كه اولا تا حدى كه ممكن است بايد ميان روايات مختلف جمع كرد: الجمع مهما امكن اولى من الطرح. (جمع ميان روايات مختلف تا آنجا كه ممكن است، بهتر است از طرد آنها) اگر جمع ميان آنها ممكن نشد بايد ديد يك طرف بر طرف ديگر از يك لحاظ (مثلا از حيث اعتبار سند يا از حيث مشهور بودن ميان علماء و يا از حيث مخالف تقيه بودن و غير اينها) رجحان دارد يا ندارد. اگر يك طرف رجحان دارد همان طرف راجح را مى گيرى و طرف ديگر را طرح مى كنيم، و اگر از هر حيث مساوى هستند و رجحانى در كار نيست، مخيريم كه به هر كدام بخواهيم عمل كنيم.



(( بعید نیست که مرحوم بهبهانی و آیت الله خمینی و شهید مطهری را هم اخباری بدانید !!! ))



********************************

فرمودید : این سوالات را ازخودآیه ا...وحیدبپرسید چراازمن میپرسید؟!

چگونه است که دلیل و علت سخن ایشان را نمی دانید ولی از آن دفاع می کنید ؟؟؟

آیا صحت یک روایت بر اساس مبانی اهل خلاف در نزد شیعه مقبول است ؟؟؟ و یا یک روایت زمانی می تواند مقبول باشد که شواهد شیعی نیز داشته باشد ؟؟؟؟


**************************

اصولا شما مصادره به مطلوب زیاد می فرمایید و قولا " [HIGHLIGHT=#ffff00]خود گویی و خود خندی! عجب مرد   " !!!!

ما در ابتدا به بیان برخی شواهد روایت سنی در کتب شیعه پرداختیم و سپس شما مدعی شدید که این روایت در تعارض با روایات شیعه می باشد و همین امر عملا اصل و بنیان نقل روایت از اهل خلاف - که مقبول شما می باشد - را می زند ..... ولی شما دائما از این سخن خود فرار می فرمایید !!!

ما سوال کردیم که آیا عاقلانه است که روایتی از اهل خلاف را قبول کنیم که در تعارض با روایات شیعه می باشد ؟؟ گذشته از اینکه شما خودتان معترف به تعارض این روایت با روایات شیعی هستید !!!!

نکته بعدی که از پاسخ خود تفره می روید این است که آیا تصحیح یک روایت اهل خلاف ، آیا اگر بر اساس منهج آنها باشد پس شیعه روایت آنها را قبول می کند ؟؟؟ و یا اینکه آن روایت باید حداقل شواهدی در شیعه داشته باشد تا بتوان آن روایت را از باب شاهد قبول کرد ؟؟؟

**************************

در باب اصولی گری و اخباری گری هم به شما عرض می کنم که بهتر است اصلا وارد این مباحث نشوید زیرا هنوز در بسیاری مسائل ابتدایی تر نیاز به مطالعه دارید تا شناخت اسلوب اخباری ها و اصولی ها !!!

برادر مومن مدعی اصولی گری !!!
بنده قبلا برای شما از امثال وحید بهبهانی و آیت الله العظمی خوئی و دیگر علمای اصولی دلیل بر رد سخنانتان می آوردم ولی چون به مذاق شما سازگار نبود و با آموزه های شما در تعارض بود ، آنها را قبول نمی کردید .... حال برای من صحبت از اصولی گری می کنید و مرا متهم به " دراین اموربه اخباریون ورأی آنها تمایل دارید " می فرمایید ؟؟؟؟ !!!
یا علمایی مانند بهبهانی و خوئی ( اعلی الله مقامهم ) از اخباریون هستند و یا شما تنها با ظاهر الفاظ آشنایی دارید و از بیخ و بن عقاید اخباری و اصولی ناآگاه هستید !!!

و هنوز نمی دانید که در بحث عقیده حق تقلید نداریم بلکه باید تحقیق نمود .... ولی شما بنده را می خواهید مکلف به قبول نمودن سخن آیت الله وحید بفرمایید ، و از طرف دیگر سخنان بزرگانی چون وحید بهبهانی و مرحوم خوئی و غیره دقیقا در مدعیات غلط شما در باب برادری با اهل خلاف و مشکل داشتن سب آنها و غیره می باشد را رد می کنید !!!!

متاسفانه تعارض در سخنان شما زیاد دیده می شود ......


یا علی ع
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Advance Member
Advance Member
پست: 214
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹, ۹:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 72 بار
سپاس‌های دریافتی: 227 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط sh.ahmad »

سلام بریاس من خواهر محترم ضمن تشکرازجنابعالی چندنکته را بعرض میرسانم
نوشتید:"من در شگفتم چرا عبد النفس میتواند دردیگرا مباحثه دیگران ؛ بدون مجوز ؛ تک نوازی ودخالت نماید واز همه عجیب تر چرا برادر گرامی واستادعزیزاقای احمد ؛ به این دخالت معترض نمی شود."
پاسخ اولا :من درمورددخالت بیجای این شخص به یکی ازمسئولین محترم(مائده آسمانی) تذکردادم ولی پاسخی دریافت نکردم حتی خودتان شاهدهستیدکه آن تاپیک راقفل کردندتا من نتوانم پاسخ بدهم وازخودم دفاع کنم.
ثانیا:این افرادمدعی علم که هتاک وبی ادب ومغرورهستندوحتی ازدروغ وتهمت زدن نیزپروائی ندارند ارزش بحث کردن وگفتگو ندارند
وبه فرموده قرآن کریم "اذاخاطبهم الجاهلون قالوا سلاما"وقتیکه نادانان آنهارامخاطب سازندمیگویندسلام .
بنده نیزبه تبعیت ازقرآن به او میگویم سلام .
ثالثا:بعضی وقتها خاموشی وسکوت بهترازگفتگو بااین قبیل اشخاص است،چه خوب فرموده حافظ شیرازی
بامدعی مگوئیداسرارعشق ومستی
بگذارتا بمیرددردردخودپرستی
رابعا:ازبحث کردن بااین افرادبه نتیجه ای نمیرسید،اینها آبروی شیعه رامیبرندومیگویندشیعیان میتوانندوخوب است به همه مسلمانان ازاهل سنت فحش ودشنام دهند.درحالکیه پیامبراکرم ص به نقل شیعه وسنی فرموده سب ودشنام به مسلمان فسق است.(جامع احادیث شیعه ج13/ص437)
بنده دربحث اخوت اسلامی که بایکی ازکاربران محترم دراین سایت وتالارگفتمان عقاید اسلامی داشتم ازقرآن ونبی اکرم ص وائمه ع وحدود ده نفرازعلماء ومراجع تقلیدبالاخص آیه ا...خوئی که اینها مدعی هستندحرف ونظرایشان راقبول دارنددلیل آوردم که این بزرگواران اخوت اسلامی بین شیعه وسنی را صحیح میدانند،نه تنها قبول نکردندبلکه این شخص به من تهمت زدکه شما به آیه ا...خوئی دروغ بسته وتهمت زدید
آیه ا...خوئی میفرماید"اخواننا الاشاعره وهم اکثرالمسلمین عددا" یعنی برادران اشاعره ما که بیشترمسلمین هستند(البیان ص433)
آیا من دروغ بستم یا این آدم کم سواد و بی تقوی تهمت میزند؟ وحاضرنیست ازتهمتی که زده عذرخواهی کند.
امیداست همگی تابع قرآن وسنت پیامبرص واهل البیت ع باشیم
موفق باشیدوالسلام
اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایة رسولک (ص) وامیرالمؤمنین واولاده الطیبین الطاهرین المعصومین (ع)
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط amoonaser »

sh.ahmad نوشته شده:رابعا:ازبحث کردن بااین افرادبه نتیجه ای نمیرسید،اینها آبروی شیعه رامیبرندومیگویندشیعیان میتوانندوخوب است به همه مسلمانان ازاهل سنت فحش ودشنام دهند.درحالکیه پیامبراکرم ص به نقل شیعه وسنی فرموده سب ودشنام به مسلمان فسق است.(جامع احادیث شیعه ج13/ص437)



بسم رب الحسین علیه السلام

یا صاحب الزمان ادرکنی تصویر

مـُحـَمَّدُ بـْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِى نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سـِرْحـَانَ عـَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله:

إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بـَعْدِى فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ[HIGHLIGHT=#ffff00] وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ  َ الْقَوْلَ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ كـَيـْلَا يـَطـْمـَعـُوا فـِى الْفـَسـَادِ فـِى الْإِسْلَامِ وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا يَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ يَكْتُبِ اللَّهُ لَكُمْ بِذَلِكَ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِى الْآخِرَةِ

اصول كافى جلد2 صفحه :375 ( کتاب الایمان و الکفر - باب مجالسه اهل المعاصی )

حـضـرت صـادق عـليـه السـلام حـديث شده است كه فرمود: رسولخدا (صلی الله علیه و اله) فرموده است :
[HIGHLIGHT=#ffff00]هـرگـاه پـس از مـن اهـل ريـب و بـدعـت را ديديد   خود را از آنها آشكار كنيد، [HIGHLIGHT=#ffff00]و بسيار بـآنـهـا دشـنـام دهـيـد، [HIGHLIGHT=#ffff00]   آنـه بـد گـوئيـد، و آنـهـا را بـا بـرهـان و دليـل خـفـه كـنـيـد كه (نتوانند در دل مردم القاء شبهه كنند و) نتوانند بفساد در اسلام طمع كـنـنـد، و درنـتـيـجـه مـردم از آنـهـا دورى كـنند و بدعتهاى آنها را ياد نگيرند، و [HIGHLIGHT=#ffff00]خداوند دربـرابـر ايـن كـار بـراى شما حسنات بنويسد و درجات بنويسد و درجات شما را در آخرت بالا  
.





آیت الله العظمی خوئی در " مصباح الفقاهه " ج 1 ص 504 چنین می گویند :

[HIGHLIGHT=#ffff00]أنه ثبت في الروايات والأدعية والزيارات جواز لعن المخالفين  ، ووجوب البراءة منهم ، [HIGHLIGHT=#ffff00]واكثار السب عليهم   ، والوقيعة فيهم أي غيبتهم ، لأنهم من أهل البدع والريب
[HIGHLIGHT=#ffff00]در روایات و ادعیه و زیارات ، جواز لعن نمودن اهل خلاف ثبت شده است   همچنین وجوب برائت از ایشان و [HIGHLIGHT=#ffff00]زیاده سب کردن  [HIGHLIGHT=#ffff00]   متهم ساختن ایشان و غیبت کردن ایشان زیرا ایشان از اهل ریب و بدعت هستند


******

آیت الله خمینی در کتاب " المکاسب المحرمه " ج 1 ص 250 - 251 چنین می گوید :

والانصاف أن الناظر في الروايات لا ينبغي أن يرتاب في قصورها عن اثبات حرمة غيبتهم ، بل لا ينبغي أن يرتاب في أن الظاهر من مجموعها اختصاصها بغيبة المؤمن الموالي لأئمة الحق ( ع ) ....... [HIGHLIGHT=#ffff00]فلا شبهة في عدم احترامهم بل هو من ضروري المذهب  كما قال المحققون ،
بل الناظر في الأخبار الكثيرة في الأبواب المتفرقة لا يرتاب في جواز هتكهم والوقيعة فيهم ، بل الأئمة المعصومون ، أكثروا في الطعن واللعن عليهم وذكر مسائيهم .
فعن أبي حمزة عن أبي جعفر عليه السلام قال : قلت له : إن بعض أصحابنا يفترون ويقذفون من خالفهم فقال الكف عنهم أجمل ثم قال يا با حمزة إن الناس كلهم أولاد بغاة ما خلا شيعتنا ( الخ ) . والظاهر منها جواز الافتراء والقذف عليهم ... "


"انصاف آن است كه كسى كه به اين روايات بنگرد نبايد شك كند كه اين روايات از اثبات حرمت غيبت آنان قصور دارد ، بلكه نبايد شك كند كه آنچه از مجموع آنها ظاهر مى شود آن است كه روايات حرمت غيبت اختصاص به غيبت مؤمن اهل ولايت امامان حق عليهم السلام دارد . . .
[HIGHLIGHT=#ffff00]بنابر اين شبهه اى در نامحترم بودن اهل خلاف وجود ندارد ، بلكه اين از ضروريات مذهب شيعه   چنان كه محققان گفته اند . بلكه از اين بالاتر ، كسى كه در اخبار بسيارى كه در ابواب مختلف وارد شده بنگرد شك نمى برد در جواز هتك حرمت و بدگويى نسبت به آنان ، بلكه ائمه معصومين بسيار بر آنان طعن و لعن مى كردند و زشتيهاى آنان را بر می شمردند .
ابوحمزه گويد : به امام باقر عليه السلام گفتم : ( برخى از ياران ما بر مخالفشان افترا مى بندند و نسبتهاى ناروايى به آنان مى دهند ، فرمود : خوددارى از آنان بهتر است . سپس فرمود : اى اباحمزه ، مردم همه فرزندان نامشروعند بجز شيعيان ما ) . ظاهر اين روايت جواز نسبت ناروا و افتراى بر آنان است . "


******


وأما الأخبار فما اشتملت على المؤمن فكذلك ، وما اشتملت على الأخ لا تشملهم أيضا[HIGHLIGHT=#ffff00] لعدم الأخوة بيننا وبينهم   وجوب البراءة عنهم وعن مذهبهم وعن أئمتهم ، كما تدل عليه الأخبار واقتضته أصول المذهب ، وما اشتملت على المسلم فالغالب منها مشتمل على ما يوجبه ظاهرا في المؤمن "

" و اما اخبارى كه مشتمل بر احكام برادرى است شامل آنان نمى شود ، زيرا پس از لزوم بيزارى جستن از آنان و از مذهب و پيشوايانشان كه اخبار بر آن دلالت دارد و اصول مذهب مقتضى آن است [HIGHLIGHT=#ffff00]ديگر برادرى ميان ما و آنان ( اهل تسنن ) وجود   . و آن رواياتى كه مشتمل بر ( حقوق ) مسلم است بيشتر آنها مشتمل بر چيزى است كه موجب مى شود آن را درباره مؤمن بدانيم ( نه هر مسلمانى ) "



******

إن هذه الرواية كرواية عبد الله بن سنان قال : قال أبو عبد الله عليه السلام : الغيبة أن تقول في أخيك ما قد ستره الله عليه ، وغيرهما مما فسرت الغيبة حاكمة على سائر الروايات ، فإنها في مقام تفسيرها اعتبرت الأخوة فيها ، [HIGHLIGHT=#ffff00]فغيرنا ليسوا بإخواننا وإن كانوا مسلمين   تلك الروايات مفسرة للمسلم المأخوذ في سايرها ، بأن حرمة الغيبة مخصوصة بمسلم له أخوة اسلامية ايمانية مع الآخر .

این روایت همانند روایت عبد الله بن سنان است که می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (( غیبت آن است که در مورد برادرت بگوئی آن چه خداوند بر او پوشانده است. )) و غیر این دو روایت که غیبت را تفسیر کرده و بر روایات دیگر حاکم می باشند. این احادیث در مقام تفسیر اخوت هستند، [HIGHLIGHT=#ffff00]پس غیر ما برادر ما نیست اگرچه مسلمان  . و این روایات مسلمانی که در سایر روایات گفته شده است را تفسیر می کند. لذا حرمت غیبت مخصوص به مسلمانی است که اخوت اسلامی ایمانی با دیگری داشته باشد.


**********************************************

یا روایات صحیحه اهل بیت علیهم السلام را باید به دیوار کوبید و یا باید کمی دقت نظر و علم لازم و بهره مندی از اساتید واقعی داشت !!!

خواننده محترم ! نظر شما چیست ؟


یا علی ع
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Advance Member
Advance Member
پست: 214
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹, ۹:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 72 بار
سپاس‌های دریافتی: 227 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط sh.ahmad »

سلام برشما وهمه خوانندگان محترم،دررابطه با مقاله فوق وگفته بعضی از کاربران که میگویندشیعیان مجازندومیتوانندوبلکه بعضا مستحب است به همه مردم مخصوصا مسلمانان ازاهل سنت فحش ودشنام داده وسب نمایند آیااین عمل ورفتارازدیدگاه اسلام ومکتب تشیع صحیح است؟یاغلط ونادرست ، توجه شما رابه نکات ذیل جلب میکنم.
1-سب ودشنام برخلاف اصول اخلاقی وانسانی است ،وهمه انسانهااعم ازدینداروبی دین آنراناپسنددانسته ومحکوم مینمایند.
2-افرادبی ادب وبی تربیت فحش میدهندولی انسانهای صالح و محترم ومؤدب به شدت ازآن پرهیزمیکنند.
3-پیامبراکرم ص وائمه اطهارمسلمانان راازسب ودشنام نهی فرموده اند.
4-کسانیکه سب ودشنام میدهندآبروی شیعه رابرده ومسلمانان رانسبت به شیعیان بدبین ومتنفر میکنند.
5-امادرباره حدیث داودبن سرحان ازامام صادق ع ازرسول مکرم اسلام ص
پاسخ اولا:این روایت اختصاص به مخالفین ازاهل سنت نداردزیرانبی اکرم ص وامام صادق ع به نقل شیعه وسنی فرموده اند"سباب المسلم فسوق" دشنام وسب به مسلمان فسق است (وگناه دارد)(جامع احادیث الشیعه ج13 /ص437)(الغدیرج10/ص267)
ثانیا:قرآن میفرماید:"قولواللناس حسنا "بامردم به خوبی سخن بگوئید قرآن نمیگوید باشیعیان بلکه میگویدباهمه مردم خوب ونیک سخن بگوئید،آیافحش دادن سخن خوب است؟!
ثالثا:علامه کاشف الغطاءکه ازعلماءومراجع بزرگ شیعه است میفرماید:"امامان ماازاهل بیت رسالت سب وشتم رابرماحرام کرده اند"
رابعا:آیاهمه اهل سنت میخواهندبه فساددراسلام طمع کنند؟آنگونه که درحدیث فوق میگوید،این مطلب برخلاف واقع است ومربوط به منافقین وناصبیها وغیره میباشدکه دین اسلام را تباه وخراب میکنند ،نه مسلمانان سنی ، چراتعقل وتفکرنمیکنید وخلاف میگوئید.
6-اماروایت ابوحمزه که درمقاله فوق آمده ،
ابوحمزه گويد : "به امام باقر عليه السلام گفتم : ( برخى از ياران ما بر مخالفشان افترا مى بندند و نسبتهاى ناروايى به آنان مى دهند ، فرمود : "خوددارى از آنان بهتر است . سپس فرمود : اى اباحمزه ، مردم همه فرزندان نامشروعند بجز شيعيان ما ) . ظاهر اين روايت جواز نسبت ناروا و افتراى بر آنان است . "
پاسخ:این روایت ازنظرسندضعیف وبی اعتباروازنظرمتن نیزبرخلاف آموزه های معصومین ع میباشد.
اولا:راوی این حدیث علی بن عباس جراذینی است که علماءبزرگ رجال حدیث درباره اوگفته اند:رمی بالغلووغمزعلیه ضعیف جدا اوراازاهل غلوشمرده وبراوعیبهاگفته اند،جداضعیف وبی اعتباراست
(معجم رجال الحدیث ج13 ص72)
ثانیا:آیاامام باقرع میفرمایدهمه مردم اولادنامشروع وزنا هستندبه جزشیعیان ما؟!،
چرا برای توجیه نظرخودهرچیزغلط ونادرستی رابه امام معصوم ع نسبت میدهید؟،قدری تأمل وتفکرکنیدباروایات دیگربسنجید.
ثالثا:استادمطهری مینویسد،امام صادق ع به شخصی که به رفیق آنحضرت معروف بودوقتیکه به غلامش گفت مادرفلان کجا بودی ؟امام ع دشتشان رامحکم به پیشانی زدندوگفتندبه مادرش دشنام داده ونسبت کارناروا میدهی؟گفت مادرش مسلمان نیست ،امام صادق فرمود مادرش کافربوده که بوده هرقومی سنت وقانونی درامرازدواج دارند وقتی طبق همان سنت وقانون رفتارکنندعملشان زنا نبوده واولادشان زنازاده نیستند،امام ع به اوفرمودنددیگرازمن دورشو . (یعنی رفاقت ماتمام شد) (کافی ج2 باب البذاءص324)(داستان راستان ص145)
سعی کنیم بادقت روایات راخوانده وهرکدام که مطابق عقل وشرع هستندقبول نمائیم وازنقل روایات ضعیف ونادرست پرهیزکنیم وآبروی تشیع واهل البیت ع راحفظ نمائیم.
موفق باشید والسلام.
اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایة رسولک (ص) وامیرالمؤمنین واولاده الطیبین الطاهرین المعصومین (ع)
New Member
New Member
پست: 3
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۰, ۱۰:۱۱ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10 بار
سپاس‌های دریافتی: 5 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط tavakoli_o »

بهsh.ahmad:
با سلام و تشکر فراوانتصویر
آرزوی توفیق روزافزون را از خدای متعال برای شما برادر گرامی خواستارمتصویر
التماس دعاتصویر
Advance Member
Advance Member
پست: 214
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹, ۹:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 72 بار
سپاس‌های دریافتی: 227 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط sh.ahmad »

سلام برtavakoli_o ضمن تشکروتقدیرازجنابعالی چنانچه سؤال یامطلبی دراین رابطه داریدبنویسید،امیداست درطریق رضای حق تعالی ونبی اکرم ص و اهل البیت ع ساعی وکوشا باشیدومسائل اعتقادی دین مقدس اسلام راباتحقیق وتفکروتعقل بپذیرید.
موفق باشید والسلام
اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایة رسولک (ص) وامیرالمؤمنین واولاده الطیبین الطاهرین المعصومین (ع)
New Member
New Member
پست: 3
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۰, ۱۰:۱۱ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10 بار
سپاس‌های دریافتی: 5 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط tavakoli_o »

سلام
خیلی ممنون از توجه شما
انشاالله :AA:
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط amoonaser »

بسم رب الحسين عليه السلام

سلام بر شما

اميد است خواننده محترم تمامي مطالب را دقيقا بخواند و ببيند که مدعيان فضل چگونه در مقابل کلام اهل بيت عليهم السلام ايستادگي مي کنند و چگونه سخنان بزرگان شيعه را به ديوار مي کوبند !

البته در برخي موارد نيز معاني کلام را از جايگاهش تغيير مي دهند و يا بعضا به زور مي خواهند کلامي را در لسان يک عالم قرار دهند ... !!!

به برخي از مطالب فاضل مدعي جوابهايي مي دهيم و ما بقي را رها مي کنيم زيرا وقتي بجاي صحبتهاي علمي حرف از ادله واهي مي شود ، ديگر اطاله کلام موثر نخواهد بود .

1 - مدعي هستند که سب با سيره انساني افراد سازگار نيست !

ما نمي دانيم که حرف پيامبر را قبول کنيم و يا حرف اين افراد مدعي را !!!! حتما پيامبر اشتباه کرده است و نبايد براي سب نمودن مصداق تعيين مي کرد !!!!
وقتي ما در روايت صحيح السند داود بن سرحان ( که الحق روايتي است که اين قوم از توجيه آن وامانده و خود را به هر جايي مي زنند تا از زير آن فرار کنند ) ما امر به اکثار در سب اهل بدعت شده ايم ( که عملا اباحه سب برای گروهی را مشخص می نماید ) ، حال اين اجتهادات و استحسانهاي افراد را بايد چه کرد ؟؟؟ آيا خدا و رسولش نمي دانند و ولي اين مدعيان عبد سند مي دانند ؟؟؟!!!!
صحيح آن است که سخنان مخالف رسول را به ديوار مي کوبيم !

جالب است اين قوم بر مخالفان برخي عقايد مرگ و لعن مي فرستند و مي گويند : مرگ بر فلان !! ولي از سب کساني که عاشق و شيداي دشمنان اهل بيت عليهم السلام ( علي الخصوص سران سقيفه ) هستند ابا مي کنند ؟؟؟

2- روايت صحيحه داود بن سرحان دقيقا صراحت بر سب و بلکه بر زياده سب نمودن دارد و مسبوب همانا اهل ريب و اهل بدعت هستند و قطعا اهل خلاف از مصاديق بارز اين روايت هستند ( و لو کره المخالفون )

بحث " سباب المسلم فسوق " را بيان کردند و ما نيز بيان کرديم که روايت " سباب المومن فسوق " نيز وجود دارد و اين دو روايت با يکديگر جمع مي شوند و از باب حمل مطلق بر مقيد مي توان فهميد که سب نمودن مومن فسق است و " مسلم " در اين روايات همانا شيعيان ( مومنين ) مي باشند ....
از کلام علماي اصولي مانند آيت الله خميني ( البته بعيد نيست اين عالم نيز اخباري تلقي شود تصویر) نيز شاهد آورديم که در اين روايات، منظور شيعيان هستند و نه اهل خلاف ( برادران مدعي ) .

إن هذه الرواية كرواية عبد الله بن سنان قال : قال أبو عبد الله عليه السلام : الغيبة أن تقول في أخيك ما قد ستره الله عليه ، وغيرهما مما فسرت الغيبة حاكمة على سائر الروايات ، فإنها في مقام تفسيرها اعتبرت الأخوة فيها ، [HIGHLIGHT=#ffff00]فغيرنا ليسوا بإخواننا وإن كانوا مسلمين   تلك الروايات مفسرة للمسلم المأخوذ في سايرها ، بأن حرمة الغيبة مخصوصة بمسلم له أخوة اسلامية ايمانية مع الآخر .

این روایت همانند روایت عبد الله بن سنان است که می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (( غیبت آن است که در مورد برادرت بگوئی آن چه خداوند بر او پوشانده است. )) و غیر این دو روایت که غیبت را تفسیر کرده و بر روایات دیگر حاکم می باشند. این احادیث در مقام تفسیر اخوت هستند، [HIGHLIGHT=#ffff00]پس غیر ما برادر ما نیست اگرچه مسلمان  . و این روایات مسلمانی که در سایر روایات گفته شده است را تفسیر می کند. لذا حرمت غیبت مخصوص به مسلمانی است که اخوت اسلامی ایمانی با دیگری داشته باشد.



3 - از سخنان بزرگاني چون وحيد بهبهاني ( پرچم دار مخالفت با اخباريون ) براي اين مدعي سخن گفتيم که کاملا روشن نمودند که لفظ " مسلم " در روايات راجع به شيعيان مي باشد و نه اهل خلاف ...بلکه ايشان صراحت بر کفر اهل تسنن ( کفر در مقابل ايمان ) داشتند و بنابر قول ايشان : کسي که کمترين مطالعه در روايات را داشته باشد ، اين مطالب را مي فهمد ( و گويا اين مدعي و همراهان وي ، اين ادني مطالعه در روايات را نيز ندارند )


مرحوم وحید بهبهانی ( عالم اصولی ) در " حاشية مجمع الفائدة والبرهان " ص 33- 34 چنین می گویند :

" إذ يظهر أن المراد من المسلم هو المؤمن ، واستعماله فيه في غاية الكثرة ، والقرينة واضحة إن قلنا بكونه ظاهرا في المعنى الأعم ، وإلا ففيه أيضا تأمل ، لنهاية كثرة الاستعمال في كل واحد منهما في الأخبار ، وكذا الحال عند المتشرعة ، بل ربما يظهر أن الشيعة كانوا يقعون فيهم على سبيل الشيوع والتداول ، بل الأئمة ( عليهم السلام ) أيضا ، وفيما ذكرنا - أيضا - إشارة إلى ذلك ، فتأمل . "

(معلوم است که مراد از مسلم - در روایات -همان مومن است و اینگونه استعمال نیز بسیار زیاد است و قرینه واضحه این امر چنان است که بگوییم که لفظ مسلم در معنای اعم است .پس در آن باید تامل شود زیرا استعمال آن در روایات بسیار زیاد است و همچنین است احوال متشرعه شیعه . بلکه آنچه معلوم است شیعیان و ائمه اطهار علیهم السلام بر سبیل متداول ، بر اهل خلاف غیبت می کردند همچنان که قبلا بیان شد . )

ایشان در " حاشية مجمع الفائدة والبرهان " ص 32 چنین می گویند :

" فإن المخالف الذي أنكر أصلا أو أصلين من أصول الدين - وهما الإمامة والعدل - بل وكثيرا من صفات الله تعالى ورسوله ( صلى الله عليه وآله ) أنكرها وبدلها ، بل ربما قال بتعدد الآلهة وأمثاله من شنائع أصول الدين ، كافر بلا شك بالكفر المقابل للإيمان ، وإن لم يكن كافرا بالكفر المقابل للإسلام ، بل ورد في الأخبار أنه شر من اليهود والنصارى وغيرهما ، واللعن والطعن والقدح والإنكار والبراءة منه ، ورودها في شأنه أزيد وأشد وآكد وأكثر مما ورد في الكفار بمراتب شتى ، لا يخفى على من له أدنى اطلاع وفطنة "

( پس مخالف - اهل تسنن - که منکر اصل یا 2 اصل از اصول دین هستند - امامت و عدل - بلکه منکر بسیاری از صفات الله و رسول بوده و آنها را تبدیل کرده اند ، بلکه چه بسا قائل به تعدد خدا و امثال این شنایع در اصول دین هستند ، قطعا کافر هستند به کفر در مقابل ایمان ، با اینکه کافر به معنای کفر در مقابل اسلام نیستند . بلکه در روایات آمده است که اینان از یهود و نصاری و غیره ایشان بدتر هستند . روایات لعن و طعن و قدح و انکار و برائت از این قوم به مراتب بیشتر و شدیدتر و موکدتر و زیادتر از روایات در شان کفار آمده است . و این امر بر کسی که کمترین اطلاع بر احادیث داشته باشد مخفی نیست )



4 - از سخن آيت الله العظمي خوئي آورديم که ايشان سب اهل خلاف را دقيقا بر اساس همان روايت صحيحه داود بن سرحان تاييد کرده و چنين گفتند :

مصباح الفقاهه ج 1 ص 504

[HIGHLIGHT=#ffff00]أنه ثبت في   والأدعية والزيارات جواز لعن المخالفين ، ووجوب البراءة منهم ، [HIGHLIGHT=#ffff00]واكثار السب عليهم   ، والوقيعة فيهم أي غيبتهم ، لأنهم من أهل البدع والريب

[HIGHLIGHT=#ffff00]جواز لعن مخالفان ( اهل تسنن ) در  [HIGHLIGHT=#ffff00]روايات   ادعيه و زيارات و وجوب برائت از ايشان و[HIGHLIGHT=#ffff00] زياده سب نمودن ايشان   متهم نمودن ايشان و غيبت کردن ايشان[HIGHLIGHT=#ffff00] ثابت مي باشد   ايشان از اهل بدعت و ريب هستند .

حتي ايشان در ادامه ، بحث کفر و شرک اهل تسنن را نيز بيان مي کنند ......

از سخن آيت الله خميني آورديم که نه تنها برادري با اهل خلاف نداريم بلکه ضروري مذهب شيعه در عدم احترام اهل تسنن مي باشد ...

آیت الله خمینی در کتاب " المکاسب المحرمه " ج 1 ص 250 - 251 چنین می گوید :

والانصاف أن الناظر في الروايات لا ينبغي أن يرتاب في قصورها عن اثبات حرمة غيبتهم ، بل لا ينبغي أن يرتاب في أن الظاهر من مجموعها اختصاصها بغيبة المؤمن الموالي لأئمة الحق ( ع ) ....... [HIGHLIGHT=#ffff00]فلا شبهة في عدم احترامهم بل هو من ضروري المذهب  كما قال المحققون ،
بل الناظر في الأخبار الكثيرة في الأبواب المتفرقة لا يرتاب في جواز هتكهم والوقيعة فيهم ، بل الأئمة المعصومون ، أكثروا في الطعن واللعن عليهم وذكر مسائيهم .
فعن أبي حمزة عن أبي جعفر عليه السلام قال : قلت له : إن بعض أصحابنا يفترون ويقذفون من خالفهم فقال الكف عنهم أجمل ثم قال يا با حمزة إن الناس كلهم أولاد بغاة ما خلا شيعتنا ( الخ ) . والظاهر منها جواز الافتراء والقذف عليهم ... "


"انصاف آن است كه كسى كه به اين روايات بنگرد نبايد شك كند كه اين روايات از اثبات حرمت غيبت آنان قصور دارد ، بلكه نبايد شك كند كه آنچه از مجموع آنها ظاهر مى شود آن است كه روايات حرمت غيبت اختصاص به غيبت مؤمن اهل ولايت امامان حق عليهم السلام دارد . . .
[HIGHLIGHT=#ffff00]بنابر اين شبهه اى در نامحترم بودن اهل خلاف وجود ندارد ، بلكه اين از ضروريات مذهب شيعه   چنان كه محققان گفته اند . بلكه از اين بالاتر ، كسى كه در اخبار بسيارى كه در ابواب مختلف وارد شده بنگرد شك نمى برد در جواز هتك حرمت و بدگويى نسبت به آنان ، بلكه ائمه معصومين بسيار بر آنان طعن و لعن مى كردند و زشتيهاى آنان را بر می شمردند .
ابوحمزه گويد : به امام باقر عليه السلام گفتم : ( برخى از ياران ما بر مخالفشان افترا مى بندند و نسبتهاى ناروايى به آنان مى دهند ، فرمود : خوددارى از آنان بهتر است . سپس فرمود : اى اباحمزه ، مردم همه فرزندان نامشروعند بجز شيعيان ما ) . ظاهر اين روايت جواز نسبت ناروا و افتراى بر آنان است . "


******


وأما الأخبار فما اشتملت على المؤمن فكذلك ، وما اشتملت على الأخ لا تشملهم أيضا[HIGHLIGHT=#ffff00] لعدم الأخوة بيننا وبينهم   وجوب البراءة عنهم وعن مذهبهم وعن أئمتهم ، كما تدل عليه الأخبار واقتضته أصول المذهب ، وما اشتملت على المسلم فالغالب منها مشتمل على ما يوجبه ظاهرا في المؤمن "

" و اما اخبارى كه مشتمل بر احكام برادرى است شامل آنان نمى شود ، زيرا پس از لزوم بيزارى جستن از آنان و از مذهب و پيشوايانشان كه اخبار بر آن دلالت دارد و اصول مذهب مقتضى آن است [HIGHLIGHT=#ffff00]ديگر برادرى ميان ما و آنان ( اهل تسنن ) وجود   . و آن رواياتى كه مشتمل بر ( حقوق ) مسلم است بيشتر آنها مشتمل بر چيزى است كه موجب مى شود آن را درباره مؤمن بدانيم ( نه هر مسلمانى ) "



******

إن هذه الرواية كرواية عبد الله بن سنان قال : قال أبو عبد الله عليه السلام : الغيبة أن تقول في أخيك ما قد ستره الله عليه ، وغيرهما مما فسرت الغيبة حاكمة على سائر الروايات ، فإنها في مقام تفسيرها اعتبرت الأخوة فيها ، [HIGHLIGHT=#ffff00]فغيرنا ليسوا بإخواننا وإن كانوا مسلمين   تلك الروايات مفسرة للمسلم المأخوذ في سايرها ، بأن حرمة الغيبة مخصوصة بمسلم له أخوة اسلامية ايمانية مع الآخر .

این روایت همانند روایت عبد الله بن سنان است که می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (( غیبت آن است که در مورد برادرت بگوئی آن چه خداوند بر او پوشانده است. )) و غیر این دو روایت که غیبت را تفسیر کرده و بر روایات دیگر حاکم می باشند. این احادیث در مقام تفسیر اخوت هستند، [HIGHLIGHT=#ffff00]پس غیر ما برادر ما نیست اگرچه مسلمان  . و این روایات مسلمانی که در سایر روایات گفته شده است را تفسیر می کند. لذا حرمت غیبت مخصوص به مسلمانی است که اخوت اسلامی ایمانی با دیگری داشته باشد.


به نظر شما اين تعارض از قلّت علم مدعيان نيست ؟؟؟ شايد هم امثال مرحوم خوئي و آيت الله خميني از اخباري ها مي باشند ؟؟؟!!! تصویر


5 - اين مدعي فاضل روايتي را آورده است و نقد سندي کرده است .... بگذريم که ايشان هنوز از نحوه تدوين روايات شيعه و همين اصول کافي اطلاع ندارد وگرنه به همين راحتي روايات را رد نمي کرد !!!
البته تجربه نشان داده است که اين قوم تنها عبد سند هستند ... البته رواياتي که مطابق آموزه هايشان باشد و نه مطابق حق !
سپس از کلام شهيد مطهري مطلبي آورده است که مثلا جواب ما را بدهد ....

(( بنده مي خواهم فقط بر اساس منهج همين کاربر ؛ حرفش را نقد کنم ))

حال از مدعي فاضل سوال مي کنم :

شما که اينقدر سند سند مي کنيد ، چرا از روايتي ضعيف السند براي ما دليل مي آوريد ؟؟؟

سند روايتي که وي از شهيد مطهري نقل کرده چنين است :

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ نَضْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ نُعْمَانَ الْجُعْفِيِّ .....

ترجمه " محمد بن سالم " و " عمرو بن نعمان جعفي " در کدام کتاب رجالي آمده است ؟

مرحوم مجلسي در " مرآه العقول " ج 10 ص 273 در مورد اين روايت مي گويد : مجهول و آخره مرسل .

اين روايت با مضموني مشابه در فروع کافي ( اصول کافي ج 7 ص 240 ) نيز آمده است که مرحوم مجلسي در " مراه العقول " ج 3 ص 373 در مورد آن مي گويد : مجهول !

چه شد که وقتي به نفع خودتان مي شود ، هر روايتي را مي آوريد ؟؟؟
اين همه داعيه طلب سند صحيح براي سخن معصوم عليه السلام ؛ اين بود ؟؟؟؟

روایتی معارفی در مورد بی بی مظلومه سلام الله علیها را به بهانه ضعف سند و نکارت متن ( البته به زعم خودتان ) رد می کنید ولی حال مستمسک شما روایات ضعیف السند شده است ؟؟؟!!!!
6 - در باب اين روايتي که فاضل مدعي آن را به زعم خودش رد کرد ( اولاد بغايا ) بد نيست که پژوهشگران به کتاب " حاشيه مجمع الفائده و البرهان " ص 33 مراجعه نمايند و ببينند که مرحوم علامه بهبهاني بر اساس همين روايت مطالبي را بيان کرده است .

البته اگر فاضل مدعي از ديگر روايات در درک مفهوم اين روايت ( که به زعم ايشان ضعيف است ) استفاده مي کرد ، متوجه مي شد که منظور از " اولاد بغايا " چيست و بر چه اساسي مي باشد !!!

اين روايت را شيخ انصاري نيز در " کتاب المکاسب " ج 2 ص 119 نيز بيان کرده و قبول نموده و توضيح داده اند ....

البته شايد اين علما نيز اخباري بودند و يا علم نداشتند ! تصویر

اين روايتي كه به زعم فاضل مدعي ضعيف است با روايت ديگر ( کتاب الحجه - باب الفي و الانفال و تفسير الخمس حديث 16 ) شرح داده مي شود که علت اولاد بغايا خوانده شدن مخالفين از کجاست :

عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيْنَ دَخَلَ عَلَى النَّاسِ الزِّنَا قُلْتُ لَا أَدْرِي جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ مِنْ قِبَلِ خُمُسِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ إِلَّا شِيعَتَنَا الْأَطْيَبِينَ فَإِنَّهُ مُحَلَّلٌ لَهُمْ لِمِيلَادِهِم‏

ضريس كناسى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: از چه راهى مردم گرفتار زنا ميشوند؟
گفتم: نميدانم، قربانت گردم. فرمود: از راه خمس ما اهل بيت (كه نميپردازند) مگر شيعيان پاكزاده ما كه خمس براى آنها حلال گشت تا حلال زاده بدنيا آيند.


سند اين روايت بنابر نقل مرحوم مجلسي در " مراه العقول " همانا " حسن " مي باشد ....



7- صحيحه داود بن سرحان در تعارض با آيه " قولوا للناس حسنا " نيز نيست زيرا هر کس که ادني علم داشته باشد مي داند که اين روايت صحيح السند عملا تخصيص مي زند آيه مذکور .... يعني قولوا للناس حسنا شامل همه افراد مي شود مگر اهل ريب و اهل بدعت .....

و از آنجا که اهل خلاف ( برادر مدعي فاضل و هم کيشان وي ) مصداق صحيحه داود بن سرحان هستند ، پس الزاما شامل آيه مي توانند نباشند !!

آيت الله خميني در " کتاب الطهاره " صراحت دارند که عايشه و طلحه و زبير و معاويه و اشباه ايشان از سگ و خوک خبیث ترند !!!
آيا آيت الله خميني اندازه شما نمي دانست که قولوا للناس حسنا ؟؟؟؟
آيت الله خميني در " کتاب الطهاره " ج 3 ص 337 به صراحت عايشه و معاويه و طلحه و زبير را از نواصب و خوارج مي داند و بيان مي کنند که آنها از سگ و خوک خبيث تر هستند .....

از طرفي ايشان در " صحيفه نور " ج 1 ص 302 در مورد خوارج ( همانهايي که ايشان آنها را پاک مي دانند همانند عایشه و طلحه و زبیر و معاویه ) چنين مي گويند : .... اين خوارج بدبخت احمق، مقدس احمق، كه امام را نشناخته بودند .....

آيا " احمق " مصداق سب نيست ؟؟؟




***********************

در هر صورت اين مطالب نشان مي دهد که مدعيان فضل و اصولي گري و کساني که ديگر شيعيان را متهم به داشتن مشي اخباري مي کنند از ابتدايي ترين مطالب نيز خبر ندارند و در سيره خويش از تناقضات نيز فيض مي برند ....

اميد است که بجاي تقليد در عقايد ، کمي محقق شويم !

يا علي ع
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Advance Member
Advance Member
پست: 214
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹, ۹:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 72 بار
سپاس‌های دریافتی: 227 بار

Re:سب به اهل سنت

پست توسط sh.ahmad »

سلام برشما ، بازهم توهین وضعف استدلال ونسبت خلاف!!
1-نوشتید:"به برخي از مطالب فاضل مدعي جوابهايي مي دهيم و ما بقي را رها مي کنيم".
پاسخ:قبلا مینوشتیدفاضل محترم ،حالا که برخلاف نظرشما مطلبی نوشته ام میگوئیدفاضل مدعي!
2-نوشتید"آیااين مدعيان عبد سند مي دانند ؟"
پاسخ:چرابی ادبی میکنید ؟ ماعبدسندنیستیم بلکه مطیع ائمه ع هستیم ،اگرآیه ا...خوئی رادرهمه مواردقبول دارید
ایشان مینویسد"مناط ومعیاردرحجیت وقبول خبرواحدبه فرموده امام معصوم ع وثاقت (راستگوئی) واطمینان به راوی میباشد.(مصباح الفقاهه ج1 /ص20)"
3-گفتید:"اين دو روايت با يکديگر جمع مي شوند و از باب حمل مطلق بر مقيد مي توان فهميد که سب نمودن مومن فسق است"،
پاسخ:جواب این سخن راقبلا دادم وگفتم اثبات سب نکردن مومن منافات باسب نکردن ودشنام ندادن به مسلمانان ندارد،هردوروایت صحیح است.
4-گفتید"از کلام علماي اصولي مانند آيت الله خميني نيز شاهد آورديم که در اين روايات، منظور شيعيان هستند و نه اهل خلاف"
"پس غیر ما برادر ما نیست اگرچه مسلمان باشد. و این روایات مسلمانی که در سایر روایات گفته شده است را تفسیر می کند. لذا حرمت غیبت مخصوص به مسلمانی است که اخوت اسلامی ایمانی با دیگری داشته باشد."
"از سخن آيت الله العظمي خوئي آورديم که ايشان سب اهل خلاف را دقيقا بر اساس همان روايت صحيحه داود بن سرحان تاييد کرده است"
پاسخ اولا:خودشما درردمطلب آیه ا...وحید ورد فرمایش مراجع تقلیددرباره اخوت اسلامی گفتیددراین مواردنبایدتقلیدکرد،چرااکنون درفهم روایت تقلید میکنید،پس حرف خود راقبول ندارید.
ثانیا:همانطور که قبلا دربحث اخوت اسلامی نوشتم آیه ا...خمینی درسخنرانی خودعلنا اعلام کردندمابااهل سنت برادرهستیم ،
کتاب ونوشته ایشان راقبول داریداماسخن علنی ایشان راقبول ندارید؟! واقعا تعجب است ،نمیدانم چراخودرابه ناآگاهی میزنید؟.
ثالثا:درحرمت غیبت واخوت ایمانی ایمان وشیعه بودن شرط است ولی دراخوت اسلامی فقط مسلمان بودن شرط است نه تشیع ،همانطورکه علماءومراجع تقلیدفرموده اندودردربحث اخوت اسلامی نظرات آنان رانقل کردم.
خوانندگان محترم که بحث ماراخوانده اند خود قضاوت میکنندچه کسی قلت علم داشته و کم سواد است.
5-گفتید"اين روايتي كه به زعم فاضل مدعي ضعيف است با روايت ديگر شرح داده مي شود که علت اولاد بغايا خوانده شدن مخالفين از کجاست"
"ضريس كناسى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: از چه راهى مردم گرفتار زنا ميشوند؟گفتم: نميدانم، قربانت گردم. فرمود: از راه خمس ما اهل بيت (كه نميپردازند) مگر شيعيان پاكزاده ما كه خمس براى آنها حلال گشت تا حلال زاده بدنيا آيند."
پاسخ:اگرأدنی علمی داشتید میدانستیداین روایت مربوط به خرید و همبسترشدن باکنیز و أمه اسیر درجنگ است بدون اذن امام معصوم ع نه درباره مردوزن مسلمان سنی چرابه اهل سنت تهمت زنا میزنید؟وبعدادعای علم وفهم هم میکنید!!
6-گفتید"اين روايت صحيح السند عملا تخصيص مي زندآيه مذکور .... يعني قولوا للناس حسنا شامل همه افراد مي شود مگر اهل ريب و اهل بدعت .....و از آنجا که اهل خلاف مصداق صحيحه داود بن سرحان هستند ، پس الزاما شامل آيه مي توانند نباشند !"
پاسخ اولا :مگربنده گفتم این روایت تخصیص نمیزند؟!بنده گفته ومیگویم این حدیث شامل اهل سنت نمیشود بلکه شامل بدعت گذاران ناصبی (دشمن اهل البیت )ومنافقین وغیرآنهاست که دین راتباه میکنند.
ثانیا:بازهم جواب سؤال قبلی مراندادید آیاهمه اهل سنت میخواهندبه فساددراسلام طمع کنند؟آنگونه که درحدیث فوق میگوید،این مطلب برخلاف واقع وحقیقت است.
ثالثا:مرحوم شیخ انصاری اهل بدعت راازاهل سنت جدا میداند
ومینویسد"یجوزهجوه لعدم احترامه وکذایجوز هجاءالفاسق المبدع لئلایوخذ ببدعه ...فلایجوزبهته بمالیس فیه لعموم حرمة الکذب"
جایزاست هجو مخالف به جهت عدم احترام او وهمچنین جایز است هجو بدعت گذارفاسق تابدعتهایش رانگیرند..پس به دلیل حرمت عموم دروغ تهمت زدن به چیزی که دراونباشدجایز نیست.
آیا مصداق حدیث رافهمیدیدیامیگوئیدایشان هم قلت علم دارد؟
7-درروایاتی که مؤیدوتاییدکننده قرآن وحکم عقل و روایات صحیح هستندمجهول بودن راوی اشکالی ندارد،ولی دراستدلال باید به روایت صحیح وموثق استناد کرد.شما که به روایات ضعیف وبی اعتبار استدلال واستنادمیکنیدچرا چنین میگوئید؟!!
8-نوشتید"در مورد خوارج همانهايي که ايشان آنها را پاک مي دانند" .
پاسخ:چرادروغ گفته وتهمت میزنید؟!،بنده خوارج را اصلامسلمان نمیدانم چگونه میگوئیدآنها راپاک میدانم ،استغفاروتوبه کنیدوتاعذرخواهی نکنیدشما رانبخشیده وحلال نمیکنم.
9-گفتید:"اين خوارج بدبخت احمق، مقدس احمق، كه امام را نشناخته بودند .....آيا " احمق " مصداق سب نيست ؟
پاسخ:مگربنده گفتم سب کردن خوارج اشکالی دارد؟،آیامطالب رانمیفهمید یاخودرا به نادانی میزنید؟!
10- درمورد روایت ضعیف درباره زهراء ع گفتید"روایتی معارفی را به بهانه ضعف سند و نکارت متن ( البته به زعم خودتان ) رد می کنید"
پاسخ:اولا بحث درباره این روایت درتاپیکی جدامطرح شدودرآنجا باشما بحث نمودم دوباره مطرح کردن آن وخارج ازموضوع سخن گفتن به چه دلیل است؟حتما میخواهیدتحریک احساست کنید،ولی بدانیدکه کاربران محترم بنده وجنابعالی راخوب میشناسند ویه این سادگی تحریک نمیشوند.
ثانیا:درآنجاثابت شد که حدیث ازنظرسند ضعیف وبی اعتباراست وهمچنین درمقاله اخیرخود ازجناب استادگرامی نقل کردید
"هر چند سند قسمت اخير يعنى غايت بودن حضرت زهرا ع براى آفرينش پيامبر ص و على ع ، و همچنين هدف بودن خلقت على براى آفرينش پيامبر ص اعتبار سندى ندارد.
ثالثا:درتاییدمتن این روایت ازروایات دیگرنیز دلیلی نداریم والا مرحوم میرجهانی که این روایت رانقل کرده به آن دلیل وروایت یاروایات استناد میکرد.
رابعا:علی ع وحضرت زهرا ع نیزراضی نیستندکه شمادرباره آنان غلوکرده وبگوئیدرسول اکرم ص افضل مخلوقات وعلی ع افضل ازهمه به طفیل زهرا ع خلق شده اند(يعنى غايت بودن حضرت زهرا ع براى آفرينش پيامبر ص و على ع ، و همچنين هدف بودن خلقت على براى آفرينش پيامبر ص)قدری تأمل وتدبروتعقل کنید.دیگراین بحث راتکرارنکنید.
فاضل محترم اگرمیتوانیددوستانه ومنطقی ومؤدب بحث کنید بفرمائیدوالااگراینگونه است ،بحث نکنید وبگذاریدخوانندگان محترم خودشان بادقت وتحقیق سخن صحیح و درست رااختیاروانتخاب کنند.
والسلام علی من اتبع الهدی.
اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایة رسولک (ص) وامیرالمؤمنین واولاده الطیبین الطاهرین المعصومین (ع)
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: بررسی نقل حدیث از اهل خلاف

پست توسط amoonaser »

بسم رب الحسین علیه السلام

سلام بر شما

جناب احمد عزیز


*** آیا لفط " فاضل مدعی " یعنی نفی احترام برای فاضل ؟؟؟ یعنی فاضل مدعی ، محترم نیست و فقط " فاضل محترم " محترم است ؟؟؟؟


*** دوست گرامی : بنده بحث سندی را رد نکرده و نمی کنم ولی سیره ای که شما در برخورد با روایات دارید ( همانند برخورد شما با روایتی که از احتجاج طبرسی بیان کردم ) سیره ای است که صحیح نمی باشد .....

گذشته از اینکه ضعف سند الزاما دلیل ضعف متن نیست .....

همین مرحوم خوئی نیز روایاتی که با 3 سند به بالا آمده باشند را مستغنی از بررسی سندی می دانند ....

*** سخنان آیت الله العظمی خوئی و مرحوم وحید بهبهانی و آیت الله خمینی دقیقا مشخص و صریح است و دقیقا بر خلاف مدعی شما می باشد و لذا امیدوارم که نخواهید دوباره کلام ایشان را از مکانش تغییر داده و مصادره به مطلوب نمایید ....

*** تخصیص زدن صحیحه داود بن سرحان به نواصب و خارج نمودن اهل خلاف از این روایت دقیقا مخالف نص روایت بوده و ترجیح بلا مرجح می باشد ....

جالب است که آیت الله خوئی نیز دقیقا از همین روایت همانی را برداشت کرده اند که ما عرض کردیم ..... پس بهتر است روایات را بر اساس نظرات شخصی خود تخصیص نزنید ......



*** قیاس ما از بحث کلام آیت الله وحید و استناد بنده به کلام آیت الله خمینی کاملا مع الفارق است ....

بنده قبلا نیز عرض کردم که بیان کلام علما از باب رجوع جاهل به عالم می باشد .... آیا وقتی شما نظر مرحوم کاشف الغطاء را بیان کردید ، بنده به شما گفتم که از ایشان تقلید می کنید ؟؟؟

سخن آیت الله خمینی در تبیین روایت " سباب المسلم فسوق " بسیار روشن است و قبلا نیز بیان کردم ( از قول آیت الله العظمی تبریزی ) که جواز غیبت ، جواز سب نیز می باشد ... پس وقتی جواز غیبت اهل خلاف ثابت است ، جواز سب ایشان نیز ثابت است ....

در ضمن سخن آیت الله خمینی در جواز غیبت اهل خلاف و عدم برادری با ایشان و عدم احترام ایشان ( بعنوان ضروری مذهب ) کاملا واضح و صریح می باشد و لذا لطف کنید و بحث کتاب و سخنرانی و غیره را مطرح نفرمایید زیرا در اینجا اصلا محلی از اعراب ندارد ....


*** در باب روایتی که تضعیف سندی کردید و بنده از قول گروهی از علمای اصولی ( همانند مرحوم بهبهانی ) عملا قبول داشتن متن آن را بیان کردم ، نمی دانم چرا حرفهای بی ربط به موضوع می زنید ؟؟؟

متن روایت چنین است :

431 عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (عليه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا يَفْتَرُونَ وَيَقْذِفُونَ مَنْ خَالَفَهُمْ فَقَالَ لِي الْكَفُّ عَنْهُمْ أَجْمَلُ ثُمَّ قَالَ وَاللَّهِ يَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَوْلادُ بَغَايَا مَا خَلا شِيعَتَنَا
ابو حمزه مى‏گويد : به امام باقر عليه السّلام عرض كردم : برخى از هم كيشان ما به دگرانديشان دروغ مى‏بندند و آنها را به حرامزادگى نسبت مى‏دهند . امام باقر عليه السّلام فرمود : سخن نگفتن در باره آنان نيكوتر است ، و سپس فرمود : اى ابا حمزه ! به خدا سوگند! جز شيعيان ما، همه مردم زاده‌ي فحشايند .
الكليني الرازي ، أبي جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ) ، الأصول من الكافي ، ج‏8 ، ص275 ـ 287 ، ناشر: اسلاميه‏ ، تهران‏ ، الطبعة الثانية ،1362 هـ .ش .

شما روایت را به بهانه ضعف سند رد کردید ولی بنده عرض کردم که بحث " اولاد بغایا " با دیگر روایات توضیح داده می شود و همان روایت حسن را بیان کردم که امام علیه السلام بحث درگیر شدن با زنا را در عدم دادن خمس می دانند ....

عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيْنَ دَخَلَ عَلَى النَّاسِ الزِّنَا قُلْتُ لَا أَدْرِي جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ مِنْ قِبَلِ خُمُسِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ إِلَّا شِيعَتَنَا الْأَطْيَبِينَ فَإِنَّهُ مُحَلَّلٌ لَهُمْ لِمِيلَادِهِم‏

ضريس كناسى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: از چه راهى مردم گرفتار زنا ميشوند؟
گفتم: نميدانم، قربانت گردم. فرمود: از راه خمس ما اهل بيت (كه نميپردازند) مگر شيعيان پاكزاده ما كه خمس براى آنها حلال گشت تا حلال زاده بدنيا آيند.



روایت دومی در باب خمس می باشد و اگر ادامه روایت اولی را نیز مطالعه بفرمایید می بینید که معصوم علیه السلام باز هم در مورد خمس صحبت می کنند و عملا متن آن مشابه متن روایت دوم می شود ( ولی طولانی تر می باشد ) ....و اصلا روایت دوم هیچ اشاره ای به خرید کنیز و غیره ندارد ....

اگر یکبار متن هر دو روایت را کامل مطالعه نمایید مشخص می شود !



*** در باب سخن مرحوم شیخ اعظم بد نیست که مطلب زیر را دقیق بخوانید :


كتاب المكاسب - الشيخ الأنصاري - ج 1 - ص 319

وكيف كان ، فما سمعناه من بعض من عاصرناه من الوسوسة في عدها من الكبائر أظنها في غير المحل .
ثم إن ظاهر الأخبار اختصاص حرمة الغيبة بالمؤمن ، فيجوز اغتياب المخالف ، كما يجوز لعنه .
وتوهم عموم الآية - كبعض الروايات - لمطلق المسلم ، مدفوع بما علم بضرورة المذهب من عدم احترامهم وعدم جريان أحكام الإسلام عليهم إلا قليلا مما يتوقف استقامة نظم معاش المؤمنين عليه ، مثل عدم انفعال ما يلاقيهم بالرطوبة ، وحل ذبائحهم ومناكحتهم وحرمة دمائهم لحكمة دفع الفتنة ، ونسائهم ، لأن لكل قوم نكاحا ، ونحو ذلك .
مع أن التمثيل المذكور في الآية مختص بمن ثبت أخوته ، فلا يعم من وجب التبري عنه . وكيف كان ، فلا إشكال في المسألة بعد ملاحظة الروايات الواردة في الغيبة ، وفي حكمة حرمتها ، وفي حال غير المؤمن في نظر الشارع

" به هر حال ، آنچه از برخى معاصران شنيده ايم كه در كبيره دانستن غيبت دچار وسوسه شده اند به نظر من وسوسه نابجايى است ، و بايد دانست كه ظاهر اخبار اختصاص دارد به حرمت غيبت مؤمن .

[HIGHLIGHT=#ffff00]از اين رو غيبت مخالف ( عامه ) مانند لعن آنها جايز است  ، و اين توهّم كه حكم آيه مانند برخى از روايات شامل عموم مسلمين مى شود درست نيست ، [HIGHLIGHT=#ffff00]زيرا ضرورى مذهب شيعه است كه مخالفان احترام ندارند و احكام اسلام بر آنان بار نمى شود مگر برخى از احكام اجتماعى كه مربوط به نظم و اداره زندگى مؤمنان است   آن كه چيز تر با ملاقات آنها نجس نمى شود وذبيحه آنان و ازدواج با آنها حلال است و خون آنان محترم است به مصلحت دفع فتنه ، و زنان آنها نيز حلالند زيرا هر قومى را نكاحى است و امثال اين امور .
با توجه به اين كه تمثيل مذكور در آيه ويژه كسى است كه برادريش ثابت شده باشد ، [HIGHLIGHT=#ffff00]بنابر اين شامل كسى كه بيزارى از او واجب است نمى گردد  . به هر حال پس از ملاحظه روايات وارده در غيبت و حكمت حرمت آن و در حال و مقام غير مؤمن در نظر شارع ، اشكالى در مسأله باقى نمى ماند . . . "


در مورد سخنی که شما از شیخ اعظم نقل فرمودید ، گذشته از اینکه ایشان بحث هجو نمودن اهل خلاف را جایز می دانند ( که نمی دانم می توانید این مطلب را هضم نموده و قبول نمایید زیرا فکر می کنم با برادری شما با اهل خلاف در تعارض است ) بلکه متهم نمودن در امری که در او ( اهل خلاف ) نباشد را بیان کردند .... ما هم مشکلی نداریم ...

اگر شما به شرح مرحوم مجلسی در مورد صحیحه داود بن سرحان مراجعه نمایید ایشان بیان می کنند که بحث " باهتوهم " یعنی ایشان را با استدلال خود منکوب نمایید همانند آیه " فبهت الذی کفر " ..... بد نیست به شرح ایشان در " مراه العقول " مراجعه نمایید !

در ضمن اهل خلاف دقیقا با بیان شبهات خود در اسلام فساد می کنند ... بحث قبول نکردن ولایت و شبهه در عدم وجود امامت و بحث جسمانیت خدا و دیدن او در قیامت و رد معصومیت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام و صدها صدها مطلب دیگر بر علیه عقاید اصیل اسلامی ( که تنها شیعه بیانگر آنها می باشد ) بحث فساد و طمع در اسلام نیست ؟؟؟؟

از پژوهشگری مانند شما بعید است که این حرفها را بزند !

کتبی که بر علیه شیعه نگاشته شده است همانند : منهاج السنه ( ابن تیمیه ) ؛ الصواقع ( کابلی ) ؛ تحفه اثنی عشریه ( دهلوی ) ؛ ضحی الاسلام ( احمد امین ) ؛ ابطال الباطل ( قاضی روزبهان ) ؛ المغنی ( فاضی عبدالجبار ) و هزاران کتاب دیگر ( که بنابر آمار در حدود 5000 کتاب می باشد ) آیا بحث طمع در اسلام و فساد در اسلام نیست ؟؟؟

فساد الزاما فساد مالی و جنسی نیست بلکه فساد عقیده ( یعنی همان عقیده غلط اهل خلاف ) یکی از مصادیق فساد است !!!!

اتفاقا همین فساد عقیده بیشتر به مدلول صحیحه داود بن سرحان نزدیک است ......



*** در مورد روایت ضعیف السندی که بیان فرمودید ، جوابتان مردود است ( نه از این باب که دلیل اخیر شما صحیح نیست بلکه ) از این جهت که شما بسیاری از روایاتی که در تعارض با عقاید خودتان بود ( مانند نحن معاشر بنی هاشم نامر کبارنا و صغارنا بسبهما ... ) را به بهانه ضعف سند رد کردید ولی در مقابل ما از روایتی ضعیف السند صحبت کردید !!! این یعنی تناقض در رفتار !!!

ولی اصل حرفی که فرمودید ( یعنی تناسب روایت با قرآن و احادیث صحیح عملا مستغنی از بررسی سند می باشد ) حرفی صحیح است و ما هم از ابتدا همین مطالب را بیان کرده ایم .....

بحث بررسی سندی فقهی با بحث برخورد با روایات عقیدتی فرق دارد ....

تمام مطالبی که ما عرض کردیم دارای شاهد قرآنی و روایی می باشد ...

هدف این حقیر این بود که تعارض در کلام و رفتار ( نوشتار ) شما را به خودتان نشان دهم ! وگرنه بنده در دیگر تاپیکها نیز به خود شما گوشزد می کردم که فلان مطلب با روایات دیگر قابل اثبات و تقویت می باشد .....



*** در مورد خوارج : رفیق عزیز ! کمی خونسرد باشید ....تصویر

اینقدر با هیجان و عصبانیت مطالب را می خوانید که هر حرفی را به خود میگیرید ..... بنده نیازی به حلالیت طلبی از شما ندارم زیرا اصل صحبت بنده در مورد آیت الله خمینی بود .... شما چرا حرفها را برای خود جدا می کنید ؟؟؟؟

صحبت بنده چنین بود :

آيت الله خميني در " کتاب الطهاره " صراحت دارند که عايشه و طلحه و زبير و معاويه و اشباه ايشان از سگ و خوک خبیث ترند !!!
آيا آيت الله خميني اندازه شما نمي دانست که قولوا للناس حسنا ؟؟؟؟
آيت الله خميني در " کتاب الطهاره " ج 3 ص 337 به صراحت عايشه و معاويه و طلحه و زبير را از نواصب و خوارج مي داند و بيان مي کنند که آنها از سگ و خوک خبيث تر هستند .....

از طرفي ايشان در " صحيفه نور " ج 1 ص 302 در مورد خوارج ( همانهايي که ايشان آنها را پاک مي دانند همانند عایشه و طلحه و زبیر و معاویه ) چنين مي گويند : .... اين خوارج بدبخت احمق، مقدس احمق، كه امام را نشناخته بودند .....

آيا " احمق " مصداق سب نيست ؟؟؟
در تمامی این عبارات ، مدلول کلام بنده در مورد سخنان آیت الله خمینی بود ....

اگر یکبار همان مصدری را که عرض کردم مطالعه دقیق می فرمودید ، می فهمیدید که ایشان - آیت الله خمینی و نه شما - خوارج را پاک می دانند ( بنابر ادله فقهی خودشان ) .....

اصلا کسی با شما کاری نداشت که هر چیزی را به خود می گیرید !!!




*** در مورد روایت " [HIGHLIGHT=#ffff00]ولولا فاطمه لما خلقتکما  " بحث مبسوط در چند تاپیک شد ...

بنده قبول داشتن سند این روایت را از مرحوم میرجهانی برای شما بیان کردم ....

بحث دلالتی متن را نیز ار مرحوم میر جهانی و جناب آیت الله گرامی نیز بیان کردم ....

در همان تاپیک این روایت نیز بارها و بارها بیان کردم که این روایت را می توان بوسیله دیگر روایات توضیح داد و صحت آن را اثبات کرد ....


اگر شما متن روایت را نمی فهمید دلیل بر این نیست که روایت غلط است ....

دقیقا بر اساس همان مواردی که شما در توجیه روایت ضعیف السند خودتان بیان کردید ، می توان دریافت که روایت شریفه مذکوره ( و لولا فاطمه لما خلقتکما ) نیز مقبول و صحیح می باشد .....


سخن بنده از استناد به این روایت شریفه نیز این بود که شمایی که دائما سند سند می کنید ، به روایتی ضعیف السند ( منقول از شهید مطهری ) استناد می کنید ولی در مقابل روایت شریفه " ولولا فاطمه .... " بحث سندی را بزرگ کرده و بعد از آن دلالت روایت را مخدوش می کنید ( آنهم به دلیل عدم توانایی در فهم مراد روایت ) !!!!


در ضمن ، بیان نکردن روایتی دیگر در تایید این روایت شریفه " ولولا فاطمه .... " توسط مرحوم میرجهانی ، دلیل نبودن روایات دیگر نیست ....... (( نمی دانم این همه استدلال قوی را از کجا می آورید !!! )) ..... مگر متن کلام آیت الله گرامی نخواندید که ایشان بیان کردند که " غایت خلقت بودن حضرت زهرا سلام الله علیها " تنها مختص به این روایت " و لولا فاطمه ... " نیست بلکه روایات دیگری نیز این مطلب را بیان می کنند !!!

بهتر است مطالب را کامل مطالعه نمایید ....


*** قطعا حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما اصلا راضی نیستند که روایتی معرفتی و فضیلتی را به بهانه عدم قدرت در درک مفاهیم آن ( که عملا ضعف ما می باشد و نه ضعف روایت ) رد کنیم ....

این همان حرفی است که در آن تاپیکها ، بارها و بارها یکی از کاربران بزرگوار سایت ( که فکر کنم reza بود ) بیان کردند ....


************************************************************

دوست گرامی :

سیر بحث کاملا مشخص است و مطالب بارها و بارها به دقت بیان شده است .....

حال اگر شما نمی خواهید قبول نمایید ، امری است شخصی و دلیل بر درست نبودن سیره طرف مقابل نیست !

لذا بهتر است هم کمی خونسرد تر باشید تا مقصود حرفها را متوجه شوید و هم مطالب را دقیق بخوانید .....


یا علی ع
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
ارسال پست

بازگشت به “حديث”