آیا مردگان صدای ما را می شنوند؟

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

آیا مردگان صدای ما را می شنوند؟

پست توسط قهرمان علقمه »

 [COLOR=#0070c0]   قرآن، خواب و مرگ با هم مقايسه شده‌اند: 

 خدا جانها را هنگام مرگ -و آنكه نمرده است، در خواب- مي‌گيرد. آن را كه مرگ بر او مقرر شده نگه مي‌دارد و ديگري را تا مهلت معيني برمي‌گرداند. در آن نشانه‌هايي است براي قومي كه مي‌انديشند. (زمر 42) 

 در خواب ارتباط حسي انسان با عالم بيداري قطع مي‌شود و انسان به نوعي مرگ را تجربه مي‌كند. شباهت خواب و مرگ در آيات ديگري از قرآن نيز به چشم مي‌خورد. در آيه‌ي 259 سوره‌ي بقره داستان مردي نقل شده‌ است كه با خرش از يك شهر ويران مي‌گذشت و به چگونگي زنده شدن مردگان آن شهر مي‌انديشيد. در تفاسير قرآن گفته مي‌شود كه اين شخص از پيامبران بود. خدا او را ‌ميراند و پس از صد سال زنده كرد. پس از برانگيخته شدن، خدا از او ‌پرسيد:  

 - چه مدت اينجا بوده‌اي؟ 
 - يك روز يا بخشي از يك روز. 
 - صد سال است كه اينجا هستي! 

 آنگاه اين فرد برانگيختن مردگان و به هم پيوستن گوشت و استخوان خرش را به چشم ديد. اين فرد ادراك و احساسي از آنچه در آن صد سال بر او گذشت نداشت و تصور او از مرگ صدساله تصوري از يك خواب كوتاه بود. نكته‌اي كه در اين داستان به چشم مي‌خورد اين است كه مردگان ادراكي از وقايع محيط اطراف خود ندارند.  
 در داستان اصحاب كهف در سوره‌ي كهف نيز ماجرا به همين صورت است. گروهي از جوانان مؤمن از مشركان فاصله گرفتند و به غاري پناه ‌بردند. خدا بيش از سيصد سال آنها را به خواب ‌برد. پس از بيداري آنها تصور خوابي چند ساعته داشتند: 

 - چه مدت اينجا بوده‌ايد؟ 
 - يك روز يا بخشي از يك روز. 
 - خدا بهتر مي‌داند چه مدت اينجا بوده‌ايد! 

 از ادامه‌ي داستان اصحاب كهف در قرآن برمي‌آيد كه اينان اطلاعي از وقايعي كه در اين سيصد سال در جامعه گذشته بود، نداشتند. عباراتي كه در داستان مرگ صد ساله و خواب سيصدساله به كار رفته است در دوسوره‌ي بقره و كهف يكسان است: 

 -قال: كم لبثت؟ قال لبثت يوماً أو بعض يوم. (بقره 259) 
 -قال قائل منهم: كم لبثتم؟ قالوا لبثنا يوماً أو بعض يوم. (كهف 19) 

 وجه اشتراك مرگ صدساله و خواب سيصدساله در قرآن، عدم آگاهي از وقايع دنيا و گذشت زمان است. قرآن در توصيف خواب اصحاب كهف، بر ناشنوايي آنها در حين خواب انگشت مي‌گذارد: 

در آن غار سالياني چند بر گوشهاشان پرده زديم. (كهف 11)

 مردگان در روز قيامت نيز پس از محشور شدن چنين احساسي دارند و اين حالت در آيات مكرري از قرآن ذكر شده است:  

روزي كه آنان را محشور كند گويي بر آنها جز ساعتي از روز نگذشته است. يكديگر را خواهند شناخت. زيان كردند كساني كه ديدار خدا را تكذيب كردند و هدايت نشدند. (يونس 45)
 روزي كه شما را فراخواند و با سپاس به او اجابت كنيد و گمان كنيد كه جز اندكي بر شما نگذشته است. (اسرا 52) 
 روزي كه قيامت بيايد مانند اين است كه جز شبي ياروزي بر آنها نگذشته است. (نازعات 46) 


 در تصور مسيحيان، قديساني كه از دنيا رفته‌اند   زندگان را مي‌بينند و صداي آنان را مي‌شنوند. اما از آيات فوق برمي‌آيد كه مردگان مانند خفتگان ادراكي از وقايع دنيا و گذشت زمان ندارند. پيامبران و صالحاني همچون اصحاب كهف نيز از اين قاعده مستثنا نيستند. 
  آیات متعددی در قرآن پیداست که دست کم بخشی از خدایان مشرکان حجاز مردگان بودند، همچنانکه امروزه اهل کتاب مردگان مقدس را به خدایی میگیرند. این مردگان در روز قیامت مبعوث    و شرک مشرکان را انکار   . مشرکان به درگاه مردگان دعا   ، اما مردگان صدای آنان را   : 

 كساني را كه غير از خدا مي‌خوانند چيزي نيافريده‌اند. 
 مردگاني غير زنده‌اند و نمي‌دانند كي برانگيخته مي‌شوند. (نحل 20، 21 ) 

 اگر آنها را بخوانيد صداي شما را نمي‌شنوند و اگر بشنوند شما را اجابت نمي‌كنند و روز قيامت شرك شما را انكار مي‌كنند، و كسي چون (خداي) خبير آگاهت نمي‌كند. (فاطر 14) 
كيست گمراهتر از آنكه غير از خدا كساني را مي‌خواند كه تا روز قيامت به او پاسخ نمي‌دهند و از دعايش غافل‌اند؟ (احقاف 5)


 آيات زير مكالمه‌ي خدا و عيسي را در روز قيامت بازگو مي‌كند. از اين آيات برمي‌آيد كه عيسي نيز مانند ديگران تنها تا قبل از مرگ مي‌تواند ناظر رفتار مردم اطراف خود باشد. 

خدا گفت اي عيساي مريم، آيا تو به مردم گفتي كه غير از خدا من و مادرم را به خدايي بگيريد؟ گفت تو منزهي. من نمي‌توانم چيزي بگويم كه سزاوار من نيست. اگر من گفته بودم مي‌دانستي. تو آنچه در نفس من است مي‌داني و من آنچه در نفس توست نمي‌دانم. تو داناي غيبي.
 چيزي به آنان نگفتم جز آنچه به من فرمان دادي: اينكه خدا را بندگي كنيد كه خداوند من و شماست. مادامي كه در ميان آنان بودم شاهد آنان بودم و چون روح مرا گرفتي تو مراقب آنان بودي. تو بر هر چيز شاهدي. (مائده: 116 و 117) 

 در بعضي از آيات قرآن به صراحت به ناشنوايي مردگان اشاره شده است: 

 زندگان و مردگان يكسان نيستند. خدا هر كه را بخواهد مي‌شنواند. تو شنواننده كساني كه در قبرهايند نيستي. (فاطر 22) 
 تو نمي‌تواني مردگان را بشنواني و نمي‌تواني به كراني كه پشت مي‌كنند صدايي بشنواني. (نمل 80) 

[FONT=mitra] در روم 52 نيز آيه‌ي اخير عينا تكرار شده است. قرآن در اين آيات مشركان را به مرده و كر تشبيه مي‌كند. اين تشبيه بر اساس واقعيتهاي طبيعي است: اگر كر واقعاً نمي‌شنود، مرده هم واقعاً نمي‌شنود. اگر مرده‌اي بشنود، هنوز نمرده است.  
 يكي از نامهاي خدا در قرآن «سميع الدعاء» يعني شنونده ‌    دعاست: 

 آنجا زكريا خداوندش را خواند. گفت خداوندا به من از نزد خود نسلي پاكيزه ببخش. تو شنونده‌ي دعايي. (آل عمران 38) 
 سپاس خدايي را كه در پيري به من اسماعيل و اسحاق را بخشيد. پروردگار من شنونده‌ي دعاست. (ابراهيم 39) 

 در قرآن كسي جز خدا سميع الدعا خوانده نشده است.     

وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاء وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ
آیه 22 سوره فاطر

  وزندگان مساوی نمی باشند خداونـد هـر کس را بـخواهد شنوا (  ‌   پـذیرای حقّ و   ‌  ) می‏  ‎  ، و تو   ‌   (  ‌   و اندرز آسمانی را به دل دلمردگان فرو   ‌  ، همانگونه که   ‌    ‌  ) مردگان آرمیده در گورها را شـنوا گردانی. 
ارسال پست

بازگشت به “معاد”