برداشتى نادرست
هرگاه آيهاى تازه بر پيغمبر اسلام (ص) نازل مىشد، همه ياران آن حضرت، سراپا گوش مىشدند و شادمان بودند كه بار ديگر گوش دل را با سخن خداوند نوازش مىدهند. اين بار نيز همگى دور پيامبر خدا حلقه زده بودند تا بدانند فرشته وحى چه گوهرى برايشان به ارمغان آورده است. ثابت نيز چون هميشه حاضر بود و با آن كه گوشش سنگين بود، با دقت به لبهاى مبارك رسول خدا چشم دوخته بود:
[FONT=Impact]«ولا تُصَعّر خدّك للنّاسِ ولا تَمش فى الارض مَرحاً اِن اللّه لا يحبّ كلّ مُختالٍ فَخُور»
[FONT=Impact]از مردم، (به نخوت) روى بر مگردان و در زمين خرامان خرامان راه نرو كه خدا، خود پسند لافزن را دوست نمى .
با شيند اين آيه، موى بر بدن ثابت راست شد و در خود فرو رفت، او با خود چنين مىانديشيد كه از گروه خود پسندان است و از همان كسانى است كه خداوند دوستشان ندارد و اين انديشه چنان او را در گرفت كه به خانه رفت، در راه به روى خود بست، زانوى غم در آغوش كشيد و گريه و زارى آغاز كرد. او حتى براى نماز جماعت نيز از خانه بيرون نمىآمد.
رسول اكرم (ص) هميشه جوياى احوال ياران خود مىشد و از سختىها و گرفتارىهاشان آگاه بود. چند روزى بود كه ثابت به مسجد نمىآمد و در جمع مسلمانان ديده نمىشد. پيامبر سراغ او را از اصحاب گرفت:
- چه كسى از ثابت خبرى دارد تا ما را نيز آگاه سازد؟
يكى از اصحاب برخاست و گفت:
- من براى شما خبر خواهم آورد.
سپس به سوى خانه ثابت رفت. وقتى ثابت را ديد شگفتزده شد، چرا كه او را با سر و رويى آشفته، چشمى گريان و حالى پريشان مىديد. نمىدانست چرا. از او پرسيد:
- در چه حالى؟
ثابت گفت كه حال خوشى ندارد، آن مرد گفت:
- رسول خدا (ص) سراغ تو را مىگيرد.
ثابت گفت:
- من زيبايى را بسيار دوست مىدارم تا جايى كه حتى خوش دارم جاى كفشهايم نيز هنگام راه رفتن زيبا باشد. دوست دارم در ميان خويشانم، بزرگ و سرور باشم (و از اين روى خود را از كسانى مىبينم كه خداوند دوستشان ندارد).
آن مرد نزد پيامبر خدا (ص) بازگشت و آنچه ديده بود و شنيده بود، بازگو كرد. رسول خدا (ص) با شنيدن اين خبر، به ثابت پيغام داد:
«كبر آن نيست كه راه رفتن خود را و يا جاى پاى خود را نيكو گردانى، بلكه كبر در كسى است كه حق را نشناسد و مردم را كوچك بشمارد.»
--------------------------------------------------------------------------------
- سوره لقمان، آيه .18
- المعجم الكبير، صص 66 - .
***برداشت نادرست***
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 63
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۹, ۵:۱۱ ب.ظ
- محل اقامت: تهروون
- سپاسهای ارسالی: 105 بار
- سپاسهای دریافتی: 119 بار
***برداشت نادرست***
بگفت از دل شدی عاشق به کنکور
بگفت از دل تو گویی و من از زور
بگفتا عشق کنکور بر تو چون است
بگفت از جان شیرینم فزون است
بگفتا گر کند مغز تو را ریش
بگفت مغزم بود این گونه از پیش
بگفت ار من بیارم رتبه ای ناب
بگفتا وه چه می بینی تو در خواب
التماس دعا
بگفت از دل تو گویی و من از زور
بگفتا عشق کنکور بر تو چون است
بگفت از جان شیرینم فزون است
بگفتا گر کند مغز تو را ریش
بگفت مغزم بود این گونه از پیش
بگفت ار من بیارم رتبه ای ناب
بگفتا وه چه می بینی تو در خواب
التماس دعا