!!? نقش اهل كوفه در شهادت امام حسين (عليه السلام) ؟!!

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: !!? نقش اهل كوفه در شهادت امام حسين (عليه السلام) ؟!!

پست توسط محدثه »

.

طبرى و لعن يزيد


طبرى در تاريخ خود، بخش نامه اى از معتضد عبّاسى ، روايت مى كند.

معتضد از خلفاى بنى العبّاس بود. او بخش نامه اى در نكوهش بنى اميّه و معاويه و يزيد اين گونه صادر مى نمايد:
    • « ... ومنه إيثاره بدين اللّه ودعاؤه عباد اللّه إلى إبنه المتكبّر الخمّير، صاحب الديوك والفهود والقرود، وأخذه البيعة له

      على خيار المسلمين بالقهر والسطوة والتوعيد والإخافة والتهديد والرهبة، وهو يعلم سفهه ويطّلع على خبثه ورهقه،

      ويعاين سكرانه وفجوره وكفره،...; »


      « ... معاويه بندگان خدا را به سوى فرزندش فرا خواند; فرزندى متكبّر و شراب خوار كه با شرارت و غفلت و بى حالى همراه است

      و از بهترينِ مسلمانان به واسطه زور، وعده و وعيد، ترساندن، تهديد و تبعيد براى او بيعت گرفت و حال آن كه خود او به سفاهت

      (نادانى و بى خردى) و پستى و خباثت فرزندش آگاهى داشت و شراب خوارى، گناه و كفر او را با چشم خود ديده بود. »


در اين عبارت دقت كنيد!

او مى گويد:

[HIGHLIGHT=#ffff00]« وهو يعلم سَفَهه; معاويه از سفاهت يزيد آگاهى داشت ». 



اين نكته خوبى است; چرا كه بعضى از دانشمندان سنّى ـ از جمله ابن خلدون ـ مى گويد:

« ما عمل معاويه را حمل بر صحّت مى كنيم و اين كه او يزيد را اين چنين به زور و ارعاب و تهديد و قتل بر سر كار آورد،

شايد فرزندش را نمى شناخته و از احوال او اطّلاعى نداشته است(!)







معتضد عباسى در ادامه آن بخش نامه، مى افزايد:

« فلمّا تمكّن منه ما مكّنه منه وطّأه له، وعصى اللّه ورسوله، طلب بثأرات المشركين وطوائلهم عند المسلمين،

فأوقع بأهل الحرّة الوقيعة الّتي لم يكن في الإسلام أشنع منها ولا أفحش، ممّا ارتكب من الصالحين فيها...، فقال مجاهراً بكفره مظهراً لشركه:

ليت أشياخي ببدر شهدوا *** جزع الخزرج من وقع الأسل; »


« ... زمانى كه يزيد به قدرت رسيد و همه چيز براى او مهيّا شد و از فرمان خدا و رسول او سرپيچى نمود،

به خون خواهى مشركان و قدرت نمايى در نزد مسلمانان پرداخت و حادثه اى را براى اهل مكّه به وجود آورد

كه زشت تر و فاحش تر از آن در اسلام رخ نداده بود...، و در حالى كه كفرش آشكار و شرك او ظاهر بود گفت:

اى كاش بزرگان (كشته شده در جنگ بدر) از طائفه ما بودند و بى تابى خزرج را از شمشير زدن ما مشاهده مى كردند. »





[HIGHLIGHT=#ffff00]آرى، بعد از گذشت قرن ها از اين حقايق تاريخى، امروزه در سايت هاى اينترنتى، شاگردان مكتب بنواميّه و ابن تيميّه

درباره واقعه اسف بار حرّه، مناقشه مى كنند و مى خواهند آن لكه ننگ را از جنايت هاى يزيد و خاندان اميّه پاك كنند.
 



معتضد عبّاسى در اين بخش نامه به معرفى شخصيت يزيد مى پردازد و مى نويسد:


« هذا هو المروق من الدين وقول من لا يرجع إلى اللّه ولا إلى دينه ولا إلى كتابه ولا إلى رسوله ولا يؤمن باللّه ولا بما جاء من عنداللّه; »

(يزيد) همان كسى است كه از دين روى برگردانده و سخن او، كلام كسى است كه نه به خدا، نه به دين و قرآن و رسول خدا بازگشتى ندارد.

او به خدا و هر آن چه از جانب اوست، ايمان ندارد.









سپس در ادامه اين بخش نامه به داستان عاشورا اشاره مى كند و مى نويسد:


« ثمّ من أغلظ ما انتهك وأعظم ما اخترم، سفكه دم الحسين بن علي وابن فاطمة بنت رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله مع موقعه

من رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله ومكانه منه ومنزلته من الدين والفضل، وشهادة رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله له ولأخيه

بسيادة شباب أهل الجنّة، اجتراءً على اللّه، وكفراً بدينه، وعداوة لرسوله، ومجاهدة لعترته، واستهانةً بحرمته.

فكأنّما يقتل به وبأهل بيته قوماً من كفّار أهل الترك والديلم، لا يخاف من اللّه نقمةً ولا يرقب منه سطوة،

فبتر اللّه عمره واجتث أصله وفرعه، وسلبه ما تحت يده، وأعدّ له من عذابه وعقوبته ما استحقّه من اللّه بمعصيته;1 »


« سپس با بى رحمى حرمت شكست و بزرگ ترين نابودى را به بار آورد; خون فرزندِ على و فاطمه

(دختر رسول خدا صلى اللّه عليه وآله) يعنى حسين را ريخت; حسينى كه نزد رسول خدا منزلتى فراوان و از جهت دين دارى

و فضيلت جايگاهى والا داشت و رسول خدا صلى اللّه عليه وآله گواهى داد كه او و برادرش سيّد و سرور جوانان بهشتند.

تمام اين اعمال از بى پروايى بر خدا، كفر به دين و دشمنى با فرستاده او و اهل بيت رسول خدا صلى اللّه عليه وآله

و اهانت به حريم الهى، صورت گرفت. آن ها چنان با اهل بيت جنگيدند و آن ها را از ميان برداشتند كه گويى با كافرانى

از ديار ديلم و ترك مبارزه مى كنند و در اين حال، از عذاب الهى نترسيدند... . »





معتضد عباسى در پايان اين بخش نامه، آنان را مورد نفرين قرار مى دهد.



[HIGHLIGHT=#ffff00]البته در فضل و برترى امام حسين عليه السلام مطالب زيادى از قرآن و روايات داريم،

ولى براى اثبات فضايل و مناقب سيّدالشهداء و اهل بيت عليهم السلام « آيه مودّت » كافى است. 








__________________________
1 . تاريخ طبرى: 10 / 60.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: !!? نقش اهل كوفه در شهادت امام حسين (عليه السلام) ؟!!

پست توسط محدثه »

.


ديدگاه آلوسى


يكى ديگر از دانشمندان اهل سنت كه به طور صريح يزيد را لعن مى كند، آلوسى است.


وى در اين زمينه عبارات جالبى دارد.

او در ذيل آيه مباركه: « فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي اْلأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ» 1 مى نويسد كه :
    • علما طبق اين آيه شريفه بر جواز لعن يزيد استدلال كرده اند. برزنجى در الاشاعه و ابن حجر مكّى در الصواعق المحرقه از امام احمد،

      نقل مى كنند كه وقتى عبداللّه فرزند احمد بن حنبل از پدرش درباره لعن يزيد سؤال كرد،

      احمد گفت: چگونه لعن نشود كسى كه در قرآن، خداوند او را لعن كرده است.

      عبداللّه مى گويد: به پدرم گفتم: من قرآن را خوانده ام، ولى در آن لعنى بر يزيد نديده ام. امام احمد بن حنبل گفت:

      إنّ اللّه تعالى يقول: « فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي اْلأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ » 2 وأي فساد وقطيعة أشدّ ممّا فعله يزيد؟

      خداوند متعال مى فرمايد: «پس اگر حكومت را به دست گيريد آيا جز اين انتظار مى رود كه در زمين فساد نماييد و پيوند خويشاوندى را قطع كنيد؟»

      و به راستى كدام فساد و گناه بالاتر از اعمالى است كه يزيد مرتكب شد؟





آلوسى در ادامه مى افزايد:

بنابراين، نبايد در لعن يزيد توقّف كرد; چرا كه او داراى صفات ناپسند بوده و در طول دوران تكليف مرتكب گناهان بزرگى شده است.



آلوسى بعد از نقل اين سخنان، لعنت خدا، فرشتگان و جميع مردم را براى آنان، از خداوند متعال طلب مى نمايد و مى گويد:
    • « والطامة الكبرى ما فعله بأهل البيت ورضاه بقتل الحسين ـ على جدّه وعليه الصلاة والسلام ـ واستبشاره وإهانته لأهل بيته ممّا تواتر معناه... . »

      « بلاى بزرگى كه بر اهل بيت آوردند و راضى به قتل حسين ـ سلام و صلوات خداوند بر خود او و جدّش باد ـ شدند

      و به يك ديگر بشارت دادند و اهل بيت او را مورد اهانت قرار دادند، همه اين ها (اخبار شهادت سيّدالشهداء عليه السلام)

      مسائلى است كه به تواتر معنوى به ما رسيده است.






به راستى، با تمام اين اوصاف، افرادى در داخل حوزه پيدا مى شوند و مى گويند: سند اين مطلب كجاست؟ نكند اين مطلب تحريف شده باشد؟

شهاب الدين آلوسى كه از نظر فكر و عقيده هيچ ارتباطى با اهل بيت عليهم السلام، ندارد، مى گويد:
    • « وقد جزم بكفره وصرّح بلعنه جماعة من العلماء، منهم: الحافظ ناصر السنّة ابن الجوزي، وسبقه القاضي أبو يعلى، وقال العلاّمة التفتازاني: لا نتوقّف في شأنه بل في إيمانه، لعنة اللّه تعالى عليه وعلى أنصاره وأعوانه.
      وممّن صرّح بلعنه: الجلال السيوطي.
      وفي تاريخ ابن الوردي وكتاب الوافي بالوفيات: إنّ السبّي لمّا ورد من العراق على يزيد خرج فلقي الأطفال والنساء من ذريّة عليّ والحسين رضي اللّه عنهما والرؤوس على أطراف الرماح وقد أشرفوا على ثنيّة جيرون، فلمّا رآهم نعب غراب فأنشأ يقول...; »


      « جماعتى از بزرگان علما به كفر يزيد اعتقاد دارند و به لعن او تصريح مى كنند، آن ها عبارتند از:

      يارى دهنده سنت حافظ ابن جوزى و پيش تر از او، قاضى ابويعلى است.

      و علامه تفتازانى مى گويد: در بدگويى او بلكه در ايمان او توقف نداريم، لعنت خداى تعالى بر او و بر ياران و ياوران او باد.

      و از جمله عالمانى كه تصريح به لعن او كرده اند، جلال الدين سيوطى است.

      در تاريخ ابن وردى و در كتاب الوافى بالوفيات اين گونه آمده است: زمانى كه از عراق اسيران را به نزد يزيد بردند،

      او كودكان و زنانى را از خاندان على و حسين رضي اللّه عنهما و سرهايى را كه بر نيزه ها زده شده بود، مشاهده كرد

      و در حالى كه صداى كلاغى مى آمد، اشعارى را خواند... .»






قاضى ابويعلى از شخصيت هاى بزرگ اهل سنّت است.

ابن تيميّه خيلى به سخنان او اعتماد مى كند و در كتاب منهاج السنّه از او فراوان نقل مى كند،

ولى در اين موضوع حاضر نيست از ابويعلى تبعيت كند و سخن او را بپذيرد; چرا كه دشمنى او با اهل بيت اجازه چنين پيروى را نمى دهد.








ــ آلوسى در ادامه مى افزايد:
    • خواندن اين اشعار، حكايت از كفرى آشكار مى كند و به اعتقاد و گمانى كه من دارم، يزيد خبيثى است كه اصلاً

      به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله ايمان نداشته و كارهايى كه او درباره اهل مكّه و حرم الهى و اهل حرم پيامبر صلى اللّه عليه وآله

      و اهل بيت رسول گرامى، در دوران حيات انجام داده يا بعد از مرگ او انجام شده كمتر از انداختن يك برگ از قرآن كريم در ميان نجاست نيست;

      چرا كه اگر كسى از روى عمد چنين كارى را انجام دهد، همه علما به كفر او فتوا مى دهند و من گمان نمى كنم حالات و رفتارهاى يزيد

      بر بزرگان مسلمانان پوشيده باشد و در طول تاريخ از ديد آن ها مخفى مانده باشد، ولى تنها علّتى كه بزرگان مسلمانان عليه او قيام نكرده اند

      و با او مخالفت ننموده اند، اختناق شديد و غلبه حكومت بر آن ها بوده است.3



آلوسى با اين سخن مى خواهد براى كسانى از صحابه، غير صحابه و تابعين كه در برابر اين جنايات سكوت كرده اند و در مقابل يزيد قيام نكرده اند، عذر و بهانه اى بتراشد.

آيا به راستى اين عذر و بهانه پذيرفتنى است؟




___________________________

1 . سوره محمّد صلى اللّه عليه وآله: آيه 22.
2 . سوره محمّد صلى اللّه عليه وآله: آيه 22.
3 . روح المعانى: 26 / 73.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: !!? نقش اهل كوفه در شهادت امام حسين (عليه السلام) ؟!!

پست توسط محدثه »

.


ديدگاه ابن حزم اندلسى



ابن حزم اندلسى درباره يزيد مى نويسد:

  • « قيام يزيد بن معاوية لغرض الدّنيا فلا تأويل له وهو بغي مجرد » 1

    « يزيد به جهت دنيا و رياست دنيوى قيام نمود و هيچ توجيهى نمى توان كرد و اين فقط يك سركشى و طغيان است. »




ذكر اين نكته جالب است كه همين ابن حزم از دشمنان اهل بيت عليهم السلام بوده است و اين نكته را در شرح حال او نوشته اند.





________________________

1 . ر.ك: المحلى: 11 / 98.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: !!? نقش اهل كوفه در شهادت امام حسين (عليه السلام) ؟!!

پست توسط محدثه »

.



ديدگاه قاضى شوكانى


قاضى شوكانى نيز درباره يزيد چنين مى گويد:
    • « لقد أفرط بعض أهل العلم، فحكموا بأنّ الحسين السبط رضي اللّه عنه باغ على الخمّير السكّير، الهاتك لحرمة الشريعة المطهّرة،

      يزيد بن معاوية فيا للعجب من مقالات تقشعرّ منها الجلود... » 1


      « كسانى از اهل علم كه به شورشى بودن حسين (فرزند دختر رسول خدا صلى اللّه عليه وآله) حكم كرده اند، زياده روى نموده اند،

      او بر شراب خوار و كسى كه حرمت خانه الهى را هتك نمود; يعنى يزيد، قيام كرد.

      پس جاى شگفتى است از گفتارهايى كه بدن را به لرزه مى اندازد. »



قاضى شوكانى با اين سخن اشاره اى دارد به ديدگاه افرادى مثل عبدالمغيث زهير حنبلى بغدادى يا ابن عربى مالكى كه پيش تر ديدگاه آن ها را بيان كرديم.





____________________________

1 .ر.ك: نيل الاوطار: 7 / 147.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: !!? نقش اهل كوفه در شهادت امام حسين (عليه السلام) ؟!!

پست توسط محدثه »

.


موضع گيرى هاى ضد و نقيض


نكته قابل ذكر اختلاف نظر و موضع گيرى هاى ضد و نقيضى است كه از برخى از علماى اهل سنّت سر زده است.



براى مثال، آن سان كه نقل كرديم، ابن حجر مكّى در شرح قصيده همزيه « يزيد » را ملامت و سرزنش مى كند،

ولى در كتابى ديگر به نام الفتوى الحديثيه1 در قاتل بودن يزيد و اين كه شهادت سيّدالشهداء عليه السلام به دستور او باشد، ترديد مى كند،

بلكه مى خواهد منكر آن نيز بشود.









ــ ذهبى نيز به اين تناقض گويى دچار شده است.

وى در جايى با نوعى بى طرفى مى گويد: ما نه يزيد را دوست مى داريم و نه سبّ و سرزنشش مى كنيم.
در جايى ديگر مى گويد:

« كان يزيد بن معاوية ناصبياً فظّاً غليظاً جلفاً يتناول المسكر ويفعل المنكر، افتتح دولته بقتل الشهيد الحسين وخَتَمَها بوقعة الحرّة، فمقته الناس فلم يبارك في عمره... » 2

« يزيد از دين خارج شده، او سنگ دل و فردى بى عقل است كه همواره مست بود

و مرتكب اعمال زشت مى شد، دولت او با كشتن حسين آغاز و با واقعه حرّه پايان يافت و به نفرين مردم عمر او بركت پيدا نكرد... . »










ــ غزالى نيز آن سان كه ما از احياء علوم الدين، نقل كرديم، با تناقض گويى اظهار مى كند:

شما يزيد را لعن نكنيد و ذكر گفتن، از لعن كردن بهتر است; چرا كه شايد يزيد دستور به قتل سيّدالشهداء عليه السلام نداده و شايد توبه كرده باشد، براى او طلب بخشش كنيد...(!)

غزالى در كتاب ديگر خود به نام « سرّ العالمين وكشف ما فى الدارين » كه در اواخر زندگى اش نوشته است، خلاف چنين حرفى را مى زند و يزيد را مورد سرزنش قرار مى دهد.3





البتّه برخى مى گويند: اين كتاب براى ابوحامد غزالى نيست و در انتساب اين كتاب به غزالى ترديد نموده اند، همان طورى كه درباره انتساب كتاب الامامة والسياسه به ابن قتيبه ترديد وجود دارد.


پيش تر اشاره شد كه كتاب « لطبقات الكبرى ابن سعد » را چاپ كرده اند، ولى بخشى را كه درباره امام حسن و امام حسين عليهما السلام است، چاپ نكرده اند.





آرى، افرادى كه به حقايق دست بردى مى زنند، از شيوه هاى مختلفى استفاده مى كنند:

  • گاهى كتاب را چاپ نمى كنند، گاهى منكر كتاب مى شوند
  • و گاهى منكر وجود عالمان و دانشمندانى مى شوند كه در اين دنيا شصت يا هفتاد سال زندگى كرده اند و اينان مى گويند كه اصلا چنين آدمى نبوده است(!)



براى نمونه، شيخ احمد امين انطاكى صاحب كتاب لماذا اخترتُ مذهب الشيعة الامامية است كه درباره او مى گويند:

چنين فردى وجود نداشته و اين فرد ساخته دست شيعيان است (!)


( مولف می نویسد: ) گفتنى است كه شيخ محمّد امين و شيخ احمد امين دو برادر بودند.

آنان در سفرى كه به عراق داشتند، در منزل ما سكونت گزيدند. من بارها از ايشان به شام و ناهار پذيرايى كردم،

و رخت خواب آن ها را پهن كردم. حال برخى از بچه وهّابى ها مى نويسند: چنين كسى را شيعه ها درست كرده اند

و فردى به اين اسم وجود ندارد، در حالى كه ما با آنان در منزلمان عكس هم گرفته ايم.




صاحب كتاب گران سنگ عبقات الانوار با شواهدى به اثبات مى رساند كه كتاب سرّ العالمين براى غزالى است

و در اين زمينه از خود ذهبى كه در كتاب ميزان الاعتدال از سرّ العالمين مطلبى را نقل مى كند، بر اين مطلب شاهد مى آورد;

هم چنانى كه ذهبى از كتاب الامامة والسياسه ابن قتيبه مطالبى را مى آورد.

او با اين نقل وجود اين كتاب را نيز ثابت و استنادش به ابن قتيبه را مستند مى كند.

اين كتاب طبق گفته اهل فن و تشخيص آنان نسخه اى دارد كه به قرن سوم برمى گردد كه هم اكنون در تهران در كتابخانه

مجلس شوراى اسلامى نگهدارى مى شود. من اين نسخه را ديده ام و مُهر برخى از بزرگان اهل سنّت، روى آن وجود دارد.

در تطبيق اين كتاب با كتابى كه اكنون به عنوان الامامة والسياسه وجود دارد، به خصوص در موارد مورد نياز، مشاهده مى كنيم

كه هيچ فرقى بين اين دو نسخه وجود ندارد.

بنابراين، هيچ كدام از اين روش ها فايده ندارد و همه آنان ناكام مانده و كارى از پيش نبرده اند.4










________________________________

1 .الفتوى الحديثيه: 193.
2 .سير اعلام النبلاء: 4 / 38.
3 .سر العالمين: 23. گفتنى است اين كتاب مطالبى در بيان حديث غدير و اين كه بعضى از صحابه نقض بيعت كرده اند، مطالبى را بيان مى كند و همه چيز را بر ملا مى نمايد. برخى از علما احتمال مى دهند كه اين شخص در اواخر عمرش مستبصر شده باشد.
4 .در اين شرايط، بزرگى هم چون آقا عبدالعزيز طباطبائى رحمه اللّه تعالى با مشقّت هاى فراوان و خون جگر خوردن، با جست و جو در كتاب خانه ها نسخه هايى را استنساخ كرده و آن ها را چاپ نموده است.
هم چنين آقاى محمودى رحمه اللّه نيز به بعضى از نسخه هاى خطّى مانند انساب الاشراف بلاذرى دست يافته و چاپ كرده است
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: !!? نقش اهل كوفه در شهادت امام حسين (عليه السلام) ؟!!

پست توسط محدثه »

.


 [HIGHLIGHT=#ffff00]« چكيده مطالب »  

آن چه تا كنون مطرح شد، اين گونه خلاصه مى گردد:


1 . وصيّت معاويه به يزيد درباره امام حسين عليه السلام به دليل محبّت نبوده، بلكه برنامه و نقشه اى از پيش تنظيم شده بوده است .


2 . برنامه واليان حكومت در حجاز بيرون نمودن حضرت سيّدالشهداء عليه السلام از مكه بوده است:
  • يكم. برخورد والى مدينه وليد بن عتبه با سيّدالشهداء عليه السلام;
  • دوم. رفتار والى مكه عمرو بن سعيد، اتفاقى نبوده و از روى برنامه قبلى صورت گرفته است;
  • سوم. رفتارها و گفتارهاى والى كوفه نعمان بن بشير با جناب مسلم و يارانش در كوفه.



3 . نامه هاى ارسالى براى سيّدالشهداء عليه السلام حساب شده بوده است .


4 . آگاهى امام حسين عليه السلام از شهادت خويش و شناخت آن حضرت نسبت به قاتلان خود.


5 . پيش گويى حضرت سيّدالشهداء عليه السلام از هدف شوم يزيديان.


6 . روشن شدن نقش معاويه در شهادت حضرت سيّدالشهداء عليه السلام .


7 . چگونگى نقش يزيد در حادثه عاشورا.


8 . روشن شدن سهم مردم كوفه در واقعه عاشورا.


9 . دعوت كنندگان امام حسين عليه السلام همان قاتلان آن حضرت بوده اند.



 با توجّه به آن چه گفته شد، قاتلان سيّدالشهداء عليه السلام يا از گروه بنى اميّه بوده اند كه در كوفه حضور داشته اند،

يا از خوارج و يا كسانى كه به عنوان نيرو از شام به كربلا اعزام شده اند.
 



ما در بررسى و تحقيق در شناسايى فرماندهان سپاه عمر سعد كسى را نيافتيم كه شيعه باشد.


كسانى كه ادعا دارند كه قاتلان سيّدالشهداء عليه السلام شيعيان هستند، بايد مشخص كنند و افرادى را نام ببرند كه قائل به امامت امير مؤمنان على عليه السلام بوده اند و نام آنان جزء قاتلان سيّدالشهداء ثبت شده است.
آنان هرگز چنين ادعايى را نمى توانند ثابت كنند و برخلاف ادّعايشان، در ياران سيّدالشهداء عليه السلام بزرگانى از قاريان قرآن و پرهيزكارانى حضور داشته اند كه در آن زمان نزد مردم محترم و معروف بودند.




  علی من اتبع الهدی  
 
تصویر 
New Member
New Member
پست: 7
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹, ۱:۲۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3 بار

Re: !!? نقش اهل كوفه در شهادت امام حسين (عليه السلام) ؟!!

پست توسط mohsen_toop »

با سلام خدا خیرتون بده
من برای سریال مختار داشتم تو نت چرخ می زدم که اینجا رسیدم
چند سوال:
1-ایا سليمان بن صرد در هنگام حضور حضرت در کربلا به حقیقت در زندان بو.ده؟یا ایشان هم دچار حیله ی سکه و زر شدن؟چون در بررسی بعد سریال کارشناس اعلام کرد اثری از او در هنگام حضور حضرت نیست؟
2-نقش مردم ایران در این خحادثه چه بوده؟چون با وجود حضور کیان ایرانی و نزدیکی کوفه با سرزمین های ایران ان زمان هیچ گونه حرکت یا یاری به سمت سیدالشهدا شد یا نه؟در این حادثه ایا کیان ایرانی هم زندان می شود یا نه؟
حیف ز انگشت حسین که بیوفته بر زمین
New Member
New Member
پست: 10
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹, ۶:۲۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 18 بار

Re: !!? نقش اهل كوفه در شهادت امام حسين (عليه السلام) ؟!!

پست توسط dralireza »

با آن‌که سلیمان در حرکت مسلم بن عقیل نیز فعالیت داشت، از یاری کنندگان امام حسین(ع) در کربلا نبود. برخی گفته‌اند هنگامی که ابن زیاد از مکاتبه‌ی مردم کوفه با امام اطلاع یافت، سلیمان و عده‌ای از شیعیان مانند ابراهیم فرزند مالک اشتر را زندانی کرد. در نتیجه یاران سلیمان نیز از همراهی امام حسین(ع) خودداری کردند. اما بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا گروه زیادی از آنان خود را سرزنش کرده و از این‌که امام را یاری نکردند، پشیمان شدند. آن‌ها برای جبران این تقصیر، به رهبری سلیمان بن صرد، به عنوان توابین هم‌قسم شدند تا به خون‌خواهی سومین امام قیام کرده و کشندگان او را به مجازات برسانند.
اما گروهی دیگر بر این باورند که سلیمان در آخرین لحظه‌ها برای تصمیم نهایی در پیوستن به امام، تردید و تعلل کرد و فرصت ناب این همراهی را از دست داد. علاوه بر این‌که تردید سلیمان، مسبوق به سابقه- در جریان فتنه‌ی جمل- است، مهم‌ترین شاهد این ادعا سخنان سلیمان در میان گروهی از شیعیان کوفه است که پشیمان از عدم همراهی با سیدالشهداء، در خانه‌ی او گرد آمده بودند: "با این گناه که ما کردیم، خدا را به خشم آوردیم. کسی نزد زن و فرزند خود نرود، تا خدا را خشنود سازد... ما در محضر خدا هیچ عذری نداریم. ما حسین بن علی را یاری نکردیم و چاره‌ای جز این نیست که قاتلان آن حضرت را بکشیم. اگر چنین کردیم، شاید خداوند از ما بگذرد!"
حاضران رهبری امر را به عهده سلیمان بن صرد گذاشتند. سلیمان نیز به شیعیان مدائن نامه نوشت و آنان را دعوت به قیام کرد؛ که آن‌ها هم پذیرفتند. سلیمان نامه‌های دیگری هم نوشت و مردم را به خون‌خواهی دعوت کرد. عده‌ی زیادی دعوت او را پذیرفتند تا آن‌جا که در کوفه، شعار "یالثارات الحسین" به آسمان بلند شد.

مرحوم سیدجعفر شهیدی معتقد است: "خواندن حسین(ع) با چنان شور و اصراری و پذیرفتن نایب وی با چنان گرمی و هیجان و رها کردن وی در چنگ دشمن با چنان ناجوانمردی و نامردی و از همه مهم‌تر زبونی عراق در مقابل شام، خاطر احساساتی مردم این سرزمین را آسوده نمی‌گذاشت. مردم کوفه همین که شنیدند یزید مُرده و می‌توانند نفسی بکشند، از نو دست به کار شدن
بنابراین توابین هم براى مبارزه با دشمنان اهل بیت(ع) و قاتلان شهداى کربلا و هم براى جهاد با نفس و مبارزه با شیطان‏هاى نفسانى و جبران قصور و کوتاهى‏هاى واقعه عاشورا، قیام خویش را از سال 61 قمرى آغاز و به تدریج فراگیر نمودند. سلیمان و یارانش گرچه از سال 61 تصمیم به خون‌خواهی گرفتند و مردم را به‌طور مخفیانه دعوت به این کار می‌کردند اما پس از مرگ یزید و به قدرت رسیدن مروان بن حکم در شام و عبدالله بن زبیر در حجاز که اوضاع حکومت سست شد، مردم را آشکارا به این کار فراخواندند.

توّابین به رهبری سلیمان، با شهادت‏طلبى و کشته شدن در راه خدا، درصدد تطهیر روح خود بودند و از این راه، مى‏خواستند بر حکومت بنى‏امیه و قاتلان امام حسین(ع) بتازند و از آنان انتقام گیرند. سرانجام سلیمان با هم‌پیمانانش در سال 65 هجری قمری، قیام کرده و با آمدن عبیدالله بن زیاد از شام به عراق، به طرف کربلا آمده و در ماه "ربیع الاخر" به قبر امام حسین علیه السلام رسیدند. در آن‌جا فراوان گریستند و همگی توبه کرده و از خدا آمرزش خواستند.
توابین یک شبانه روز در کربلا ماندند تا آن‌که عده زیادی به آن‌ها ملحق شدند. بعد از رسیدن به منطقه‌ی "عین الورده" لشگر شام مقابل آن‌ها قرار گرفته و نبرد سختی آغاز شد. در ابتدای جنگ، پیروزی با توابین بود ولی چون دائماً به لشکر شام، سپاه اضافه می‌شد، کم‌کم سلیمان با سپاهش، محاصره شدند. رجزهای سلیمان در میدان این نبرد نیز، گمان آزادی و در عین حال تردید او در همراهی با حسن(ع) را بیش از پیش تقویت می‌کند. مورخان نوشته‌اند هنگامی که سلیمان با سپاهى سنگین از دشمن رو‌به‌رو شد، از اسب پایین آمد و غلاف شمشیرش را شکست. سپس شمشیرش را برهنه کرد و به یاران خود گفت: "اى بندگان خدا! هر کسى مى‏خواهد که بامداد فردا در نزد پروردگارش باشد، از گناه و جرمش توبه کند و به پیمان خویش وفا نماید، با من بیاید."
سلیمان بن صرد خزاعی در حالی که در این جنگ 93 ساله بود، توسط "حصین بن نمیر" به شهادت رسید. اندکی بعد "مسیب بن نجبه" یار دیرین او نیز شهید شد و یکی از سپاهیان شام، سر او و مسیب را نزد مروان حکم به شهر شام برد. تنها «رفاعة بن شداد بجلى» همراه با گروه اندکی از توابین، از تاریکى شب استفاده کرد و با رهاندن خود از مهلکه، به کوفه برگشت. او بعدها در قیام مختار شرکت نمود.
***
با نگاهی به این تاریخچه‌ی فشرده‌ از زندگانی سیاسی سلیمان بن صرد خزاعی به عنوان یکی از برجسته‌ترین یاران ائمه علیهم‌السلام می‌توان دریافت که تنها دلیل عدم همراهی برخی خواص اهل حق با ولایت در مواقع حساس، دنیاگرایی، عقده و کینه، حب مقام و... نیست. بلکه گاه یک اشتباه در فهم یا لحظه‌ای تردید و شک در پیوستن به جبهه‌ی حق، می‌تواند باعث غربت حق و حقیقت در جامعه شود. چه بسا هنگامی که این خواص و نخبگان به خود می‌آیند و از کرده‌ی خود پیشمان می‌شوند، کار از کار گذشته باشد!
ان النوح (ع) حمل فی السفینه الکلب والخنزیر ولم یحمل فیها ولدالزنا ان الناصب اشر من ولد الزنا

عقاب الاعمال صدوق-باب عقاب الناصب والجاهد لامیرالمومنین(ع)
ارسال پست

بازگشت به “امام حسین‌ (علیه السّلام)”