امام علی(ع) بنیان گذار وحدت

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: امام علی(ع) بنیان گذار وحدت

پست توسط amoonaser »

بسم رب الحسین علیه السلام

سلام بر شما

جناب احمد عزیز

مبحث اینکه اهل خلاف تا 2 قرن ، امیرالمومنین علیه السلام را بعنوان خلیفه چهارم قبول نداشتند را شما هنور بی پاسخ گذاشته اید ...

در ابتدا نیز بیان کردیم که تنها داشتن داعیه محبت دلیل بر صلاحیت فرد نیست

[HIGHLIGHT=#ffc000]***  
همچنان که همین شافعی در مقابل فقه اهل بیت علیهم السلام ایستادگی کرده و نظرات مخالف اهل بیت علیهم السلام داده است .... وی قائل به صحت استحسان می باشد در حالی که این امر مخالف کلام اهل بیت علیهم السلام می باشد .....

همین شافعی نیز در اشعارش به صراحت بیان می کند که ابی بکر و عمر و عثمان را قبول دارد !!!! آیا داشتن محبت آن 3 ملعون و داشتن محبت امیرالمومنین علیه السلام در یک دل جمع می شود ؟؟؟

حتما شنیده اید آن روایتی را که بیان می فرماید اگر جبرئیل و میکائیل ، کمترین محبت به آن دو نفر اولی را داشته باشند ، با صورت به آتش دوزخ می روند ؟؟؟؟


[HIGHLIGHT=#ffc000]*** ابن ابی  
همین ابن ابی الحدید معتزلی به صراحت بیان می کند که آئینش همانا اعتزال است ( یعنی از اهل بیت و کلام اهل بیت بریده است ) و تنها بخاطر امیرالمومنین علیه السلام ( البته به زعم خودش ) به شیعیان علاقه دارد !!!!

اگر وی محبت امیرالمومنین علیه السلام را داشت هرگز معتزلی نمی شد ....

اگر وی محبت امیرالمومنین علیه السلام را داشت هرگز در ابتدای کتابش نمی گفت : و قدم المفضول علی الافضل ( و خداوند مفضول و پایین تر - یعنی امیرالمومنین علیه السلام - را بر افضل و بالاتر - یعنی ابی بکر - برتری و تقدم داد )

این کلام وی یعنی عین اعتقاد انکار افضیلت امیرالمومنین علیه السلام و عین رد کردن روایت : علی خیر البشر ، و من ابی فیه فقد کفر !!!!

همین ابن ابی الحدید است که مجلد 12 شرحش بر نهج البلاغه در بیان فضایل عمر بن خطاب می باشد ..... آیا این امر وی با محبتش به امیرالمومنین علیه السلام جمع می شود ؟؟؟

همین ابن ابی الحدید است که به صراحت جریان حمله به خانه وحی را رد می کند و آن را از عقاید امامیه می داند !!!

همین ابن ابی الحدید است که پدر امیرالمومنین علیه السلام را کافر می داند !!!!


[HIGHLIGHT=#ffc000]*** فخر  
همین فخر رازی می باشد که در تفسیرش ( مفاتیح الغیب ) تمام سعی و تلاش خود را می کند تا آیات فضائل امیرالمومنین علیه السلام را رد کرده و فضایل ابی بکر و عمر را اثبات نماید !!!

همین فخر رازی می باشد که مصرانه تلاش می کند تا از آیه غار برای ابی بکر فضیلت تراشی کند و بر علیه شیعه مانور می دهد !!!!

همین فخر رازی می باشد که با ادله سست و شبهات فراوان سعی می کند تا واقعه غدیر را منکر شود و حدیث غدیر را رد می کند !!!!

همین فخر رازی می باشد که در کتاب " مناقب الامام الشافعی " از فتوای ازدواج با محارم شافعی دفاع کرده و آن را تصحیح می کند !!! یعنی دقیقا بر خلاف فقه اهل بیت علیهم السلام ...

*****

پس بهتر است از میان اهل خلاف برای بنده شاهد نیاورید زیرا این حقیر بیسواد آنقدر در کتب این قوم غور و پژوهش کرده ام تا حجت برای من تمام شود که دشمنی این قوم با اهل بیت علیهم السلام مثال زدنی می باشد !!!!!

ادعیه اهل بیت علیهم السلام در باب لعن همین اهل خلاف برای اثبات مدعای بنده کفایت می کند !!!!!

اینکه این قوم مدعی محبت اهل بیت علیهم السلام هستند و در عین حال در راه مخالف ایشان سیر می کنند و در جایی از امیرالمومنین علیه السلام می گویند و در جای دیگر از دشمنان ایشان دفاع می کنند و در منقبت ایشان مطالب بسیار می گویند دلیل بر تناقض و عدم پای بندی ایشان بر مواضع اعتقادی خودشان است و هرگز نمی توانید از این تناقضات ایشان برای من شاهد و دلیل بیاورید ....

اینکه ایشان به مناقب اهل بیت علیهم السلام اشاره می کنند تنها از باب " الفضل ما شهدت به الاعداء " می باشد که حتی دشمنان اهل بیت علیهم السلام نیز معترف به افضلیت ایشان می باشند ....

قبلا نیز بیان کردم که جاحظ ناصبی نیز کتابی دارد در مناقب امیرالمومنین علیه السلام ولی آیا وی نیز برادر ما می باشد ؟؟؟؟ ( بهتر است کتاب " العثمانیه " تالیف ابی جعفر اسکافی را مطالعه نمایید که چگونه شبهات این ناصبی را رد می کند ..... )

بنده باز هم درخواست می کنم که شما دوست اهل فضل و دیگر دوستان نیز به لینک زیر بروند و آن را مطالعه نمایند :

http://www.eteghadat.com/forum/forum-f7 ... t7423.html



********************************************************************


بنده خوشحال می شوم که تقسیم بندی اخوت اسلامی و ایمانی و منشاء این تقسیم بندی را برای ما مشخص نمایید ...

خداوند در قرآن می فرماید : انما المومنون اخوه ( همانا مومنان برادر یکدیگر هستند ) ...

ما در پست قبلی بیان کردیم که اهل خلاف از جرگه اهل ایمان نیستند پس هرگز برادری میان مومن و مخالف نیست ....

اگر اخوت بین اهل خلاف برقرار است که ما مشکلی نداریم ....

بحث ما این است که برادری میان شیعه و اهل خلاف وجود ندارد ....


شیخ یوسف بحرانی در " الحدائق الناظره " ج 18 ص 150 چنین می گوید :

" قوله فيها " أيحب أحدكم أن يأكل لحم أخيه ميتا " مما يعين الحمل على المؤمنين ، فإن اثبات الأخوة بين المؤمن والمخالف له في دينه ، لا يكاد يدعيه من شم رائحة الايمان ، ولا من أحاط خبرا بأخبار السادة الأعيان ، لاستفاضتها بوجوب معاداتهم ، والبراءة منهم . "

( آیه شریفه : آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد ؛ حمل بر مومنین می باشد زیرا اثبات اخوت و برادری بین مومن و مخالف او در دینش ، هرگز کسی که رایحه ایمان را شنیده باشد و احاطه و تبحر بر اخبار و روایات داشته باشد مدعی نمی شود . زیرا این روایات مستفیض می باشد بر وجود دشمنی و برائت از ایشان .)

ایشان در همان مصدر ص 153 می گوید :

" اذ لا اخوه بین المومن و المخالف "

( هیچ برادری میان مومن و مخالف نیست)


علامه مجلسی ( علیه الرحمه ) در " بحار الانوار " ج 8 ص 367 - 368 مطلبی بیان می کند به نقل از رساله " حقائق الایمان " تالیف ستاره آسمان فقاهت تشیع ، شهید ثانی علیه الرحمه ، که می فرماید :

"قد عرفت مما تقدم أن التصديق بإمامة الأئمة عليهم السلام من أصول الايمان عند الطائفة من الامامية كما هو معلوم مذهبهم ضرورة ، وصرح بنقله المحقق الطوسي رحمه الله عنهم فيما تقدم ولا ريب أن الشئ يعدم بعدم أصله الذي هو جزؤه كما نحن فيه ، فيلزم الحكم بكفر من لم يتحقق له التصديق المذكور وإن أقر بالشهادتين ،

وأنه مناف أيضا للحكم بإسلام من لم يصدق بإمامة الأئمة الاثني عشر عليهم السلام ..... وأما الجواب فبالمنع من المنافاة بين الحكمين وذلك لأنا نحكم بأن من لم يتحقق له التصديق المذكور كافر في نفس الامر ، والحكم بإسلامه إنما هو في الظاهر ، فموضوع الحكمين مختلف فلا منافاة .

ثم قال : المراد بالحكم بإسلامه ظاهرا صحة ترتب كثير من الأحكام الشرعية على ذلك ، والحاصل أن الشارع جعل الاقرار بالشهادتين علامة على صحة إجراء أكثر الأحكام الشرعية على المقر كحل مناكحته والحكم بطهارته وحقن دمه وماله وغير ذلك من الأحكام المذكورة في كتب الفروع ، وكأن الحكمة في ذلك هو التخفيف عن المؤمنين لمسيس الحاجة إلى مخالطتهم في أكثر الأزمنة والأمكنة "


" از آنچه گذشت دانستى كه تصديق به امامت امامان عليهم السلام نزد اين طائفه از اماميه از اصول ايمان است چنان كه ضرورى مذهب آنان است ، و محقق طوسى رحمه الله ( در آنچه گذشت ) به نقل آن از آنان تصريح نمود .

و شك نيست كه چيزى كه جزء چيز ديگرى است با از ميان رفتن اصل آن از ميان مى رود مانند مسأله مورد بحث ما ، از اين رو لازم مى آيد حكم به كفر كسى كه تصديق مذكور ( تصديق به امامت ) براى وى محقق نگرديده باشد گرچه به شهادتين اقرار داشته باشد . . .

برخى گفته اند : اين حكم منافات دارد با اين كه شما مى گوييد اقرار كننده به شهادتين مسلمان است و كافر نيست .

پاسخ آن است كه منافاتى ميان اين دو حكم نيست . زيرا ما حكم مى كنيم كه آن كس كه تصديق مذكور را ندارد در نفس الامر كافر است و در ظاهر مسلمان است . بنابر اين موضوع اين دو حكم مختلف است و منافاتى در ميان نيست .

- سپس گفته است : - مراد از اين كه ظاهرا مسلمان است آن است كه بيشتر احكام شرعى بر آن مترتب است .

حاصل آن كه : شارع اقرار به شهادتين را نشانه صحت اجراى اكثر احكام شرعى بر اقرار كننده قرار داده است مانند حلال بودن ازدواج با او ، پاك بودن او ، حفظ خون و مال او و ديگر احكامى كه در كتابهاى فقهى وارد است . و گويى حكمت آن سبك ساختن تكليف مؤمنان است . . . "

البته مطلب بسیار است و فرصت اندک ......

*******************************************************************************

بد نیست که در انتها به کلام آیت الله خمینی در این باب اشاره کنم تا برخی مطالب روشن شود ....

آیت الله خمینی در کتاب " مکاسب المحرمه " ج 1 ص 250 - 252 ( با تعلیقات شیخ مجتبی طهرانی ) می گوید :

"
والانصاف أن الناظر في الروايات لا ينبغي أن يرتاب في قصورها عن اثبات حرمة غيبتهم ، بل لا ينبغي أن يرتاب في أن الظاهر من مجموعها اختصاصها بغيبة المؤمن الموالي لأئمة الحق ( ع ) ....... فلا شبهة في عدم احترامهم بل هو من ضروري المذهب كما قال المحققون ،
بل الناظر في الأخبار الكثيرة في الأبواب المتفرقة لا يرتاب في جواز هتكهم والوقيعة فيهم ، بل الأئمة المعصومون ، أكثروا في الطعن واللعن عليهم وذكر مسائيهم .

فعن أبي حمزة عن أبي جعفر عليه السلام قال : قلت له : إن بعض أصحابنا يفترون ويقذفون من خالفهم فقال الكف عنهم أجمل ثم قال يا با حمزة إن الناس كلهم أولاد بغاة ما خلا شيعتنا ( الخ ) . والظاهر منها جواز الافتراء والقذف عليهم ... "


"
انصاف آن است كه كسى كه به اين روايات بنگرد نبايد شك كند كه اين روايات از اثبات حرمت غيبت آنان قصور دارد ، بلكه نبايد شك كند كه آنچه از مجموع آنها ظاهر مى شود آن است كه روايات حرمت غيبت اختصاص به غيبت مؤمن اهل ولايت امامان حق عليهم السلام دارد . . .

بنابر اين شبهه اى در نامحترم بودن اهل خلاف وجود ندارد ، بلكه اين از ضروريات مذهب شيعه است چنان كه محققان گفته اند . بلكه از اين بالاتر ، كسى كه در اخبار بسيارى كه در ابواب مختلف وارد شده بنگرد شك نمى برد در جواز هتك حرمت و بدگويى نسبت به آنان ، بلكه ائمه معصومين بسيار بر آنان طعن و لعن مى كردند و زشتيهاى آنان را بر می شمردند .

ابوحمزه گويد : به امام باقر عليه السلام گفتم : ( برخى از ياران ما بر مخالفشان افترا مى بندند و نسبتهاى ناروايى به آنان مى دهند ، فرمود : خوددارى از آنان بهتر است . سپس فرمود : اى اباحمزه ، مردم همه فرزندان نامشروعند بجز شيعيان ما ) . ظاهر اين روايت جواز نسبت ناروا و افتراى بر آنان است . "


"
وأما الأخبار فما اشتملت على المؤمن فكذلك ، وما اشتملت على الأخ لا تشملهم أيضا لعدم الأخوة بيننا وبينهم بعد وجوب البراءة عنهم وعن مذهبهم وعن أئمتهم ، كما تدل عليه الأخبار واقتضته أصول المذهب ، وما اشتملت على المسلم فالغالب منها مشتمل على ما يوجبه ظاهرا في المؤمن "


"
و اما اخبارى كه مشتمل بر احكام برادرى است شامل آنان نمى شود ، زيرا پس از لزوم بيزارى جستن از آنان و از مذهب و پيشوايانشان كه اخبار بر آن دلالت دارد و اصول مذهب مقتضى آن است ديگر برادريى ميان ما و آنان وجود ندارد . و آن رواياتى كه مشتمل بر ( حقوق ) مسلم است بيشتر آنها مشتمل بر چيزى است كه موجب مى شود آن را درباره مؤمن بدانيم ( نه هر مسلمانى ) "


" إن هذه الرواية كرواية عبد الله بن سنان قال : قال أبو عبد الله عليه السلام : الغيبة أن تقول في أخيك ما قد ستره الله عليه ، وغيرهما مما فسرت الغيبة حاكمة على سائر الروايات ، فإنها في مقام تفسيرها اعتبرت الأخوة فيها ، فغيرنا ليسوا بإخواننا وإن كانوا مسلمين فتكون تلك الروايات مفسرة للمسلم المأخوذ في سايرها ، بأن حرمة الغيبة مخصوصة بمسلم له أخوة اسلامية ايمانية مع الآخر "

(این روایت همانند روایت عبد الله بن سنان است که می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (( غیبت آن است که در مورد برادرت بگوئی آن چه خداوند بر او پوشانده است. )) و غیر این دو روایت که غیبت را تفسیر کرده و بر روایات دیگر حاکم می باشند. این احادیث در مقام تفسیر اخوت هستند، پس غیر ما برادر ما نیست اگرچه مسلمان باشد. و این روایات مسلمانی که در سایر روایات گفته شده است را تفسیر می کند. لذا حرمت غیبت مخصوص به مسلمانی است که اخوت اسلامی ایمانی با دیگری داشته باشد)

*********************************************************

بنده از شما در خواستی دارم .....

آیا موافق هستید که بجای بیان مطالبی که اکثرا بی جواب می مانند ، برویم بر سر عقاید اهل خلاف !!!!

هر آنچه که شما می دانید و هر آنچه که این حقیر عاصی در مورد توحید و نبوت و خلاصه همه اعتقادات اهل خلاف می دانیم ، با سند و مدرک ، برای خودمان و دیگر شیعیان و مومنان بیان نماییم ....

بعد از اینکه مطالب خود را با سند و مدرک صحیح در نزد اهل خلاف بیان کردیم ، فهم این امر را که آیا می توان با این قوم برادری و وحدت و یا حتی تقریب داشت را به وجدان بیدار بسپاریم !!!!


آیا موافقید ؟؟؟؟؟


التماس دعا

یا علی ع



جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Advance Member
Advance Member
پست: 214
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹, ۹:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 72 بار
سپاس‌های دریافتی: 227 بار

Re: امام علی(ع) بنیان گذار وحدت

پست توسط sh.ahmad »

به amoonaser سلام دوست محترم برای اینکه ازبحث نتیجه ای گرفته باشیم و کاربه مجادله نیانجامد که آن مذموم وناپسند است من پیشتهادمیکنم که به اصل موضوع بحث بپردازیم ومطالب فرعی را اگر به نتیجه مثبتی رسیدیم بعدا مطرح میکنیم 1-موضوع اصلی بحث این بودکه بین ما واهل سنت اخوت اسلامی میباشدووحدت وتقریب بین مذاهب اسلامی صحیح ولازم است بنده نظر مراجع بزرگ تقلیدوعلماءبزرگوارشیعه رادرمقاله قبلی اینگونه نوشتم شهید مطهری مینویسدیکی از مزایای آیه ا...بروجردی توجه و علاقه فراوانی بود که به مسئله وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامی داشت .. تاآخر. آیه ا.. خوئی مینویسند بین طبقات مسلمین برادری واخوت میباشد(البیان ص79)وبازمیگوینداخواننا الاشاعره وهم اکثرالمسلمین عددا یعنی برادران اشاعره ما که بیشترمسلمین هستند(البیان ص433)علامه امینی میگوید ولم تقید الاخوه الاسلامیه المنصوصه علیهافی الکتاب الکریم بالتشیع اخوت اسلامی که درقرآن کریم آمده مختص به شیعه وتشیع نمیباشد.(الغدیرج3ص268)مرحوم سلطان الواعظین شیرازی میگویند ماشیعیان ..ببرادران اهل سنت ازایرانی وترک وکردوعراقی وکویتی وحجازی ویمنی وافغانی و....بانظربغض وعداوت نمی نگریم بلکه همگی آنها رابرادران عزیزخودمیدانیم .(گروه رستگاران ج1/ص178)آیه ا...سبحانی نوشته اند اسلام تاکید میکندبروحدت بین مسلمانها وآن آرزوی هرمسلمان عاقلی است(کتاب ایمان وکفرص134و136) درضمن آیه ا...خمینی در زمان حیات هفته وحدت را کاملا تایید کرده ودرسخنرانی خود گفتندمن مكرر اعلام كرده ام كه در اسلام نژاد زبان قوميت و ناحيه مطرح نيست . تمام مسلمين چه اهل سنت و چه شيعي برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزايا و حقوق مسلمين اسلامي هستند. از جمله جنايتهايي كه بدخواهان به اسلام مرتكب شده اند ايجاد اختلاف بين برادران سني و شيعي است . من از همه برادران اهل سنت تقاضا دارم كه اين شايعات را محكوم و شايعه سازان را به جزاي اعمالشان برسانند.-لطفا جنابعالی باصراحت پاسخ دهیدآیا بانظر مراجع تقلیدوعلمای بزرگوارکه دربالانظرشان بیان گردیدموافق بوده وقبول دارید یاخیر2- یک تذکر شمادرمقاله فوق نوشتیدابن ابی الحدید در ابتدای کتابش گفته : و قدم المفضول علی الافضل ( و خداوند مفضول و پایین تر - یعنی امیرالمومنین علیه السلام - را بر افضل و بالاتر - یعنی ابی بکر - برتری و تقدم داد ) پاسخ اول ابوبکر مقدم شدو خلیفه و بعدا امیرالمؤمنین وشما جمله ابن ابی الحدید رااشتباه معنی کردیدقدم المفضول علی الافضل مقصود ازمفضول یعنی پائین تر که ابوبکرباشدمقدم شدبرافضل که علی ع میباشد منتظر پاسخ صریح ودوستانه شما هستم موفق باشیدوالسلام.
اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایة رسولک (ص) وامیرالمؤمنین واولاده الطیبین الطاهرین المعصومین (ع)
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: امام علی(ع) بنیان گذار وحدت

پست توسط amoonaser »

بسم رب الحسین علیه السلام

سلام بر شما

جناب احمد عزیز

هیچ موردی ندارد .... ما ادامه همان بحث را بیان می کنیم به شرطی که حرفها و سوالات ما بدون پاسخ نماند .

***ما در ابتدا بیان کردیم که همین اهل خلاف در کتب خودشان بیان کرده اند که شرط حنبلی بودن همانا داشتن بغض و دشمنی امیرالمومنین علیه السلام است و شاهد این مطلب را در کتب شیعه نیز بیان کردیم .... آیا با چنین قومی می توان برادر بود ؟؟؟


***ما بیان کردیم که اهل خلاف تا نزدیک 200 سال اصلا امیرالمومنین علیه السلام را بعنوان خلیفه چهارم قبول نداشتند و حتی بخاری در صحیحش ( که معتبرترین کتاب در نزد اهل خلاف فعلی می باشد و همه مطالب آن را قبول دارند ) به صراحت از قول ابن عمر می گوید که برترین افراد بعد از پیامبر همانا آن 3 خلیفه اول هستند و اصلا نامی از امیرالمومنین علیه السلام نمی برد .... آیا با چنین قومی می توان برادر بود ؟؟؟


***شما به چند روایت اشاره کردید در باب برادری مسلمان با مسلمان اشاره کردید و بنده به نقل از 2 تن از علما و فقهای بزرگ شیعه بیان کردم که این برادری تنها در میان شیعیان و مومنان است و نه مومن و اهل خلاف و منظور از " مسلم " در این روایات به معنای اعم می باشد ...... ولی شما بدون اشاره به این مطالب از آنها گذشتید !!!!


***ما به استناد کلام افرادی همچون مرحوم وحید بهبهانی و آیت الله خمینی و مرحوم مجلسی دوم ( نقل قول از شهید ثانی ) و مرحوم صاحب حدائق بیان کردیم که هیچ برادری میان شیعه و اهل خلاف نیست زیرا این قوم ( اهل خلاف ) از جرگه مومنان نیستند و لا اخوه بین المومن و المخالف !...... ولی باز هم از بررسی آنها گذشتید !!!

**************

به چند تن از علمای عامه اشاره کردید و مطالبی در مورد آنها فرمودید ( که نتیجه گیری شما از آنها باعث تعجب من شد ) ....

در ابتدا عرض کنم : سخن بنده در مورد کلام ابن ابی الحدید ( قدم المفضول علی الافضل ) و ترجمه آن از مفضول یعنی امیرالمومنین و افضل یعنی ابی بکر ، اشتباه بود ( که شما هم اشاره فرمودید ) ..... دقیق سخن آن است که مفضول همانا ابی بکر بوده و افضل همانا امیرالمومنین علیه السلام می باشد ......

البته باز هم این امر سبب تصحیح اعتقاد وی نمی شود زیرا این سنی متعصب ( به همان ادله ای که در پست قبلی بیان شد ) یک قاعده عقلانی را رد کرده و آن را به خدا نسبت می دهد و این در حالی است که هیچ شیعه چنین عقیده ای ندارد ....

شیخ طوسی در " الاقتصاد " ص 191 - 192 چنین می گوید :

ولا يجوز تقديم المفضول على الفاضل لعلة وعارض ، لأن تقديمه عليه وجه قبح ، ومع حصول وجه القبح لا يحسن ذلك كما لا يحسن الظلم ، وإن عرض فيه وجه من وجوه الحسن - ككونه نفعا للغير - لأن مع كونه ظلما - وهو وجه القبح - لا يحسن على حال . ولو جاز أن يحسن ذلك لعلة لجاز أن يحسن تقديم الفاسق المتهتك على أهل الستر والصلاح ، وتقديم الكافر على المؤمن .... وذلك باطل

به خاطر هيچ علت وعارضي مقدم کردن مفضول بر فاضل ( عقلا ) جايز نيست زيرا مقدم کردن مفضول بر فاضل قبيح است ، و با وجود وجه قبح هيچ گاه چنين تقديمي‌ نمي تواند نيکو باشد همانطوري که هيچ وقت ظلم نيکو نمي شود ، حتي اگروجهي از وجوه حُسن مثل نفع رساندن به ديگري و..... بر آن عارض شود و در کنار آن باشد زيرا تا زماني که بر آن ظلم صدق مي کند اين کار قبيح است و نمي تواند نيکو باشد . حال اگر قرار باشد ظلم به خاطر علت و مصلحتي نيکو شود هر آينه جايز است انسان فاسقي را که هتک حرمت مي کند بر انسانهايي که اهل راز داري و صلاح و تقوا هستند مقدم شود و يا اينکه کافر بر مؤمن مقدم شود ... واين کار باطلي است


در هر صورت این مطالب دلیل بر تصحیح این شارح معتزلی نمی شود که در فقه تابع شافعی و در قولی تابع ابوحنیفه بوده است .....

در مورد دیگر علمای اهل خلاف نیز مطالبی فرمودید که بنده آن را رد کرده و می کنم و ادله معتبر از کتب تک تک این علما نیز در رد تصحیح اینان دارم ..... حال چگونه می توان با چنین افرادی و مریدان و پیروان چنین افرادی ، داعیه برادری داشت ؟؟؟؟ (( گذشته از اینکه باز هم از بررسی کلام بنده در مورد این علمای عامه - به غیر از 1 مورد از ابن ابی الحدید - گذشتید !!!! ))

***********************************************

به نکاتی در مورد سخنان مرحوم علامه امینی و مرحوم سلطان الواعظین شیرازی و مرحوم خوئی و آیت الله العظمی سبحانی اشاره کردید .....

در ابتدا عرض می کنم که در عقاید تقلید روا نیست لذا اگر بر فرض ، کلام عالمی در تعارض با کلام اهل بیت علیهم السلام باشد ، ضمن احترام به آن عالم ، کلام وی را قبول نکرده بلکه آن را با مستدلات روایی و قرآنی رد می کنیم !!!!


اگر کسی آشنایی با علامه امینی و اهل بیت ایشان داشته باشد به راحتی می داند که این خاندان هرگز داعیه وحدت و برادری با اهل خلاف را نداشته و ندارند ....

کسی که در 11 جلد الغدیر می آید و بنیان عقاید اهل خلاف را زیر و رو می کند و اثبات می کند که عقیده ایشان از بنیان غلط است ، حال چگونه این مرد بیاید و با دشمنان اهل بیت علیهم السلام داعیه برادری داشته باشد ؟؟؟ ... بگذریم ....

در اصول کافی ج 1 ص 247 روایتی آمده است بدین مضمون :

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ بَيْنَا أَبِي جَالِسٌ وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ إِذَا اسْتَضْحَكَ حَتَّى اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ دُمُوعاً ثُمَّ قَالَ هَلْ تَدْرُونَ مَا أَضْحَكَنِي قَالَ فَقَالُوا لَا قَالَ زَعَمَ ابْنُ عَبَّاسٍ أَنَّهُ مِنَ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَقُلْتُ لَهُ هَلْ رَأَيْتَ الْمَلَائِكَةَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تُخْبِرُكَ بِوَلَايَتِهَا لَكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مَعَ الْأَمْنِ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْحُزْنِ قَالَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ- إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ وَ قَدْ دَخَلَ فِي هَذَا جَمِيعُ الْأُمَّةِ فَاسْتَضْحَكْتُ ثُمَّ قُلْتُ صَدَقْتَ يَا ابْنَ عَبَّاس‏

امام صادق عليه السلام فرمود: در آن ميان كه پدرم نشسته بود و افرادى هم نزد او بودند، ناگهان او را خنده‏ئى گرفت كه دو چشمش پر از اشك شد، سپس فرمود: ميدانيد چه مرا بخنده آورد؟
گفتند: نه، فرمود: ابن عباس معتقد است كه از جمله كسانى است كه (30 سوره 41) «گفته‏ اند: پروردگار ما خداست و سپس استقامت كردند- دنباله آيه:- فرشتگان برايشان نازل شوند كه بيم مداريد و غم مخوريد-» من باو گفتم: ابن عباس! تو فرشتگان را ديده‏ئى كه دوستى خود را نسبت بتو در دنيا و آخرت و ايمنى ترا از بيم و اندوه خبر دهند؟ ابن عباس گفت: خداى- تبارك و تعالى- فرمايد: (10 سوره 49) «همانا مؤمنين برادر يك ديگرند» پس تمام امت در اين حكم شريكند (يعنى همچنان كه من فرشتگان را نديده‏ام، ساير مؤمنين با استقامت هم نديده‏اند).
امام عليه السلام فرمايد: من خنديدم (شايد جهت خنده حضرت اينست كه: مقصود از استقامت در آيه، استقامت بر حق است در هر گفتار و كردار و آن ملازم با عصمت و مختص بائمه عليهم السلام است و ابن عباس گمان ميكند كه هر گونه استقامت و هر مؤمنى را شامل مى‏شود) و باو گفتم: راست گفتى (مؤمنين برادر يك ديگرند) .



مولا صالح مازندرانی در " شرح اصول کافی " ج 6 ص 5 چنین می گوید :

" قوله ( فاستضحكت ) سبب الضحك أن اندراج ابن عباس في آية ( إنما المؤمنون إخوة ) يتوقف على كونه مؤمنا وأنه بعقيدته الفاسدة خرج عن حد الإيمان فيرد عليه المثل المشهور « ثبت العرش ثم انقش » ولو سلم دخوله فيها فالآية لا دلالة فيها إلا على اشتراك الأمة في أصل الإيمان .... وقوله ( عليه السلام ) « صدقت » إما مبني على التنزل وإما بمعنى أنك صدقت في أن المؤمنين إخوة ..... "

( این سخن امام : خندیدم ؛ علت این خنده همانان اندراج ابن عباس در آیه ( همانا مومنان برادر یکدیگر هستند ) می باشد که متوقف بر آن بود که وی مومن است ولی او به دلیل عقیده غلطش از حد ایمان خارج شد که شامل مثال معروف ( ثبت العرش ثم انقش ) { در فارسی می گوییم : ابتدا برادری خود را ثبات کن ، بعد ادعای ارث کن } و اگر فرض کنیم که وی داخل این آیه است پس آیه مزبور دلالتی ندارد مگر در اشتراک امت در اصل ایمان ... و این کلام امام علیه السلام که فرمودند : راست گفتی ؛ مبنی بر تنزل است یا مبنی بر اینکه راست گفتی که مومنین برادر یکدیگر هستند ..... )



مرحوم علامه مجلسی نیز در " بحارالانوار " ج 25 ص 90 نیز چنین می گویند :

" قوله ع صدقت أي في قولك إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ لكن لا ينفعك إذ الأخوة لا يستلزم الاشتراك في جميع الكمالات أو قال ذلك على سبيل المماشاة و التسليم أو على التهكم و إنما ضحك ع لوهن كلامه و عدم استقامته. "

( این سخن امام علیه السلام که راست گفتی ؛ یعنی این سخن تو که گفتی ( همانا مومنان برادر هستند ) صحیح است ولی این امر برای تو نفعی ندارد زیرا اخوت و برادری مستلزم اشتراک در همه کمالات نیست ؛ یا این جمله امام علیه السلام بر سبیل مماشات بوده و تسلیم یا بر تهکم و همچنین خنده ایشان به دلیل وهن کلام ابن عباس و عدم استقامت وی می باشد )

این روایت و شرح شارحان آن نشان می دهد که همه افراد شامل آیه اخوت نمی باشند ....

این اخوة همان برادری می باشد که در آیه غیبت ، جزای غیبت کردن مومن را تشبیه به خوردن گوشت مرده آن کرده اند ....

فقهای شیعه بیان می کنند که اهل خلاف شامل این برادری نمی شوند زیرا صدر آیه با " یا ایها الذین امنوا " شروع شده است و اهل خلاف داخل اهل ایمان نیستند زیرا کافر عقیدتی هستند پس شامل حکم برادری در حرمت غیبت نیستند ....


اهل خلاف به لحاظ عقیدتی کاملا فاسد هستند و عقاید ایشان در تعارض با کلام اهل بیت علیهم السلام می باشد ولی اهل بیت علیهم السلام نظر به سهولت امر برای شیعیان و بسیاری ادله دیگر ، این قوم را برای ما پاک معرفی کرده و لذا همچنان که مرحوم علامه مجلسی از شهید ثانی نقل قول کرده اند : شارع اقرار به شهادتين را نشانه صحت اجراى اكثر احكام شرعى بر اقرار كننده قرار داده است مانند حلال بودن ازدواج با او ، پاك بودن او ، حفظ خون و مال او و ديگر احكامى كه در كتابهاى فقهى وارد است . و گويى حكمت آن سبك ساختن تكليف مؤمنان است . . .


**************************************************************************************

مطلب آخر :

نمی دانم چقدر اهل مطالعه کتب اهل خلاف هستید ولی برادرانه عرض می کنم که در صورت غور و سیر وسیاحت در کتب این قوم خواهید فهمید که چقدر دشمنی و دوری از اهل بیت علیهم السلام در بنیان اعتقادات اینان وجود دارد ....


بد نیست سخن خود را با کلامی از عالم اصولی مرحوم وحید بهبهانی خاتمه دهم ....

ایشان در " حاشية مجمع الفائدة والبرهان " ص 32 چنین می گویند :

" فإن المخالف الذي أنكر أصلا أو أصلين من أصول الدين - وهما الإمامة والعدل - بل وكثيرا من صفات الله تعالى ورسوله ( صلى الله عليه وآله ) أنكرها وبدلها ، بل ربما قال بتعدد الآلهة وأمثاله من شنائع أصول الدين ، كافر بلا شك بالكفر المقابل للإيمان ، وإن لم يكن كافرا بالكفر المقابل للإسلام ، بل ورد في الأخبار أنه شر من اليهود والنصارى وغيرهما ، واللعن والطعن والقدح والإنكار والبراءة منه ، ورودها في شأنه أزيد وأشد وآكد وأكثر مما ورد في الكفار بمراتب شتى ، لا يخفى على من له أدنى اطلاع وفطنة "

( پس مخالف - اهل تسنن - که منکر اصل یا 2 اصل از اصول دین هستند - امامت و عدل - بلکه منکر بسیاری از صفات الله و رسول بوده و آنها را تبدیل کرده اند ، بلکه چه بسا قائل به تعدد خدا و امثال این شنایع در اصول دین هستند ، قطعا کافر هستند به کفر در مقابل ایمان ، با اینکه کافر به معنای کفر در مقابل اسلام نیستند . بلکه در روایات آمده است که اینان از یهود و نصاری و غیره ایشان بدتر هستند . روایات لعن و طعن و قدح و انکار و برائت از این قوم به مراتب بیشتر و شدیدتر و موکدتر و زیادتر از روایات در شان کفار آمده است . و این امر بر کسی که کمترین اطلاع بر احادیث داشته باشد مخفی نیست )

التماس دعا

یا علی ع

جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
Advance Member
Advance Member
پست: 214
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹, ۹:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 72 بار
سپاس‌های دریافتی: 227 بار

Re: امام علی(ع) بنیان گذار وحدت

پست توسط sh.ahmad »

به amoonaser سلام دوست محترم من بعد از دیدن مقاله اخیرشمااگرچه بسیاربعیدمیدانم بحث باشمابه نتیجه ای برسدولی به جهت اتمام حجت چندنکته راعرض میکنم اولا خیلی تعجب کردم که شماچرا اینقدردراین مسئله اصرارو لجاجت میکنیدوسخن مراجع بزرگی راکه حتی علماء بزرگ ومجتهدین قبول نموده ودرنظرات خویش تجدیدنظرکرده یاحداقل متوقف میشوندقبول ننموده وردکردیدثانیااگرمن وشما دهها روایت رادیده ایم این بزرگواران هزارها روایت دیده اند وبعد نظر داده اند که بین شیعه واهل سنت اخوت اسلامی میباشدووحدت وتقریب بین مذاهب اسلامی صحیح است شما فتوای آیه ا..خوئی وهمچنین آیه ا.خمینی درمکاسب را میپذیریدولی دراینجا که ازوحدت واخوت میگویندنپذیرفته وردمیکنید!؟ واقعا عجیب است .ثالثا پیامبر اکرم ص میفرمایدالمسلم اخ المسلم لا یظلمه ولايخذله ولایسلمه " مسلمان برادراست با مسلمان به اوظلم و ستم ننمايد، ، او را رها نکند اورادربرابرحوادث تنهانمیگذاردوآنحضرت 2 جا به دستورالهی بین اصحابشان برادری برقرارکردند یکی درمکه یکی درمدینه و درحدیث دیگرمیفرمایندمسلمان بربرادرمسلمانش30حق داردواحادیث دیگر رابعا نوشتید "بنده خوشحال می شوم که تقسیم بندی اخوت اسلامی و ایمانی و منشاء این تقسیم بندی را برای ما مشخص نمایید"پاسخ همانطورکه عرض کردم اخوت ایمانی داریم که بین شیعیان است واخوت اسلامی که بین شیعه واهل سنت میباشد لذادربعضی ازروایات آمده المومن اخ المومن ودربرخی آمده المسلم اخ المسلم که دراخوت ایمانی بین شیعیان غیبت برادرشیعه جایزنیست ولی دراخوت اسلامی که بین شیعه واهل سنت میباشدغیبت سنی جائزاست.خامسانوشتیدنمیشودکسی هم طرفدارودوست دارعلی ع باشدهم خلفاء ثلاثه پاسخ اکثرکسانیکه باآنحضرت بیعت کردندطرفدارخلفاء قبلی بودندولی دررکاب امیرالمومنین ع درجمل وصفین ونهروان شرکت کرده به روی مخالفین آن امام شمشیرکشیده وتعدادزیادی هم کشته شدندامام ع درنهج البلاغه درباره آنهامیفرمایدما ضر اخواننا الذين سفکت دماؤهم و هم بصفين الا يکونوا اليوم احياءيسيغون الغصص و يشربون الرنق
برادران ما که خونشان در صفین ریخته شد ضرر نکردند که اگر امروز زنده بودند
خوراکشان غم و غصه و نوشیدنی شان اندوه می شد

قد والله لقوا الله فوفاهم اجورهم واحلهم دار الامن بعد خوفهم
قسم به خدا در حالی خدا را ملاقات کردند که خدا اجرشان را به تمامی داد و بعد خوف آنها را ایمن گرداند
.واکثرآنهاطرفدارخلفاء قبلی بودندوالااگراکثریت طرفدارعلی ع بودندآنحضرت بدعتهای خلفاء ثلاثه رابرمیداشتندولی متاسفانه نتوانستندبسیاری ازبدعتهارابردارندحتی ازاقامه نمازتراویح به جماعت نتوانستندجلوگیری کنندو صدای واعمراه واعمرای جمعیت بلندشدسادسا:مابااهل سنت زمانهای قبل وعلماءآنهاکاری نداریم بحث بروحدت واخوت بااهل سنت این زمان است که ناصبی ودشمن آئمه ع نباشندوسنیان همگی گمراهندولی کافرنیستند.سابعاشما میگوئید سنی بایدبغض علی ع راداشته باشدولو اندک پاسخ اگرمدرکی دارید ازکتب خودشان ذکرکنیدمثل مسنداحمدحنبل یاکتب صحاح اهل سنت نه از قول دیگران که ممکن است به جهت دشمنی و مخالفت دروغ ببندند واتهام بزنندحتی به پیامبراکرم ص وائمه ع دروغ می بستندبحث راختم نموده وتوفیق بدست آوردن راه حق رابرایتان آرزومندم اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین ع واولاده الطیبین الطاهرین المعصومین موفق باشیدوالسلام.
اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایة رسولک (ص) وامیرالمؤمنین واولاده الطیبین الطاهرین المعصومین (ع)
Bronze
Bronze
پست: 280
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶, ۳:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 303 بار
سپاس‌های دریافتی: 794 بار

Re: امام علی(ع) بنیان گذار وحدت

پست توسط amoonaser »

بسم رب الحسین علیه السلام

سلام بر شما

جناب احمد عزیز

گذشته از اینکه چند مطلبی را که در ابتدای پست قبلی عرض کردم بدون جواب گذاشتید ( [HIGHLIGHT=#ffff00]مانند مطالب این حقیر در مورد علمای اهل خلاف ؛ نظرات علمای اهل خلاف در مورد اهل بیت علیهم السلام که در لینکهای مذکور بود و نظر علمای شیعه در باب کفر عقیدتی اهل خلاف و اثبات   و غیره ) چند مطلب را بیان کرده و مبحث را ختم می کنم زیرا هدف این حقیر ، روشن شدن برخی مطالب است و اصلا قصد جدل ندارم زیرا شما برادر شیعه من هستید و احترام شما بر این حقیر واجب است ....


*** بنده در همان ابتدا بیان کردم که ابن مجاور شافعی ( از علمای اهل خلاف متوفی قرن 7 ) در کتاب " تاریخ المستبصر " ج 1 ص 101 بیان نمود که در میان حنابله کلامی هست که می گویند : لا یکون الحنبلی حنبلیا حتی یبغض علیا سویا ..... حنبلی ، حنبلی نیست مگر اینکه بغض و دشمنی امیرالمومنین علیه السلام را داشته باشد حتی اندک ...

قبلا نیز بیان کردم که این کلام ابن مجاور شافعی با کلامی که مرحوم صدوق در " علل الشرایع " آمده است ( و همچنین این مطلب در مسند جعفر آمده است ) دقیقا هماهنگ می باشد و مطلب شخ صدوق دقیقا شاهد کلام ابن مجاور است .....

ممکن است اهل خلاف بر این امر اعتراض نمایند ، ولی همین کفایت می کند که بدانند اسلاف ایشان چه بوده اند .... چه بسا یادآوری این مطالب سبب هدایت ایشان شود .



*** روایات " المسلم اخو المسلم " و " المومن اخو المومن " را برای خودتان تاویل به برادری اسلامی و برادری ایمانی نمودید .....

بنده با سند از کلام علمای بزرگ شیعه ( مرحوم وحید بهبهانی و مرحوم شیح بوسف بحرانی ) به شما نشان دادم که منظور از " مسلم " در این روایات مسلمان به معنای اعم است یعنی اهل ایمان .....

و یکی از ادله این حقیر ( بعلاوه مطالب آن علمای بزرگ ) نیز این بود که اگر اهل خلاف در جرگه مومنان بودند قطعا غیبت ایشان حرام می بود ولی این در حالی است که اجماع علمای شیعه امامیه در این است که نظر به عدم توسعه ایمان بر اهل خلاف ( یعنی اهل خلاف ، مومن نیستند ) پس ایشان شامل مدلول آیه غیبت نمی شوند و لذا غیبت ایشان جایز است ......

ولی گویا شما این مطالب را نادیده گرفته و تقسیم بندی اخوت اسلامی و ایمانی را مطرح فرمودید .......



*** بنده صراحتا نظر فقهی آیت الله خمینی را در جواز غیبت اهل خلاف و اینکه ایشان برادر ما شیعیان نیستند را بیان کردم ( البته ایشان در انتهای کلام خود مطلب جالبی دارند که شاید مطالعه آن برای شخص شما بسیار جالب باشد .... حتما مطالعه بفرمایید ) ولی شما از صحیفه نور برای من سخن می گویید !!!

دوست بزرگوار ، فتوای آیت الله خمینی در جواز غیبت مخالف اصلا فتوای شاذی نیست که ایشان بخواهند از آن رجوع کنند بلکه مشهور بین شیعه می باشد و سخنان بزرگانی همچون شیخ مرتضی انصاری و علامه وحید بهبهانی و آیت الله خوئی و غیره ، شاهد صحت این فتوای ایشان می باشد ...


در مورد دیگر علما نیز به نظر من اگر آشنایی با ایشان داشته باشید ( مثلا علت نگارش " البیان فی تفسیر القران " در اواخر عمر آیت الله خوئی و غیره ) شاید بسیاری مطالب برای شما روشن بشود .....




*** قیاس شما از اهل خلاف و شهدای جنگ صفین کاملا مع الفارق است .....

کسانی که در صفین شهید شدند پس از پیروی از امیرالمومنین علیه السلام و جهاد در راه ایشان به فیض شهادت نایل شدند ولی همانهایی که واقعا امیرالمومنین علیه السلام را قبول نداشتند و تنها داعیه و ادعای محبت داشتند ( آنهم محبت بدون پیروی مطلق ) همان گروهی بودند که با دیدن قرآن بر سر نیزه ها ، امیرالمومنین علیه السلام را تحت فشار گذاشتند و حتی ایشان را تهدید به قتل کردند ......

حال به نظر شما ، اگر اهل خلاف امروز ، در میدان نبرد صفین قرار بگیرند ؛ طرفدار امیرالمومنین علیه السلام خواهند بود یا طرفدار خان دایی شان ( معاویه علیه الهاویه ) ؟؟؟

این کسانی که ولایت خلفای 3 گانه را داشتند و به ظاهر محبت امیرالمومنین علیه السلام را داشتند دقیقا همانهایی بودند که وقتی امیرالمومنین علیه السلام می خواستند بدعتهای خلفای قبلی را محو کنند ، فریاد : وا سنتاه ! وا عمراه ! سر دادند (( همچنان که اشاره فرمودید )) ... قطعا آن روایت طولانی در روضه کافی شماره 58 را مطالعه نموده اید که امیرالمومنین علیه السلام به بیش از 20 بدعت خلفا اشاره می کنند .



*** تجربه نشان داده است که محصور نمودن اعتقادات اهل خلاف در مسند احمد و صحاح سته عملا گریزی است از جانب مخالفان برای قبول نکردن حقایق مخفی در کتبشان .....

ایشان صحیح بخاری را بعنوان صحیح ترین کتاب قبول دارند زیرا ناصبی تر و دروغگوتر از بخاری در جعل و تحریف و سرقت احادیث پیدا نمی کنند ..... صحیح مسلم را قبول دارند زیرا رفیق بخاری و هم عقیده وی بوده است ....

قبلا نیز بیان کردم که این قوم ، شافعی را متهم به رفض می کنند ( با اینکه وی از ائمه اربعه فقهی شان می باشد ) .... نسائی را متهم به تشیع می کنند ( با اینکه وی صاحب یکی از سنن اربعه - و یکی از صحاح سته - می باشد و در تشدد در صحت احادیث ، از بخاری و مسلم جلوتر است ) ....


قطعا سیر و سیاحت بیشتر شما دوست و برادر اهل فضل در کتب اهل خلاف و وهابیت ، سبب روشن شدن مواضع این قوم برای شما خواهد شد ...



*** بنده خیلی مایل بودم که ادله قرآنی و روایی شما را در باب اخوت اهل خلاف با شیعیان را بیان می فرمودید که در این میان تنها 1 روایت بیان شد ( که بنده بر اساس کلام علمای شیعه ، جواب آن را دادم ) و همچنین تنها 1 آیه بیان شد ( که بنده روایتی در مورد آن آیه و شرح علما بر آن روایت را نیز بیان کردم ) .......


الغرض ؛ از ملاقات با شما برادر شیعه بسیار خوشحال و خوشبخت شدم و از علم شما استفاده نمودم .

از خداوند منان مسئلت دارم که ما در راه شناخت حقایق اسلام واقعی - که همانا پیروی از امیرالمومنین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام می باشد - استوار و ثابت قدم نگه دارد که : [HIGHLIGHT=#ffff00]صراط علی حق ، نُمسِکه  .....



التماس دعا


یا علی ع
جدا شده از خدا

جدا شده از رسول

جدا شده از کتاب

[COLOR=Blue]هر که ز حیدر جداست
 
ارسال پست

بازگشت به “اميرالمومنين علي (علیه السّلام)”