صحبتی با امام زمان (عج)

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
New Member
New Member
پست: 8
تاریخ عضویت: دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۶, ۱۲:۱۴ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 3 بار
تماس:

صحبتی با امام زمان (عج)

پست توسط ramin_persian »

یا صاحب الزمان ! داستان يوسف را گفتن وشنيدن به بهانه ي توست .
شرمنده ايم .
مي دانيم گناهان ما همان چاه غيبت توست .
مي دانيم كوتاهيها ، نادانيها و سستيهاي ما ، ستمهايي است كه در حق تو كرده ايم .
يعقوب به پسران گفت : به جستجوي يوسف برخيزيد ،
و ما با روسياهي و شرمندگي ، آمده ايم تا از تو نشاني بگيريم .
به ما گفته اند اگر به جستجوي تو برخيزيم ، نشاني از تو مي يابيم .
اما اي فرزند احمد ! آيا راهي به سوي تو هست تا به ديدارت آييم .
اگر بگويند براي يافتن تو بايد بيابانها را در نورديم ، در مي نورديم .
اگر بگويند براي ديدار تو بايد سر به كوه و صحرا گذاريم ، مي گذاريم .
اي يوسف زهرا !
خاندان يعقوب پريشان و گرفتار بودند ،
ما و خاندانمان نيز گرفتاريم ،
روي پريشان ما را بنگر . چهره زردمان را ببين .
به ما ترحم كن كه بيچاره ايم و مضطر
اي عزيزِ مصرِ وجود !
سراسر جهان را تيره روزي فرا گرفته است .
نيازمنديم ! محتاجيم و در عين حال گناهكار
از ما بگذر و پيمانه جانمان را از محبت پر كن .
يابن الحسن !
برادران يوسف وقتي به نزد او آمدند كالايي – هر چند اندك – آورده بودند ،
سفارش نامه اي هم از يعقوب داشتند .
اما ...
اي آقا ! اي كريم ! اي سرور !
ما درماندگان ، دستمان خالي و رويمان سياه است .
آن كالاي اندك را هم نداريم .
اما... نه ،
كالايي هر چند ناقابل و كم بها آورده ايم .
دل شكسته داريم
و مقدورمان هم سري است كه در پايت افكنيم .
نااميديم و به اميد آمده ايم .
افسرده ايم و چشم به لطف و احسان تو دوخته ايم .
سفارش نامه اي هم داريم .
پهلوي شكسته مادر مظلومه ات زهرا را به شفاعت آورده ايم .
يا صاحب الزمان !
به يقين ، تو از يوسف مهربانتري .
تو از يوسف بخشنده تري .
به فريادمان برس ، درمانده ايم .
اي يوسف گم گشته ! و اي گم گشته ي يعقوب !
يعقوب وار ، چه شبها و روزها كه در فراق تو آرام و قرار نداريم .
در دوران پر درد هجران ، اشك مي ريزيم و مي گوييم :
تا به كي حيران و سرگردان تو باشيم .
تا به كي رخ ناديده ترا وصف كنيم .
با چه زباني و چه بياني از اوصاف تو بگوييم و چگونه با تو نجوا كنيم .
سخت است بر ما ، كه از دوري تو ، روز و شب اشك بريزيم .
سخت است بر ما ، كه مردم نادان تر واگذارند .
سخت است بر ما ، كه دوستان ، ياد ترا كوچك شمارند .
يا بقّيةالله !
خسته ايم و افسرده ،
نالانيم و پژمرده ،
گريه امانمان را بريده است .
غم دوري ، ديوانه مان كرده است .
اما نمي دانيم چه شيريني و حلاوتي در اين درد و دوري است كه مي گوييم :
كجاست آن كه از غم هجران تو ناشكيبايي كند .
تا من نيز در بي قراري ، ياريش دهم
كجاست آن چشم گرياني كه از دوري تو اشك بريزد ؟
تا من او را در گريه ياري دهم
مولاي من ! ديدگانمان از فراق تو بي فروغ گشته اند .
و مي دانيم پيراهن يوسف ، يادگار ابراهيم ، نزد توست .
و اي كاش نسيمي از كوي تو ،
بوي آن پيراهن را به مشام جان ما برساند .
و اي كاش پيكي ، پيراهن ترا به ارمغان بياورد
تا نور ديدگانمان گردد .
اي كاش پيش از مردن ، يك بار ترا به يك نگاه ببينيم .
درازي دوران غيبت ، فروغ از چشمانمان برده است
كي مي شود شب و روز ترا ببينيم و چشمانمان به ديدار تو روشن گردد ؟
شكست و سرافكندگي ، خوار و بي مقدارمان كرده است .
كي مي شود ترا ببينيم كه پرچم پيروزي را برافراشته اي ؟
و ببينيم طعم تلخ شكست و سرافكندگي را به دشمن چشانده اي .
كي مي شود كه ببينيم ياغيان و منكران حق را نابود كرده اي ؟
و ببينيم پشت سركشان را شكسته اي .
كي مي شود كه ببينيم ريشه ستمگران را بركنده اي ؟
و اگر آن روز فرا رسد ...
و ما شاهد آن باشيم ،
شكرگزار و سپاسگو نجوا مي كنيم :
الحمدلله رب العالمين .


[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]    
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 


[font=Times New Roman] السلام عليك يا صاحب الزمان (عج)  

 وقت آنست كه اي ماه فروزنده حسن
روشن از نور جمال تو شود محفل ما

:razz: :razz: :razz:

خالق لم يزلي از كرمش روز ازل
با تولاي تو آميخته آب و گل ما

:razz: :razz: :razz:

درد جان سوز فراق تو عجب جان كاه است
خوف آن است كه اين درد شود قاتل ما

:razz: :razz: :razz:

يا دوايي كه دل خسته طبيب است درمان
يا نگاهي كه از آن سهل شود مشكل ما

:razz: :razz: :razz:

دوستي تو بود عروه وثقي مارا
عشق ورزيده بر تو عمر بود حاصل ما

:razz: :razz: :razz:

از تو جز خير نديديم ولي ميدانيم
بدي ما شده بين تو و ما حايل ما

:razz: :razz: :razz:

ره به سر منزل مقصود توان برد ولي
گر شود لطف تو اي دوست دمي شامل ما

:razz: :razz: :razz:

تا كه پيوسته به ياد تو تپد در سينه
نظر لطف بيفكن به دل غافل ما

:razz: :razz: :razz:

واي بر آنكه نشد ملتجي درگاهت
شكر لله كه بود كوي تو سر منزل ما

:razz: :razz: :razz:

 
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “قطعه ادبي”