ماجراي خوشگذراني ها و اعدام باب

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

ماجراي خوشگذراني ها و اعدام باب

پست توسط Mohsen1001 »

 تصویر
 
بهائيان بر اين اعتقادند كه «سيدعلي محمدباب» براي اعلام ظهور خود ابتدا به مكه مي رود و پس از ابلاغ اين امر به زائران بيت الله الحرام،

از آن جا دوباره به شيراز باز مي گردد و با وسعت و دامنه بيشتري ادعاي خود را مطرح مي سازد.

اين امر موجب فتنه و فساد مي شود تا جايي كه حاكم فارس او را بازداشت مي كند

و سرانجام زماني كه بيماري وبا در شيراز شايع شده بود، به اصفهان مي رود.


بابيان و بهائيان اعتقاد دارند كه او 6 مرتبه ادعاي خويش را تغيير داد :


در مرتبه اول به سيد ذكر مشهور مي شود و ادعاي «ذكريت» مي كند.

در مرتبه دوم ادعاي «بابيّت» مي نمايد و خود را باب و نايب خاص امام زمان (عج) و واسطه خير و فيض بين او و مردم معرفي مي كند.

در مرتبه سوم دعوي «مهدويت» مي نمايد و خود را مهدي موعود مي داند.

در مرتبه چهارم ادعاي «نبوت» مي كند و خويشتن را پيامبر معرفي مي نمايد.

در مرتبه پنجم ادعاي «ربوبيت»

و در مرحله و مرتبه ششم دعوي «الوهيت» مي كند! (1)


بر اساس نوشته هاي تاريخي، حاكم اصفهان كه منوچهر خان معتمد الدوله گرجي(2) نام داشت

و از عوامل روسيه تزاري بود، به سيدعلي محمد باب كمك مي كند.

داستان حمايت والي اصفهان از سيد باب، بسيار پيچيده است.


بابيان و بهائيان بر اين عقيده اند كه «سيد علي محمد باب» در سال 1262 هجري قمري به سبب شيوع بيماري وبا عازم اصفهان گرديد،

در ميانه راه نامه اي به حاكم اصفهان نوشت و از او خواست تا براي وي منزلي مناسب فراهم آورند.

«منوچهر خان» كه از اهالي گرجستان بود به طريقي از اهداف استعماري روسيه خبر داشت، پس از رسيدن نامه باب،

سلطان العلما امام جمعه وقت اصفهان را احضار كرد و به او فرمان داد تا خانه اي را براي اقامت باب آماده كند

و افزون بر آن دستور داد تا امام جمعه، برادرش را براي استقبال از او به بيرون از دروازه اصفهان بفرستد.


بر اساس كتابهاي تاريخي، بهائيان مدعي اند «سيدعلي محمد باب» به خانه امام جمعه اصفهان وارد شد.

امام جمعه از او خواست تا تفسيري بر سوره «والعصر» بنگارد. باب اين خواسته را اجرا كرد. زماني كه تفسير وي به دست امام جمعه اصفهان رسيد،

او از عمق و دامنه معلومات وي در شگفت شد و فوراً به ديدار سيد باب شتافت. خبر اين موضوع به گوش «منوچهر خان متعمد الدوله» حاكم اصفهان نيز رسيد

و او هم به ملاقات باب آمد و از وي خواست تا دلايل نبوت حضرت محمد (ص) را براي او تشريح كند.


«سيدعلي محمد» رساله اي در اين باره با عنوان «نبوت خاصه» نگاشت. والي اصفهان پس از خواندن اين رساله با صداي بلند اعلام كرد كه تحت تأثير نوشته باب،

از دين مسيحيت دست برداشته و به دين مقدس اسلام ايمان آورده است.

به دنبال اين حادثه، والي اصفهان حمايت خود از «سيد علي محمد باب» را علني تر ساخت و اسباب و وسايل لازم را براي تبليغات به طور كامل در اختيار وي گذاشت.

حمايت والي و بي پروايي سيد علي محمد باب در امر تبليغات، موجبات نارضايي مردم اصفهان را فراهم آورد. تا جايي كه عده اي از آنان شكايت به شاه بردند

و «محمد شاه قاجار» پادشاه وقت دستور داد تا «سيد علي محمد» به تهران اعزام گردد.

اما والي اصفهان هرگز اين فرمان را اجرا نكرد. او براي آرام كردن مردم، «باب» را همراه عده اي سرباز روانه تهران ساخت.

اما به صورتي مخفيانه ترتيبي داد تا سربازان، وي را به صورت پنهاني به اصفهان و عمارت سرپوشيده والي برگردانند.

از اين زمان به بعد «سيد علي محمد باب» در اندرون «قصرخورشيد» مورد پذيرايي رسمي والي اصفهان قرار گرفت.

حتي منوچهر خان معتمدالدوله والي اصفهان براي تكميل اسباب عيش و نوش سيد باب، دوشيزه زيبايي را به عقد ازدواج وي در آورد.


  اين زن بعدها از سوي «بهأالله» «ام الفواحش» نام گرفت و براي كامجويي وقف عام «پيروان باب» گرديد.  


چند ماه پس از اين حادثه منوچهر خان حاكم اصفهان از دنيا رفت و از آنجا كه صاحب فرزند نبود، برادرزاده اش گرگين خان جاي او را گرفت.

حاكم جديد اصفهان مراتب را به حاج ميرزا آقاسي صدر اعظم وقت اطلاع داد و ميرزا آقاسي از او خواست تا سريعاً باب را به تهران بفرستد.

اما پس از مشورت با علما، دستور خود را تغيير داد و از مأموران خواست تا سيدعلي محمد باب را از اصفهان به آذربايجان فرستاده و در آنجا زنداني نمايند.

سيدعلي محمد باب تا شعبان 1264 قمري در زندان ماكو بود و همواره عده اي از طرفداران وي از طريق دادن رشوه به زندانبانها به ملاقات او مي رفتند

و پيام ها و دستورات وي را به نقاط مختلف مي رساندند.

محمدشاه قاجار و صدراعظم او حاج ميرزاآقاسي در برخورد با «باب» و «بابيان» آسانگير بودند، اما شورش بابي ها در بسطام و زنجان در سالهاي اوليه سلطنت «ناصرالدين شاه»

موجب شد تا بار ديگر باب را به تبريز آوردند

و در روز 27 شعبان 1264 قمري او را به همراه يكي از مريدانش به نام ميرزاعلي محمد زنوزي براي اعدام به يك گروه سرباز نصراني (ارمني) سپردند.


سربازان براي اجراي حكم، «سيدعلي محمد باب» و مريدش را با طناب بستند و در مقابل يك ديوار آنها را تيرباران كردند.

چون تفنگ هاي آن ايام از نوع «سر پر» بود و به هنگام شليك دود فراوان مي كرد، پس از اجراي حكم و هنگامي كه دودهاي حاصله از شليك سربازان فرو نشست،

سربازان و مأموران دولتي ناظر بر اجراي حكم، جسد «ميرزاعلي محمد زنوزي» را كه كشته شده بود، ديدند،

اما از جسد «سيدعلي محمد باب» خبري نبود.

اين امر براي دقايقي موجب هراس مأمورين شد و آنان به اين انديشه افتادند كه مبادا واقعاً وي امام زمان بوده و به آسمان عروج كرده است.

اما اين بيم و هراس چند دقيقه بيشتر دوام نياورد، و اندكي بعد «سيدعلي محمد باب» را در حالي كه در يك اصطبل واقع در ارك تبريز پنهان شده بود يافتند

و معلوم شد كه طناب او براثر شليك گلوله پاره شده و او با بهره گيري از دود حاصله از شليك تفنگهاي «سر پر» كه فضا را انباشته كرده بود،

از محل اجراي حكم گريخته و خود را در يك مستراح پنهان كرده است.

به دنبال اين حادثه كنسول روسيه در تبريز خواستار عفو «باب» مي شود. اما اين درخواست اجابت نگرديد

و «سيدعلي محمد باب» بار ديگر در مقابل جوخه آتش ايستاد

و اعدام شد و جسد وي براي عبرت عموم به خندق شهر انداخته شد.


اما بهائيان مدعي هستند كه جسد سيدعلي محمد باب توسط شخصي به نام سليمان خان افشار از خندق تبريز ربوده شد

و به كارگاه حرير بافي حاج احمد ميلاني منتقل و از آنجا به تهران حمل گرديد و پس از گذشت زماني حدود شصت سال به شهر حيفا در فلسطين اشغالي انتقال يافت

و به طوري كه سرهنگ فردوس مبلّغ بهائيان شميران مي گفت او را در تابوتي از بلور دفن كردند.


چنانچه در صفحه 34 كتاب «اقدس» آمده است:

«قد حكم الله دفن الاموات في البلور و الاحجار المتمنعه او لاخشاب الصلته اللطيفه و وضع الخواتيم المنقوشه في اصابعم انه لهو المقدر العليم»! (3)

«محققاً خداوند دستور داده كه اموات را در بلور دفن كنند و. . . ».


پی نوشتها :
----------------
1- خوانندگان محترم، براي اطلاع از مستندات اين مسئله به مبحث «ادعاي الوهيت» كه در صفحات بعدي بر آن اشاره گرديده رجوع
و يا در صورت نياز به تحقيقات بيشتر و جامع تر به كتاب «بهائيان» نوشته «سيدمحمد باقر نجفي» مراجعه فرماييد.

2- منوچهر خان معتمد الدوله از خانواده هاي مسيحي ساكن گرجستان بود كه درجريان جنگ ايران و روس اسير و مقطوع النسل گرديد.
او پس از مرگ آغامحمدخان قاجار مورد توجه فتحعلي شاه قاجار قرار گرفت و به عنوان والي ايالت اصفهان منصوب گرديد.
وي كه كينه اي عميق از ايران و روابطي پنهاني با روسيه داشت، مي كوشيد تا از سيد علي محمد باب به عنوان حربه اي عليه دولت قاجار استفاده كند،
بر اين اساس بود كه وي را مخفي كرد واسباب راحت و عيش او را فراهم ساخت.
نكته مهم اينكه ارتشبد آريانا نسب مادري خود را به اين خائن مي رساند و خود را از اولاد و احفاد او معرفي مي كرد.

3- نورالدين چهاردهي، چگونه بهائيت پديد آمد، ص .150 .
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 966
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۸۷, ۷:۱۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 973 بار
سپاس‌های دریافتی: 1783 بار
تماس:

پست توسط سعید منتظر »

.
تبریک میگم واقعا مذهب کاملی دارن...
.
:grin:
 روزگاری‌ست که شیطان میگوید: انسان پیدا کنید ، سجده خواهم   [HIGHLIGHT=#FFFF00][HIGHLIGHT=#DBE5F1] +ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+     [HIGHLIGHT=#FFFF00][HIGHLIGHT=#DBE5F1] +ـ+ـ+     [External Link Removed for Guests]  [External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests] 
Senior Member
Senior Member
پست: 151
تاریخ عضویت: جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۸۶, ۶:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 53 بار
سپاس‌های دریافتی: 182 بار

پست توسط کاظم سبزواری »

سلام سعيد جان خوبي
فکر کنم بايد يه چند روزي يوزرت قفل بشه به خاطر پستي که دادي :grin: :grin: :grin:
مرد حساب اين بهائيت که مذهب نيست فرقه ضاله است
هواست جمع باشه ديگه نگي مذهب ها :) :) :)
[External Link Removed for Guests]
New Member
New Member
پست: 3
تاریخ عضویت: شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۹, ۱۰:۱۸ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 5 بار
سپاس‌های دریافتی: 2 بار

Re: ماجراي خوشگذراني ها و اعدام باب

پست توسط bahr47 »

دوست عزیز ،بهتر نیست در نقل مطالب مربوط به بهائیت نکات زیر را رعایت کنیم؟

1- آنها تلاش میکنند فرقه ی گمراه و استعماری خود را "مذهب"بنامند.ما به این کار دامن نزنیم(همان طور که دوستمان گفتند)

2- اگر گفته یا نوشته ای از آنان می آوریم بلافاصله به نقد و بررسی درست و مستدل آن اشاره کنیم تا مبادا در دل های ناآگاه اثری نابجا بگذارد(مثل مواردی که با عنوان " بهائیان می گویند" در نوشته ی شما هست)

3- آلودگی ها و فساد های آنان را جوری نشان ندهیم که خوشایند جلوه کند(کلمه ی خوشگذرانی و عبارات مشابه در نظر بعضی ها جاذبه ندارد؟؟)

4- خلاصه مواظب فریبندگی ها و دسیسه های این فرقه ی خوش ظاهر که بسیار خطرناک و مهلک هم هست باشیم ،مبادا دیگران را به این سمت "هل " بدهیم.
ارسال پست

بازگشت به “بهائیت”