بسم الله الرحمن الرحیم
در يازدهمين آيه، تعبير بسيار جالبى درباره اهميت صبر دارد و آن اين كه فرشتگانهنگامى كه براى ديدار بهشتيان از هر درى وارد
مىگردند،به آنها مىگويند:
«سلام برشما!به خاطر صبر و استقامتتان،چه پايان خوبى در اين سرا نصيبتان شد!،
سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار » (23)
جالب اين كه از ميان تمام اعمال و طاعات و عبادات و كارهاى نيك بهشتيان،انگشت روى صبر و شكيبايى آنها مىگذارند و آن را سبب
ورود به بهشت مىشمارند واگر دقت كنيم،تصديق خواهيم كرد كه صبر و استقامت،نقش مهمى در سعادت انسان وبهشتى شدن او
دارد، زيرا بدون صبر،نه پرهيز از گناهان ممكن است و نه انجام اطاعتهاو عبادتها،نه جهاد با نفس و نه جهاد با دشمن.
به همين دليل فرشتگان،در نخستينتبريك به بهشتيان،به مساله صبر تكيه مىكنند.
شاهد اين سخن كه همه طاعات در سايه صبر انجام مىگيرد،در آيه بيست و دومهمين سوره آمده است:
«انديشمندان و اولو الالباب،كسانى هستند كه به خاطر ذاتپروردگارشان،صبر و شكيبايى مىكنند،نماز را بر پا مىدارند
و از آنچه به آنها روزى دادهايم،درپنهان و آشكار،انفاق مىكنند و با حسنات،آثار سيئات را از بين مىبرند،
و الذين صبرواابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلاة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانية و يدرئون بالحسنةالسيئة... »
در تفسير اين آيه،حديث جالبى از امام على بن الحسين عليه السلام نقل شده است:
هنگامىكه روز قيامت مىشود،ندا دهندهاى ندا مىدهد كه اهل صبر و شكيبايى به پاخيزيد،گروهى بر مىخيزند،به آنها گفته
مىشود:سوى بهشتبرويد.
در اين هنگام،فرشتگان بهاستقبال آنها مىآيند و مىگويند:كجا مىرويد؟
[HIGHLIGHT=#ebf1dd]مىگويند:سوى بهشت .
فرشتگانمىگويند:قبل از حساب؟!
[HIGHLIGHT=#ebf1dd]مىگويند:آرى(قبل از حساب).
مىگويند:شما كيستيد؟
[HIGHLIGHT=#ebf1dd]مىگويند:ما اهل صبريم.
مىگويند:صبر شما چه چيز بوده است؟
[HIGHLIGHT=#ebf1dd]مىگويند:ما در راهطاعت پروردگار و پرهيز از گناهان و در برابر بلا و اندوه و غم،در دنيا صبر و شكيبايىكرديم.
امام على بن الحسين عليه السلام فرمود:
اين جاست كه فرشتگان مىگويند:داخل بهشتشويد،چه عالى است پاداش عاملان.
بعضى از راويان احاديث گفتهاند:
«در همين جا فرشتگان مىگويند: عليكم بماصبرتم ». (24)
در دوازدهمين آيه، به صورت زيبايى،همان مطلبى كه در آيه قبل عنوان شد،مطرحمىكند.
اين آيه،در ادامه آيات قبل كه در صدد بيان اوصاف دوازدهگانه «عباد الرحمن» كه بيانگر شخصيت والاى آنها در تمام ابعاد است ،
مىفرمايد:
« آنها هستند كه درجاتعالى بهشت،در برابر شكيبايىشان،،پاداش داده مىشود و با تحيت و سلام(فرشتگان) روبرو
مىشوند،
اولئك يجزون الغرفة بما صبروا و يلقون فيها تحية و سلاما » (25)
«غرفه»از ماده«غرف»(بر وزن ظرف)،به معنى برداشتن چيزى است،لذا به آبى كهانسان از چشمه براى نوشيدن با دستهاى خود بر
مىگيرد،غرفه مىگويند،در ضمن بهقسمتهاى فوقانى ساختمان و طبقات بالاى منازل نيز«غرفه»مىگويند.
در اين آيه نيزمراد برترين منزلگاههاى بهشت است كه در اختيار صابران قرار مىگيرد.
صد هزاران كيميا حق آفريد كيمايى همچو صبر،آدم نديد!
[HIGHLIGHT=#dbe5f1] تعبير آيه فوق،استفاده مىشود كه«صبر»وجه مشترك تمام اوصاف دوازدهگانه«عباد الرحمن»مىباشد.
[COLOR=#953734][COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
23- رعد/ 24.
24- تفسير قرطبى،ج 5،ص 4532.
25- فرقان/ 75.
صبر و شکیبایى در قرآن و روایات
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
در سيزدهمين آيه كه از آيات معروف صبر است،ضمن بشارت به صابران در برابرآزمايشهاى بزرگ الهى مىفرمايد:
«به يقين همه شما را با چيزى از ترس،گرسنگى،زيانمالى و جانى و كمبود ميوهها،آزمايش مىكنيم و صابران را بشارت
ده-
آنها كه هرگاه مصيبتىبه آنان رسد،مىگويند:ما متعلق به خداييم و سوى او بازگرديم-
آنها كسانى هستند كهرحمتهاى الهى شامل حالشان است و آنها هدايتيافتگانند،
و لنبلونكم بشىء من الخوفو الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين×
الذين اذا اصابتهممصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون×
اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون » (26)
گرچه در اين آيات،تنها به يكى از شاخههاى صبر،يعنى صبر بر مصائب و مشكلاتاشاره شده،ولى اهميت آن به اندازهاى است كه
صلوات و درود و رحمت الهى را به ايندسته از صابران جارى شده،و مسيرهاى هدايت را در پرتو همين صبر و شكيبايىمىپيمايند.
با توجه به اين نكته كه آزمايشهاى گوناگون در اين جهان از سنتهاى خلل ناپذيرالهى است،و عبور از گردنههاى صعب العبور آن جز با
صبر ممكن نيست،به نقش صبر وشكيبايى در زندگى و آثار نهايى آن پى مىبريم.
چه افتخارى از اين بالاتر كه انسان در برابر صبرش،مشمول اين سه عنايتبزرگالهى گردد:
،صلوات و درودى از نوع آنچه بر پيامبر بزرگش فرستاده مىشود
سپس رحمت واسعه الهى،نسبتبه او
از همه مهمتر،هدايت پروردگار كه سرچشمهتمام نعمتها و خوشبختىهاست.
در اين كه چرا صلوات به صورت جمع آمده دو تفسير ذكر شده كه هر دو مىتواندصحيح باشد:نخست اين كه اشاره به انواع اكرام و احترام
الهى است،و ديگر اين كهاشاره به تكرار آن مىباشد.تعبير به رحمت،به صورت نكره نيز اشاره به اهميت وعظمت است.
در بيان تفاوت ميان صلوات و رحمت،بعضى گفتهاند:صلوات اشاره به مدح و ثناىالهى و لطف و مغفرت اوست،در حالى كه رحمت،اشاره به
انواع نعمتهاى مادى ومعنوى در دنيا و آخرت دارد.
در و آخرين آيه از آيات مورد بحث كه در سوره و العصر آمده،قرآنمجيد ضمن بيان اين كه همه انسانها در خسران و زيان
قرار دارند،جز كسانى كه داراىيك برنامه چهار مادهاى هستند كه يكى از موارد آن،صبر و شكيبايى و استقامت است، مىفرمايد:
«به عصر سوگند!
كه انسانها همه در زيانند مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمالصالح انجام دادند و يكديگر را به حق سفارش كرده،
و يكديگر را به صبر و شكيبايى توصيهنمودهاند،
و العصر×
ان الانسان لفى خسر×
الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوابالحق و تواصوا بالصبر » (27)
تعبير تواصوا-از ماده«تواصى»به معنى سفارش كردن به يكديگر در آيات فوق نشانمىدهد كه مؤمنان بعد از ايمان و معرفت و عمل
صالح،بايد به احقاق حقوق روىآورند،حق را بشناسند و يكديگر به آن توصيه كنند،چون احقاق حق و اجراى حق درجامعه انسانى،جز با
استقامت و ايستادگى در برابر موانع ممكن نيست،توصيه به صبررا به عنوان چهارمين اصل كه پشتوانه اصول سه گانه ديگر استبيان
مىكند.
صبر،يكى از اركان اصلى سعادت انسانهاست كه بدون آن، درخت ايمان به ثمرنمىنشيند و اعمال صالح انجام نمىگيرد،
و احقاق حقوق در جامعه انسانى تحققنمىيابد.
بدون شك، احقاق حقوق و اداى آن از مشكلترين كارهاست،زيرا گاهىممكن استحق،با فرد يا عزيزان و بستگانش مخالف باشد،
در اين جا اداى حق جز بهمدد صبر،صورت نمىپذيرد.
-----پىنوشتها--------------
26- بقره/ 155 تا157.
27- عصر/ 1- 3.
در سيزدهمين آيه كه از آيات معروف صبر است،ضمن بشارت به صابران در برابرآزمايشهاى بزرگ الهى مىفرمايد:
«به يقين همه شما را با چيزى از ترس،گرسنگى،زيانمالى و جانى و كمبود ميوهها،آزمايش مىكنيم و صابران را بشارت
ده-
آنها كه هرگاه مصيبتىبه آنان رسد،مىگويند:ما متعلق به خداييم و سوى او بازگرديم-
آنها كسانى هستند كهرحمتهاى الهى شامل حالشان است و آنها هدايتيافتگانند،
و لنبلونكم بشىء من الخوفو الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين×
الذين اذا اصابتهممصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون×
اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون » (26)
گرچه در اين آيات،تنها به يكى از شاخههاى صبر،يعنى صبر بر مصائب و مشكلاتاشاره شده،ولى اهميت آن به اندازهاى است كه
صلوات و درود و رحمت الهى را به ايندسته از صابران جارى شده،و مسيرهاى هدايت را در پرتو همين صبر و شكيبايىمىپيمايند.
با توجه به اين نكته كه آزمايشهاى گوناگون در اين جهان از سنتهاى خلل ناپذيرالهى است،و عبور از گردنههاى صعب العبور آن جز با
صبر ممكن نيست،به نقش صبر وشكيبايى در زندگى و آثار نهايى آن پى مىبريم.
چه افتخارى از اين بالاتر كه انسان در برابر صبرش،مشمول اين سه عنايتبزرگالهى گردد:
،صلوات و درودى از نوع آنچه بر پيامبر بزرگش فرستاده مىشود
سپس رحمت واسعه الهى،نسبتبه او
از همه مهمتر،هدايت پروردگار كه سرچشمهتمام نعمتها و خوشبختىهاست.
در اين كه چرا صلوات به صورت جمع آمده دو تفسير ذكر شده كه هر دو مىتواندصحيح باشد:نخست اين كه اشاره به انواع اكرام و احترام
الهى است،و ديگر اين كهاشاره به تكرار آن مىباشد.تعبير به رحمت،به صورت نكره نيز اشاره به اهميت وعظمت است.
در بيان تفاوت ميان صلوات و رحمت،بعضى گفتهاند:صلوات اشاره به مدح و ثناىالهى و لطف و مغفرت اوست،در حالى كه رحمت،اشاره به
انواع نعمتهاى مادى ومعنوى در دنيا و آخرت دارد.
در و آخرين آيه از آيات مورد بحث كه در سوره و العصر آمده،قرآنمجيد ضمن بيان اين كه همه انسانها در خسران و زيان
قرار دارند،جز كسانى كه داراىيك برنامه چهار مادهاى هستند كه يكى از موارد آن،صبر و شكيبايى و استقامت است، مىفرمايد:
«به عصر سوگند!
كه انسانها همه در زيانند مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمالصالح انجام دادند و يكديگر را به حق سفارش كرده،
و يكديگر را به صبر و شكيبايى توصيهنمودهاند،
و العصر×
ان الانسان لفى خسر×
الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوابالحق و تواصوا بالصبر » (27)
تعبير تواصوا-از ماده«تواصى»به معنى سفارش كردن به يكديگر در آيات فوق نشانمىدهد كه مؤمنان بعد از ايمان و معرفت و عمل
صالح،بايد به احقاق حقوق روىآورند،حق را بشناسند و يكديگر به آن توصيه كنند،چون احقاق حق و اجراى حق درجامعه انسانى،جز با
استقامت و ايستادگى در برابر موانع ممكن نيست،توصيه به صبررا به عنوان چهارمين اصل كه پشتوانه اصول سه گانه ديگر استبيان
مىكند.
صبر،يكى از اركان اصلى سعادت انسانهاست كه بدون آن، درخت ايمان به ثمرنمىنشيند و اعمال صالح انجام نمىگيرد،
و احقاق حقوق در جامعه انسانى تحققنمىيابد.
بدون شك، احقاق حقوق و اداى آن از مشكلترين كارهاست،زيرا گاهىممكن استحق،با فرد يا عزيزان و بستگانش مخالف باشد،
در اين جا اداى حق جز بهمدد صبر،صورت نمىپذيرد.
-----پىنوشتها--------------
26- بقره/ 155 تا157.
27- عصر/ 1- 3.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
نتيجه
از مجموع آنچه در آيات بالا آمد،مىتوان نتيجه گرفت كه اهميت صبر و شكيبايىو استقامت،بسيار بيش از آن است كه ما فكر مىكنيم.
به گفته بعضى از مفسران،صبر درقرآن مجيد،بيش از هفتاد بار يا نزديك به يكصد بار تكرار و تاكيد شده،در حالى كههيچ يك از فضايل
انسانى،به اين اندازه مورد تاكيد قرار نگرفته است.اين نشان مىدهدكه قرآن،براى اين فضيلت اخلاقى و عملى اهميت فراوانى قائل
است،و آن را عصارههمه فضيلتها و خمير مايه همه سعادتها و ابزار وصول به هر گونه خوشبختى وسعادت مىداند.
صبر در احاديث اسلامى
به گفته بعضى از علماى اخلاق،رواياتى كه درباره فضيلت صبر و شكيبايى ازمعصومين عليهم السلام به ما رسيده،بيش از آن است كه
به شمارش در آيد.و در برخى از كتبكه درباره صبر تاليف يافته،نزديك به 900 حديث از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله و ائمهمعصومين
عليهم السلام در اين باره آمده است كه به عنوان نمونه،بخشى از آنها را گلچيننمودهايم:
1-رسول خدا صلى الله عليه و اله فرمودند:
«الصبر خير مركب ما رزق الله عبدا خيرا له و لا اوسعمن الصبر،
صبر بهترين مركب سوارى است،خداوند هيچ بندهاى را بهتر و گسترده از صبرروزى نداده است.» (28)
تعبير به«[HIGHLIGHT=#ebf1dd]بهترين مركب »،در اين حديثشريف اشاره به اين دارد كه صبر،وسيلهرسيدن به همه سعادتها و خوشبختىهاست و انسان
بدون آن به هيچ مقامى در دنيا وآخرت نمىرسد!
2-امير مؤمنان على عليه السلام مىفرمايند:
«عليكم بالصبر فان الصبر من الايمان كالراسمن الجسد،
بر شما باد صبر و استقامت كردن،زيرا صبر نسبتبه ايمان،همانند سر به بدناست.» (29)
نشان مىدهد كه صبر نقش كليدى براى تمام ابعاد زندگى انسان دارد،به همين دليلدر ذيل همين حديث آمده است
«لا ايمان لمن لا صبر له،
كسى كه صبر و استقامت ندارد،ايمان او پايدار نخواهد ماند.»
3-در حديث ديگر،همان حضرت عليه السلام مىفرمايند:
«لا يعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان ،
شخص صبور، پيروزى را از دست نخواهد داد هر چند طول بكشد.» (30)
با توجه با اين كه هم صبر مطلق ذكر شده و هم پيروزى،نشان مىدهد كه اين حكمدر تمام ابعاد معنوى و مادى زندگى انسانهاست.
4-پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله،صبر را به منزله نصف ايمان شمردهاند:
«الصبر نصف الايمان،
صبر نصف ايمان است.» (31)
در بعضى از روايات،نصف ايمان را شكر گزارى و نصف ديگر آن را صبردانستهاند.صبر و استقامتبراى رسيدن به نعمتها و سپس شكر
نعمت،يعنى بهرهبردارىصحيح از مواهب و نعمتهاى الهى.
روشن است كه اين حديث،هيچ منافاتى با احاديث گذشته ندارد،زيرا همان طور كهبيان شد،اگر مؤمن صبر نداشته باشد ايمانش به خاطر
موانعى كه بر سر راه دارد،از بينمىرود،هم چنين اگر شاكر نباشد،طبق اين بيان (و لئن كفرتم ان عذابى لشديد) نعمتها از كفش
مىرود.
5-در حديث ديگر،رسول خدا صلى الله عليه و اله در تعبير زيباى ديگرى فرمودند:
«الصبر كنز من كنوز الجنة،
صبر،گنجى از گنجهاى بهشت است.» (32)
[COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
[COLOR=#953734]28- ميزان الحكم،ج 2،ح 10025.
29- نهج البلاغه،كلمات قصار 82.
30- نهج البلاغه،كلمات قصار،حكمت153.
31- محجة البيضاء،ج7،ص106.
32- محجة البيضاء،ج7،ص107.
نتيجه
از مجموع آنچه در آيات بالا آمد،مىتوان نتيجه گرفت كه اهميت صبر و شكيبايىو استقامت،بسيار بيش از آن است كه ما فكر مىكنيم.
به گفته بعضى از مفسران،صبر درقرآن مجيد،بيش از هفتاد بار يا نزديك به يكصد بار تكرار و تاكيد شده،در حالى كههيچ يك از فضايل
انسانى،به اين اندازه مورد تاكيد قرار نگرفته است.اين نشان مىدهدكه قرآن،براى اين فضيلت اخلاقى و عملى اهميت فراوانى قائل
است،و آن را عصارههمه فضيلتها و خمير مايه همه سعادتها و ابزار وصول به هر گونه خوشبختى وسعادت مىداند.
صبر در احاديث اسلامى
به گفته بعضى از علماى اخلاق،رواياتى كه درباره فضيلت صبر و شكيبايى ازمعصومين عليهم السلام به ما رسيده،بيش از آن است كه
به شمارش در آيد.و در برخى از كتبكه درباره صبر تاليف يافته،نزديك به 900 حديث از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله و ائمهمعصومين
عليهم السلام در اين باره آمده است كه به عنوان نمونه،بخشى از آنها را گلچيننمودهايم:
1-رسول خدا صلى الله عليه و اله فرمودند:
«الصبر خير مركب ما رزق الله عبدا خيرا له و لا اوسعمن الصبر،
صبر بهترين مركب سوارى است،خداوند هيچ بندهاى را بهتر و گسترده از صبرروزى نداده است.» (28)
تعبير به«[HIGHLIGHT=#ebf1dd]بهترين مركب »،در اين حديثشريف اشاره به اين دارد كه صبر،وسيلهرسيدن به همه سعادتها و خوشبختىهاست و انسان
بدون آن به هيچ مقامى در دنيا وآخرت نمىرسد!
2-امير مؤمنان على عليه السلام مىفرمايند:
«عليكم بالصبر فان الصبر من الايمان كالراسمن الجسد،
بر شما باد صبر و استقامت كردن،زيرا صبر نسبتبه ايمان،همانند سر به بدناست.» (29)
نشان مىدهد كه صبر نقش كليدى براى تمام ابعاد زندگى انسان دارد،به همين دليلدر ذيل همين حديث آمده است
«لا ايمان لمن لا صبر له،
كسى كه صبر و استقامت ندارد،ايمان او پايدار نخواهد ماند.»
3-در حديث ديگر،همان حضرت عليه السلام مىفرمايند:
«لا يعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان ،
شخص صبور، پيروزى را از دست نخواهد داد هر چند طول بكشد.» (30)
با توجه با اين كه هم صبر مطلق ذكر شده و هم پيروزى،نشان مىدهد كه اين حكمدر تمام ابعاد معنوى و مادى زندگى انسانهاست.
4-پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله،صبر را به منزله نصف ايمان شمردهاند:
«الصبر نصف الايمان،
صبر نصف ايمان است.» (31)
در بعضى از روايات،نصف ايمان را شكر گزارى و نصف ديگر آن را صبردانستهاند.صبر و استقامتبراى رسيدن به نعمتها و سپس شكر
نعمت،يعنى بهرهبردارىصحيح از مواهب و نعمتهاى الهى.
روشن است كه اين حديث،هيچ منافاتى با احاديث گذشته ندارد،زيرا همان طور كهبيان شد،اگر مؤمن صبر نداشته باشد ايمانش به خاطر
موانعى كه بر سر راه دارد،از بينمىرود،هم چنين اگر شاكر نباشد،طبق اين بيان (و لئن كفرتم ان عذابى لشديد) نعمتها از كفش
مىرود.
5-در حديث ديگر،رسول خدا صلى الله عليه و اله در تعبير زيباى ديگرى فرمودند:
«الصبر كنز من كنوز الجنة،
صبر،گنجى از گنجهاى بهشت است.» (32)
[COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
[COLOR=#953734]28- ميزان الحكم،ج 2،ح 10025.
29- نهج البلاغه،كلمات قصار 82.
30- نهج البلاغه،كلمات قصار،حكمت153.
31- محجة البيضاء،ج7،ص106.
32- محجة البيضاء،ج7،ص107.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
6-دليل اين امر با نقل حديثى از امير مؤمنان عليه السلام به وضوح روشن مىشود:
«الصبرعون على كل امر،
صبر و شكيبايى به پيشرفت هر كار(مهمى)كمك مىكند.» (33)
زيرا همانگونه كه مىدانيد،در نظام زندگى بر سر راه هر كار مهمى،موانعى قراردارد كه عبور از آنها فقط با نيروى صبر و شكيبايى ممكن
است.
7-درباره شكيبايى در برابر گناه اين حديث نقل شده است:
«و من صبر عنمعصية الله فهو كالمجاهد فى سبيل الله،
كسى كه در مقابل عوامل گناه صبر كند،مقامشهمانند مجاهد در راه خداست.» (34)
آرى هر دو مجاهد«في سبيل الله»اند،با اين تفاوت كه يكى با دشمن بيرونى(جهاد اصغر)و ديگرى با دشمن درونى(جهاد اكبر)مىجنگد.
8-در حديث ديگرى از امير مؤمنان عليه السلام آمده است:
«ان صبرت ادركتبصبركمنازل الابرار و ان جزعت اوردك جزعك عذاب النار،
اگر صبر كنى،به خاطر صبر خودبه مقامات ابرار و نيكوكاران مىرسى و اگر بىصبرى كنى،
اين بى صبرى تو را در عذاب دوزخوارد مىكند.» (35)
9-امام صادق عليه السلام درباره صبر در برابر بلاها و حوادث تلخ زندگى،مىفرمايند:
«منابتلى من المؤمنين ببلاء فصبر عليه كان له مثل اجر الف شهيد،
هر كس از مؤمنان به بلايىگرفتار شود(و)شكيبايى را از دست ندهد،پاداش هزار شهيد دارد». (36)
مرحوم«علامه مجلسى»قدس سره،بعد از ذكر اين حديث در جلد 68 بحار الانوار،اينسؤال را مطرح مىكند كه چگونه اين پاداش صحيح
است،در حالى كه شهيد خود ازصابران مىباشد،زيرا در برابر دشمن صبر مىكند تا شربتشهادت را مىنوشددر جواب اين سؤال مىتوان
گفت:شهيد در برابر تهاجمات دشمن صبر مىكند وصابران در مقابل حوادث تلخ زندگى،مانند بيمارىها،ناكامىها و از دست دادن
عزيزان صبر مىكنند.
دليل ديگرى بر برترى او نسبتبه اجر شهادت،اين است كه شهادت يك بار است،ولى گرفتارىهاى تلخ زندگى،هزاران بار تكرار مىشود،
10-پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله درباره پاداش معنوى صابران مىفرمايند:
«من ابتلى فصبر واعطى فشكر و ظلم فغفر اولئك لهم الا من و هم مهتدون،
كسانى كه به بلايى مبتلا شود وشكيبايى كند و نعمتى به او برسد و شكر آن را به جا آورد و مورد ستم واقع شود و(با
بزرگوارى)طرف راببخشد،چنين كسانى امنيت و آرامش(در قيامت دارند)و آنها دايتيافتگانند». (37)
11-امام صادق عليه السلام مىفرمايند:
«الصبر يظهر ما فى بواطن العباد من النور و الصفاءو الجزع يظهر ما فى بواطنهم من الظلمة و الوحشة،
صبر،آنچه را كه در درون بندگان خدا ازنور و صفا وجود دارد،آشكار مىكند و بىصبرى و ناشكيبايى،
آنچه را كه در درون آنها از ظلمت ووحشت است،ظاهر مىسازد.» (38)
12-بحث احاديث صبر را با حديث ديگرى از امير مؤمنان عليه السلام پايان مىدهيم:
«الصبر مطية لا تكبوا و القناعة سيف لا ينبوا،
صبر و شكيبايى مركبى است كه هرگز به زميننمىخورد و قناعتشمشيرى است كه هرگز از كار نمىافتد» (39)
[COLOR=#953734][COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
33- غرر الحكم،حديث 765
34- جامع الاحاديث الشيعه،ج 14،ص253.
35- شرح غرر الحكم،ح3713.
36- اصول كافى،ج 2،ص 92.
37- مجمع الانوار،ج 2،ص526(حديث 830)
38- بحار الانوار،ج 68،ص 90،ح 44.
39- بحار الانوار،ج 68،ص96.
6-دليل اين امر با نقل حديثى از امير مؤمنان عليه السلام به وضوح روشن مىشود:
«الصبرعون على كل امر،
صبر و شكيبايى به پيشرفت هر كار(مهمى)كمك مىكند.» (33)
زيرا همانگونه كه مىدانيد،در نظام زندگى بر سر راه هر كار مهمى،موانعى قراردارد كه عبور از آنها فقط با نيروى صبر و شكيبايى ممكن
است.
7-درباره شكيبايى در برابر گناه اين حديث نقل شده است:
«و من صبر عنمعصية الله فهو كالمجاهد فى سبيل الله،
كسى كه در مقابل عوامل گناه صبر كند،مقامشهمانند مجاهد در راه خداست.» (34)
آرى هر دو مجاهد«في سبيل الله»اند،با اين تفاوت كه يكى با دشمن بيرونى(جهاد اصغر)و ديگرى با دشمن درونى(جهاد اكبر)مىجنگد.
8-در حديث ديگرى از امير مؤمنان عليه السلام آمده است:
«ان صبرت ادركتبصبركمنازل الابرار و ان جزعت اوردك جزعك عذاب النار،
اگر صبر كنى،به خاطر صبر خودبه مقامات ابرار و نيكوكاران مىرسى و اگر بىصبرى كنى،
اين بى صبرى تو را در عذاب دوزخوارد مىكند.» (35)
9-امام صادق عليه السلام درباره صبر در برابر بلاها و حوادث تلخ زندگى،مىفرمايند:
«منابتلى من المؤمنين ببلاء فصبر عليه كان له مثل اجر الف شهيد،
هر كس از مؤمنان به بلايىگرفتار شود(و)شكيبايى را از دست ندهد،پاداش هزار شهيد دارد». (36)
مرحوم«علامه مجلسى»قدس سره،بعد از ذكر اين حديث در جلد 68 بحار الانوار،اينسؤال را مطرح مىكند كه چگونه اين پاداش صحيح
است،در حالى كه شهيد خود ازصابران مىباشد،زيرا در برابر دشمن صبر مىكند تا شربتشهادت را مىنوشددر جواب اين سؤال مىتوان
گفت:شهيد در برابر تهاجمات دشمن صبر مىكند وصابران در مقابل حوادث تلخ زندگى،مانند بيمارىها،ناكامىها و از دست دادن
عزيزان صبر مىكنند.
دليل ديگرى بر برترى او نسبتبه اجر شهادت،اين است كه شهادت يك بار است،ولى گرفتارىهاى تلخ زندگى،هزاران بار تكرار مىشود،
10-پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله درباره پاداش معنوى صابران مىفرمايند:
«من ابتلى فصبر واعطى فشكر و ظلم فغفر اولئك لهم الا من و هم مهتدون،
كسانى كه به بلايى مبتلا شود وشكيبايى كند و نعمتى به او برسد و شكر آن را به جا آورد و مورد ستم واقع شود و(با
بزرگوارى)طرف راببخشد،چنين كسانى امنيت و آرامش(در قيامت دارند)و آنها دايتيافتگانند». (37)
11-امام صادق عليه السلام مىفرمايند:
«الصبر يظهر ما فى بواطن العباد من النور و الصفاءو الجزع يظهر ما فى بواطنهم من الظلمة و الوحشة،
صبر،آنچه را كه در درون بندگان خدا ازنور و صفا وجود دارد،آشكار مىكند و بىصبرى و ناشكيبايى،
آنچه را كه در درون آنها از ظلمت ووحشت است،ظاهر مىسازد.» (38)
12-بحث احاديث صبر را با حديث ديگرى از امير مؤمنان عليه السلام پايان مىدهيم:
«الصبر مطية لا تكبوا و القناعة سيف لا ينبوا،
صبر و شكيبايى مركبى است كه هرگز به زميننمىخورد و قناعتشمشيرى است كه هرگز از كار نمىافتد» (39)
[COLOR=#953734][COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
33- غرر الحكم،حديث 765
34- جامع الاحاديث الشيعه،ج 14،ص253.
35- شرح غرر الحكم،ح3713.
36- اصول كافى،ج 2،ص 92.
37- مجمع الانوار،ج 2،ص526(حديث 830)
38- بحار الانوار،ج 68،ص 90،ح 44.
39- بحار الانوار،ج 68،ص96.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
آثار و پيامدهاى صبر
همان گونه كه در مباحث گذشته اشاره شد،طبيعت زندگى دنيا اين است كه با موانع ومشكلات و آفات همراه مىباشد.
در مسير انجام«بايدها»و«نبايدها»اغلب مشكلاتىاست كه اگر انسان از آنها نگذرد،به مقصد نمىرسد.
در ضمن هميشه آفات و مصايبىدر كمين نعمتهاست كه باعث از دست دادن آنها مىشود،مصايبى در اموال و انفس وعزيزان و دوستان
و مواهب ديگر.
انسان بدون صبر و استقامت،هم در جهات مثبتبه جايى نمىرسد و هم در برابرعوامل منفى و مصائب و آفات قادر به ايستادگى نيست.
به همين دليل، كليد اصلىپيروزىها، صبر و شكيبايى است و از آنجا كه دين مجموعهاى از بايدها و نبايدهاست،اطاعات و ترك
معاصى،بدون صبر و استقامت،بقاء و دوامى ندارد،زيرا طبق بيانگذشته،صبر در برابر ايمان، همانند سر نسبتبه بدن است.
از اين رو،در بعضى از احاديث اسلامى(از جمله حديثى از امير مؤمنان عليه السلام نقل شده،صبر و ظفر،قرين هم شمرده شدهاند كه به
واسطه صبر،ظفر مىآيد،«الصبر الظفر، صبر مساوىبا پيروزى است! » (40)
در آيات قرآن نيز شرط مهم پيروزى مجاهدان راه خدا را صبر و شكيبايى شمردهاست:
«ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا ماتين و ان يكن منكم ماة يغلبوا الفا منالذين كفروا ،
هر گاه بيست نفر صبور و با استقامت از شما باشد،بر دويست نفر غلبه مىكنند و اگريكصد نفر باشند بر هزار نفر از
كافران پيروز مىگردند. » (41)
چه نيرويى است كه يك نفر را توانايى مقابله با ده نفر و صد نفر را توانايى مقابله بايك هزار نفر را مىدهد.اين نيرو همان صبر و استقامت
است كه در آيه به آن تصريحشده است.
افراد سست اراده و كم حوصله و كم استقامت،بسيار زود از ميدان حوادثمىگريزند،يا در برابر حجم مشكلات زانوا مىزنند.
نه دنيا را بدون صبر و استقامتبه انسان مىدهند و نه آخرت را،به همين دليل،اقوام و ملتهايى در جهان پيشرفت دارندكه استقامت
بيشترى داشته باشند.
در حالات علماى بزرگ-اعم از شخصيتهاى والاى مذهبى كه درهاى علوم راگشودند يا دانشمندان علوم ديگر كه به اختراعات و اكتشافات
بزرگى نايل شدند-چيزىكه بيش از هر چيز ديگر مىدرخشد،صبر و استقامت آنها است.گاهى يك دانشمند،براى كشف يك قانون علمى،
ناچار است چند سال در كتابخانه يا آزمايشگاه خود بماندتا موفق به كشف آن شود.
حديثى از على عليه السلام نقل شده است:
«من ركب مراكب الصبر اهتدى الى ميدان النصر،
كسى كه بر مركب صبر و شكيبايى سوار شود،به ميدان پيروزى پاى مىنهد.» (42)
باز از همان امام بزرگوار آمده است كه :
«مفتاح الظفر لزوم الصبر،
كليد پيروزى،داشتنصبر و شكيبايى است.» (43)
از سوى ديگر،افراد كم صبر و استقامت،بسيار زود آلوده گناه مىشوند،زيرا گناه،جاذبههاى نيرومندى براى نفس سركش انسانى دارد و
اگر مقاومتشديدى در انساننباشد،ايستادگى در برابر آن جاذبهها ممكن نيست.
در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است:
«كم من صبر ساعة قد اورثت فرحا طويلا وكم من لذة ساعة قد ورثتحزنا طويلا،
بسيار اتفاق افتاده كه يك ساعت صبر و شكيبايى،سبب شادى طولانى شده است،و چه بسيار لذت كوتاهى در يك
ساعت،غم و اندوه طولانى به بارآورده است» (44)
ممكن است در طول زندگى،انسان گرفتار خسارتها و زيانهاى مادى،اجتماعى ويا معنوى شود،مثلا در مورد مرگ نزديكان بايد گفت كه
چنان نيست كه دوستان وخويشاوندان همه با هم متولد شوند و همه با هم بميرند،بعضى زودتر و بعضى ديرتر،چشم از جهان مىپوشند،
آنها كه زودتر مىروند،بازماندگان را به داغ و فراق خود مبتلامىسازند.اگر انسان، صبور نباشد،به زودى سلامتش را از دست مىدهد،
از همه چيززندگى مايوس گشته و دست و دلشان از كار مىماند.
آرى! اين صبر است كه با وجود تمام اين حوادث ناگوار،به روح و قلب انسان توانايى ادامه حيات را مىدهد.
در روايات سابق،بيان داشتيم كه امام صادق عليه السلام ثواب شكيبايى شيعيان دربرابر مصيبها و گرفتارىها را برابر با پاداش هزار
شهيد دانستند كه اين امر نشانگر همينمعنى است.
خلاصه اين كه:در باره اهميت صبر و نقش آن در پيشبرد دين و دنيا،هر چه بيان شودكم است.
به همين دليل،تعبيرات بسيار بالايى را كه در روايات اسلامى در باره صابرانآمده است،نبايد مبالغه پنداشت:
«انه من صبر نال بصبره درجة الصائم القائم،و درجةالشهيد الذى ضرب بسيفه قدام محمد صلى الله عليه و اله،
هر كس صبر و شكيبايى كند،به خاطر آن به مقامروزهداران شب زندهدار مىرسد و درجه شهيدى را كه در پيشاپيش
پيغمبر اكرم به دفاع پرداخته وشربتشهادت نوشيده است را به دست مىآورد. » (45)
[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
40- غرر الحكم،حديث213.
41- انفال/ 65.
42- كنز الفوائد،ص 58.
43- غرر الحكم،حديث9809.
44- بحار الانوار،ج 68،حديث 45.
45- وسائل الشيعه،ج 11،كتاب الجهاد،ص209،حديث 5.
آثار و پيامدهاى صبر
همان گونه كه در مباحث گذشته اشاره شد،طبيعت زندگى دنيا اين است كه با موانع ومشكلات و آفات همراه مىباشد.
در مسير انجام«بايدها»و«نبايدها»اغلب مشكلاتىاست كه اگر انسان از آنها نگذرد،به مقصد نمىرسد.
در ضمن هميشه آفات و مصايبىدر كمين نعمتهاست كه باعث از دست دادن آنها مىشود،مصايبى در اموال و انفس وعزيزان و دوستان
و مواهب ديگر.
انسان بدون صبر و استقامت،هم در جهات مثبتبه جايى نمىرسد و هم در برابرعوامل منفى و مصائب و آفات قادر به ايستادگى نيست.
به همين دليل، كليد اصلىپيروزىها، صبر و شكيبايى است و از آنجا كه دين مجموعهاى از بايدها و نبايدهاست،اطاعات و ترك
معاصى،بدون صبر و استقامت،بقاء و دوامى ندارد،زيرا طبق بيانگذشته،صبر در برابر ايمان، همانند سر نسبتبه بدن است.
از اين رو،در بعضى از احاديث اسلامى(از جمله حديثى از امير مؤمنان عليه السلام نقل شده،صبر و ظفر،قرين هم شمرده شدهاند كه به
واسطه صبر،ظفر مىآيد،«الصبر الظفر، صبر مساوىبا پيروزى است! » (40)
در آيات قرآن نيز شرط مهم پيروزى مجاهدان راه خدا را صبر و شكيبايى شمردهاست:
«ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا ماتين و ان يكن منكم ماة يغلبوا الفا منالذين كفروا ،
هر گاه بيست نفر صبور و با استقامت از شما باشد،بر دويست نفر غلبه مىكنند و اگريكصد نفر باشند بر هزار نفر از
كافران پيروز مىگردند. » (41)
چه نيرويى است كه يك نفر را توانايى مقابله با ده نفر و صد نفر را توانايى مقابله بايك هزار نفر را مىدهد.اين نيرو همان صبر و استقامت
است كه در آيه به آن تصريحشده است.
افراد سست اراده و كم حوصله و كم استقامت،بسيار زود از ميدان حوادثمىگريزند،يا در برابر حجم مشكلات زانوا مىزنند.
نه دنيا را بدون صبر و استقامتبه انسان مىدهند و نه آخرت را،به همين دليل،اقوام و ملتهايى در جهان پيشرفت دارندكه استقامت
بيشترى داشته باشند.
در حالات علماى بزرگ-اعم از شخصيتهاى والاى مذهبى كه درهاى علوم راگشودند يا دانشمندان علوم ديگر كه به اختراعات و اكتشافات
بزرگى نايل شدند-چيزىكه بيش از هر چيز ديگر مىدرخشد،صبر و استقامت آنها است.گاهى يك دانشمند،براى كشف يك قانون علمى،
ناچار است چند سال در كتابخانه يا آزمايشگاه خود بماندتا موفق به كشف آن شود.
حديثى از على عليه السلام نقل شده است:
«من ركب مراكب الصبر اهتدى الى ميدان النصر،
كسى كه بر مركب صبر و شكيبايى سوار شود،به ميدان پيروزى پاى مىنهد.» (42)
باز از همان امام بزرگوار آمده است كه :
«مفتاح الظفر لزوم الصبر،
كليد پيروزى،داشتنصبر و شكيبايى است.» (43)
از سوى ديگر،افراد كم صبر و استقامت،بسيار زود آلوده گناه مىشوند،زيرا گناه،جاذبههاى نيرومندى براى نفس سركش انسانى دارد و
اگر مقاومتشديدى در انساننباشد،ايستادگى در برابر آن جاذبهها ممكن نيست.
در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است:
«كم من صبر ساعة قد اورثت فرحا طويلا وكم من لذة ساعة قد ورثتحزنا طويلا،
بسيار اتفاق افتاده كه يك ساعت صبر و شكيبايى،سبب شادى طولانى شده است،و چه بسيار لذت كوتاهى در يك
ساعت،غم و اندوه طولانى به بارآورده است» (44)
ممكن است در طول زندگى،انسان گرفتار خسارتها و زيانهاى مادى،اجتماعى ويا معنوى شود،مثلا در مورد مرگ نزديكان بايد گفت كه
چنان نيست كه دوستان وخويشاوندان همه با هم متولد شوند و همه با هم بميرند،بعضى زودتر و بعضى ديرتر،چشم از جهان مىپوشند،
آنها كه زودتر مىروند،بازماندگان را به داغ و فراق خود مبتلامىسازند.اگر انسان، صبور نباشد،به زودى سلامتش را از دست مىدهد،
از همه چيززندگى مايوس گشته و دست و دلشان از كار مىماند.
آرى! اين صبر است كه با وجود تمام اين حوادث ناگوار،به روح و قلب انسان توانايى ادامه حيات را مىدهد.
در روايات سابق،بيان داشتيم كه امام صادق عليه السلام ثواب شكيبايى شيعيان دربرابر مصيبها و گرفتارىها را برابر با پاداش هزار
شهيد دانستند كه اين امر نشانگر همينمعنى است.
خلاصه اين كه:در باره اهميت صبر و نقش آن در پيشبرد دين و دنيا،هر چه بيان شودكم است.
به همين دليل،تعبيرات بسيار بالايى را كه در روايات اسلامى در باره صابرانآمده است،نبايد مبالغه پنداشت:
«انه من صبر نال بصبره درجة الصائم القائم،و درجةالشهيد الذى ضرب بسيفه قدام محمد صلى الله عليه و اله،
هر كس صبر و شكيبايى كند،به خاطر آن به مقامروزهداران شب زندهدار مىرسد و درجه شهيدى را كه در پيشاپيش
پيغمبر اكرم به دفاع پرداخته وشربتشهادت نوشيده است را به دست مىآورد. » (45)
[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
40- غرر الحكم،حديث213.
41- انفال/ 65.
42- كنز الفوائد،ص 58.
43- غرر الحكم،حديث9809.
44- بحار الانوار،ج 68،حديث 45.
45- وسائل الشيعه،ج 11،كتاب الجهاد،ص209،حديث 5.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
شاخههاى صبر
در بسيارى از گفتار و نوشتار علماى اخلاق و بزرگان اسلام،«صبر»به سه شاخهتقسيم شده است
صبر بر اطاعت.
2-صبر بر معصيت.
3-صبر بر مصيبت.
منظور از«صبر بر اطاعت»،ايستادگى در برابر مشكلات اطاعت فرمان خداست.
اطاعت فرمان الهى در نماز و روزه و حج و جهاد و اداى واجبات مالى،همانند خمس وزكات و هم چنين صبر و شكيبايى در برابر مشكلات
اطاعت اوامر استحبابى كه دامنهگستردهاى دارد.
منظور از«صبر بر معصيت»،ايستادگى در برابر شعلههاى سركش شهوات وهيجانهاى برخاسته از هوا و هوس است كه
اگر چنين نباشد،طوفان شهوات و هوسهاتمام ايمان و تقوا و پاكى و صدق و صفا و...را از بين مىبرد.
و منظور از«صبر بر مصيبت»،آن است كه انسان در طول زندگى،در برابر حوادثدردناكى،مانند از دست دادن عزيزان،
خسارتهاى عظيم مالى،به خطر افتادن آبرو وحيثيت اجتماعى،گرفتارى در چنگال بيمارىهاى صعب العلاج و افتادن در
دام دوستانناباب و شركاى خائن و حكومت ظالم و گاه همسران فاسد و...صبر و شكيبايى را ازدست ندهد.
بزرگان اخلاق،اين تقسيم سه گانه را از روايات اسلامى گرفتهاند،همانند روايتى كهاز پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله نقل شده است:
«الصبر ثلاثة،صبر على المصيبة و صبر علىالطاعة و صبر على المعصية فمن صبر على المصيبة حتى يردها بحسن
عزائها،كتب اللهله ثلاث ماة درجة ما بين الدرجة الى الدرجة كما بين السماء الى الارض و من صبر علىالطاعة كتب الله
له ست ماة درجة،ما بين الدرجة الى الدرجة كما بين تخوم الارض الىالعرش و من صبر على المعصية كتب الله له تسع
ماة درجة ما بين الدرجة الى الدرجةكما بين تخوم الارض الى منتهى العرش،
صبر بر سه گونه است:صبر بر مصيبت، كسى كه صبربر مصيبت كند و آن را با شكيبايى و صبر جميل تحمل نمايد،خداوند
سيصد درجه برايش مىنويسدكه فاصله ميان هر درجه همانند فاصله آسمان و زمين است و هر كس صبر بر اطاعت
كند،خداوندششصد درجه برايش مىنويسد كه فاصله هر يك با ديگرى همانند فاصله انتهاى زمين تا عرشخداست.و هر
كس صبر بر معصيت كند،خداوند نهصد درجه برايش مىنويسد كه فاصله هر يك باديگرى،همانند فاصله منتهاى زمين تا
منتهاى عرش خداست.» (46)
از تعبيرات اين حديث،استفاده مىشود كه [HIGHLIGHT=#ebf1dd]صبر بر معصيت مهمتر از همه است و صبربر اطاعت در مرحله دوم و صبر مصيبت
[HIGHLIGHT=#ebf1dd]در مرحله قرار دارد.
امير مؤمنان على عليه السلام در حديثى ديگر،بعد از آن كه ايمان را بر چهار ستون قرار دادهكه :
اول آن صبر، ركن دوم آن يقين و ركن سوم آن،عقل و ركن چهارم آن جهاداست ، مىفرمايد:
«و الصبر منها على اربع شعب،على الشوق و الشفق و الزهد و الترقب،
صبر چهار شعبه دارد، ،ترس،زهد و انتظار و سپس در شرح آن مىفرمايند:ك
سى كهاشتياق بهشت داشته باشد،از شهوات و هوسهاى سركش به كنار مىرود،و آن كسى كه از آتشدوزخ
بترسد،از محرمات دورى مىگزيند و كسى كه زهد بر دنيا داشته باشد،براى انجام نيك سرعتمىگيرد» (47)
با اندكى دقت روشن مىشود كه هدف امام عليه السلام،شرح انگيزههاى صبر و استقامتاست،نه شاخههاى آن.
نظير اين حديث،از پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله نيز نقل شده است.
[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
46- بحار الانوار،ج 68،ص77- در اصول كافى،ج 2،ص 91 نيز همين معنى نقل شده است.
47- نهج البلاغه،كلمات قصار،حديث 31.
شاخههاى صبر
در بسيارى از گفتار و نوشتار علماى اخلاق و بزرگان اسلام،«صبر»به سه شاخهتقسيم شده است
صبر بر اطاعت.
2-صبر بر معصيت.
3-صبر بر مصيبت.
منظور از«صبر بر اطاعت»،ايستادگى در برابر مشكلات اطاعت فرمان خداست.
اطاعت فرمان الهى در نماز و روزه و حج و جهاد و اداى واجبات مالى،همانند خمس وزكات و هم چنين صبر و شكيبايى در برابر مشكلات
اطاعت اوامر استحبابى كه دامنهگستردهاى دارد.
منظور از«صبر بر معصيت»،ايستادگى در برابر شعلههاى سركش شهوات وهيجانهاى برخاسته از هوا و هوس است كه
اگر چنين نباشد،طوفان شهوات و هوسهاتمام ايمان و تقوا و پاكى و صدق و صفا و...را از بين مىبرد.
و منظور از«صبر بر مصيبت»،آن است كه انسان در طول زندگى،در برابر حوادثدردناكى،مانند از دست دادن عزيزان،
خسارتهاى عظيم مالى،به خطر افتادن آبرو وحيثيت اجتماعى،گرفتارى در چنگال بيمارىهاى صعب العلاج و افتادن در
دام دوستانناباب و شركاى خائن و حكومت ظالم و گاه همسران فاسد و...صبر و شكيبايى را ازدست ندهد.
بزرگان اخلاق،اين تقسيم سه گانه را از روايات اسلامى گرفتهاند،همانند روايتى كهاز پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله نقل شده است:
«الصبر ثلاثة،صبر على المصيبة و صبر علىالطاعة و صبر على المعصية فمن صبر على المصيبة حتى يردها بحسن
عزائها،كتب اللهله ثلاث ماة درجة ما بين الدرجة الى الدرجة كما بين السماء الى الارض و من صبر علىالطاعة كتب الله
له ست ماة درجة،ما بين الدرجة الى الدرجة كما بين تخوم الارض الىالعرش و من صبر على المعصية كتب الله له تسع
ماة درجة ما بين الدرجة الى الدرجةكما بين تخوم الارض الى منتهى العرش،
صبر بر سه گونه است:صبر بر مصيبت، كسى كه صبربر مصيبت كند و آن را با شكيبايى و صبر جميل تحمل نمايد،خداوند
سيصد درجه برايش مىنويسدكه فاصله ميان هر درجه همانند فاصله آسمان و زمين است و هر كس صبر بر اطاعت
كند،خداوندششصد درجه برايش مىنويسد كه فاصله هر يك با ديگرى همانند فاصله انتهاى زمين تا عرشخداست.و هر
كس صبر بر معصيت كند،خداوند نهصد درجه برايش مىنويسد كه فاصله هر يك باديگرى،همانند فاصله منتهاى زمين تا
منتهاى عرش خداست.» (46)
از تعبيرات اين حديث،استفاده مىشود كه [HIGHLIGHT=#ebf1dd]صبر بر معصيت مهمتر از همه است و صبربر اطاعت در مرحله دوم و صبر مصيبت
[HIGHLIGHT=#ebf1dd]در مرحله قرار دارد.
امير مؤمنان على عليه السلام در حديثى ديگر،بعد از آن كه ايمان را بر چهار ستون قرار دادهكه :
اول آن صبر، ركن دوم آن يقين و ركن سوم آن،عقل و ركن چهارم آن جهاداست ، مىفرمايد:
«و الصبر منها على اربع شعب،على الشوق و الشفق و الزهد و الترقب،
صبر چهار شعبه دارد، ،ترس،زهد و انتظار و سپس در شرح آن مىفرمايند:ك
سى كهاشتياق بهشت داشته باشد،از شهوات و هوسهاى سركش به كنار مىرود،و آن كسى كه از آتشدوزخ
بترسد،از محرمات دورى مىگزيند و كسى كه زهد بر دنيا داشته باشد،براى انجام نيك سرعتمىگيرد» (47)
با اندكى دقت روشن مىشود كه هدف امام عليه السلام،شرح انگيزههاى صبر و استقامتاست،نه شاخههاى آن.
نظير اين حديث،از پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله نيز نقل شده است.
[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
46- بحار الانوار،ج 68،ص77- در اصول كافى،ج 2،ص 91 نيز همين معنى نقل شده است.
47- نهج البلاغه،كلمات قصار،حديث 31.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
انگيزههاى صبر و شكيبايى
امورى كه باعث صبر انسان در مشكلات طاعت و ترك معصيت و در برابر مصائبمىشود،فراوان است كه هر كدام تاثير خاصى در پديد
آوردن اين فضيلتبزرگ داردكه مهمترين آنها عبارتند از:
1-تقويت پايههاى ايمان و يقين، مخصوصا توجه به اين نكته كه خداوند«ارحمالراحمين»است و نسبتبه بندگانش از هر كسى
مهربانتر است و او براى رعايت و تامينمصالح عباد،حوادثى مىآفريند كه اسرار و منافعش پوشيده است،روح شكيبايى را درانسان پرورش
مىدهد.توجه به پاداشهاى عظيم مطيعان و تاركان معاصى و صدقوعدههاى الهى نيز در اين زمينه،عزم انسان را در صبر و شكيبايى ،
راسختر مىكند.
از همين رو،امير مؤمنان عليه السلام مىفرمايند:
«اصل الصبر حسن اليقين بالله ، اساس وريشه صبر،ايمان و يقين خوب، نسبتبه خداوند است» (48)
بديهى است،هر قدر ايمان انسان به حكمت و رحمت پروردگار بيشتر باشد،صبر اونيز بيشتر خواهد شد،به تعبير ديگر، تحمل صبر و
شكيبايى برايش آسانتر مىگردد.بههمين دليل،حديثى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه به بعضى از ياران خود فرمود:
«انا صبرو شيعتنا اصبر منا، ما صبورانيم،ولى شيعيان ما از ما صبورترند».
راوى سؤال مىكند،فدايتشوم! چگونه شيعيان شما از شما صبورترند؟
امام در پاسخ فرمودند:
«لانا نصبر على ما نعلم و شيعتنا يصبرون على ما لا يعلمون، چون ما بر چيزى كه مىدانيم(و از اسرار آن آگاهيم) صبر
مىكنيم،ولى شيعيان ما در برابر امورى كه از اسرارش آگاه نيستند صبر مىكنند» (49)
2-دستيابى صبر، مانند كسب هر فضيلت اخلاقى ديگر،ممارست و روبرو شدن باحوادث گوناگون حاصل مىشود،به همين دليل در
حديثى از امير مؤمنان على عليه السلامآمده است:
«من توالت عليه نكبات الزمان اكسبته فضيلة الصبر،
كسى كه پى در پىحوادث ناخوشايندى برايش حادث شود،فضيلت صبر را برايش فرهم مىكند» (50)
به تعبير ديگر،انسان در ابتداى برخورد با مصيبتى،ناله و فرياد سر مىدهد و جزع وفزع را به اوج مىرساند،هم چنين هنگامى كه در انجام
طاعتى از طاعات پروردگار،بامشكلى روبرو شود،اظهار خستگى مىكند،ولى تكرار آن حوادث و اين مشكلات بهتدريج فضيلت صبر را به
عنوان يك عادت در او به وجود مىآورد.
3-توجه به اين نكته كه دنيا، دار حوادث و مشكلات است و رسيدن به هيچ موهبتىاز مواهب مادى و معنوى،بدون عبور از موانع
گوناگون امكان پذير نيست و نيز توجه بهاين حقيقت كه افراد كم صبر و بى حوصله و كم طاقت،هرگز به جايى نخواهند رسيد،عزم و اراده
انسان را بر صبر و شكيبايى در مقابل مشكلات محكمتر مىسازد.
همان گونه كه در سابق اشاره شد،براى چيدن يك شاخه گل بايد رنجخار را كشيد وبراى نوشيدن يك جرعه عسل،بايد در برابر نيش زنبور
صبر كرد،گنجها در ويرانههاست و بهشت در لابلاى ناملايمات قرار گرفته است.
به يقين هر كس در اين امور دقت كند،آمادگى بيشترى براى صبر و شكيبايى پيدامىكند.
از همين رو در حديث ديگرى از امير مؤمنان على عليه السلام آمده است:
«لكل نعمةمفتاح و مغلاق و مفتاحها الصبر و مغلاقها الكسل،
براى هر نعمتى كليد و قفل و بندى است،كليد آن صبر و قفل و بند آن،تنبلى و كسالت است. » (51)
4-يكى ديگر از انگيزههاى صبر و عوامل پرورش آن، هم شكل ساختن صابراناست،اين امر نه تنها در اين جا بلكه در تمام فضايل
اخلاقى صدق مىكند كه هر گاهانسان،در ظاهر خود را به صفتى بيارايد،هر چند در باطن چنين نباشد،به تدريج درباطنش نيز نفوذ كرده و
به آن متخلق مىگردد.
در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و اله آمده است:
«من يتصبر يصبره الله و من يستعفف يعفهالله،و من يستغن يغنه الله و ما اعطى عبد عطاء هو خير و اوسع من
الصبر،كسى كه خود رابه چهره صابران در آورد(و جزع و فزع را ترك گويد)، خداوند روح صبر را به او مىبخشد و كسى
كه بهچهره عفيفان در آيد،خداوند او را به زينت عفت مىآرايد و كسى كه در چهره بىنيازان در آيد،خداوند اورا بىنياز
مىسازد وبه هيچ بندهاى موهبتى بهتر و گستردهتر از صبر عطا نشده است.» (52)
5-صبر رابطه نزديكى با ظرفيت وجودى انسان دارد، هر اندازه ظرفيت و شخصيتانسان بيشتر شود،صبر و شكيبايى او افزون
مىگردد،به همين دليل كودكان و بزرگسالانكودك صفت،در برابر كمترين حادثهاى،بىتابى مىكنند،در حالى كه افراد با ظرفيتو با
شخصيت،مشكلات را در خود هضم نموده و خم به ابرو نمىآورند.
يك استخر كوچك با اندك نسيمى متلاطم مىشود،ولى يك اقيانوس عظيم،بهآسانى متلاطم نمىشود و اقيانوس كبير را از اين جهت
اقيانوس آرام مىخوانند كههيجان امواجش به خاطر گسترش آن كمتر است.
مطالعه حالات بزرگان،مخصوصا انبياء و اولياى الهى كه بر اثر صبر و شكيبايى بهمقامات عالى روحانى نايل گشتند، مىتواند از انگيزههاى
مؤثر باشد،همان گونه كه آنهادر همه چيز الگو و اسوهاند.
مساله صبر و شكيبايى در برابر حوادث سخت زندگى و مشكلات عظيمى كه در راهپيروزى انسان وجود دارد،تنها بعد اخلاقى ندارد،بلكه از
نظر بهداشت و سلامت جسمنيز فوق العاده موثر است.افراد ناشكيبا عمرى كوتاه و توام با انواع بيمارىها دارند كهمهمترين آنها
بيمارىهاى قلبى و عصبى است،در حالى كه شكيبايان از عمر طولانى وتوام با سلامت نسبى برخوردارند،به همين دليل،روانشناسان
معتقدند داشتن مذهب(كه انسان را به شكيبايى در برابر مشكلات ترغيب مىكند)يكى از شرايط سلامت جسمو روان انسان است.
در حديثى از امير مؤمنان على عليه السلام آمده است:
«من احب البقاء فليعد للمصائب قلباصبورا،
كسى كه دوست دارد عمر طولانى داشته باشد،بايد قلب صبورى در برابر مصائب آمادهكند. » (53)
-----پىنوشتها--------------
48- غرر الحكم،حديث 3084.
49- كافى،ج 2،ص93،حديث 25
50- غرر الحكم،حديث 9144.
51- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد،ج 20،ص 322.
52- ميزان الحكمه،ج 2،حديث 10128.
53- بحار الانوار،ج 75،ص 81،حديث 71.
انگيزههاى صبر و شكيبايى
امورى كه باعث صبر انسان در مشكلات طاعت و ترك معصيت و در برابر مصائبمىشود،فراوان است كه هر كدام تاثير خاصى در پديد
آوردن اين فضيلتبزرگ داردكه مهمترين آنها عبارتند از:
1-تقويت پايههاى ايمان و يقين، مخصوصا توجه به اين نكته كه خداوند«ارحمالراحمين»است و نسبتبه بندگانش از هر كسى
مهربانتر است و او براى رعايت و تامينمصالح عباد،حوادثى مىآفريند كه اسرار و منافعش پوشيده است،روح شكيبايى را درانسان پرورش
مىدهد.توجه به پاداشهاى عظيم مطيعان و تاركان معاصى و صدقوعدههاى الهى نيز در اين زمينه،عزم انسان را در صبر و شكيبايى ،
راسختر مىكند.
از همين رو،امير مؤمنان عليه السلام مىفرمايند:
«اصل الصبر حسن اليقين بالله ، اساس وريشه صبر،ايمان و يقين خوب، نسبتبه خداوند است» (48)
بديهى است،هر قدر ايمان انسان به حكمت و رحمت پروردگار بيشتر باشد،صبر اونيز بيشتر خواهد شد،به تعبير ديگر، تحمل صبر و
شكيبايى برايش آسانتر مىگردد.بههمين دليل،حديثى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه به بعضى از ياران خود فرمود:
«انا صبرو شيعتنا اصبر منا، ما صبورانيم،ولى شيعيان ما از ما صبورترند».
راوى سؤال مىكند،فدايتشوم! چگونه شيعيان شما از شما صبورترند؟
امام در پاسخ فرمودند:
«لانا نصبر على ما نعلم و شيعتنا يصبرون على ما لا يعلمون، چون ما بر چيزى كه مىدانيم(و از اسرار آن آگاهيم) صبر
مىكنيم،ولى شيعيان ما در برابر امورى كه از اسرارش آگاه نيستند صبر مىكنند» (49)
2-دستيابى صبر، مانند كسب هر فضيلت اخلاقى ديگر،ممارست و روبرو شدن باحوادث گوناگون حاصل مىشود،به همين دليل در
حديثى از امير مؤمنان على عليه السلامآمده است:
«من توالت عليه نكبات الزمان اكسبته فضيلة الصبر،
كسى كه پى در پىحوادث ناخوشايندى برايش حادث شود،فضيلت صبر را برايش فرهم مىكند» (50)
به تعبير ديگر،انسان در ابتداى برخورد با مصيبتى،ناله و فرياد سر مىدهد و جزع وفزع را به اوج مىرساند،هم چنين هنگامى كه در انجام
طاعتى از طاعات پروردگار،بامشكلى روبرو شود،اظهار خستگى مىكند،ولى تكرار آن حوادث و اين مشكلات بهتدريج فضيلت صبر را به
عنوان يك عادت در او به وجود مىآورد.
3-توجه به اين نكته كه دنيا، دار حوادث و مشكلات است و رسيدن به هيچ موهبتىاز مواهب مادى و معنوى،بدون عبور از موانع
گوناگون امكان پذير نيست و نيز توجه بهاين حقيقت كه افراد كم صبر و بى حوصله و كم طاقت،هرگز به جايى نخواهند رسيد،عزم و اراده
انسان را بر صبر و شكيبايى در مقابل مشكلات محكمتر مىسازد.
همان گونه كه در سابق اشاره شد،براى چيدن يك شاخه گل بايد رنجخار را كشيد وبراى نوشيدن يك جرعه عسل،بايد در برابر نيش زنبور
صبر كرد،گنجها در ويرانههاست و بهشت در لابلاى ناملايمات قرار گرفته است.
به يقين هر كس در اين امور دقت كند،آمادگى بيشترى براى صبر و شكيبايى پيدامىكند.
از همين رو در حديث ديگرى از امير مؤمنان على عليه السلام آمده است:
«لكل نعمةمفتاح و مغلاق و مفتاحها الصبر و مغلاقها الكسل،
براى هر نعمتى كليد و قفل و بندى است،كليد آن صبر و قفل و بند آن،تنبلى و كسالت است. » (51)
4-يكى ديگر از انگيزههاى صبر و عوامل پرورش آن، هم شكل ساختن صابراناست،اين امر نه تنها در اين جا بلكه در تمام فضايل
اخلاقى صدق مىكند كه هر گاهانسان،در ظاهر خود را به صفتى بيارايد،هر چند در باطن چنين نباشد،به تدريج درباطنش نيز نفوذ كرده و
به آن متخلق مىگردد.
در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و اله آمده است:
«من يتصبر يصبره الله و من يستعفف يعفهالله،و من يستغن يغنه الله و ما اعطى عبد عطاء هو خير و اوسع من
الصبر،كسى كه خود رابه چهره صابران در آورد(و جزع و فزع را ترك گويد)، خداوند روح صبر را به او مىبخشد و كسى
كه بهچهره عفيفان در آيد،خداوند او را به زينت عفت مىآرايد و كسى كه در چهره بىنيازان در آيد،خداوند اورا بىنياز
مىسازد وبه هيچ بندهاى موهبتى بهتر و گستردهتر از صبر عطا نشده است.» (52)
5-صبر رابطه نزديكى با ظرفيت وجودى انسان دارد، هر اندازه ظرفيت و شخصيتانسان بيشتر شود،صبر و شكيبايى او افزون
مىگردد،به همين دليل كودكان و بزرگسالانكودك صفت،در برابر كمترين حادثهاى،بىتابى مىكنند،در حالى كه افراد با ظرفيتو با
شخصيت،مشكلات را در خود هضم نموده و خم به ابرو نمىآورند.
يك استخر كوچك با اندك نسيمى متلاطم مىشود،ولى يك اقيانوس عظيم،بهآسانى متلاطم نمىشود و اقيانوس كبير را از اين جهت
اقيانوس آرام مىخوانند كههيجان امواجش به خاطر گسترش آن كمتر است.
مطالعه حالات بزرگان،مخصوصا انبياء و اولياى الهى كه بر اثر صبر و شكيبايى بهمقامات عالى روحانى نايل گشتند، مىتواند از انگيزههاى
مؤثر باشد،همان گونه كه آنهادر همه چيز الگو و اسوهاند.
مساله صبر و شكيبايى در برابر حوادث سخت زندگى و مشكلات عظيمى كه در راهپيروزى انسان وجود دارد،تنها بعد اخلاقى ندارد،بلكه از
نظر بهداشت و سلامت جسمنيز فوق العاده موثر است.افراد ناشكيبا عمرى كوتاه و توام با انواع بيمارىها دارند كهمهمترين آنها
بيمارىهاى قلبى و عصبى است،در حالى كه شكيبايان از عمر طولانى وتوام با سلامت نسبى برخوردارند،به همين دليل،روانشناسان
معتقدند داشتن مذهب(كه انسان را به شكيبايى در برابر مشكلات ترغيب مىكند)يكى از شرايط سلامت جسمو روان انسان است.
در حديثى از امير مؤمنان على عليه السلام آمده است:
«من احب البقاء فليعد للمصائب قلباصبورا،
كسى كه دوست دارد عمر طولانى داشته باشد،بايد قلب صبورى در برابر مصائب آمادهكند. » (53)
-----پىنوشتها--------------
48- غرر الحكم،حديث 3084.
49- كافى،ج 2،ص93،حديث 25
50- غرر الحكم،حديث 9144.
51- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد،ج 20،ص 322.
52- ميزان الحكمه،ج 2،حديث 10128.
53- بحار الانوار،ج 75،ص 81،حديث 71.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: صبر و شکیبایى در قرآن و روایات
بسم الله الرحمن الرحیم
جزع و بىتابى
«جزع»نقطه مقابل«صبر»است و آن،حالتبىقرارى و ناشكيبايى در برابرحوادث و مشكلات است،به گونهاى كه انسان در برابر حادثه زانو
زند،مايوس شود،بى تابى كند و يا از تلاش و كشش براى رسيدن به مقصد چشم بپوشد.
جزع يكى از بدترين و نكوهيدهترين صفات است كه انسان را در دنيا و آخرت بهبدبختى مىكشاند و از رسيدن به مقامات والا باز مىدارد و
ارزش و مقام او را در جامعهكاسته،شربت زندگى را رد كامش تلخ،و شهد حيات را شرنگ مىسازد.
قرآن مجيد در سوره«معارج»،انسان را موجودى حريص و كم طاقتى معرفىمىكند كه وقتى بدى به او برسد،بىتابى مىكند و هنگامى
كه خوبى به او رسد،بخلمىورزد و مانع ديگران مىشود،
«ان الانسان خلق هلوعا×اذا مسه الشر جزوعا×واذا مسه الخير منوعا» . (54)
منظور از انسان در اين آيه-همانند بعضى از آيات مشابهى كه انسان را با صفاتناشايستى توصيف كرده-انسانهاى تربيت نيافته و به
اصطلاح خود رو و فاقد شخصيتاست و لذا در ذيل همين آيات با جمله (الا المطلين...تا...و الذين هم على صلاتهميحافظون) ،افراد
با ايمانى را كه به نماز و كمك به محرومان و اصول عفت و امانت وشهادت به حق وفا دارند، استثناء كرده و از تحت عنوان«هلوع»خارج
مىكند.
تعبير آيات فوق،شايد اشاره به اين باشد كه معمولا افراد جزوع و ناشكيبا بخيل همهستند،همان گونه كه بخيلان ناشكيبا مىباشند،به
تعبير ديگر اين دو صفتبا يكديگررابطه دارند و از اين رو در مفهوم«هلوع»جمع شدهاند.
در روايات اسلامى نيز بحثهاى جالب و عميق و نكتههاى قابل ملاحظهاى در اينزمينه ديده مىشود كه هر يك از ديگرى آموزندهتر
است،در ذيل به چند نمونه از آنهااشاره مىشود:
1-امير مؤمنان على عليه السلام در مذمت جزع مىفرمايند:
«اياك و الجزع فانه يقطع الاملو يضعف العمل و يورث الهم،
از جزع و ناشكيبايى بپرهيز،زيرا اميد انسان را قطع و كوشش و تلاش را ضعيف ساخته و غم اندوه به بار مىآورد» (55)
2-همان امام بزرگوار در جاى ديگر ضمن اشاره به نكته لطيف ديگرى مىفرمايند:
«الجزع و اتعب من الصبر ،بىتابى از صبر و شكيبايى ناراحت كنندهتر است» (56)
دليل آن روشن است،زيرا جزع و بىتابى هيچ مشكلى را حل نمىكند،تنها اثرشاين است كه روح و جسم انسان را در هم مىكوبد،به
همين دليل از شكيبايى پرزحمتتر مىباشد،مثلا،هنگامى كه انسان،عزيزى را از دست دهد،ممكن ستسرشرا به ديوار بكوبد،گريبان چاك
كند،نعره و فرياد بكشد و يا سر انجام خود كشى كند،اماهيچ يك از اينها عزيز از دست رفته را باز نمىگرداند،بلكه تنها پايههاى ايمان
وسلامت جسم و جان او را در هم مىكوبد،علاوه بر اين،اجر و پاداش انسان را نيز بر بادمىدهد كه شرح ان در حديثبعد مىآيد.
3-حضرت على عليه السلام مىفرمايند:
«الجزع لا يدفع القدر و لكن يحبط الاجر،
جزع(دربرابر مصائب)،مقدرات را تغيير نمىدهد،ولى اجر و پاداش انسان را از بين مىبرد.» (57)
در باين اين كه چرا پاداش را از بين مىبرد،بايد گفت:جزع و ناشكيبايى دليل بر عدمرضا و عدم تسليم در برابر مقدرات الهى است.
در واقع،اعتراض به عدل و حكمتپروردگار را در بر دارد،هر چند صاحبش از آن غافل باشد.
4-در حديث ديگرى كه از امام هادى عليه السلام نقل شده،ضمن اشاره به نكته جالبديگرى،مىفرمايند:
«المصيبة للصابر واحدة و للجازع اثنان،
مصيبتبراى انسان صبوريكى است و براى انسان بى صبر و ناشكيبا دوتاست.» (58)
جزع و بىتابى-چنان كه در قبلا اشاره شد-مشكلات عظيم جسمى و روحى بهدنبال دارد،به علاوه اجر و پاداش انسان را بر باد مىدهد،
بنابر اين مصيبت افراد ناشكيبامضاعف مىشود.
5-امام كاظم عليه السلام در بيان يكى از وصاياى حضرت مسيح عليه السلام مىفرمايند:
«ولا تجعلوا قلوبكم ماوى للشهوات ان اجزعكم عند البلاء لاشدكم حبا للدنيا و ان اصبركمعلى البلاء لازهدكم فى
الدنيا،
دلهاى خود را پناهگاه شهوات قرار ندهيد،آن كس كه در بلا،بيشتر بىتابى مىكند،علاقهاش به دنيا بيشتر است و آن
كس كه در بلا،شكيباتر است،نسبتبه دنيا،بى اعتناتر است». (59)
از اين روايت استفاده مىشود كه يكى از سرچشمههاى مهم جزع و بىتابى،حرصو حب دنياست و براى كاستن از شدت جزع،بايد از
علاقه به دنيا كاست.
6-در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است:پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله هنگام عيادتيكى از يارانش كه آخرين
ساعات عمرش را مىگذراند،فرمودند:«اى فرشته مرگ!با او مدار كن كه باايمان است.ملك الموت عرض كرد:بشارت باد بر تو اى محمد!كه
من نسبتبه همه مؤمنان مدارامىكنم.بدان اى محمد!هنگامى كه من روح فرزندان آدم را مىگيرم،خانواده آنان بىتابى مىكنند.
در گوشهاى از خانه مىايستم و مىگويم:چرا اين گونه بىتابى مىكنيد؟من قبل از پايان عمرش روحاو نگرفتم و اين يك ماموريت الهى
است،گناهى ندارم،«ان تحتسبوه و تصبروا توجروا،و انتجزعوا تاثموا و توزروا ،
اگر راضى به رضاى خدا باشيد و صبر كنيد به شما پاداش داده مىشود واگر جزع و بىتابى كنيد گناه مىكنيد» (60)
7-حديث كوتاه و پر معنى ديگرى از امير مؤمنان على عليه السلام آمده است:
«من لم ينجهالصبر اهلكه الجزع، كسى كه صبر او را نجات ندهد،بىتابى او را هلاك خواهد كرد» (61)
(اينهلاكت مىتواند اشاره به هلاكت دنيا و آخرت باشد).
8-اين بحث را با حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله-به عنوان«ختامه مسك»پايان مىدهيم.در اين حديث آمده است كه يكى
از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و اله فرزندش را ازدست داده بود،حضرت صلى الله عليه و اله دستور نوشتن نامهاى به اين مضمون را به او
دادند:
«خداوندمتعال،اجر تو را افزون كند و به تو صبر و شكيبايى دهد!... ...مبادا با جزع و بىتابى،اجر خود را از بين ببرى و
فرداى قيامتبه خاطر از دست دادن ثوابصبر بر مصيبت،پشيمان گردى،هنگامى كه ثواب و مصيبتت را ببينى،مىفهمى
كه مصيبت ازآن كوتاهتر بوده است و بدان!جزع و بىتابى عزيز از دست رفته را باز نمىگرداند،غم و اندوه،قضاى الهى
را تغيير نمىدهد و آنچه از پاداش،در برابر از دست دادن فرزند بر تو نازل شده،تاسفترا از ميان مىبرد» (62)
[COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
54- معارج/ 19 تا 21.
55- بحار الانوار،ج79،ص 144.
56- همان،ص 131،حديث16.
57- غرر الحكم،حديث1876.
58- بحار الانوار،ج79،ص 144.
59- بحار الانوار،ج 1،ص106.
60- بحار الانوار،ج6،ص169.
61- بحار الانوار،ج 68،ص96.
62- ميزان الحكمة،ج 2،ص1563،حديث 10118.
جزع و بىتابى
«جزع»نقطه مقابل«صبر»است و آن،حالتبىقرارى و ناشكيبايى در برابرحوادث و مشكلات است،به گونهاى كه انسان در برابر حادثه زانو
زند،مايوس شود،بى تابى كند و يا از تلاش و كشش براى رسيدن به مقصد چشم بپوشد.
جزع يكى از بدترين و نكوهيدهترين صفات است كه انسان را در دنيا و آخرت بهبدبختى مىكشاند و از رسيدن به مقامات والا باز مىدارد و
ارزش و مقام او را در جامعهكاسته،شربت زندگى را رد كامش تلخ،و شهد حيات را شرنگ مىسازد.
قرآن مجيد در سوره«معارج»،انسان را موجودى حريص و كم طاقتى معرفىمىكند كه وقتى بدى به او برسد،بىتابى مىكند و هنگامى
كه خوبى به او رسد،بخلمىورزد و مانع ديگران مىشود،
«ان الانسان خلق هلوعا×اذا مسه الشر جزوعا×واذا مسه الخير منوعا» . (54)
منظور از انسان در اين آيه-همانند بعضى از آيات مشابهى كه انسان را با صفاتناشايستى توصيف كرده-انسانهاى تربيت نيافته و به
اصطلاح خود رو و فاقد شخصيتاست و لذا در ذيل همين آيات با جمله (الا المطلين...تا...و الذين هم على صلاتهميحافظون) ،افراد
با ايمانى را كه به نماز و كمك به محرومان و اصول عفت و امانت وشهادت به حق وفا دارند، استثناء كرده و از تحت عنوان«هلوع»خارج
مىكند.
تعبير آيات فوق،شايد اشاره به اين باشد كه معمولا افراد جزوع و ناشكيبا بخيل همهستند،همان گونه كه بخيلان ناشكيبا مىباشند،به
تعبير ديگر اين دو صفتبا يكديگررابطه دارند و از اين رو در مفهوم«هلوع»جمع شدهاند.
در روايات اسلامى نيز بحثهاى جالب و عميق و نكتههاى قابل ملاحظهاى در اينزمينه ديده مىشود كه هر يك از ديگرى آموزندهتر
است،در ذيل به چند نمونه از آنهااشاره مىشود:
1-امير مؤمنان على عليه السلام در مذمت جزع مىفرمايند:
«اياك و الجزع فانه يقطع الاملو يضعف العمل و يورث الهم،
از جزع و ناشكيبايى بپرهيز،زيرا اميد انسان را قطع و كوشش و تلاش را ضعيف ساخته و غم اندوه به بار مىآورد» (55)
2-همان امام بزرگوار در جاى ديگر ضمن اشاره به نكته لطيف ديگرى مىفرمايند:
«الجزع و اتعب من الصبر ،بىتابى از صبر و شكيبايى ناراحت كنندهتر است» (56)
دليل آن روشن است،زيرا جزع و بىتابى هيچ مشكلى را حل نمىكند،تنها اثرشاين است كه روح و جسم انسان را در هم مىكوبد،به
همين دليل از شكيبايى پرزحمتتر مىباشد،مثلا،هنگامى كه انسان،عزيزى را از دست دهد،ممكن ستسرشرا به ديوار بكوبد،گريبان چاك
كند،نعره و فرياد بكشد و يا سر انجام خود كشى كند،اماهيچ يك از اينها عزيز از دست رفته را باز نمىگرداند،بلكه تنها پايههاى ايمان
وسلامت جسم و جان او را در هم مىكوبد،علاوه بر اين،اجر و پاداش انسان را نيز بر بادمىدهد كه شرح ان در حديثبعد مىآيد.
3-حضرت على عليه السلام مىفرمايند:
«الجزع لا يدفع القدر و لكن يحبط الاجر،
جزع(دربرابر مصائب)،مقدرات را تغيير نمىدهد،ولى اجر و پاداش انسان را از بين مىبرد.» (57)
در باين اين كه چرا پاداش را از بين مىبرد،بايد گفت:جزع و ناشكيبايى دليل بر عدمرضا و عدم تسليم در برابر مقدرات الهى است.
در واقع،اعتراض به عدل و حكمتپروردگار را در بر دارد،هر چند صاحبش از آن غافل باشد.
4-در حديث ديگرى كه از امام هادى عليه السلام نقل شده،ضمن اشاره به نكته جالبديگرى،مىفرمايند:
«المصيبة للصابر واحدة و للجازع اثنان،
مصيبتبراى انسان صبوريكى است و براى انسان بى صبر و ناشكيبا دوتاست.» (58)
جزع و بىتابى-چنان كه در قبلا اشاره شد-مشكلات عظيم جسمى و روحى بهدنبال دارد،به علاوه اجر و پاداش انسان را بر باد مىدهد،
بنابر اين مصيبت افراد ناشكيبامضاعف مىشود.
5-امام كاظم عليه السلام در بيان يكى از وصاياى حضرت مسيح عليه السلام مىفرمايند:
«ولا تجعلوا قلوبكم ماوى للشهوات ان اجزعكم عند البلاء لاشدكم حبا للدنيا و ان اصبركمعلى البلاء لازهدكم فى
الدنيا،
دلهاى خود را پناهگاه شهوات قرار ندهيد،آن كس كه در بلا،بيشتر بىتابى مىكند،علاقهاش به دنيا بيشتر است و آن
كس كه در بلا،شكيباتر است،نسبتبه دنيا،بى اعتناتر است». (59)
از اين روايت استفاده مىشود كه يكى از سرچشمههاى مهم جزع و بىتابى،حرصو حب دنياست و براى كاستن از شدت جزع،بايد از
علاقه به دنيا كاست.
6-در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است:پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله هنگام عيادتيكى از يارانش كه آخرين
ساعات عمرش را مىگذراند،فرمودند:«اى فرشته مرگ!با او مدار كن كه باايمان است.ملك الموت عرض كرد:بشارت باد بر تو اى محمد!كه
من نسبتبه همه مؤمنان مدارامىكنم.بدان اى محمد!هنگامى كه من روح فرزندان آدم را مىگيرم،خانواده آنان بىتابى مىكنند.
در گوشهاى از خانه مىايستم و مىگويم:چرا اين گونه بىتابى مىكنيد؟من قبل از پايان عمرش روحاو نگرفتم و اين يك ماموريت الهى
است،گناهى ندارم،«ان تحتسبوه و تصبروا توجروا،و انتجزعوا تاثموا و توزروا ،
اگر راضى به رضاى خدا باشيد و صبر كنيد به شما پاداش داده مىشود واگر جزع و بىتابى كنيد گناه مىكنيد» (60)
7-حديث كوتاه و پر معنى ديگرى از امير مؤمنان على عليه السلام آمده است:
«من لم ينجهالصبر اهلكه الجزع، كسى كه صبر او را نجات ندهد،بىتابى او را هلاك خواهد كرد» (61)
(اينهلاكت مىتواند اشاره به هلاكت دنيا و آخرت باشد).
8-اين بحث را با حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله-به عنوان«ختامه مسك»پايان مىدهيم.در اين حديث آمده است كه يكى
از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و اله فرزندش را ازدست داده بود،حضرت صلى الله عليه و اله دستور نوشتن نامهاى به اين مضمون را به او
دادند:
«خداوندمتعال،اجر تو را افزون كند و به تو صبر و شكيبايى دهد!... ...مبادا با جزع و بىتابى،اجر خود را از بين ببرى و
فرداى قيامتبه خاطر از دست دادن ثوابصبر بر مصيبت،پشيمان گردى،هنگامى كه ثواب و مصيبتت را ببينى،مىفهمى
كه مصيبت ازآن كوتاهتر بوده است و بدان!جزع و بىتابى عزيز از دست رفته را باز نمىگرداند،غم و اندوه،قضاى الهى
را تغيير نمىدهد و آنچه از پاداش،در برابر از دست دادن فرزند بر تو نازل شده،تاسفترا از ميان مىبرد» (62)
[COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
54- معارج/ 19 تا 21.
55- بحار الانوار،ج79،ص 144.
56- همان،ص 131،حديث16.
57- غرر الحكم،حديث1876.
58- بحار الانوار،ج79،ص 144.
59- بحار الانوار،ج 1،ص106.
60- بحار الانوار،ج6،ص169.
61- بحار الانوار،ج 68،ص96.
62- ميزان الحكمة،ج 2،ص1563،حديث 10118.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: صبر و شکیبایى در قرآن و روایات
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم محدث قمى در«سفينة البحار»داستان جالبى در باره«بوذر جمهر»و مساله«صبر و جزع»كه بسيار مناسب اين نوشتار است،نقل مىكند:در بعضى از تواريخ آمده است كه انوشيروان نسبتبه«بوذر جمهر»خشمگين
شد.دستور داد او را در اتاقتاريكى زندانى كنند.چندين روز گذشت،انوشيروان كسى را فرستاده تا از وضع حال اوجويا شود.فرستاده انوشيروان،در حالى كه او خوشحال و مطمئن بود،از او پرسيد:
چگونه در اين حالت كه در سخت مضيقهاى،فارغ البال مىباشى؟
بوذر گفت:من(همه روزه)از معجونى كه از شش ماده تركيب شده است،استفادهمىكنم و اين معجون همان گونه كه مىبينيد،مرا سر حال آورده است.
فرستاده پرسيد:ممكن است معجون را به ما معرفى كنى تا در مشكلات به آنپناه بريم؟
بوذر در جواب گفت:
ماده اول آن«الثقة بالله،توكل بر خداست».
ماده دوم،آنچه مقدر است،خواه و ناخواه رخ مىدهد و بىتابى در برابر آن،مشكلى را حل نخواهد كرد.
ماده سوم،صبر و شكيبايى بهترين چيزى است كه در آزمونهاى الهى به كمكانسان مىشتابد.
ماده چهارم،اگر صبر نكنم،چه كنم؟بنابر اين باز جزع خود را هلاك ننمايم.
ماده پنجم،از مشكلى كه من دارم،مصائب مشكلترى نيز وجود دارد،پس خدا راشكر كه در آنها گرفتار نشدم!
ماده ششم،ستون به ستون فرج است.
اين سخن به انوشيروان رسيد،او را آزاد و گرامى داشت. (63)
[COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
63- سفينة البحار،واژه صبر.
مرحوم محدث قمى در«سفينة البحار»داستان جالبى در باره«بوذر جمهر»و مساله«صبر و جزع»كه بسيار مناسب اين نوشتار است،نقل مىكند:در بعضى از تواريخ آمده است كه انوشيروان نسبتبه«بوذر جمهر»خشمگين
شد.دستور داد او را در اتاقتاريكى زندانى كنند.چندين روز گذشت،انوشيروان كسى را فرستاده تا از وضع حال اوجويا شود.فرستاده انوشيروان،در حالى كه او خوشحال و مطمئن بود،از او پرسيد:
چگونه در اين حالت كه در سخت مضيقهاى،فارغ البال مىباشى؟
بوذر گفت:من(همه روزه)از معجونى كه از شش ماده تركيب شده است،استفادهمىكنم و اين معجون همان گونه كه مىبينيد،مرا سر حال آورده است.
فرستاده پرسيد:ممكن است معجون را به ما معرفى كنى تا در مشكلات به آنپناه بريم؟
بوذر در جواب گفت:
ماده اول آن«الثقة بالله،توكل بر خداست».
ماده دوم،آنچه مقدر است،خواه و ناخواه رخ مىدهد و بىتابى در برابر آن،مشكلى را حل نخواهد كرد.
ماده سوم،صبر و شكيبايى بهترين چيزى است كه در آزمونهاى الهى به كمكانسان مىشتابد.
ماده چهارم،اگر صبر نكنم،چه كنم؟بنابر اين باز جزع خود را هلاك ننمايم.
ماده پنجم،از مشكلى كه من دارم،مصائب مشكلترى نيز وجود دارد،پس خدا راشكر كه در آنها گرفتار نشدم!
ماده ششم،ستون به ستون فرج است.
اين سخن به انوشيروان رسيد،او را آزاد و گرامى داشت. (63)
[COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
63- سفينة البحار،واژه صبر.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: صبر و شکیبایى در قرآن و روایات
بسم الله الرحمن الرحیم
درمان جزع و ناشكيبايى
اين بيمارى درونى،مانند بسيارى از بيمارىهاى ديگر،راههاى درمان دارد كه ما درذيل به آنها اشاره مىكنيم:
1-تشخيص درد و تجويز بهترين راه درمان
هنگامى كه يك طبيب روحانى،اين بيمارى اخلاقى را از طريق آثار و نشانههايش(مانند بر سر و صورت زدن،انگشتبه دندان گزيدن،ناله و فرياد كشيدن،با كجخلقى وخشونتبا ديگران صحبت كردن،با زن و فرزند خود بد رفتارى نمودن و
حداقل زبان بهشكوه گشودن)تشخيص داد،براى درمان دستبه كار مىشود و از راههاى مختلفاقدام مىكند!
2-يادآورى پيامدهاى شوم جزع و بىتابى
ياد آورى پيامدهاى جزع و بىتابى و آثار سوء آن نقش مهمى در درمان اين بيمارىروحى دارد.شايد كمتر كسى اين آثار را بداند و از اين حالت،بىزار نشود و در صددرفعش بر نيايد.
آرى!هنگامى كه انسان بداند،ناشكيبايىها،اجر و پاداش او را در پيشگاه خدا(طبقروايات گذشته)بر باد مىدهد،بىآن كه مشكلى را حل كند،روان انسان را در هممىكوبد و آرامش او را سلب نموده و سلامت جسم و جان او را به
خطر مىاندازد،ازهمه بدتر اين كه درهاى حل مشكل را بر روى انسان مىبندد،زيرا اگر به هنگام بروزمشكلات و مصائب،انسان خونسردى خويش را حفظ كند و به اعصاب خويش مسلطباشد،اغلب راه حلى براى گشودن مشكل و يا
حد اقل،كاهش مصائب مىيابد،ولىانسان ناشكيبا بر اثر اضطراب و بىتابى و عدم تسلط بر اعصاب و عدم تمركز فكر،حتىدرهايى را كه آشكارا به رويش باز است،نمىبيند،درست مانند پرندگانى كه در اتاق وسالنى گرفتار
شوند،مرتب خود را به اين در و ديوار مىكوبند و حتى هنگامى كه صاحبخانه،پنجرهها را مىگشايد تا آنها آزاد شوند،به خاطر اضطراب و بىتابى شان حتىدريچههاى باز را نيز نمىبيند كه اگر لحظهاى آرام گيرد و شكيبايى پيشه
كند و نگاهى بهاطراف خود اندازد،به آسانى راه نجات خود را پيدا خواهد كرد.
دقتبه اين حقايق،تاثير مهمى در تغيير اين حالت دارد و به تدريج انسان را در صفشكيبايان در مىآورد.
3-مطالعه آيات و رواياتى كه پيرامون اجر و پاداش صابران وارد شده است
مطالعه آيات و رواياتى كه در باره اجر صابران وارد شده است،نقش مهمى درتقويت روحيه صبر در انسان دارد،از جمله اين آيه شريفه كه بزرگترين بشارت را بهصابران مىدهد:«بشارت ده صابران را همانها كه وقتى مصيبتى به آنها
برسد، مىگويند:ما ازخداييم و به سوى او باز مىگرديم،رحمت و درود خدا بر آنهاست و آنها هدايتيافتگانند،
«و بشرالصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون اولئك عليهم صلواتو رحمة اولئك هم المهتدون»
تعبير «اولئك هم المهتدون» تعبير پر معنا و داراى تفسيرهاى گوناگونى است كهممكن استيكى از تفسيرهاى آن همان كه در بالا ذكر شد،باشد و آن اين كه صابران،راه حل مشكلات را زودتر از ديگران پيدا مىكند،و درها به روى
آنان گشوده مىشود.
چون يكى از عوامل اصلى بىتابى«ضعف نفس»است،پس هر قدر انسان در تقويتروحيات خود بكوشد،در زدودن آثار ناشكيبايى و بىصبرى موفقتر است.
4-مطالعه احوال انبياء و اولياء و بزرگان
يكى ديگر از راههاى درمان بىتابى،مطالعه حالات انبياء و اولياء و صبر و شكيبايىآنان در مقابل مصائب و درد و رنجهاى گوناگون و دشمنان درونى و بيرونى است.
يادآورى اين مسائل به انسان الهام مىدهد كه نبايد در برابر حجم مشكلات بىتابىنمود.
5-تلقين و اعتماد به نفس در تحمل سختىها
اين نكته را نيز نبايد فراموش كرد كه تلقين،چه از سوى خود و چه از طرف ديگران،عامل مؤثرى در بر طرف ساختن اخلاق سوء و صفات زشت نفسانى است.اگرناشكيبايان هر روز به خود تلقين شكيبايى كنند و اطرافيان نيز در تلقين
كوتاهى نكنند،بىشك آثار شكيبايى در آنان ظاهر مىشود.
اين بحث را با دعايى از امام سجاد عليه السلام پايان مىدهيم:
«اللهم اجعل اول يومى هذاصلاحا و اوسطه فلاحا و آخره نجاحا اعوذ بك من يوم اوله فزع و اوسطه جزع و آخرهوجع،
پروردگارا ! آغاز روز مرا صالح و سعادت و وسط آن را رستگارى و پايانش را پيروزى قرار ده.پناه به تو مىبرم از روزى كه آغازش بىتباهى و وسط آن ناله و فرياد و پايانش درد و رنجباشد».
از اين تعبير استفاده مىشود كه جزع و فزع انسان را به درد و رنج مىكشاند و نه تنهااز درد انسان نمىكاهد،بلكه دردش را افزايش مىدهد.
درمان جزع و ناشكيبايى
اين بيمارى درونى،مانند بسيارى از بيمارىهاى ديگر،راههاى درمان دارد كه ما درذيل به آنها اشاره مىكنيم:
1-تشخيص درد و تجويز بهترين راه درمان
هنگامى كه يك طبيب روحانى،اين بيمارى اخلاقى را از طريق آثار و نشانههايش(مانند بر سر و صورت زدن،انگشتبه دندان گزيدن،ناله و فرياد كشيدن،با كجخلقى وخشونتبا ديگران صحبت كردن،با زن و فرزند خود بد رفتارى نمودن و
حداقل زبان بهشكوه گشودن)تشخيص داد،براى درمان دستبه كار مىشود و از راههاى مختلفاقدام مىكند!
2-يادآورى پيامدهاى شوم جزع و بىتابى
ياد آورى پيامدهاى جزع و بىتابى و آثار سوء آن نقش مهمى در درمان اين بيمارىروحى دارد.شايد كمتر كسى اين آثار را بداند و از اين حالت،بىزار نشود و در صددرفعش بر نيايد.
آرى!هنگامى كه انسان بداند،ناشكيبايىها،اجر و پاداش او را در پيشگاه خدا(طبقروايات گذشته)بر باد مىدهد،بىآن كه مشكلى را حل كند،روان انسان را در هممىكوبد و آرامش او را سلب نموده و سلامت جسم و جان او را به
خطر مىاندازد،ازهمه بدتر اين كه درهاى حل مشكل را بر روى انسان مىبندد،زيرا اگر به هنگام بروزمشكلات و مصائب،انسان خونسردى خويش را حفظ كند و به اعصاب خويش مسلطباشد،اغلب راه حلى براى گشودن مشكل و يا
حد اقل،كاهش مصائب مىيابد،ولىانسان ناشكيبا بر اثر اضطراب و بىتابى و عدم تسلط بر اعصاب و عدم تمركز فكر،حتىدرهايى را كه آشكارا به رويش باز است،نمىبيند،درست مانند پرندگانى كه در اتاق وسالنى گرفتار
شوند،مرتب خود را به اين در و ديوار مىكوبند و حتى هنگامى كه صاحبخانه،پنجرهها را مىگشايد تا آنها آزاد شوند،به خاطر اضطراب و بىتابى شان حتىدريچههاى باز را نيز نمىبيند كه اگر لحظهاى آرام گيرد و شكيبايى پيشه
كند و نگاهى بهاطراف خود اندازد،به آسانى راه نجات خود را پيدا خواهد كرد.
دقتبه اين حقايق،تاثير مهمى در تغيير اين حالت دارد و به تدريج انسان را در صفشكيبايان در مىآورد.
3-مطالعه آيات و رواياتى كه پيرامون اجر و پاداش صابران وارد شده است
مطالعه آيات و رواياتى كه در باره اجر صابران وارد شده است،نقش مهمى درتقويت روحيه صبر در انسان دارد،از جمله اين آيه شريفه كه بزرگترين بشارت را بهصابران مىدهد:«بشارت ده صابران را همانها كه وقتى مصيبتى به آنها
برسد، مىگويند:ما ازخداييم و به سوى او باز مىگرديم،رحمت و درود خدا بر آنهاست و آنها هدايتيافتگانند،
«و بشرالصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون اولئك عليهم صلواتو رحمة اولئك هم المهتدون»
تعبير «اولئك هم المهتدون» تعبير پر معنا و داراى تفسيرهاى گوناگونى است كهممكن استيكى از تفسيرهاى آن همان كه در بالا ذكر شد،باشد و آن اين كه صابران،راه حل مشكلات را زودتر از ديگران پيدا مىكند،و درها به روى
آنان گشوده مىشود.
چون يكى از عوامل اصلى بىتابى«ضعف نفس»است،پس هر قدر انسان در تقويتروحيات خود بكوشد،در زدودن آثار ناشكيبايى و بىصبرى موفقتر است.
4-مطالعه احوال انبياء و اولياء و بزرگان
يكى ديگر از راههاى درمان بىتابى،مطالعه حالات انبياء و اولياء و صبر و شكيبايىآنان در مقابل مصائب و درد و رنجهاى گوناگون و دشمنان درونى و بيرونى است.
يادآورى اين مسائل به انسان الهام مىدهد كه نبايد در برابر حجم مشكلات بىتابىنمود.
5-تلقين و اعتماد به نفس در تحمل سختىها
اين نكته را نيز نبايد فراموش كرد كه تلقين،چه از سوى خود و چه از طرف ديگران،عامل مؤثرى در بر طرف ساختن اخلاق سوء و صفات زشت نفسانى است.اگرناشكيبايان هر روز به خود تلقين شكيبايى كنند و اطرافيان نيز در تلقين
كوتاهى نكنند،بىشك آثار شكيبايى در آنان ظاهر مىشود.
اين بحث را با دعايى از امام سجاد عليه السلام پايان مىدهيم:
«اللهم اجعل اول يومى هذاصلاحا و اوسطه فلاحا و آخره نجاحا اعوذ بك من يوم اوله فزع و اوسطه جزع و آخرهوجع،
پروردگارا ! آغاز روز مرا صالح و سعادت و وسط آن را رستگارى و پايانش را پيروزى قرار ده.پناه به تو مىبرم از روزى كه آغازش بىتباهى و وسط آن ناله و فرياد و پايانش درد و رنجباشد».
از اين تعبير استفاده مىشود كه جزع و فزع انسان را به درد و رنج مىكشاند و نه تنهااز درد انسان نمىكاهد،بلكه دردش را افزايش مىدهد.