سلام بر شما
برخی از معاندین و متعصبین در توجیه حمله به خانه وحی و حوادث اطراف آن می گویند که : این اخبار صرفا نشان از تهدید عمر دارد و حال آنکه شیعیان جعل نموده و می گویند که فاطمه در میان در و دیوار قرار گرفت و فرزند 6 ماهه اش سقط شد.
حال به بررسی برخی از منابع در مورد اخبار سقط جنین فاطمه ( س ) می پردازیم.
اولین مطلب مورد بررسی این است که آیا علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) فرزندی به نام محسن داشته است یا خیر ؟
در روایات داریم که پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرزندان ذکور علی ( ع ) و فاطمه ( س ) را به نامهای " حسن " و " حسین " و " محسن " نامگذاری کرد ، مشابه نامهای فرزندان حضرت هارون ( ع ) که " شبر " و " شبیر " و " مشبر " بود.
منابع زیادی از اهل سنت بر این مطلب دلالت دارند.
1-مسند ( احمد بن حنبل ) ج1 ص 118
2-مستدرک علی الصحیحین ( حاکم نیشابوری ) ج3 ص 165 و 168 . وی میگوید : این حدیث ار لحاظ سند صحیح است ولی شیخین ( یخاری و مسلم ) آن را نگفته اند.
3-تلخیص ( ذهبی ) : وی این حدیث را صحیح میداند.
4-السنن الکبری ( بیهقی ) ج6 ص 177 و ج7 ص 63
5-مجمع الزوائد ( هیثمی ) ج8 ص 52
6-الادب المفرد ( بخاری ) ص 178
7-صحیح ان حبان ج15 ص 410
8-المعجم الکبیر ( طبرانی ) ج3 ص 96 - 97
9-کنزالعمال ( متقی هندی ) ج 13 ص 660
حال که معلوم شد که علی بن ابیطالب دارای چنین فرزندی بود ، سوال اینجاست که حال او چه شد ؟ به کجا رفت ؟
چگونه میشود فردی وجود داشته باشد ولی بخواهند او را نفی کنند و وجودش را منکر شوند !!!!!!؟؟؟؟
1-عالم بزرگ سنى شافعي جويني - استاد جمعى از علماى اهل سنت ، كه يكى از شاگردانش - ذهبى - كه به شاگرديش افتخار مىكند و مىگويد : سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأكمل فخرالإسلام صدرالدّين . . . و كان ديّناً صالحاً( تذكرة الحفاظ ، ج 4 ، ص 1505 ، رقم 24 )
از پيامبر اكرم ( ص ) نقل مىكند كه فرمود : « چون به دخترم فاطمه مىنگرم بياد مىآورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانهاش ذلّت وارد گرديده ، از وى هتك حرمت شده ، حقش غضب ، و ارثش منع شده ، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمىآورد « يا محمداه » . . . . پس او اولين كسى از اهلبيتم مىباشد كه به من ملحق مىگردد ، پس بر من وارد مىشود ، محزون ، مكروب ، مغموم ، مقتول . . . »
(فرائد السمطين ، ج 2 ، ص34 ، 35 طبع بيروت. )
2-ابن ابى دارم - آنكه ذهبى وى را الامام الحافظ الفاضل . . . كان موصوفاً بالحفظ و المعرفة خوانده - جمله « إنّ عمر رفس فاطمة حتّى اسقطت بمحسن » . عمر لگدى بر حضرت زهرا ( س ) زد تا محسن سقط گرديد » . را مورد تقرير و تأييد قرار داده ، تا مورد نكوهش گروهى قرار گرفت. ( سیر اعلام النبلاء ج15 ص 578 ) و ( میزان الاعتدال ج1 ص139 )
3-ابن شهر آشوب ، از علمای برجسته شیعه در کتاب خود " منافب آل ابی طالب " ( ج3 ص 133 دوره 3 جلدی ) از کتاب " المعارف " ابن قتیبه نقل می کند که : محسن بوسیله زخم و ضربه قنفذ از بین رفت.
و حال اینکه در حال حاضر این عبارت در کتاب المعارف نیست. با مراجعه به کتاب " کفایت الطالب " نوشته گنجی شافعی ، پی به تحریف این کتاب می بریم.
گنجی شافعی در کفایت الطالب ص 413 می گوید : فاطمه زهرا ( س ) بعد از رسول الله پسری زا سقط کرد که رسول الله او را محسن نامیده بود. و این مساله ای است که هیچیک از علمای اهل نقل به آن دست نیافتند مگر ابن قتیبه" . این مطلب بیانگر تحریف کتاب المعارف است زیرا در نسخ جدید آن آمده است که : " و اما محسن بن علی فهلک و هو صغیر " .
4-ابراهیم بن سیار معروف به نظّام معتزلی ، از علمای بزرگ معتزله میباشد . وی ییان کرده است که : " در روز بیعت عمر بر شکم فاطمه ( س ) ضربه ای زد که محسن در شکمش سقظ شد. و عمر فریاد میزد که خانه و اهلش را آتش بزنید . در حالیکه در آنجا کسی نبود غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین. "
این مطلب را شهرستانی در " الملل و النحل " ج1 ص 57 نقل کرده است .
شیخ صلاح الدین صفدی در کتاب " الوافی بالوفیات " ج6 ص 15 از او مشابه این جمله را نقل کرده است.
5-علی بن الحسین مسعودی ، مورخ فاضل مقبول الفریقین در کتاب " اثبات الوصیه " بعد از شرح قضایای روز بیعت ، می نویسد: " فهجموا علیه و احرقوا بابه و استخرجوه منه کرها و ضغطوا سیده النساء بالباب حتی اسقطت محسنا " یعنی : پس هجوم آوردند بر او ( علی بن ابیطالب ) و در خانه اش را آتش زدند و ایشان را با اکراه و اجبار از خانه بیرون کشیدند و سیده زنان ( فاطمه زهرا ) را در میان در فشار دادند تا محسن را سقط کرد. ( اثبات الوصیه ص 142 تا 146 ، 218 ) یا ( اثبات الوصیه ص 122 تا 125 چاپ دیگر )
6-ابن ابی الحدید نقل می کند : برای استاد خود ، شیخ ابی نقیب ، نقل نمودم که وقتی خبر به رسول الله دادند که هبار بن اسود با نیزه به هودج زینب ( دختر رسول الله ) حمله برده و زینب از ترس فرزندش را سقط کرد و رسول الله خون او را مباح نمود ، ابی نقیب گفت : " لو کان رسول الله حیا لاباح دم من روع فاطمه حتی القت ذا بطنها " یعنی : اگر رسول الله زنده بود حتما مباح میکرد خون کسی را که فاطمه را ترسانید تا بچه اش سقط شد. ( شرح نهج البلاغه ج14 ص 193 )
وی در ادامه می افزاید که از وی( ابی نقیب ) پرسیدم که : آیا من قضیه ترساندن فاطمه و سقط شدن محسن را از تو روایت کنم؟ شیخ جواب داد : من در این قضیه متوقفم . نه آن را می پذیرم و نه آن را انکار می کنم.
حال این شیخ معتزله با چگونه اخباری رو به روست ؟ آیا جز این نیست که اخبار سقط محسن (ع) و حمله عمر و شهادت فاطمه زهرا ( س ) از لحاظ سند و مدرک صحیح است ، که وی در بین قبول کردن یا نکردن آنها در خوف و رجاست ؟؟؟؟!!!!!
7-عباس محمود عقاد ، نویسنده بنام اهل سنت ، چنین می نگارد : " زهرا ( علیها سلام ) مرضی که موجب فوت نا بهنگام او در بهار جوانی شود ، نداشت. خانواده او در وصف اینگونه مطالب مهارت داشتند و اگر مطلبی بود ، بیان مینمودند . آنچه از سخن آنان بدست می آید ، آن است که علت رحلت وی , از پای درآمدن و ضعف و غم و اندوه بوده و چه بسا ناتوانی های زایمان ( نابهنگام ) نیز در این نکته دخیل بوده است. اگر این مطلب صحیح باشد که فاطمه پس از رحلت پیامبر ( ص ) محسن را سقط نمود. چنانکه در برخی روایات آمده است . " ( فاطمه الزهرا و الفاطمیون ص 68 چاپ دوم )
8-علمای زیر در کتابهایشان اشاره کرده اند که محسن ( ع ) سقط شد ولی اشاره ای به چگونگی ان نکرده اند :
- محمد بن طلحه شافعی ( متوفی 652 ه ) در مطالب السئول ص 62 فصل یازدهم
- حافظ جمال الدین مزی ( متوفی 742 ه ) در تهذیب الکمال ج20 ص479
- حسنی فاسی مکی ( متوفی 832 ه ) در العقد الثمین ج6 ص203
- ابن صباغ مالکی ( متوفی 855 ه ) الفصول المهمه ص 126
- صفوری شافعی ( متوفی 894 ه ) در نزهه المجالس ج2 ص194 ( ص 579 چاپ دارالجیل )
- جمال الدین مقدسی ( متوفی 909 ه ) در الشجره النبویه فی نسب خیر البریه ص 60
- محمد صبان ( متوفی 1206 ه ) در اسعاف الراغبین ص 93 ( حاشیه نور الابصار )
- عدوی حمزاوی در مشارق الانوار ص 133
9-علمای زیر جریان سقط شده محسن ( ع ) را به هنگام هجوم به خانه وحی بیان کرده اند :
- ملطی شافعی ( متوفی 377 ه ) در التنبیه و الرد ص 25 – 26
- مقاتل بن عطیه ( متوفی 377 ه ) در موتمر علماء بغداد ص 63 یا الخلافه و الامامه ص160-161
- جوینی شافعی ( متوفی 722 ه ) در فرائد السمطین ج2 ص 35
یا علی ع