گفت گو با ملا صدرا

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

گفت گو با ملا صدرا

پست توسط سارا/سینا »

توجه توجه






این متن نوشته استاد حسن میلانی می باشد که در اختیار شما قرار گرفته است


موضوع نقد فلسفه است به صورت محاوره فرضی
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

Re: گفت گو با ملا صدرا

پست توسط سارا/سینا »

امام باقر عليه‏السلام مي‏فرمايند:
إنا لو حدثنا برأينا ضللنا كما ضل من كان قبلنا، ولكنا حدثنا ببيّنة من ربنا بيّنها لنبيه صلي‏ الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم فبيّنه لنا.
ما اگر بر اساس نظر و انديشه خود سخن مي‏گفتيم، مانند كساني كه قبل از ما گمراه شدند گمراه مي‏شديم. لكن سخن ما بر اساس بيان روشني است كه پروردگارمان براي پيامبر خود صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بيان داشته، و آن حضرت آن را براي ما بيان فرموده‏اند.
يونس بن عبدالرحمن گويد:
قلت لابي الحسن الاول عليه‏السلام : بما أوحد اللّه‏؟ فقال: يا يونس، لا تكونن مبتدعا من نظر برأيه هلك، ومن ترك أهل بيت نبيه ضل، ومن ترك كتاب اللّه‏ وقول نبيه كفر.
به امام كاظم عليه‏السلام عرض كردم: توحيد الهي را چگونه بيابم؟ فرمودند: در علم توحيد و خداشناسي بدعت‏گذار مباش و در اين راه با پاي خود گام مزن، هر كس بر اساس نظر خويش بنگرد هلاك خواهد شد، و هر كس اهل بيت پيامبرش را واگذارد گمراه خواهد شد، و هر كس كتاب خدا و گفتار رسولش را وانهد كافر خواهد شد.
امام باقر عليه‏السلام مي‏فرمايند:
بلية الناس علينا عظيمة، إن دعوناهم لم يستجيبوا لنا، وإن تركناهم لم يهتدوا بغيرنا.
ما سخت گرفتار مردمانيم، اگر فرايشان بخوانيم اجابتمان نكنند، و اگر وايشان گذاريم هرگز به وسيله غير ما هدايت نيابند.
اميرالمؤمنين عليه‏السلام مي‏فرمايند:
إن اللّه‏ لو شاء لعرّف العباد نفسه، ولكن جعلنا أبوابه وصراطه وسبيله والوجه الذي يؤتي منه.
اگر خدا مي‏خواست خود را به بندگان مي‏شناساند، و لكن ما را ابواب و راه‏هايي قرار داده است كه تنها از جهت آن به سوي خداوند رفته مي‏شود.
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

Re: گفت گو با ملا صدرا

پست توسط سارا/سینا »

برخي مخالفان ملاصدرا
اولين ديدار
ناگفتني و گفتن!!
بالاتر از عقل، يا خلاف عقل؟!
شهود حقايق، يا تلقين موهومات؟!
فلسفه يا...؟!
تحقيق يا تحريف؟!
علت و معلول، يا جزء و كل؟!
توحيد، يا وحدت وجود؟!
تطور يا آفرينش؟!
دگرگوني خدا!
مجرد است، يا همه چيز؟!
وحدت خيالي، و كثرت حقيقي
مكتب عقل محض، و كلاس درس خاك
نامتناهي موهوم
نامتناهي‏تر از بي‏نهايت!!
مركب از عدم؟!


پيوسته در انديشه بودم ملاصدرا را ببينم، آخر پيش خودم حرف‏هاي او را بسيار غيرقابل قبول مي‏ديدم، گاهي برخي از آن‏ها را نشان ديگران مي‏دادم ولي غالب آنان بدون تأمل مي‏گفتند: "سطح اين حرف‏ها بالاتر از اين است كه ما آن‏ها را بفهميم!" اين جواب ورد زبان اكثريت مردم بود، ولي من كه آن اشكالات را بسيار جدي مي‏ديدم، پيوسته با خودم مي‏گفتم: اگر فهم اين سخنان تا اين حد كه اينان مي‏پندارند دشوار است از كجا معلوم آنان كه چنين حرف‏هايي را پذيرفته‏اند از روي عدم تأملشان نباشد؟!
خصوصا اينكه هر كس حاضر مي‏شد اندكي در حرف‏ها تأمل كند چنين مي‏نمود كه بي‏درنگ به شك و ترديد مي‏افتاد.
از طرفي غالب بزرگان اهل فن هم نظريات او را نپذيرفته، و آن‏ها را خلاف عقل و برهان و وحي مي‏دانستند.
بالاخره پرسان و جويان راه افتادم، و از اين و آن نشانش جستم تا اينكه روزي ديرهنگام او را در كتابخانه‏اي قديمي و غبار گرفته ديدم، ژوليده بود و خسته، و به زحمت خود را بيدار نگه مي‏داشت، مرا ديد، نگاهي منكرانه ولي مشتاق داشت كه اعتراضات بي‏شمار مرا آشكارا در چشمم مي‏خواند، انگشتش را لاي كتابي كه در دستش بود گذاشت، تكيه از صندلي‏اي كه بر آن نشسته بود برداشت و گفت:
ها! چه مي‏گويي؟!
گفتم:
من كه چيزي نگفتم!
گفت:
بيش از اين ديگر چه مي‏خواهي بگويي؟
گفتم:
حرف‏هاي من گفتني نيست!
گفت:
مگر مي‏شود؟!
گفتم:
اين ادعاي خود شماست!! شماها مي‏گوييد كه حرف‏هايتان الهامات و اشراقات و انوار عرشي است كه بر دلتان تابيدن گرفته و هرگز با بحث و استدلال و
برهان و بدون فرو رفتن در تجريدها و رياضت‏هاي به دور از هر گونه تعقل به دست نمي‏آيد. بلكه در اين راه آن‏قدر جلو مي‏رويد كه مي‏گوييد: "اول مطالب را يافته‏ايد و بعد از آن برايش برهان درست كرده‏ايد و حتي اگر آن براهين باطل شود باز هم حرف خودتان را مي‏زنيد!"
گفت:
آخر برهان و فلسفه و عرفان از هم جدايي ندارند.
گفتم:
خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان.
گفت:
نيازي به برهان نيست، اصلا حرف‏هاي ما با عقل فهميده نمي‏شود و اين معاني را جز از طريق رياضات نفساني و سير و سلوك‏هاي خاص نمي‏توان به چنگ آورد.
گفتم:
اگر چنين است چرا آن‏ها را مي‏گوييد و مي‏نويسيد؟! نيز اگر حرفي مطابق برهان باشد چرا با عقل فهميده نشود؟! چرا اسرار ناگفتني عرفا فقط بايد از عالمان سترگ و فقيهان ومتكلمان فحل پوشانده شود؟ و چنانچه به جاهل يا پنبه‏زن يا عطار يا نساجي برسد و او هم تسليم شود، هم اهل فهم است، و هم اهل سر، و هم اهل فن. ولي اگر كسي آن را نپذيرد در هر مقامي كه باشد نه اهل معرفت است و نه اهل فن! چرا كه پيشاپيش گفته‏اند: علم و دانايي حجاب اكبر است!
گفت:
آخر بعضي چيزها بالاتر از فهم عقل است.
گفتم:
پس از كجا مي‏توان فهميد كه مطابق عقل و برهان است؟! و چگونه مي‏توان گفت: عرفان و برهان و قرآن از هم جدايي ندارند؟! نيز چرا چيزي را كه بالاتر از عقل است اين همه مي‏كوشيد براي آن استدلال و برهان و دليل درست كنيد؟
و ادامه دادم:
گذشته از اينکه الهام عرشي با سخن فرشي براي من هيچ تفاوتي ندارد. آخر اگر زمين برهان دارد و الهام؛ و وحي الهي و حق دارد و باطل؛ آسمان هم عرش ابليس دارد و الهام شيطاني!!
بالاتر اينكه در زمين، ملاكِ تشخيص حق از باطل روشن است، ولي الهامات و اشراقات عرفاني تا به زمين نيامده، و به ملاك عقل و وحي محك نخورند حق يا باطل بودن آن‏ها قابل شناخت نيست.
گفت:
من بارها گفته‏ام كه برهان و عقل و نصوص مكتب وحي بر همه چيز مقدم است.
گفتم:
آري، ولي ديگرگاه به پيروي از مكاشفات خلاف عقل و برهان و وحي عارفان، عالم را وهم و خيال و پوچ در پوچ دانستيد، و بر خلاف عقل و نصوص قطعي و بي‏شمار مكتب وحي، كثرتِ حقيقي اشياي محسوس را انكار كرديد!
سرش را پايين انداخت و چند بار با تأمل تكرار كرد:
برهان، برهان، برهان...
پس سر بلند كرد و گفت:
آري، جز اقامه برهان چاره‏اي نيست.
گفتم:
آري، ولي چه بسيار كساني كه بدون تفكر و تأمل تكرار مي‏كنند: اين حرف‏ها عرشي است، الهامي است، اشراقي است، با فهم و ادراك و بحث نمي‏توان به آن‏ها رسيد، و هر كس به آن‏ها اشكال كند حتما نفهم است ولو اينكه خود از اَعلامِ دين و اكابر مجتهديني باشد كه حل دقيق‏ترين مشكلات علمي برايشان به آساني آب خوردن باشد!
گفت:
تو را چه به خداشناسي؟!
گفتم:
بفرماييد تا استفاده كنيم!
گفت:
ان شاء اللّه‏ "سوفسطايي" كه نيستي!
گفتم:
در اين "إن" و "شاء" و "اللّه‏" خيلي حرف دارم چه اينكه "جبرِ علي و معلولي" فلسفي در همه جا ريشه "إن" (= اگر) را مي‏زند، و اساسِ "شاء" (= خواست، اختيار كرد) را از ميان مي‏برد، و "وحدت وجود" و "ربطي دانستنِ وجودِ معلول" جايي براي اعتقاد به وجود "اللّه‏" به عنوان آفريننده قادر و تواناي جهان باقي نمي‏گذارد، ولي فعلا همه اين‏ها بماند، آخر فلسفه چندان هم از سفسطه بيگانه نيست.
گفت:
فلسفه و سفسطه؟!
گفتم:
..."العالَم مُتوهَم ما لَه وجودٌ حقيقيٌ"! (عالم خيال است، و داراي وجود حقيقي نيست).
و افزودم:
كل ما في الكون وهم أو خيال أو عكوس في المرايا أو ضلال ظلال!
هر چه در دار هستي مي‏باشد وهم، يا خيال، يا صورت‏هاي در آينه، يا سايه‏ها (جهالت‏ها و ناداني‏ها) است.
گفت:
اين حرف‏ها معاني خاصي دارند، بايد كم‏كم معلوم شود.
گفتم:
از كجا كه آن معاني هم توهم و خيال نباشد كه:
كل ما في الكون وهم أو خيال أو عكوس في المرايا أو ضلال ظلال!
موافقم فعلا بماند، ولي كم‏كم روشن خواهد شد كه اين حرف‏ها هيچ معناي خاص قابل قبولي ندارد. به هر حال قرار شد از توحيد و خداشناسي بگوييم، مگر راه به جايي ببريم.
گفت:
اول بايد با تحقيقات و مباني مكتب من آشنا شد. يكي از شاهكارهاي من تحقيق معناي "علت و معلول" است.
گفتم:
البته اگر از معناي حقيقي "علت و معلول" خيلي فاصله نگرفته باشيم!
از جا برخاست، چند قدم راه رفت، جلو آمد دستش را به يكي از قفسه‏هاي كتاب تكيه داد و گفت:
اگر تحقيق من پذيرفته نشود كار خداشناسي و توحيد به انجام نمي‏آيد.
گفتم:
البته نه كار "خداشناسي"، بلكه كار "فلسفه و عرفان"، و نه كار "توحيد"، بلكه كار "وحدت وجود"!


این مطلب ادامه دارد ان شائ الله
Iron
Iron
پست: 199
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸, ۱۱:۵۴ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 456 بار
سپاس‌های دریافتی: 371 بار

Re: گفت گو با ملا صدرا

پست توسط divoone110 »

کاش میگفتید به چه مناسبت ملا صدرا رو نقد میکنید(توجه:نمیگم نقد نکنید،بکنید اما مناسبتشو بگید)

در کوچه های شهر و در انظار مردمان

دیوانه وار نعــــره زنــــم رو به آسمـــان

آن دم که خواست حب علی از دلم رود

ای خالق جهان به دمی جان من ستان

[External Link Removed for Guests]
Senior Member
Senior Member
پست: 100
تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ فروردین ۱۳۸۹, ۹:۴۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 23 بار
سپاس‌های دریافتی: 71 بار
تماس:

Re: گفت گو با ملا صدرا

پست توسط Seyyed Ali »

باسمه تعالی
درود بر دوستان :razz:

چه تضادی بین فلسفه اسلامی و عترت هست؟ آیا معصومین با همهٔ انسانها در یک سطح صحبت می‌کردند یا بنابر فهم و استعداد آنها با آنها سخن می‌گفتند. مثل دو نفر که اولی پرسید از معصوم آیا خداوند قدیر می تواند جهان را در تخم مرغ جا بدهد؟ معصوم جواب داد بله چشمانت. و در مقطع دیگر به شخص دوم فرمود به زبان برهان که قدرت لایتناهی خداوند بر شیء تعلق می‌گیرد نه لاشیء و سؤال شما مصداق لاشیء است.

علامه جوادی آملی فرمود: راه عقلی معصوم است گرچه رونده راه خطا کند. لذا حقیر گوید برای چه انسان خود را از نعمت خدادادی عقل که پیامبر درون است محروم کند روایات زیادی از معصوم در مدح عقل و عقلایت است و علمی که عهده‌دار این مهم است و مبتنی بر برهان است فلسفه است البته فلسفهٔ الهی نه الحادی.

اگر فلسفه نبود انسان در سطحی نگری عمیقی می‌ماند. تمام آیات قرآن یک معانی دقیق دارند و یک معانی ادق (دقیقتر) آیا به نظر شما جهنم به تعبیر برخی محدثین در یک قسمت جهان مادی است یا باطن دنیا است؟

امام خمینی می‌فرماید علامه مجلسی پسر، منکر تجرد روح از ماده است؟ با وجود اینکه پدرش تجرد روح را قبول داشته.


حالا شما که در مقام نقد مرحوم صدرا هستید حتما نقد یک طرفه نیست بنده هم در مقام نقد منتقدین صدرا خدمت استاد حسن میلانی عرض کنم وجه تمایز انسان و حیوان عقلانیت انسان است و نمی‌شود اموری را که شارع دستور داده با برهان بپذیرید نه تعبدی یعنی اصول دین را تعبدی پذیرفت لذا علت عطا کردن عقل به انسان هم همین بوده است.
قسم به جان خودم آن کس که فهم مطالب تمهید القواعد و شرح قیصری بر فصوص الحکم و فتوحات مکیه (اثر محی الدین ابن عربی) و مصباح الانس و اشارات و تنبیهات و شفاء (اثر ابن سینا) و اسفار (اثر ملاصدرا) روزی​اش نشده فهم تفسیر انفسی آیات قرانی و جوامع روایی روزی​اش نشده است.


فرازی از فرمایشات استاد علامه حسن زادهٔ آملی
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

Re: گفت گو با ملا صدرا

پست توسط سارا/سینا »

سلام

در تفکرات ایشان مطالبی است که با قرآن و حدیث در تهافت کامل است ولی عده ایی کلمات ایشان را --- مع الاسف-- عین دین می دانند

در این نوشته به این موارد تناقض پرداخته شده است

البته در تاپیک های دیگر نیز نقدها و مطالب خوبی در مورد سوال شما یافت می شود




seyed ali
توجه داشته باش که نقد ملاصدرا نقد عقل نیست و اتفاقا تمام بحث در این است که فلسفه متضاد با ضرورتهای عقلی است



قبول که روایات و آیات معنای ادق دارند ولی چه کسی گفته معنای ادق آن را ملا صدرا یا فلاسفه فهمیده اند



خودتان در ان نقل گفته ایید که عقل معصوم است ولی رونده به خطا می رود لذا ملا صدرا که رونده است معصوم نبوده است لذا از غیر معصوم با این تعصب دفاع نکنید

و ....................

لطفا اجازه بدهیید ادامه مطلب نوشته شود خوانندگان خود قضاوت خواهند کرد


اگر مایل به بحث بیشتر بودیید در تاپیک دیگری این کار را انجام دهید


یا علی
Senior Member
Senior Member
پست: 100
تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ فروردین ۱۳۸۹, ۹:۴۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 23 بار
سپاس‌های دریافتی: 71 بار
تماس:

Re: گفت گو با ملا صدرا

پست توسط Seyyed Ali »

باسمه تعالی

شکی نیست که بهترین و مطمئن ترین راه سعادت و تکامل شریعت است یعنی قرآن و عترت و علمایی که با جمع آوری کتبی مثل بحار الانوار و کافی و ... از افتخارات شیعه هستند و شکی نیست جزء معصوم هر انسانی در معرض خطا و نسیان است اما روا نیست خطا در مسئله‌ای را بسط بر کل شخصیت عالمی بدهیم که از طریق سیر عقلی و شهود قلبی سعی در رسیدن به معنی ادق قرآن و عترت را داشته است گرچه در مواردی هم چون صاحب عصمت نبوده خطا کرده است.

البته به نظر بنده یکی از دلایلی که فلاسفه اسلامی بهتر توانسته اند به معانی ادق آیات و روایات رسند این بوده که بدون دفاع از نظرات مذهب خود آزادانه به تفکر و اندیشه پرداخته اند و هر کجا که دیدند حاصل بحث عقلی با دیدگاه مذهب در تضاد است خود را در قفس شریعت مبحوس کرده اند مثل اینکه ابن سینا می گوید معاد جسمانی عقلا محال است ولی چون پیامبر بر وجود آن حکم کرده می‌پذیرم گرچه بعد ملاصدرا با برهان معاد جسمانی را که وحی بیان کرده ثابت می‌کند چون عقل در امتداد دین است نه مقابل آن و همیشه هم آزاد اندیشی فلاسفه تضاد با شریعت نداشته بلکه اکثرا همسو بودند.

تعصب یعنی دفاع جاهلانه که نزد علمای اخلاق عصبیت مرض روحی است اما دفاع از روی برهان و دلیل ممدوح و پسندیده است و تعصب نیست.
به بحثتان ادامه بدهید. تصویر
قسم به جان خودم آن کس که فهم مطالب تمهید القواعد و شرح قیصری بر فصوص الحکم و فتوحات مکیه (اثر محی الدین ابن عربی) و مصباح الانس و اشارات و تنبیهات و شفاء (اثر ابن سینا) و اسفار (اثر ملاصدرا) روزی​اش نشده فهم تفسیر انفسی آیات قرانی و جوامع روایی روزی​اش نشده است.


فرازی از فرمایشات استاد علامه حسن زادهٔ آملی
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

Re: گفت گو با ملا صدرا

پست توسط سارا/سینا »

گفتم:
البته نه كار "خداشناسي"، بلكه كار "فلسفه و عرفان"، و نه كار "توحيد"، بلكه كار "وحدت وجود"!
گفت:
مگر بين آن دو فرق است؟!
گفتم:
تحقيقتان در معناي "علت و معلول" را بيان داريد، ان شاء اللّه‏ مطلب روشن مي‏شود.
گفت:
"معلول" تجلي ذات علت، و مرتبه‏اي از مراتب وجود آن است؛ "معلول" وجودي خارج از وجود "علتِ" خود ندارد، نه به طور مستقل و نه به طور غير مستقل.
گفتم:
اجازه مي‏دهيد تعبير را عوض كنيم و تحقيق شما باقي بماند؟!
سكوت كرد، من هم چيزي نگفتم، ولي گويا دوست داشت حرفم را بشنود لذا پس از لحظاتي گفت:
پس چرا نمي‏گويي؟!
بدون تأمل گفتم:
... "معلول"، "جزءِ كل" است، "معلول"، "حصه‏اي از كل" است، هر موجودي كه مي‏بيني و هر تكه‏اي از اجزاي وجود را كه در نظر مي‏آوري جزئي از كل اشيا است كه همه آن‏ها روي هم وجودي است بي‏منتها كه جز آن هيچ چيز ديگري در كار نيست كه:
وحدتش غير در جهان نگذاشت لاجرم عين جمله اشيا شد.
همه از وهم توست اين صورت غير كه نقطه دائره است در سرعت سير
و:
ليس في الدار غيره ديار.
سبحان الذي اظهر الاشياء وهو عينها.
دستش را برد و عرقچينش را از سرش برداشت، سرش را با تمام انگشتان دست خاراند، كلاهش را جابجا كرد، آمد نشست روي صندلي، گفتم:
در مورد رابطه دو شي‏ء چندين صورت مي‏توان ارائه داد:
اول: آنكه در واقع يك چيز است كه به صورت‏هاي مختلف درمي‏آيد، مانند آبِ انگوري كه سركه مي‏شود، يا طلاي خالصي كه از طلاي مغشوش و ناخالص جدا مي‏گردد، يا اقيانوسي كه يك تكه‏اش بخار مي‏شود، يك حصه‏اش يخ مي‏بندد، جزئي از آن موج مي‏شود، مقداري از آن در تنفس ماهي‏ها و گياهان تجزيه مي‏شود، و...
دوم: فاعلي كه از روي اختيارِ خود كاري را انجام مي‏دهد، و در صورت و شكل اشيا تغيير و تبديلي پديد مي‏آورد مانند نانوايي كه از خمير نان مي‏پزد، و بنايي كه سنگ يا آجري را جابجا مي‏كند، و اميني كه ردِّ امانت نموده، يا خائني كه خيانت در آن مي‏كند و...
سوم: خالق و آفريدگار جهان و جهانيان كه همه اشيا را بدون سابقه وجودي آن‏ها آفريده، و از كتمِ عدم، به عالمِ وجود آورده است.
آيا صورت ديگري هم ممكن است؟!
سرش را پايين انداخته واز بالاي چشمش به من خيره ماند، پس از لختي سكوت گفت:
صورت سومي به يك مطلب جدي نمي‏ماند و با عقل سازگار نيست لذا من هرگز آن را قبول ندارم!
گفتم:
البته فلسفه در واقع صورت دومي را هم قبول ندارد! در عالم وجود فقط تطورات اشيا به صورت‏هاي مختلف را پذيرفته، حقيقت معناي "علت و معلول" را منحصر به همان دانسته و در وراي آن هيچ چيز ديگري قبول ندارد! به هر حال در مورد صورت سوم مي‏گوييم: آن چيزي كه محال و غيرمعقول است "اجتماع وجود و عدم" است، نه "وجودِ بعد از عدم"، يا "عدمِ بعد از وجود"، و شما در اين مورد چيزي را انكار كرده‏ايد كه خداوند و تمام اولياي الهي و عقلاي عالم آن را صريحا بيان داشته‏اند بلكه پذيرش آن پايه اعتقادات اهل دين و عقل و ايمان و برهان است!
ادامه دادم:
ارسال پست

بازگشت به “نقد سایر اندیشه ها”