من کنارت بودم و نشناختی...
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 10
- تاریخ عضویت: جمعه ۸ آذر ۱۳۹۲, ۲:۴۶ ب.ظ
- محل اقامت: قائمشهر
- سپاسهای ارسالی: 7 بار
- سپاسهای دریافتی: 3 بار
من کنارت بودم و نشناختی...
یک شبی مجنون نمازش را شکست..بی وضو در کوچه لیلا نشست.. عشق آن شب مستش کرده بود.. فارق از جام الستش کرده بود.. گفت: یا رب از چه خارم کرده ای/ بر صلیب عشق دارم کرده ای.. خسته ام زین عشق دل خونم نکن/ من که مجنونم تو مجنونم نکن.. مرد این بازیچه دیگر نیستم/ این تو و لیلا تو من نیستم.. گفت: ای دیوانه لیلایت منم/ در رگت پیدا و پنهانت منم.. سالها با جور لیلا ساختی/ من کنارت بودم و نشناختی....... التماس دعا