خدای اهل سنت دست ساخته ابوهریره و کعب الاحبار .........

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

خدای اهل سنت دست ساخته ابوهریره و کعب الاحبار .........

پست توسط قهرمان علقمه »

کمی خدای بخاری و مسلم و به تبع آن دو خدای اهل سنت را بشناسیم. باشد که خداوند ما را به راه مستقیم هدایت کند......



توحيد در صحيح بخاري و صحيح مسلم :



درست است كه بزرگترين اختلاف بين شيعه و سني مسأله امامت و خلافت است. ولي اين اختلافات در مباحث اعتقادي در توحيد و نبوت هم وجود دارد .

علماي اهل سنت براي خداوند اعضاي و جوارح قائل شده*اند كه براي نمونه به چند مورد اشاره مي*شود.



 حديث اول: «روزي مردم از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پرسيدند آيا ما پروردگارمان را روز قيامت مي‏بينيم؟ فرمود: آيا در ديدن ماه در شب چهارده كه ابري مانع نباشد ضرر مي‏كنيد؟ گفتند: نه، يا رسول اللّه فرمود: آيا در ديدن خورشيد كه ابري جلوي آن نباشد ضرري مي‏نمائيد؟ گفتند: نه. فرمود: همانا شما خدا را مي‏ [1]


1. مگر نه اين است كه نص صريح قرآن است «لَاتُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ (انعام/103)» «چشمها او را نمى‏بينند ولى او همه چشمها را مى‏بيند و او بخشنده و آگاه است.» آيا ممكن است رسول الله سخني بفرمايند كه مخالف آيه*ي قرآن باشد؟ و آيا بهتر نيست به جاي تأويل اين احاديث و يا پذيرفتن بي چون و چرا، آنان را طرد كنيم به دليل مخالفت با كلام الله؟


 حديث دوم: «.... وأمّا آتش، پس آن پر نمي‏شود تا آنكه (خداوند) پايش را (در آن) قرار مي‏دهد در اين هنگام است كه (جهنّم) مي‏گويد بس است بس است (و در بعض روايات سه بار آن را مي‏گويد) اينجاست كه جهنّم پر مي‏شود و قسمتهاي مختلف آن بهم جمع مي‏ [2] (در ادامه حديث آمده است) زيادي بهشت پيوسته باقي است (و كسي نمانده كه در آن ساكن شود) تا آنكه خداوند عدّه‏ي را مي‏آفريند و آنان را در آنجا اسكان مي‏دهد»


2. به نص قرآن، بهشت مخصوص كساني است كه ايمان داشته و عمل صالح انجام دهند. در سوره قصص، آيه 83 مي‏فرمايد: ما سراي آخرت را بري كساني قرار داديم كه در زمين اراده برتري‏جويي و ايجاد فساد نداشته باشند». آنگاه چطور خداوند خلقي را كه هيچ امتحاني پس ندادند و متحمّل هيچ‏گونه زحمتي از عبادت و جهاد و نهي از منكر يا روزه وغير آنها (كه همه آنها در كلمه «عبادت» خلاصه شده و به تعبير قرآن «عمل صالح») نشدند، وارد بهشت نمايد؟ مگر خود نفرموده است كه آمدن انسانها به زمين به خاطر امتحان است تا معلوم شود چه كسي صالح و چه كسي طالح است؟[3] آيا باور كردني است كساني بي‏امتحان قبول شوند؟


3. مگر خداوند نمي‏تواند زيادي آن را نابود كند تا مجبور نشود خلقي را بيهوده به بهشت بفرستد؟
4. چرا زيادي آن را بين بهشتيان تقسيم نمي‏كند تا به آنان كه اعمال بهتري داشتند سهم بيشتري داده شود؟
5. چرا از ابتدا بهشت را بيش از اندازه لزوم خلق كرد؟ مگر علم او به همه چيز احاطه ندارد[4]؟
6. مگر از تعداد بهشتيان با خبر نبود؟ آيا مأموران محاسبه اشتباه كردند و يا اشتباه به عرض رساندند؟


آيا بهتر نيست به جاي پذيرفتن جهل خدا، دروغ امثال أبو هريره يا انس را بپذيريم كه اين روايت را جعل كردند؟ آيا علماي اهل سنّت مي‏توانند اين روايت را كه به روشني خبر از جهل خداوند مي‏دهد توجيه كنند؟



 حديث سوم: خداوند در قيامت به صورتي غير از صورتي كه مردم مي‏شناسند نزد آنها مي‏آيد و مي‏گويد: من پروردگارتان هستم. گويند: از تو به خدا پناه مي‏بريم. ما همين‏جا مي‏مانيم تا پروردگارمان بيايد، چون بيايد ما او را مي‏شناسيم. آنگاه خدا به صورتي كه مي‏شناسند مي‏آيد و مي‏گويد كه من پروردگار شما هستم. گويند كه تو پروردگار مائي!! و در روايتي ديگر خداوند مي‏فرمايد: «آيا بين شما و او نشانه‏ي است كه به وسيله آن او را بشناسيد؟ گويند: آري، ساق؛ و خدا ساق خويش را آشكار مي‏كند!! [5]»


7. راستي آيا ما خدا را به صورتي خاصّ ديديم تا او را به همان صورت بشناسيم كه اگر با صورتي ديگر نزد ما حاضر شود او را انكار كنيم؟ اگر ديديم كي و كجا؟ و اگر نديديم چگونه از او صورتي خاصّ مي‏شناسيم؟
8. «ساق» چه نشانه‏ي است؟ چه كسي گفته است كه بين ما و خدا ساق او نشانه مي‏باشد؟
و البته بعضي از شارحين گفته‏اند كه «ساق» يعني «شدّت». حال، چگونه خدا شدّت خود را به ما مي‏نماياند؟! اين ديگر چگونه علامتي است «شدّت خدا!!»



 حديث چهارم: «خداوند در قيامت آسمانها را مي‏پيچاند و با دست راست آن را مي‏گيرد و زمينها را با دست چپ، و در هر يك مي‏گويد: پادشاه منهم، ستمگران كجا هستند؟ متكبّرين  [6]»


9. اگر خداوند دست و پا دارد و داراي اجزا و اعضا هست پس او نيازمند است به اعضا و جوارح، آيا اين خداي نيازمند و محتاج همان است كه «فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ» «خداوند از همه جهانيان، بى‏نياز است» و نيز «اللَّهُ الصَّمَدُ» ؟





[1] صحيح بخاري، ج 1، ص 204، باب فضل السجود (از كتاب الصلاة) و ج 8، ص 147، باب ما جاء في الرقاق و... باب الصراط جسر جهنّم وبه همين مضمون در ج 6، ص 56، تفسير سوره نساء، و ج 9، ص 156 و 158، كتاب التوحيد، باب و كان عرشه علي الماء/ صحيح مسلم، ج 1، ص 163 به بعد، كتاب الايمان، باب معرفة طريق الرؤية (باب 81)، ح 299 و 300 و 302 و ج 4، ص 2279، كتاب الزهد و الرقّائق، ح 16/
[2] صحيح بخاري، ج 6، ص 173، تفسير سوره ق، و ج 9، ص 143 و 164، كتاب التوحيد، بابهي: قول اللّه تعالي «انّا الرّزّاق ذو القوّة المتين» و «ولا تنفع الشفاعة عنده»
[3] اشاره به آيه 2 از سوره ملك كه مي‏فرمايد: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً» «يعني خداوند مرگ و زندگي را بري اين آفريد كه شما را بيازمايد كه كدام يك از شما عمل بهتري داريد»
[4] اشاره به آيه 12 از سوره طلاق كه مي‏فرمايد: «وَأَنَّ اللّهَ قَدْ اَحاطَ بِكُلِّ شَي‏ءٍ عِلْما»
[5]صحيح بخاري، ج 6، ص 198، تفسير سوره نآ والقلم، وج 9، ص 156 و 159، كتاب التوحيد، باب وكان عرشه علي الماء/ صحيح مسلم، ج 1، ص 164 و 168، كتاب الايمان، باب معرفة طريق الرؤية (باب 81)، ح 299 و 302 دقت كنيد كه صحيح بخاري كه اين احاديث از آن استخراج شده است، 9 جزء در 3 مجلّد، چاپ دار الجيل بيروت است.
[6] مسلم، ج 4، ص 2148، كتاب صفة القيامة والجنّة والنار، (دنباله كتاب صفات المنافقين واحكامهم)، ح 24
<!-- / message -->
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: خدای اهل سنت دست ساخته ابوهریره و کعب الاحبار .........

پست توسط قهرمان علقمه »

 
ادامه بحث توحید در صحیح مسلم و بخاری ......

 حديث پنجم: «پرودگار ما هر شب، يك سوم به آخر شب مانده، به آسمان دنيا مي‏آيد و مي‏گويد: كيست مرا بخواند تا او را اجابت كنم؟ كيست كه از من بخواهد تا به او عطا كنم؟ كيست كه از من آمرزش بطلبد تا او را بيامرزم[1]»
1. گويا أبوهريره و بخاري نمي‏دانستند كه زمين كروي است و هميشه قسمتي از زمين، ثلث آخر شب است، پس آيا خداوند هميشه روي زمين است؟ پس چه زماني (به قول علماي اهل سنت) روي عرش خود مي*نشيند؟



2. همچنين قرآن مي*فرمايد «و کان الله بکل شيء محيطا» (نساء/16) يعني خداوند به همه چيز محيط است نه محاط، که ديده شود يا داخل چيزي باشد، يعني خدا نياز به مکان ندارد خداوند همه جا هست «هو معکم اينما کنتم» (حديد/4)، به ديگر سخن اگر بگوئيم خداوند در آسمان يا در زمين است يعني در جاهاي ديگر نيست.


حال آيا باز هم مي*توان گفت كه همه احاديث صحيح بخاري صحيح است؟ آيا اين كتاب با تناقضاتي كه با قرآن دارد باز هم پس از قرآن صحيح*ترين كتاب است؟؟



3. اگر خداوند در عرش باشد يا در زمين و يا در جاي ديگر و محتاج به مکان باشد قبل از خلقت مکان و عرش کجا بوده و اگر نياز به مکان ندارد که قرآن مي*گويد ندارد، گفتن اينکه خدا در فلان مکان است خلاف قرآن و عقل است.


حديث ششم: از رسول اكرم سؤال شد «پروردگارمان قبل از آنكه مخلوقاتش را بيافريند كجا بود؟ (رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله) فرمود: در «عماء» بود زير و بالايش هوا بود و مخلوقي نبود. عرش او بر آب بود[2]»
بايد بيان شود كه «عماء» به معني «ابر» است، پس ابر بوده است، اين يك مخلوق؛ دوم اينكه در زيرش هوا و در بالايش هوا بود. پس «هوا» هم بود. اين، دو مخلوق. (ابر و هوا)؛ سوم اينكه عرش او بر آب بود. پس هم عرش بود و هم آب. اين چهار مخلوق. (ابر، هوا، عرش و آب)


4. آيا اين چهار موجود كه در حديث آمده را خدا نيافريد؟ مگر راوي نپرسيد خدا قبل از آفرينش كجا بود؟ وقتي هم ابر بود و هم هوا و هم عرش و هم آب، چگونه مي‏توان گفت كه پاسخ، مربوط به قبل از آفرينش است؟


حديث هفتم: أبو هريرة از رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله احاديثي نقل كرده است از جمله آنكه حضرت فرمود: خداي عزّوجلّ آدم را بر صورت خودش آفريد طولش 60 ذراع بود!![3]


5. آيا طول خدا 60 ذراع بود؟؟ آيا خالق از مخلوق خود كوچك تر است ؟ مگر نه اين است كه كوچكترين كوهها هم از 60 ذراع بيشتر است، حال چه رسد به زمين و آسمان و .... ، حال آيا خداوند از همه اين مخلوقات كوچكتر است؟«سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى‏ عَمَّا يَصِفُونَ»
6. اگر خداوند اينگونه است كه توصيف شده و چشم و گوش و دست و پا و ... دارد، داراي مكان و زمان و تغيير و تحول و بعد و .... هست، آيا اين خداي نيازمند هميشه و در همه جا حضور دارد؟ اگر خداوند برخي شبها روي كره زمين مي*آيد پس معلوم مي*شود در آسمان نيست و اگر بر روي عرش مي*نشيند پس معلوم مي*شود در زمين حضور ندارد، حال آيا اين خدا همان خدايي است كه از رگ گردن به هر انساني نزديك تر است؟؟ «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» *آيا اين خدا با همه طول و عرض و چشم و دست و پا و ..... از رگ گردن به هر انساني نزديك تر است؟؟


حديث هشتم: مردي از ابن عمر درباره نجوي پرسيد. گفت: از رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله شنيدم كه مي‏گفت: همانا خداوند به مؤمن نزديك مي‏شود و كَنَف خود را بر او مي‏نهد و او را مي‏پوشاند و مي‏گويد: آيا فلان گناه را به ياد مي‏آوري؟ ـ و اين را دو بار مي‏پرسد ـ (و در هر دوبار) مي‏گويد: آري، اي پروردگار من. تا آنكه به همه گناهان اعتراف مي‏كند و خود را در هلاكت مي‏بيند. خدا به او مي‏گويد: من در دنيا آن را پوشاندم و امروز ترا مي‏آمرزم»
7. اينكه خدا به بنده‏اش نزديك مي‏شود چه معني دارد؟ مگر او از بندگان دور است كه بخواهد به آنها نزديك شود؟ مگر خود نفرموده است: «وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»[4]؟
8. اگر خدا بخواهد رحمت خود را شامل بنده‏اي كند آيا بايد او به بنده نزديك شود يا بنده به او ؟ نزديك شدن بنده به خدا معنايش روشن است و آن اينكه بنده بايد با اعمال صالح و توبه و بازگشت از بديها خود را به پروردگارش نزديك كند از نظر تقرب روحي و نه از نظر مكان، ولي نزديك شدن خدا به بنده معنائي ندارد؟
9. نجوا خدا با بنده چه معنائي دارد؟ آيا اگر خدا بخواهد با بنده‏ي صحبت كند كه كسي آن را نشنود نياز به نجوا دارد؟ (معني نجوا، سخن درگوشي است). مگر وحي خدا به پيامبران كه در ميان مردم انجام مي‏شد كسي آن را مي‏شنيد؟ آيا در نصّ روشني (قرآن يا حديث) آمده است كه خداوند با پيامبري از پيامبران خود نجوي كرده باشد تا چه رسد با بنده گناهكاري؟
10. مگر خداوند خود نفرموده است: «شايسته انسان نيست كه خدا با او تكلّم كند مگر آنكه به او وحي نمايد يا از پشت پرده باشد يا رسولي (مثل جبرئيل) بري او بفرستد...»[5] حال چگونه است كه خداوند بدون هيچ كدام از اين واسطه*ها با بندگانش صحبت مي*كند، آيا اين احاديث به طور صريح با قرآن مخالفت ندارد؟



11. اگر انسانِ گناهكار، با توبه از دنيار رفت كه آمرزيده است، و اگر توبه نكرد بايد به كيفر اعمالش برسد. اگر قرار باشد گناهكاري كه توبه نكرد و مرد، به افتخار نجوا خدا در قيامت نائل شود، خوب است كه همه گناهكار بميرند و توبه نكنند! [COLOR=red](لابد اين نجوا با تك‏تك گناهكاران به طور جداگانه انجام مي‏شود! خوشا به حالشان!) 
[COLOR=red]
 
ادامه دارد .....

__________________________________________

[1] صحيح بخاري، ج 2، ص 66، باب التهجّد في اللّيل، باب الدعاء والصلاة من آخر الليل، وج 8، ص 88، كتاب الدعوات، باب الدعاء نصف الليل، وج 9، ص 175، كتاب التوحيد، باب قول اللّه تعالي: يريدون ان يبدّلوا كلام اللّه/ صحيح مسلم، ج 1، ص 521، كتاب صلاة المسافرين و قصرها، باب 24، ح 168/سنن ترمذي، ج 5، ص 492، كتاب الدعوات، باب 79، ح 3498
[2]سنن ابن ماجه، ج 1، ص 64، مقدّمه، باب 13، ح 182/سنن ترمذي، ج 5، ص 269، تفسير سوره هود، ح 3109/مسند أحمد، ج 5، ص 468 و 471، ح 16188 و 16200
[3] (صحيح بخاري، ج 8، ص 62، ابتدي كتاب الاستئذان) در توجيه اين روايت گفته‏اند كه مراد از اين حديث اين است كه خدا آدم را بر صورت آدم آفريد بنابراين ضمير «ش» در «خودش» برمي‏گردد به آدم نه به خدا. اين بهترين توجيهي است كه بري اين حديث نمودند. در پاسخ به اين توجيه گوئيم: اوّلاً ـ اگر معني حديث چنين باشد گوئيا رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرموده است: «آنچه در جوي مي‏رود آب است» مگر ساير موجودات را بر غير صورتشان آفريد؟ موش و گربه را هم خدا بر صورتشان آفريد! اين كه اختصاص به آدم ندارد. راستي آيا اهل سنّت مي‏پذيرند كه پيامبرشان صلي‏الله‏عليه‏و‏آله چنين مطلب روشني را كه همه آن را مي‏دانند، فرموده باشد؟
[4] «يعني ما از رگ گردن به انسان نزديك‏تريم» ق آيه 16
[5] «وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً .....» (شوري 51)
ارسال پست

بازگشت به “نقد سایر اندیشه ها”