این کتاب رو پیشنهاد می کنم بخونید!!!!!!!

[محی الدین14]

 بسم الله الرحمن الرحیم 
[HIGHLIGHT=#ffff00]نام کتاب : قطره ای از دریای فضائل اهل بیت (ترجمه کتاب نفیس القطره) - دو  
تالیف : آیت الله سید احمد مستنبط
ناشر : نشر حاذق

 
 
[HIGHLIGHT=#ffc000]توضیحات :  "القطره" کتابی است معروف در فضائل پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت طاهرین او و همچنین ذریه پاک پیامبر(ص) و دوستان و شیعیان آل محمد (ص) که مولف برای جمع آوری آن کتاب های خطی و چاپی زیادی را جستجو کرده است.
طریقه ی نگارش کتاب بسیار جالب است . بطوریکه با توجه به ایام ولادت و یا شهادت پیامبر (ص) و اهل بیت طاهرینش می توان به بخش مربوطه هر امام مراجعه و از آن محظوظ شد

[HIGHLIGHT=#ffc000]مولف و رویای مهم او بعد از تالیف کتاب : 

آقای حاج سید علی مستنبط فرزند مولف : پدر عظیم الشان من که خدا بر درجاتش بیفزاید بعد از تالیف جزء اول این کتاب در عالم رویا دید که از دنیا رفته و سر او بر زانوی مادرش فاطمه (س) است. از داشتن این موقعیت که دلالت بر بلندب مقام و عظمت شأن او داشت تعجب کرده و از خود سوال می کند ، چگونه به این مقام رسیده ای؟ و تا این سوال به فکرش خطور می کند سرور زنان عالم حضرت فاطمه س به او الهام نمودند که " هذا جزاء من الّف کتاب "القطره"."
این پاداش کسی است که کتاب القطره را جمع آوری نموده است.

[HIGHLIGHT=#ffc000]قسمتی از کتاب :  در کتاب مناقب نقل شده که رسول خدا ص فرمودند:

خداوند پايه و ستونى در بهشت قرار داده كه براى اهل آن نور مى‏دهد همان طور كه خورشيد براى اهل زمين نورافشانى مى‏كند و به آن پايه جز على عليه السلام و شيعيان او دسترسى ندارند .
وإنّ حلقة باب الجنّة من ياقوتة حمراء طولها خمسون عاماً على صفائح من ذهب، إذا نقرت طنّت وقالت في طنينها: يا عليّ.
و همانا حلقه در بهشت از ياقوت سرخ است )طول آن مسافت پنجاه سال راه است( كه بر روى پهنه‏اى از طلاست ، و وقتى بر آن كوبيده مى‏شود آوازى دارد و مى‏گويد : يا على

[HIGHLIGHT=#ffff00]دسترسی به متن کامل کتاب : 

[External Link Removed for Guests]

[محی الدین14]

بسم الله الرحمن الرحیم

پیشنهاد می کنم اگر در نمایشگاه کتاب امسال (مصلی) شرکت کردید ، حتما سری به راهرو 24 ، غرفه مربوط به دفتر حضرت آیت الله بهجت ره بزنید.

کتابی تحت عنوان[HIGHLIGHT=#e36c09] دردانه   این غرفه عرضه می شود که عکس های نابی که در هیچ کجا ندیدید و اصلا منتشر نشده در این کتاب قابل رویت است. عکس های دوران کودکی معظم له ، عکس های دوران نجف و ... . کتاب نسبتا قطوری است که فرصت نشد آنرا کامل ببینم ولی بسیار دیدنی است. قیمت کتاب 50 هزار تومان است که با تخفیف نمایشگاه 40 تومان عرضه می شود. در هر صورت دیدن آن خالی از لطف نیست.

عکس هایی از دیدار مقام معظم رهبری با حضرت آیت الله بهجت به صورت پوستر روی دیوار غرفه که درجایی منتشر نشده جلوه نمایی میکند. طبق صحبتی که با غرفه دار داشتم ، ایشان می گفت فیلم این دیدار ها هم موجود است ولی انتشار نیافته و شاید در آینده هم ...

در هر صورت اگر فرصت کردید بروید ، از این غرفه و کتاب هم دیدن کنید.

خداوند در سالگرد فوت ایشان ، مورد رحمت واسعه اش قرار دهد.

یا حق

[nazanin_m]

سلام به همه دوستان

من به دوستان مخصوصا خانوما پيشنهاد ميكنم حتما اين كتابو بخونن


نظام حقوق زن در اسلام

اثر استاد شهید مرتضی مطهری

شهید مطهری در این کتاب مسائل زیر را مطرح ميكنه و به تببين و توضيح اونها ميپردازه :

خواستگاری، ازدواج موقت ، زن و استقلال اجتماعی، مقام زن در قرآن ,تفاوتهای زن و مرد، مهر و نفقه، ارث، طلاق و تعدد زوجات و ....

[محی الدین14]

 بسم الله الرحمن الرحیم 
[HIGHLIGHT=#ffff00]نام کتاب : زمزم عرفان (يادنامه حضرت آيت الله العظمی محمد تقی بهجت) 

مولف:محمدی ری شهری تعداد صفحات: 523

ناشر : سازمان چاپ و نشر دارالحدیث

چاپ اول :1389 چاپ پنجم : 1390

[HIGHLIGHT=#ffff00]معرفی کتاب : 

کتاب زمزم عرفان اثر محقق ارجمند حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی ری شهری است که بر اساس ارتباط و دیدارهای نویسنده با حضرت آیت الله بهجت نگارش یافته است.
کتاب حاضر بعد از پیش گفتار و نگاهی کوتاه به زندگی آیت الله بهجت در چهار بخش تنظیم شده است.

بخش اول: جمع‌بندی مهم‌ترین رهنمودهای آیت الله بهجت، همراه تحلیلی مختصر و افزودن برخی آیات و روایات متناسب با موضوع که در ده فصل بدین ترتیب آمده است: قرآن، حدیث، فقه و اصول، ارزش‌های اخلاقی و عملی، فلسفه و عرفان، کشف و کرامت، حج و سرپرستی حجاج، امام خمینی1و انقلاب اسلامی، سیاست و رهنمودهای ویژه.

بخش دوم: گفت و گو با فرزند گرامی ایشان حجت الاسلام والمسلمین آقای علی بهجت دربارة پدر بزرگوارش در تاریخ 12/9/1388 در مکه مکرمه صورت گرفته است.

بخش سوم: متن یادداشت‌های نگارنده از سخنان معظم‌له می‌باشد.

بخش چهارم: شرح حال مختصری است از غالب کسانی که در متن کتاب، از آن‌ها یاد شده است.

[HIGHLIGHT=#fbd5b5]لازم به ذکر است کتابی تحت عنوان جرعه ای از زمزم عرفان شامل دو بخش اول کتاب زمزم عرفان (قسمت های اصلی کتاب) از سوی همان سازمان با قیمت 3600 تومان به چاپ رسیده است. (قیمت کتاب اصلی 7000 تومان می باشد) 

[HIGHLIGHT=#953734]قسمتی از کتاب : 

[HIGHLIGHT=#8db3e2]چمدانی که معلوم نشد چه شد ! ( از بخش دوم کتاب : مصاحبه با حجت الاسلام شیخ علی بهجت) 

ایشان چمدانی داشت که از نجف با خود آورده بود ... بعدها که بزرگتر شدیم چند عکس از کودکی ایشان را در این چمدان پیدا کردیم. در این چمدان چند بسته نامه بود که از سال 1352 به تدریج چندتای آنرا خوانده بودم ، خیلی مطلب داشت ، نامه هایی بودند که پدرشان و بعضی علما فرستاده بودند.

سال 82 یا 83 بود که ایشان درخواست کردند که آن چمدان را بیاورم ... می دانستم که قفلش زنگ زده و ایشان نمی تواند آنرا باز کند. ما هم برای دسترسی به آن برای تنظیم نامه ها به قفل آن دست نمیزدیم ، بلکه میخ های آنرا شل کرده بودیم و از این طریق آنرا باز می کردیم و قصد داشتیم روی آن کار کنیم ولی 20-30 سال گذشته بود و ما موفق نشده بودیم آنرا بیرون ببریم به جایی که آقا نیاید تا بتوانیم آنها را شماره گذاری کنیم و از آنها یادداشت برداریم.
چندین بار چمدان را مطالبه کردند تا اینکه چمدان را آوردم و در اتاقشان گذاشتم. حدود یک هفته ای هر روز چمدان را در اتاقشان می دیدم ، اما یک روز متوجه شدم که چمدان نیست. احتمال دادم که آنرا زیر تخت گذاشته باشد. 2-3 هفته بعد که رفتم اتاقشان را تمیز کنم ، هر چه گشتم اثری از چمدان پیدا نکردم. حتی در اتاق های دیگر هم نبود. آقا خودش هم نمی توانست آنرا از اتاق بیرون ببرد. چمدان پیدا نشد که نشد ! آقا که از مسجد آمدند از ایشان پرسیدم که چمدان را چه کرده اند و کجا گذاشته اند. ایشان یک نگاهی به من کردند و سری تکان دادند. در خواستم را تکرار کرم ، اما باز همانگونه جوابم را دادند. گفتم آقا ! فردا دوباره از من سراغ چمدان را خواهید گرفت! می خواهم بدانم کجا گذاشتید که اگر خواستید به شما بدهم.
مجددا نگاهی به من کرد ، ولی چیزی نگفت. شک کردم. فکر کردم باید خبری باشد. مضطرب شدم، ولی با نگاه ایشان اضطرابم کاسته شد. با این همه تصمیم گرفتم فردا صبح دوربین ها را بازرسی کنم و ببینم آیا ظرف دو هفته ی گذشته آقا از کسی خواسته که چمدان را به او بدهد یا نه ، اما فردای آنروز فراموش کردم و دیگر یادم نیامد ، تا چهل روز بعد از وفات ایشان!