بلاى شهوتپرستى در طول تاريخ
مدیران انجمن: قهرمان علقمه, شورای نظارت
-
- پست: 2025
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
- محل اقامت: آذربایجان
- سپاسهای ارسالی: 2903 بار
- سپاسهای دریافتی: 3754 بار
بلاى شهوتپرستى در طول تاريخ
بلاى شهوتپرستى در طول تاريخ
در نخستين آيه، بعد از ذكر نام گروهى از پيامبران الهى و صفات برجسته و والاى آن بزرگواران، مىفرمايد:
[COLOR=#0070c0]«ولى بعد از آنها، فرزندان ناشايستهاى روى كار آمدند كه نماز را ضايع كردند و از شهوات پيروى نمودند و به زودى (مجازات)
گمراهى خود را خواهند ديد؛ فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوه و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا». [1]
و بلافاصله بعد از آن ـ به عنوان يك استثناء ـ مىفرمايد: «مگر آنها كه توبه كردند و ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند،
چنين كسانى داخل بهشت مىشوند و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد؛ الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولئك يدخلون الجنه و لا يظلمون شيئا». [2]
شايان توجه اين كه بعد از مساله ضايع كردن نماز، سخن از پيروى «شهوات» و به دنبال آن، گمراهى به ميان آمده است.
اين تعبير حساب شده از يك سو اشاره به آن است كه نماز، عامل مهمى براى شكستن «شهوات» و خود كامگىها و هواپرستىهاست ؛
همان طور كه در آيه 45 سوره عنكبوت آمده: «...ان الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنكر» و از سوى ديگر نشان مىدهد كه سرانجام «شهوتپرستى»،
گمراهى و ضلالت است، همان گونه كه در آيه 10 سوره روم آمده است: «ثم كان عاقبه الذين اسائوا السوء ان كذبوا بآيات الله و كانوا بها يستهزئون؛
سپس سرانجام كار كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به اينجا رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند!»
آرى! آنها گمراه مىشوند و به كيفر گمراهى خود ؛ يعنى، آتش قهر و غضب الهى گرفتار خواهند شد.
روشن است كه «شهوات» در اينجا مفهوم وسيعى دارد و منحصر به «شهوت جنسى» نيست، بلكه هر گونه تمايل افراطى نفسانى و هواپرستى را شامل مىشود.
البته كسانى كه توبه كنند و ايمان خود را كه به خاطر گناه ضربه ديده است تجديد نموده و به سراغ اعمال صالح بروند، اهل بهشتخواهند بود و
آثار تضييع نماز و پيروى شهوات از وجودشان برچيده خواهد شد.
در دومين آيه، ضمن بيان مقابله آشكار ميان «بازگشتبه سوى خدا» و «پيروى از شهوات»، و اشاره به اين كه اين دو موضوع در دو جهت مخالف،
حركت مىكنند، مىفرمايد:«خدا مىخواهد توبه شما را بپذيرد و شما را ببخشد و از آلودگى پاك سازد ؛
اما آنها كه پيرو شهواتند، مىخواهند شما به كلى (از راه حق) منحرف شود ؛ و الله يريد ان يتوب عليكم و يريد الذين يتبعون الشهوات ان تميلوا ميلا عظيما». [3]
آرى! آنها كه غرق گناه و شهوتند، مىخواهند ديگران را نيز همرنگ خود سازند و از سر تا پا آلوده گناه كنند ؛
در حالى كه خداوند مىخواهد مردم با ترك شهوات به سوى او بازگردند و غرق معرفت و نور و صفاى تقوا و قرين سعادت و خوشبختى شوند.
به گفته مفسران بزرگ، منظور از «ميل عظيم»، هتك حدود الهى و آلوده شدن به انواع گناهان است.
بعضى نيز آن را به معنى ازدواج با محارم و مانند آن ـ كه در آيات قبل، از آن نهى شده است ـ تفسير كردهاند كه در واقع يكى از مصاديق مفهوم بالاست.
لازم به يادآورى است كه پيروى از شهوات در اين آيه، ممكن است داراى همان مفهوم عام باشد و نيز ممكن است اشاره به «شهوت جنسى» باشد ؛
زيرا اين آيه بعد از آياتى قرار گرفته كه حرمت ازدواج با محارم و زنان شوهردار و كنيزان (آلوده به اعمال منافى عفت) را بيان كرده است.
به هر حال اين آيه، گواه روشنى استبه اين كه راه «شهوتپرستى» از راه «خداپرستى» جدا بوده و اين دو در مقابل هم قرار دارند.
آيات سوم، چهارم، پنجم و ششم، از آيات مورد بحث، ناظر به داستان قوم لوط و «شهوتپرستى» آنهاست ؛
شهوتى آميخته با انحرافات جنسى كه در تمام تاريخ آمده است. هر بخش از اين آيات، نكته خاصى را تعقيب مىكند كه ما به طور اجمال به آنها اشاره مىكنيم:
سومين آيه، گفتار حضرت لوط(ع) را بيان مىكند كه قوم خود را مورد سرزنش شديد قرار داد:
«لوط را فرستاديم، در آن هنگام كه به قوم خود گفت: شما كار بسيار شنيعى انجام مىدهيد كه هيچ كس از جهانيان، قبل از شما آن را انجام نداده است ؛
و لوطا اذ قال لقومه انكم لتاتون الفاحشه ما سبقكم بها من احد من العالمين». [4]
«فاحشه» واژهايست كه به هر كار بسيار زشت اطلاق مىشود، هر چند در تعبيرات متعارف بيشتر به «فحشاء جنسى» اطلاق مىگردد.
تعبير آيه فوق، نشان مىدهد كه در جامعه بشرى «هم جنس گرايى» از قوم لوط(ع) شروع شد و تا آن زمان سابقه نداشت.
در ادامه آمده است: «آيا شما به سراغ مردان مىرويد و راه تداوم نسل انسان را قطع مىكنيد و در مجلس خود، اعمال زشت (ديگر نيز) انجام مىدهيد؟!
؛ ائنكم لتاتون الرجال و تقطعون السبيل و تاتون فى ناديكم المنكر...» [5]
در اين تعبير يكى از علتهاى مهم تحريم «هم جنس گرايى» را قطع نسل بشر مىداند؛
زيرا هنگامى كه اين عمل زشت اخلاقى به شكل فراگير درآيد، خطر انقطاع نسل بشر، جامعه بشرى را تهديد مىكند.
بعضى از مفسران، جمله «و تقطعون السبيل» آيه فوق را، اشاره به راهزنى و دزدى قوم لوط دانستهاند و بعضى اشاره به مزاحمتهاى جنسى مىدانند
كه به عمد براى راهگذران به وجود مىآوردند!
«نادى» از ماده «ندا» به معنى مجلس عمومى يا مجلس تفريح است ؛ زيرا در آنجا افراد يكديگر را «ندا» مىكنند.
گرچه قرآن كريم، در اينجا شرح نداده كه آنها در جلسات تفريحى خود، چه منكرات ديگرى را انجام مىدادند، ولى پيداست كه اعمالى متناسب با همان عمل شنيعشان بوده است.
در روايات آمده است، آنها در حضور جمع بدنهاى خود را برهنه مىكردند، فحشهاى ركيك مىدادند و كلمات زشت و بسيار زننده رد و بدل مىنمودند
و حركات ناشايست ديگرى داشتند كه قلم از ذكر آنها شرم دارد.
آنها چنان، غرق در شهوت بودند كه خدا و همه ارزشهاى اخلاقى و انسانى را به باد مسخره مىگرفتند ؛
به همين دليل، هنگامى كه پيامبرشان حضرت لوط(ع) از روى تعجب و انكار سؤالى از عمل شنيعشان نمود،
«پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: اگر راست مىگويى، عذاب الهى را براى ما بياور! ؛...فما كان جواب قومه الا ان قالوا ائتنا بعذاب الله ان كنت من الصادقين. [6]
و به اين ترتيب عذاب الهى را نيز به سخريه گرفتند.
در چهارمين بخش از اين آيات به گوشه ديگرى از داستان قوم لوط اشاره مىكند:«وآن زمانى است كه فرشتگان الهى
(كه مأمور عذاب قوم لوط بودند در چهره جوانان زيبايى) به سراغ حضرت لوط عليه السلام آمدند و او(كه آنها را نمىشناخت) از مشاهده آنان سخت ناراحت شد
وقلبش پريشان گشت و(پيش خود گفت:)امروز روز سختى است،زيرا ممكن است،اين قوم زشت سيرت، حرمت ميهمانهاى مرا نشناسند
و قصد تجاوز به آنان را داشته باشند!، و لماجاءت رسلنا لوطا سىء بهم و ضاق بهم ذرعا و قال هذا يوم عصيب». [7]
(و در اين هنگام،اشرار قوم با خبر شدند «و به سرعتبه سراغ او آمدند(و قصد سويىنسبتبه ميهمان او داشتند)و پيش از آن نيز اعمال بدى انجام مىدادند
(و اين كار، يعنى، تجاوز به ميهمانان از آنها بعيد نبود!، و جاءه قومه يهرعون اليه و من قبل كانوا يعملونالسيئات... » [8]
ولى آن قوم كثيف و زشتسيرت،نه تنها در برابر اين همه بزرگوارى حضرتلوط عليه السلام حياء نكردند،بلكه بىشرمانه پاسخ گفتند:
«تو خود مىدانى، ما را به دختران توحقى نيست(و به جنس زن علاقهاى نداريم!)تو به خوبى مىدانى كه ما چه چيز مىخواهيم!،
قالوا لقد علمت ما لنا فى بناتك من حق و انك لتعلم و ما نريد» [9]
همان گونه كه در ادامه اين آيات آمده استحضرت لوط عليه السلام متوجه شد كه آنهافرستادگان پروردگارند،
هيچ كس نمىتواند كمترين آسيبى به آنها برساند.
فرشتگان بهحضرت لوط عليه السلام خبر دادند كه فردا صبح عذاب هولناكى به سراغ اين قوم مىآيد وشهرهاى آنها به كلى زير و رو مىشود
و بارانى از سنگهاى آسمانى بر آنها فرومىريزد،به حضرت لوط عليه السلام دستور دادند كه شبانه به اتفاق خانوادهاش-به استثناى همسرش كه از
تقوا بىبهره بود-آن شهرها را ترك كنند كه صبحگاهان عذاب الهى فرامىرسد.
در پنجمين بخش از آيات، ضمن اشاره به مجازات شديد اين قوم ننگين زشتسيرت مىفرمايد:
«قوم لوط،انذارها و هشدارهاى مكرر (پيامبرشان) را تكذيب كردند.ما بر آنها تندبادى كه ريگها را به حركت در مىآورد،
فرستاديم (و همه را زير آن مدفون ساختيم)،جزخاندان لوط كه آنها را سحرگاهان نجات داديم، (به استثناى همسرش كه مشمول مجازات قوم گنهكار شد)،
كذبت قوم لوط بالنذر*انا ارسلنا عليهم حاصبا الا آل لوط نجيناهمبسحر». [10]
البته اين بخشى از مجازات دردناك آنها بود،زيرا در قرآن آمده است كه:«نخستزلزلهاى ـ به امر ما ـ آمد و سرزمين آنها را زير و رو كرد،
آن چنان كه قسمتهاى بالا در پايين و قسمتهاى پايين در بالا قرار گرفت، فلما جاء امرنا جعلنا عاليها سافلها. .. [11]
«و بارانى از سنگ بر آنها فرو فرستاديم، ...و امطرنا عاليها حجاره من سجيل منضود». [12]
اين باران سنگ، ممكن است بخشى از سنگهاى سرگردان آسمانى بوده كه به فرمان پروردگار الهى بر فراز آسمان شهر آنها ظاهر گشته و بر ويرانهها
و اجساد بىجان آنان باريده است.
احتمال ديگر اين است كه «حاصب» به معناى «طوفان شن» باشد. اين طوفان گاهى تپههايى را از يك گوشه بيابان برداشته و به آسمان مىبرد،
سپس در نقطهاى ديگر، مانندبارانى فرو مىريزاند، به طورى كه گاهى قافلهها، زير انبوهى از شن و ماسه مدفون مىگشت!
حال اين نكته قابل تامل است كه هر چند، گاهى طوفانهاى شن يا بارانهاى سنگ در جهان طبيعت روى مىدهد،
ولى خداوند متعال فرمان داده بود كه اين حوادث درآن ساعت مخصوص و معين ـ كه فرشتگان حضرت لوط عليه السلام را خبر داده بودند ـ واقع گردد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مريم/ 59.
[2] . مريم/ 60.
[3] . نساء/ 27.
[4] . عنكبوت/ 28.
[5] . عنكبوت/ 29.
[6] . عنكبوت/ 29.
[7] . هود/ 77.
[8] . هود/ 78.
[9] . هود/ 79
[10] . قمر/ 34 و 35.
[11] . هود/ 82.
[12] . هود/ 82.