رهایی از فلسفه ...

مدیر انجمن: شورای نظارت

قفل شده
Senior Member
Senior Member
پست: 100
تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ فروردین ۱۳۸۹, ۹:۴۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 23 بار
سپاس‌های دریافتی: 71 بار
تماس:

Re: رهایی از فلسفه ...

پست توسط Seyyed Ali »

باسمه تعالی
Mohsen1001

عارف واصل نمی‌شود مگر به دفع رذایل اخلاقی در ابتدای سلوکش، حسین ابن منصور حلاج هم عارفی بود واصل که البته اسرار را برای عوام فاش کرد عارف معاصر علامه جوادی آملی در مورد ایشان مواردی که ذکر کردید ذکر نکرد و از صحبتهایشان معلوم بود که این موارد را قبول ندارند چون علامه جوادی فرمودند منصور حلاج در اواسط راه بود چون کسی که به فناء فی الله رسیده ساکت است و فقط باقی که حق تعالی است سخن می‌گوید نه او لذا نظر علامه جوادی صاحب است با قبول این مطلب که مسائلی را هم که شما مطرح کردید می‌داند لذا هر حرفی را در مورد هر کسی نمی‌شود ترتیب اثر داد.
قسم به جان خودم آن کس که فهم مطالب تمهید القواعد و شرح قیصری بر فصوص الحکم و فتوحات مکیه (اثر محی الدین ابن عربی) و مصباح الانس و اشارات و تنبیهات و شفاء (اثر ابن سینا) و اسفار (اثر ملاصدرا) روزی​اش نشده فهم تفسیر انفسی آیات قرانی و جوامع روایی روزی​اش نشده است.


فرازی از فرمایشات استاد علامه حسن زادهٔ آملی
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: رهایی از فلسفه ...

پست توسط Mohsen1001 »

   ,

همیشه سعی کنید در زندگیتون شخصیت پرست نباشید و کسی را غیر از 14 معصوم علیهم السلام ، معصوم نپندارید !

شما معمولا در بحثهایی که در سایت پدید می آید حقانیت سخن خود را با استناد به نظر افراد ثابت میکنید نه با بحث علمی و ارائه دلیل و مدرک !

مثلاً بجای رد سخنان بنده پیرامون منصور و صوفی بودنش و خارج از دین بودن ، انا الحق گفتنش فقط به این اکتفا میکنید که اقای جوادی یک حرف دوپهلو درمورد ایشان زده

که نمیدونم منصور وسط راه بوده و به ته خط نرسیده و...

یکی از افات تصوف و عرفان همینه که برای هر کار خطایی هم توجیهی پیدا میکنند لذا است که تمام افراد منحرف و خارج از دین مثل ابن عربی ، مولوی و... را هم ادمهای خوب و درستی

فرض میکنند فقط جای شکرش باقیست که عمر و ابابکر و یزید و... را تنزیه نمیکنند گرچه برخی انها را هم ...


چون شما از نقل قول علما بجای استدلال و تحقیق استفاده میکنید (در واقع تقلید در جایی که جایز نیست چون ما فقط در احکام تقلید میکنیم نه تمام مسائل اعتقادی و اخلاقی)

لذا بنده نقل قولی از امام درمورد منصور می آورم :


حلاج و ابراهيم الخواص جاهل به مقام توحيد و توکل بودند؛ زيرا صحراگردي و قلندري را با مقام توکل اشتباه کردند

و ترک سعي و از کارانداختن قوايي را که حق تعالي عنايت فرموده به خرج توحيد و توکل گذاشتند. (1)

ايشان در شعري خطاب به حلاج مي فرمايد: (2)

گر تو آدم‌زاده هستي علّم الاسماء چه شد (3)

قاب قوسينت کجا رفته است أو أدني چه شد؟ (4)

بر فراز دار فرياد انا الحق مي‌زني

مدعي حق طلب انيت و انا چه شد؟

مرشد از دعوت به سوي خويشتن بردار دست

لا الهت را شنيدستم ولي الّا چه شد؟ (5)

و در جاي ديگر مي‌فرمايد: (6)

از صوفي‌ها صفا نديدم هرگز

زين طايفه من وفا نديدم هرگز

زين مدعيان که فاش انا الحق گويند (7)

با خودبيني فنا نديدم هرگز

و يا: (8)

تا کوس انا الحق بزني خودخواهي

در سرّ هويتش تو ناآگاهي

بردار حجاب خويشتن از سر راه

با بودن آن هنوز اندر راهي

و يا: (9)

گر نيست شوي کوس انا الحق نزني

با دعوي پوچ خود معلق نزني

تا خودبيني تو مشرکي بيش نيي

بي خود بشوي که لاف مطلق نزني

و يا: (10)

فرياد انا الحق ره منصور بود

يارب مددي که فکر راهي بکنم

---------------------------------------

اینجاست که باید ببینیم شما بین امام و اقای جوادی کدام شخصیت را انتخاب میکنید ؟!!!

نکته جالبتر اینه که شما دارید از یک صوفی دفاع میکنید نه یک شیعه منحرف ، قطعاً اگر شخصی مسلک صوفی داشته باشد ولو ادم خوبی باشد

با رو در جهنم خواهد بود ، روایات ائمه علیهم السلام را پیرامون تصوف مطالعه نکردید ؟


و دراخر قرار دادن نام شخصیت بزرگی مثل سلمان که منا اهل بیت ، بود و جز طاعت الهی و فرمایشات امام زمانش علیهم السلام ، عملی انجام نمیداد

کنار افرادی مثل منصور حلاج و بایزید بسطامی جداً کار شرم آوری بود که شاید نیاز به توبه هم داشته باشد.

ادامه بحث در تاپیک منصور حلاج » forum-f7/topic-t8116.html


پی نوشتها :
-----------------
(1) امام خميني، شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 214

(2) امام خميني، ديوان اشعار، ص 94

(3) اگر تو فرزند آدم هستي، پس اسماء الهي كه آدم ياد گرفته بود را چرا بلد نيستي؟! بنابراين تو اصلا فرزند آدم نيستي! يعني انسان نيستي!

(4) كي تو مي‌تواني به مقام قاب قوسين و أو أدني (از بالاترين مقامات عرفاني) برسي؟!

(5) تو كافري! زيرا مرز بين ايمان و كفر يك الا الله است و تو تنها لا اله را گفتي و الا الله را نگفتي!

(6) همان، ص 217

(7) از بالاترين مراتب عرفان وحدت وجود است، البته در مسير توحيد. حلاج نه تنها به اين وحدت وجود در مسير شرك و نه توحيد رسيده بود، بلكه گناه ديگر وي فاش كردن همين اعتقاد باطل است كه به خيال خودش حق بود.

(8) همان، ص 248

(9) همان، ص 246

(10) همان، ص 226
New Member
New Member
پست: 6
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۳:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 7 بار

Re: رهایی از فلسفه ...

پست توسط Hekmat »

بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام
اين تاپيک با موضوع فلسفه و نقد آن مطرح شده نه عرفان لذا نبايد نقد هرکدام را به پاي ديگري گذاشت
ثانيا: نبايد جناب سلمان را به کنار منصور و امثالهم برد
لکن قضاوت زودهنگام و عجولانه در باره صوفيه درست نيست. هرچند جهله صوفيه سخنان خلاف عقل و شريعت گفته اند اما بايد با دقت زياد و به دور از احساسات و شتابزدگي تکفير يا انتقاد کرد و گرنه مصداق اين آيه مي‌شود که : «بل کذبوا بما لم يحيطوا بعلمه»
در اين که جناب سلمان گرايش هاي فلسفي و عرفاني داشته بحثي نيست چرا که در روايت هست:‌ پيامبر به ابوذر فرمودند اگر به آنچه سلمان مي داند باخبر بودي او را به قتل مي‌رساندي
اگر اين مطلب را با توجه به اين در نظر بگيريم که جناب سلمان اهل ايران بوده و در آن زمان فلسفه فهلويين رواج داشت، مي‌توان به احتمال قوي نزديک به يقين به اين نتيجه رسيد که آن علمي که باعث تکفير توسط ابوذر مي‌شد، فلسفه و حکمت ايراني بوده است و گرنه جايي براي قتل و تکفير ندارد و ابوذر در عين اين که از اشرف اصحاب پيامبر بوده اما سطح علمي او به سلمان نمي‌رسيد و با شنيدن چيزهائي که سلمان مي داند ، بي ترديد او را کافر مي‌شمرد. ولي در عين حال پيامبر اسلام با آنکه مي دانست سلمان چه علومي دارد فرمود:‌سلمان منا اهل البيت
حالا من کار ندارم که منصور و امثالهم مثل سلمان بوده اند يا نه فقط بايد توجه داشت که نمي‌شود عجولانه حکم تکفير و اعدام کسي را به صرف يک ادعاي مبهم صادر کرد
Member
Member
پست: 51
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۸, ۱:۴۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 134 بار
سپاس‌های دریافتی: 32 بار

Re: رهایی از فلسفه ...

پست توسط mohhammad$adeq »

بسم الله الرحمن الرحيم

با سلام
اين تاپيک با موضوع فلسفه و نقد آن مطرح شده نه عرفان لذا نبايد نقد هرکدام را به پاي ديگري گذاشت

[COLOR=#f79646]البته این موضوع که این 2 مشترکات بسیار دارند و نقد یکی دفعتا نقد دیگری را ...
 
ثانيا: نبايد جناب سلمان را به کنار منصور و امثالهم برد
لکن قضاوت زودهنگام و عجولانه در باره صوفيه درست نيست. هرچند جهله صوفيه سخنان خلاف عقل و شريعت گفته اند اما بايد با دقت زياد و به دور از احساسات و شتابزدگي تکفير يا انتقاد کرد و گرنه مصداق اين آيه مي‌شود که : «بل کذبوا بما لم يحيطوا بعلمه» اگر شما روایات این باب را مطالعه بفرمایید تغییر نظر میدهید
در اين که جناب سلمان گرايش هاي فلسفي و عرفاني داشته بحثي نيست چرا که در روايت هست:‌ پيامبر به ابوذر فرمودند
اگر به آنچه سلمان مي داند باخبر بودي او را به قتل مي‌رساندي

اگر اين مطلب را با توجه به اين در نظر بگيريم که جناب سلمان اهل ايران بوده و در آن زمان فلسفه فهلويين رواج داشت، مي‌توان به احتمال قوي نزديک به يقين به اين نتيجه رسيد که آن علمي که باعث تکفير توسط ابوذر مي‌شد، فلسفه و حکمت ايراني بوده است و گرنه جايي براي قتل و تکفير ندارد و ابوذر در عين اين که از اشرف اصحاب پيامبر بوده اما سطح علمي او به سلمان نمي‌رسيد و با شنيدن چيزهائي که سلمان مي داند ، بي ترديد او را کافر مي‌شمرد. ولي در عين حال پيامبر اسلام با آنکه مي دانست سلمان چه علومي دارد فرمود:‌سلمان منا اهل البيت
حالا من کار ندارم که منصور و امثالهم مثل سلمان بوده اند يا نه فقط بايد توجه داشت که نمي‌شود عجولانه حکم تکفير و اعدام کسي را به صرف يک ادعاي مبهم صادر کرد
من
واقعا از این استدلال شما ...؟؟؟؟
انقدر استدلالتان نامربوط است که نیازی به نقد نیست
لطفا مراجعه کنید به کافی 2.298


من واقعا تعجب میکنم اگه کسی بگه من


فلسفه یا عرفان میخونم کسی کاریش نداره اما


امان ازین که بگه قال صادق(ع)...

New Member
New Member
پست: 4
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹, ۲:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 2 بار

Re: رهایی از فلسفه ...

پست توسط mahdim »

فكر مي كنم اگر در چنين بحث هايي جمله به جمله پيش برويم شايد به نتيجه برسيم.

1- فلسفه پايه ي عرفان است و بدون خواندن آن نمي توان قدم در وادي عرفان گذاشت. چنانكه ابن عربي به آن معتقد است و خود پايه گذارش. اما حرفي كه عرفا مي زنند اين است كه نبايد در مرحله ي فلسفه ماند و بايد به مرحله اي بالاتر وارد شد و از اين جهت فلاسفه را مذمت كرده اند. بنابراين اگر فلسفه نباشد عرفاني هم در كار نخواهد بود. ( دقت كنيد كه منظور از عرفان علم عرفان است كه براي خود علمي مستقل است و تنها رعايت دستورات اخلاقي و امثال آن نيست.)
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

Re: رهایی از فلسفه ...

پست توسط سارا/سینا »

از حیث مبانی و معتقدات تفاوتی با فلسفه و عرفان نیست
اعتقادات باطل در هر دو فراوان است مثل :
1 جبر مسلکی
2 وحدت وجود
3 نفی خالقیت و قائل به صدور و ترشح از ذات
4 قدم عالم --به قول خودشان زمانی ولی جعل اصطلاحشون برای فرار از واقعیت تلخی به اسم تناقض با کتاب و سنت است
قفل شده

بازگشت به “نقد سایر اندیشه ها”