شعر فاطميه *** شمع دل ***

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 291
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۶, ۲:۰۴ ب.ظ
محل اقامت: همين نزديکي ها جنب دلهاي شما
سپاس‌های ارسالی: 139 بار
سپاس‌های دریافتی: 424 بار

شعر فاطميه *** شمع دل ***

پست توسط yeganeh »

[External Link Removed for Guests]

[align=center]گفته‏اند اين خبر ارباب عقول
كه چنين آمده در حال رسول(ص)

چون كه شمع دل از اين خانه برفت
بر هوا دود ز پروانه برفت

عالمى از غم او محزون شد
حضرت فاطمه بس دل خون شد

بس كه از فاطمه دل سوخته بود
يثرب از ناله‏اش افروخته بود

ناله فاطمه بگداخت بسى
كارها را به هم انداخت بسى

زين مصيبت همه اشباه رجال
به على شكوه كنان پر ز ملال

همه گفتند كه گشتيم ملول
بس كه ناليده در اين شهر بتول

نيست گر پيرو قانون زهرا
مردم آزارى اين شهر چرا؟

همه گفتند بگو با زهرا
روزها گريه كند يا شبها

تا دل فاطمه آشفته شده
خانه‏هامان همه آشفته شده

حرف بر حضرت صديقه رسيد
پاى از دامن آن شهر كشيد

گفت گر اشك نريزم چه كنم؟
با عدو گر نستيزم چه كنم؟

كوهها يار سزاوار منند
شهدا محرم اسرار منند

چون سخن از شرر آهم رفت
به سر قبر عمو خواهم رفت

تا بگويم ستم ظالم را
مى‏زنم ناله بنى هاشم را

صبح زهرا چو ز يثرب مى‏رفت
رجعتش تا دم مغرب مى‏رفت

ساكن كلبه احزان شده بود
همدم كوه و بيابان شده بود

آب شد در ره آن خاك، تنش
سوخت رخسار حسين و حسنش

سايبانى كه على ساخته بود
دشمن از كينه‏اش انداخته بود

گريه بانگى است كه عالم‏گير است
گريه گر گريه بود شمشير است  
Iron
Iron
پست: 266
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۸۶, ۹:۴۰ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 71 بار
سپاس‌های دریافتی: 568 بار

Re: شعر فاطميه *** شمع دل ***

پست توسط راوي »

yeganeh نوشته شده:
 
همه گفتند بگو با زهرا
روزها گريه كند يا شبها

تا دل فاطمه آشفته شده
خانه‏هامان همه آشفته شده

حرف بر حضرت صديقه رسيد
پاى از دامن آن شهر كشيد

گفت گر اشك نريزم چه كنم؟
با عدو گر نستيزم چه كنم؟

كوهها يار سزاوار منند
شهدا محرم اسرار منند

آب شد در ره آن خاك، تنش
سوخت رخسار حسين و حسنش

سايبانى كه على ساخته بود
دشمن از كينه‏اش انداخته بود

گريه بانگى است كه عالم‏گير است
گريه گر گريه بود شمشير است

 



آقا بیا ، و بگیر انتقام مادر را :AA: :lol:
.
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “شعر”