« عاشقان ديار خورشيد...»
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 371
- تاریخ عضویت: شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۶, ۹:۱۳ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 42 بار
- سپاسهای دریافتی: 446 بار
« عاشقان ديار خورشيد...»
درود خدا بر دیار حبیب خدا :razz:
درود بر خورشید تابان مدینه ...درود بر ستارگان اطراف این خورشید تابان ...
درود بر فرشتگان مقرب الهی که در این محفل گرم ، دور این ذخایر معرفت در حال طواف اند...
آه ای آسمان درهای خویش را بگشای ...که ما در پی وطن خویش آمده ایم...
وطنی که شمیم عشق می دهد...
بوی حبیب خدا را ... بوی عبای سبز پیامبر را ...و بوی زلف مشکین او را...
شهری که در عهد الست ، گل ما را با عشق محمّد (ص) سرشته است ...
مدینة النبی بهشت زمین است ...
آنجا همه با هم آشنایند ... صفا و صمیمیت موج می زند ...
آنجاست که عاشقان معشوق گمشده خویش را یافته اند...
آیا شود روزی که این تن گنهکار ، با خاک کوی یار غسل داده شود !!!
مدینه النّبی جِنان زمین است...و بقیع ، گلستان محمّدی (ص) ...اینجا حرم امن الهی است ...
ای کاش پرنده ای بودم ، در کنار این بوستان ... و آشیانه ای داشتم در میان گلستان...
تا هر صبح با نوازش انوار فرح بخش خورشید برخیزم... و هر شب با چشمک زیبای ستارگان بخواب روم ...
چه زیباست شنیدن نجوای خورشید و ستارگانش ... اما افسوس ...افسوس و صد افسوس ...
گرگانی درنده خو دور بقیع حلقه زده ا ند ، به بهانه ی پاسداری ... و کبوتران عشق ، حق ورود به خاکش را ندارند...
آه ای خورشید مدینه ... ای زیبای مدینه ... ای آرام مدینه ... ای که در دلت رحمت بی انتهایت (زهرا )خفته است...
چه سخت است لحظاتی که پرندگان عاشقت را مینگری در حالی که برای رسیدن به تو عاشقانه می سوزند!!!
در آن لحظات غمبار ، ای خورشید عشق... فراموشمان منما ...