اینجا کربلاست ...!

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

اینجا کربلاست ...!

پست توسط قهرمان علقمه »

 "باسمه و بذکر ولیه "  
 


با کوله باری از بیقراری و دلباختگی به سرزمین آرزوها نزدیک میشدم٬همانجایی که سالیان سال با رویای خوش دیدنش، دست دعا به سوی آسمان گشوده بودم .سکوت و بهتی برآمده از ناباوری حضور وجودم را فرا گرفته بود و ندایی در قلبم طنین انداز٬ ندایی که مرا می برد به سالیان سال پیش ٬سال ۶۱ هجری...
گویی زمزمه کلام اباعبد الله (ع) را با تمام وجود می شنوم! بار بگشائید، [COLOR=#cc0066]اینجا کربلاست ...آب و خاکش با دل و جان آشناست...! ای اهالی زمین٬ای کاروانیان...اینجا غاضریه...اینجا نینوا ... اینجا همان کربلاست...! سرزمین کرب و بلا،سرزمین اشک و رنج، سرزمین بزرگترین آزمون الهی...همانجایی که سره ها انگشت شمارند و ناسره ها بیشمار ...!!  انگار تاریخ مرا به درون خود فرامی خواند...میبرد کنار خیمه حسین(ع) همان خیمه ای که شب عاشورا تار و پودش شاهد نجواها و کلام او با کاروانیان بود٬همان سخنانی که پس از آن بسیاری رفتند و اندکی ماندند...همان شبی که امر به تاریکی خیمه داد و گفت یاران! در اینجا [COLOR=#660066]"ماندن "یعنی حسینی شدن....یعنی مصداق "بذلوا مهجهم دون الحسین"....  و " رفتن " مساوی ست با یزیدی شدن ....یا عمری حسرت و پشیمانی و زمزمه[COLOR=#cc0066] "یا لیتنی کنت معکم"...!! 



اینجا ماندن یعنی [COLOR=#cc0066]خونتان با خون حسین(ع) آمیخته شدن...نامتان کنار نام حسین(ع)درخشیدن و یادتان دربارگاه آسمانی حسین(ع) زنده ماندن...اینجا نخلستان هایش شاهد کمین کینه توزان ...فراتش گواهی بر چشمان پر از ادب و شرم عباس(ع) ...[COLOR=#330000]و خیمه   مامنی است بر دل خونین و صبور زینب(س)...اینجا شیطان بزمی آراسته برای نبردی ناجوانمردانه.... اینجا قرار است " اَشبَهُ النّاس خَلقاً و خُلقاً "به رحمت عالمیان به میدان رود،شاید تلنگری باشد که آی کوفیان نمک نشناس شمشیر به روی حرم رسول خدا(ص)می کشید٬با ناموس خدا در جنگید٬بیدار شوید!!  اینجا تیر سه شعبه ای فراز دستان حسین(ع) را نشانه می گیرد و گلوی نازک شش ماهه ٬محسن دیگری را میدرند و آسمانش خون علی اصغری را به امانت نگه می دارد...!  




بار بگشائید،اینجا کربلاست...!اینجا تازیانه ها به مهمان نوازی نشسته اند٬اینجا قرار است اسبها بر پیکره های بی جان رم کنند٬اینجا آتش بازی شیطان روشنی بخش تاریکخانه دلهای خبیث میگردد٬اینجا سرزمین تنهایی حسین(ع)و حسینیان...[COLOR=#cc0066]قربانگاه اسماعیل [COLOR=#330000]و وعده گاه ذبح عظیم  الهی ست٬اینجا [COLOR=#cc0066]خاک را با خون خدا رنگین می   تا ذره ذره اش حرمتی گیرد به قامت عرش... تا مرهمی شود بر دردهای بی درمان...تا سجده بر آن تمام حجابها را بدرد و نماز را تا ملکوت بالا برد...اینجا قبّه ای خواهند ساخت بر فراز قتلگاه دردانه زهرای اطهر(س) که نجوای عاشقان تحت آن به آسمان نرسیده مستجاب است ! 

[COLOR=#660066]گویی همه چیز مهیا گشته تا حماسه کامل شود..!!زینب (س)٬زبان علی(ع) درکام و دانش آموخته مکتب زهرا (س)...عباس و علی اکبر و قاسم و علی اصغر و سجاد علیهم السلام...هدایت شدگانی چون حرّبن ریاحی و زهیربن قین تا امیدی باشند بر دل سیاه ما و هزارانِ دیگر... بار بگشائید،اینجا کربلاست !نقطه تلاقی [COLOR=#cc0066]عهد و آزمون الهی...سرزمینی که جرعه جرعه عطش در کام میریزد و ضجه ضجه آوارگی به صحرا می برد٬اینجا گرگهای درنده در کمین پرده دری حرم آل الله دندانهایشان را تیز کرده اند٬اینجا برق گوشواره های کودکان تیر زهرآلود شیطان است بر نگاه نامحرمان...! 

اینجا کربلا ...سرزمین [COLOR=#cc0066]حسین (ع)است و وارث حسین(عج)...و پرچم سرخ گنبد حسین(ع) بیش از همه ثانیه ها را می شمرد برای آمدنش...می دانم که این روزها ندای " یا لثارت الحسین" او را بی تاب و بی قرارتر کرده ....همو که خود فرمود هر صبح و شام اشک خونین برای جدم اباعبدالله از چشم فرومی ریزم ... و این کار هر روز اوست نه عاشورا...!! من بیقرارم و دل نگران که او چه میکند در آن روز؟؟؟روز عاشورا !!خدایا شاید تو چشمانش را می بندی تا نبیند؟!! شاید مرهمی از بهشت برای چشمان خونبارش می آوری؟؟ شاید آن روز سر بر زانوی جدش اباعبدالله میگذارد تا آرام شود؟؟! شاید تربت حسین (ع) را با آب کوثر می آمیزی تا تسلی کام خشکیده و جگر سوزانش باشد؟؟!! نمیدانم...! نمیدانم او چه میکند و تو با او چه میکنی ...!! دیگر نمیتوانم بنویسم... فقط با تمام وجودم فریاد میزنم : 

 
"آجرک الله یا بقیة الله فی مصیبة جدک ...."      ادامه دارد .... 
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: اینجا کربلاست ...!

پست توسط قهرمان علقمه »

میخواهم حُر شوم !


"باسمه و بذکر ولیه "


میخواهم حُر شوم ! بله .... حُر !

قصه حُر بن ریاحی رو یادتونه ؟ آره همونی که صدها سال پیش٬ راه رو بروی پسر پیغمبر (ص) بست و برای جنگ با فرزند ِ بهانه خلقت آماده بود ....اومده بود یکی از سروران بهشت رو از بین ببره ! اومده بود به جنگ خدا ... !!!
اونوقت .... چه بر سر این حُر اومد؟!

[COLOR=#000066]یک لحظه تصمیمش رو گرفت...خواست که راهش رو عوض کنه... خواست از مسیری که رفته برگرده...مگه نه؟ اومد سر بزیر وارد خیمه حسین (ع) شد...اومده بود بگه پسر فاطمه (س) میخوام[COLOR=#cc0066] کنارت شمشیر بزنم   روبرویت !و حسین(ع) بدون هیچ مقدمه و گوشه و کنایه ای! آغوش امنیت و مهربانیش را که هیچ ...راه رستگاریش را برایش باز کرد...!!! 

[COLOR=#000066]حتی اگر حر هم باشی یعنی برای دشمنی هم آمده باشی٬میتوانی به آنی "حر" شوی ..!! سر به دامان حسینی ...در اغوش برترینی ...آخرین نفس عمرت را بکشی و رستگار و سبکبال با بهترین توشه ها به دیدار محبوب روی....! 

و او در وصفت نجوا کند:حر...!!چه اسم با مسمایی مادرت برایت انتخاب کرد! راستی که تو حر هستی ...

وقتی آب رو بروی امام (ع) و یارانشون بست... امام به او گفت:مادرت به عزایت بنشیند ! حر در جواب گفت ...حیف که مادر تو فاطمه زهرا (س) است و نمیتوانم چنین کلامی را بر زبان جاری کنم ...!![COLOR=#000066]....میگن همین ادب حُر بود که او رو نجات داد !! حُر خیلی حرمت برای پیامبر (ص) و دخترش قائل بود... 

[COLOR=#000066]من ادب حُر رو ندارم ... شاید اراده حر رو هم ندارم ... نمیدونم چی دارم که منو نجات بده ...!!شاید به جز ادعای محبت ... هیچ ...! ولی به کرامتشان یقین دارم ...و میدونم اونا به بزرگی خودشون نگاه میکنن .. نه به حقارت من ! میخوام مثل حر وارد خیمه امامم بشم به امید همان نگاه عنایت ! 

[COLOR=#000066]امروز حرم هر یک از ائمه به مثابه همان خیمه حسین (ع) است ... میخوام به زیارت هر کدوم که میرم مثل حر وارد بشم ... از همین جا .... همین امروز .... از کشور خودمون ... از حرم امام رضا (ع) ... از کوچه و خیابونهای شهرمون که حریم قطب عالم امکان است ... مثل حر پشیمان ...سر به زیر ... با خلوص و بی آلایش .... شاید به عنایتی "حر" شوم !  
[COLOR=#000066]همه میتوانیم حر شویم .... همه ... میتوانیم از راهی که رفتیم بازگردیم .. میتوانیم گاه امتحان و ابتلا بر در خیمه شان بایستیم و مانند حر .........! 


" اللهم عجل لولیک الفرج "
ارسال پست

بازگشت به “قطعه ادبي”