فقيهي كه كتابش معيار اجتهاد است

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 203
تاریخ عضویت: جمعه ۷ فروردین ۱۳۸۸, ۴:۰۴ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 621 بار
سپاس‌های دریافتی: 602 بار

فقيهي كه كتابش معيار اجتهاد است

پست توسط علی اصغر حسین »

 سيد محمد کاظم طباطبايي ‌‌يزدي، از جمله شخصيت‌هاي حوزوي قرن اخير است که به جرأت مي‌توان گفت هيچ طلبه فقه خوانده‌اي را نمي‌توان يافت که با نام او آشنا نباشد.  

 کتاب معروف سيد؛ يعني «عروه الوثقي» پس از انتشار، رفته رفته تبديل به متني شد که حاشيه نوشتن بر آن، اثبات کننده رسيدن به درجه اجتهاد توسط يک درس خوانده دروس حوزوي شد.
 
 سيد مرتضي ابطحي در مطلبي درباره سيد محمد کاظم طباطبايي‌‌ يزدي كه در روزنامه اعتماد ملي به چاپ رسيد، چنين نوشته است: سيد محمد کاظم طباطبايي‌يزدي در سال 1247 يا 1256 قمري (بنا به اختلاف اقوال) در ده کسنويه يزد که اکنون جزو شهر شده در خانواده‌اي کشاورز متولد شد. سيد يزدي دروس مقدمات را در مدرسه علميه دومنار يزد گذراند. سپس براي فراگيري سطوح بالاتر راهي مشهد شد. در آنجا، هيات و رياضيات را آموخت آنگاه به اصفهان رفت و از محضر آيات وقت از جمله شيخ محمدباقر نجفي و سيدمحمدباقر خوانساري، صاحب روضات‌الجنات و آيت‌الله ميرزا محمد هاشم چهارسوقي و آيت‌الله ملامحمد جعفرآبادي کسب علم كرد و از مرحوم نجفي اجازه اجتهاد گرفت. سيد پس از آن وارد حوزه نجف شد. ورود وي مصادف بود با درگذشت شيخ مرتضي انصاري و انتقال مرجعيت به ميرزاي شيرازي. او از درس فقهاي بزرگي چون ميرزاي شيرازي، شيخ مهدي جعفري، شيخ راضي نجفي و شيخ مهدي آل‌کاشف‌الغطا استفاده کرد و رفته‌رفته عالمي صاحب منصب شد؛ به‌گونه‌اي که پس از مدتي بعد از رحلت ميرزاي شيرازي در سال 1312قمري به مرجعيت رسيد. در اين شرايط بود که وي در رديف دو مرجع اصلي ديگر آن زمان؛ يعني آخوند خراساني و آيت‌الله محمد طه‌نجف قرار گرفت. البته آيت‌الله يزدي هفت سال پس از آخوند خراساني زندگي کرد و در اين سال‌ها در نجف اشرف مرجعيت مطلق داشت.(1)  

 سيد محمدکاظم يزدي شاگردان بسياري در مكتب خود پرورش داد که برخي از آنها به درجه اجتهاد رسيدند؛ مشهورترين شاگردانش آيات عظام شيخ عبدالکريم حائري يزدي (موسس حوزه علميه قم)، سيدمحمدتقي خوانساري، سيداحمد خوانساري، شيخ محمدتقي بافقي، آقاضياء عراقي، سيدحسن مدرس، سيدمحمدحسين بروجردي، محمد تنکابني، شيخ احمد کاشف الغطا، شيخ محمدحسين کاشف الغطا، حاج‌آقاحسين قمي، حاج‌آقارضا مسجدشاهي ‌اصفهاني، سيدعبدالحسين شرف‌الدين عاملي، سيدمحمد فيروزآبادي، شيخ‌فضل‌الله شيخ الاسلام‌زنجاني، سيد يونس اردبيلي، شيخ‌جعفر نقدي، آقا ميرزا محمود امام جمعه زنجاني، ميرزا مهدي آشتياني، شيخ عبدالنبي عراقي و... بودند.  

 آيت‌الله سيد يزدي تأليفات متعددي دارد از جمله: رساله في‌الاستصحاب، بستان نياز و گلستان راز، التعارض، تعليقه علي‌المکاسب، حاشيه آداب التجاره، حاشيه المتاجر، حاشيه‌الخيارات، حاشيه تبصره علامه حلي، حاشيه جامع عباسي شيخ بهايي، حاشيه ذخيره‌العباد فاضل شرابياني، سوال و جواب (اين اثر به تازگي از سوي آيت‌الله مصطفي محقق داماد در تهران منتشر شده‌است)، حاشيه فرائدالاصول، حاشيه مجمع‌المسائل، حاشيه منتخب‌الرسائل خوانساري، حاشيه منهج الرشاد، حاشيه نخبه، رساله ذخيره‌الصالحين، رساله في‌ارث‌الزوجه من‌الثمن او العقار، رساله تعادل و تراجيح، رساله جواز اجتماع امر و نهي، الرفاق تحت المجهر، الصحيفه‌الکاظميه، العروه‌الوثقي فيما تعم به البلوي، غرر الغرويه، الکلم‌الجامعه والحکم‌النافعه، مجمع‌الرسائل، وسيله‌النجات. البته هيچ کدام از آثار سيد نتوانست به اندازه «عروه الوثقي» در حوزه‌هاي علميه منزلت پيدا کند. اين جايگاه به گونه‌اي است که سيد در بين حوزويان به «صاحب عروه» شهرت پيدا کرده است.  

 روابط آيت‌الله سيدكاظم يزدي با مردم عادي و مقلدينش «مريد و مرادانه» بود؛ به گونه‌اي كه صحرانشينان از خاک پاي او برداشته با خود به چادر مي‌بردند و هنگام سوگند خوردن براي اثبات حقانيت خود به آن قسم مي‌خوردند و مي‌گفتند: «به حق تراب قدم‌السيد». همچنين «موقعي که ارتش انگلستان وارد عراق شد با مقاومت مردم مسلمان عراق مواجه گرديد. اهالي نجف اشرف نيز با اجانب مبارزه کردند. براي همين بود که در زمان تسلط انگليس بر عراق، آنان به فکر انتقامجويي از اهالي نجف اشرف برآمد. نماينده انگليس پيش سيدمحمدکاظم يزدي آمده و گفت: دولت از شما خواهش مي‏کند که نجف اشرف را ترک گوييد و به کوفه برويد؛ زيرا دولت مي‏خواهد مردم نجف را تاديب کند. سيد پاسخ داد: به تنهايي بروم يا اهل بيتم نيز همراه باشند؟ آن مرد انگليس گفت: اهل بيتتان را نيز همراه ببريد. سيد در پاسخ وي جواب داد: همه مردم نجف، اهل بيت من هستند. پس من نيز مانند اهل بيتم از شهر خارج نمي‏شوم. بگذار آنچه که به اهل بيتم مي‏رسد به من نيز برسد.» (2)  

 بسياري از تصميمات و رفتارهاي سيد همانند ميرزاي شيرازي و شيخ انصاري بر مبناي احتياط بود. او نسبت به امتحان خصوصيات علمي افراد سختگيري مي‌کرد و به آساني به کسي اجازه اجتهاد نمي‌داد. در فقه نيز سيد مبناي کارش بر احتياط است. مشي سياسي وي در مواردي با همين قاعده قابل تفسير است. مرحوم سيد کاظم يزدي به‌رغم حضور در نجف از اصول مشروطه‏گري و اهداف مشروطه‏گران در ايران باخبر بود(3): «صاحب عروه‎الوثقي در ماجراي مشروطه رويه بي‎طرفي در پيش گرفت. اما عدم مشارکت وي در انقلاب مشروطه به ‌دليل بدبيني نسبت به حوادث ايران و ماهيت حرکت مشروطه بود؛ نه به‌دليل غيرسياسي بودن و پرهيز ازدخالت در امور سياسي.» (4) البته در تاريخ مشروطه مي‌توان سير حضور سياسي سيد را به لحاظ ظاهري هم‌شکل شيخ فضل الله نوري ديد. اما از سويي از جهت مرتبه علمي، شيخ فضل‌الله در جايگاه پس از سيد قرار داشت و از سوي ديگر به اعتقاد آيت‌الله مصطفي محقق‌داماد: «سيد با آخوند خراساني و پارلمان مخالف بود اما نه به اين معنا که موضعي نظير شيخ فضل‌الله داشته باشد. او به مراتب از آخوند پيشروتر بود و احساس مي‌کرد که آخوند را به نحوي غربي‌ها خط مي‌دهند.»(5) بر اساس اسناد تاريخي، سيد در ابتدا از حاميان مشروطه به شمار مي‌رفت.(6) اما پس از تغيير جهت عده‌اي از مشروطه‌خواهان رفته رفته، مسير حرکت سيد نيز دگرگون شد و سرانجام فتوايي را مبني بر حرمت مشروطه و بالتبع طرفداري از مخالفان مشروطه‌خواهي صادر كرد: «شنيده شده از تمام بلاد عود فتنه خاموش شده را از درگاه اعليحضرت قدر قدرت همايوني خواسته‌اند، لذا اعلان به تمام بلاد مي‌شود که علماي اعلام و حجج اسلام و متدينين، هيچ راضي نيستند که فتنه خاموش شده، عود کند و مشروطه موهومه اسباب خيالات اشرار گردد، لذا به تمام بلاد اعلام مي‌داريم که خواهش نمودن اين امر حرام است.  

 سيد محمدکاظم طباطبائي يزدي»(7) نفوذ سيد در ايران به حدي بود که به وي جسارت دو چندان براي صدور چنين فتوايي را مي‌داد. کسروي در «تاريخ مشروطه» درباره سيد مي‌نويسد:«سيد يزدي در رده آخوند خراساني و حاج شيخ (عبدالله) مازندراني شمرده مي‏شد و گروهي انبوه از ايرانيان از مقلدان او بودند.»(8) مهدي ملک‌زاده نيز مي‏نويسد: «سيد مريدان و مقلدان زياد در ايران داشت و عشاير شيعه عراق عرب از او تقليد مي‏کردند و او را پيشواي مطلق خود مي‏دانستند و هرگاه ضرورت ايجاب مي‏کرد، ممکن بود هزارها عرب مسلح تحت اختيار او گذارند و احکامش را با آهن و آتش پيش ببرند.»(9) او آنچنان به عنوان رهبر مخالفان مشروطه مطرح شد كه مدرس تبريزي در اين باره مي‏نويسد: «در موقع نهضت ملي ايران [مشروطيت] و تبديل اصول سلطنت، قتل وي تصميم گرفته شد، لکن روسا و شيوخ احزاب نجف گرداگرد خانه او را محاصره کرده و در حفظ و حراست وي، اهتمام تمام به کار بردند تا آنکه غائله‌هايله رفع و رياست مذهبي به او منتهي و مسلم عموم گرديد.» (10) کسروي هم درباره سيد اينگونه قضاوت كرده است: «سيد کاظم جز سود خود را نمي‏جست و جز در پي دستگاه آيت‌اللهي نبود.»(11) همچنين ملک‌زاده معتقد است: «سيد کاظم يزدي که يکي از اعلام روحانيون نجف بود، فريب نمايندگان شيخ‌فضل‌الله را خورد و علنا بر خلاف مشروطيت قيام کرد و در نتيجه، آشوب ضد انقلاب در تهران برپا شد.» (12)  

 اگرچه برخي معتقدند كه براساس نظريات فقهي سيد در باب قضاوت، او قائل به ولايت فقيه بوده است(13) اما دكتر محسن کديور دلايل برشمرده براي چنين مدعايي را به اندازه کافي نمي‌داند. از اين‌رو است که وي معتقد است «دو مرجع بزرگ تقليد، آخوند خراساني و سيد کاظم يزدي، (يکي موافق و يکي مخالف مشروطه) هيچکدام به ولايت فقيه قايل نيستند.» (14) دكترمصطفي محقق‌داماد هم به اين مساله باور دارد كه «بنيان‌هاي فکري و فتاواي يزدي، حقوق اماميه را به شدت به سمت عرفي شدن سوق داد؛ به گونه‌اي که اين تغيير ماهوي در آقار و نيز مشهود است. استفاده از سبک نگارش مجله‌الاحکام عثماني در نگارش عروة الوثقي يکي از نتايج همين بينش سيد بود. انديشه محوري سيد در دستگاه فقهي جديدش، اصل آزادي قراردادي از ديدگاه فقه بوده است و ديگر مسائل متفرع از اين مساله‌اند.» (15)  

  تصویر 

 حضور سيد يزدي در سياست تنها محدود به مشروطيت و ايران نبود بلكه او در مبارزه با استعمار نيز در چهره يک رهبر آوانگارد ظاهر شد. از جمله اين موارد مي‌توان به فتواي سيد در وجوب دفاع از ليبي بر ضد ايتاليا اشاره کرد: «در اين ايامي که کشورهاي اروپايي مانند ايتاليا به طرابلس غرب (ليبي) حمله نموده و از طرفي روس‌ها شمال ايران را با قواي خود اشغال و انگليسي‌ها نيز نيروهاي خود را در جنوب ايران پياده کرده‌اند و اسلام را در معرض خطر نابودي قرار داده‌اند بر عموم مسلمانان از عرب و ايراني، واجب است که خود را براي عقب راندن کفار از ممالک اسلامي مهيا سازند و از بذل جان و مال در راه بيرون راندن نيروهاي ايتاليا از طرابلس غرب و اخراج قواي روس و انگليس از ايران، هيچ فروگذار نکنند؛ زيرا اين کار از مهم‌ترين فرايض اسلامي است، تا به ياري خداوند دو مملکت اسلامي از تهاجم صليبي‏ها محفوظ بماند. سيدمحمدکاظم طباطبايي»(16) «سيد در جنبش جهادي بر ضد ارتش بريتانيا در عراق (به سال 1914 م) در جايگاه رهبري اين جنبش در سرآغاز علماي مجاهد، فتواي وجوب جهاد صادر کرد و حتي فرزند خويش (سيد محمد) را در راس گروهي از عالمان که آهنگ نبرد با انگليسي‌ها ‌‌را داشتند؛ گماشت و خود رهبري اين نبرد را در نجف عهده‌دار شد و در پي تصميمي واحد از تمام روساي قبيله‌ها و روساي شهرها و روستاها با نامه‌نگاري به اداره جنگ پرداخت.»(17) در جنگ جهاني اول نيز سيد کاظم يزدي در کنار ديگر علماي شيعه مقيم عراق مانند آيت‌‏الله ميرزا محمدتقي شيرازي و آيت‌الله شيخ‌الشريعه اصفهاني عليه انگليس که عراق را اشغال كرده بود، اعلان جهاد دادند. نتيجه اين عملکرد حضور بسياري از علما همراه با مردم عادي در جنگ شد. (18) «مخالفت سيد تنها اختصاص به انگلستان نداشت بلکه زماني که محمدعلي شاه براي سرکوب جنبش مشروطيت از روسيه مدد خواست و سربازان روسي وارد آذربايجان شدند، اين اقدام خشم و تنفر زيادي در مردم عليه محمدعلي شاه و روس‌ها به وجود آورد و علما از جمله آيت‏الله سيد محمدکاظم يزدي نيز عليه روسيه، اين پشتوانه محمدعلي شاه، دست به کار شدند و جهاد در دفع متجاوزان روسي را واجب شمردند.»(19)  

 سيد محمدکاظم يزدي در کارهاي عام المنفعه مربوط به مردم و طلاب کوتاهي نمي‌کرد. از آثار وي، مدرسه سيد در نجف است که تا سال‌هاي اخير کانون فقها و اصوليان در حوزه نجف بود. زندگي زاهدانه سيد بين علما معروف بود. نقل شده است مرحوم آيت‎الله العظمي مرعشي نجفي در روزگار مرجعيت فراگير مرحوم سيد، روزي به اتاق خصوصي ايشان رفته و در گوشه اتاق، يک ديزي کهنه و سياه مي‏بيند. از ايشان سوال مي‏کند: «اين چيست؟» سيد جواب مي‏دهد: «ديگ زمان طلبگي من هست. گذاشته‏ام اين بالا، جلوي چشمم، تا خود را فراموش نکنم يعني: مي‎خواهم سختي و سادگي ايام طلبگي خويش را همواره به ياد داشته باشم تا از حال ضعيفان و بيچارگان غافل نشوم و نيز غرور قدرت مرا نگيرد» (20)  

 آيت‌الله العظمي سيد محمد کاظم يزدي در سال 1337 قمري بر اثر بيماري ذات‏الريه درگذشت و در شهر نجف و در باب طوسي صحن مرتضوي به خاک سپرده شد.(21) سيد شش پسر داشت که همگي از فضلا به شمار مي‌آمدند؛ سيدمحمد يزدي که در ميدان نبرد با انگليس شهيد شد و سيد احمد، سيد محسن، سيد محمود، سيد علي و سيد اسدالله و تنها دختر كه سيده‌زهرا نام داشت.  

 تبارشناسي طباطبايي‌ها
سيدمحمدکاظم طباطبايي از تبار سادات طباطبايي است و نسبش به امام حسن ‌مجتبي(ع) مي‌رسد. وجه اين سلسله از فرزندان امام حسن مجتبي جد اعلاي ايشان به نام ابراهيم طباطبا است. ابراهيم طباطبا در زمان خود شخصيت قابل توجهي بود و از اصحاب امام صادق(ع) بود و در زمره راويان احاديث آن امام است. طباطبايي‌ها در طول تاريخ از مدينه پراکنده شده و گروهي به ايران، گروهي به مصر، مراکش، هند، يمن، عراق، شام و ديگر بلاد رفته‌اند. بر اساس منابع تاريخي، در اين خاندان شخصيت‌هاي بزرگي پديد آمدند که يا به علم و زهد يا به امارت و رياست و مقام اجتماعي قابل توجهي رسيده‌اند. يکي از علل پراکندگي فرزندان طباطبايي، حرکت‌هاي سياسي و اجتماعي ايشان بر عليه دستگاه خلافت عباسي بوده است که به خاطر فشارهاي حکومتي مجبور به مهاجرت به نقاط ديگر بوده‌اند. در ايران امروز، طباطبايي‌هاي قم و کاشان، طباطبايي‌هاي تبريز، (كه از آن جمله علامه سيدمحمدحسين طباطبايي است) طباطبايي‌هاي بروجرد (که از جمله ايشان مرجع بزرگ معاصر آيت‌الله‌العظمي بروجردي است)، طباطبايي‌هاي يزد (که از آن جمله صاحب عروه آيت‌الله‌العظمي سيد محمدکاظم يزدي است) طباطبايي‌هاي اصفهان (که از آن خاندان حکيم در عراق اکنون مشهورند) و طباطبايي‌هاي زواره است (که از جمله ايشان مرحوم علامه محيط طباطبايي است).  

 خاندان طباطبايي يزدي فرزندان عالم بزرگ شيعه مرحوم آيت‌الله‌العظمي سيد محمدکاظم طباطبايي‌يزدي صاحب کتاب مشهور عروه‌الوثقي هستند. فرزندان سيد، هر يک در محيط علمي اين خانواده رشد کردند و از شخصيت‌هاي علمي بارز آن دوره شدند. در ميان فرزندان سيد، سيدمحمد که از همه بزرگتر بود به مدارج فقهي نائل شد و از خود آثار علمي بر جاي نهاد ولي در زمان حيات سيد با شرکت در مبارزه عليه انگليس از دنيا رفت. فرزندان ديگر سيد مانند سيد علي و ديگران نيز به موقعيت‌هاي علمي بالايي در نجف رسيدند و تنها سيد احمد بود که در مدتي که در تهران اقامت داشت، در وقايع مشروطه و ارتباط با شيخ فضل‌الله نوري در ايران شرکت داشت. بعدها نيز خاندان طباطبايي‌يزدي در نجف از خاندان‌هاي علمي مشهوري بودند که با اداره کتابخانه و مدرسه سيد و تاسيس مدرسه‌اي ديگر ـ توسط سيداسدالله طباطبايي فرزند ديگر سيد ـ در اين مسير گام نهادند. مدرسه سيد يکي از مدارس عمده نجف بود که در تاريخ حوزه نجف در سده گذشته، نقش چشمگيري داشت و تدريس و عالمان بسياري در آنجا تحصيل کردند که بعدها به کشورهاي ديگر مهاجرت کردند و از شخصيت‌هاي علمي و اجتماعي بلاد شيعه شدند؛ از جمله شخصيت‌هايي که در اين خاندان در سال‌هاي متاخر نام آور بودند، يکي مرحوم علامه سيدعبدالعزيز طباطبايي کتابشناس و نسخه‌پژوه معاصر و ديگري نيز مرحوم آيت‌الله سيد‌عبدالکريم کشميري بود. آيت‌الله کشميري از جمله عارفان معاصر و نوه دختري سيد بود. براساس اطلاعات گرد آوري شده در سايت [External Link Removed for Guests] امروز 277 نفر از نوادگان سيد يزدي در آسيا، 17 نفر در اروپا، 21 نفر در آمريکا و 3 نفر در استراليا زندگي مي‌کنند.  
 ‌ها:
1- جريان‌هاي سياسي درانقلاب مشروطيت ايران، گفت‌وگو با دکتر عبدالله شهبازي، روزنامه ايران، چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۱، شماره 2205
2- پندهايي از رفتار علماي اسلام، ص 14
3- عبدالهادي حائري، تشيع و مشروطيت، ص 201
4- جريان‌هاي سياسي درانقلاب مشروطيت ايران، گفت‌وگو با دکتر عبدالله شهبازي، روزنامه ايران، چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۱، شماره 2205
5- سخنراني مصطفي محقق داماد در پرديس قم دانشگاه تهران به نقل از [External Link Removed for Guests]
6- ابوالحسني منذر، سلطنت علم و دولت فقر، چاپ اول، دفتر انتشارات اسلامي، 1374، ص 719
7- محسن کديور، سياست‌نامه خراساني، انتشارات کوير، ص ۳۰۳
8- تاريخ مشروطه ايران، موسسه چاپ و انتشارات امير کبير، چاپ پنجم، تهران، 1340، صص 498-496
9- ملک زاده، مهدي، تاريخ مشروطه ايران، انتشارات علمي چاپ دوم، تهران، 1363،ج 3، ص512
10- محمدعلي مدرسي تبريزي، ريحانه‌الادب، چاپخانه شرکت سهامي طبع کتاب، 1328 ش، ج 4 از مجلد 3 ـ 4
11- کسروي، همان، ص 381
12- ملک زاده، همان،چاپ چهارم، ج3، ص 478
13- براي نمونه نگاه کنيد به فصلنامه حکومت اسلامي، شماره 29، انديشه و منش سياسي- اجتماعي آيت‌الله سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي، رمضان نرگسي، رضا
14- سايت bbc
15- سخنراني مصطفي محقق داماد در پرديس قم دانشگاه تهران به نقل از [External Link Removed for Guests]
16- دورة علما الشريعه في مواجهه الاستعمار، ص 64
17- مقدمه کتاب السيدمحمدکاظم اليزدي، سيرته و آضوا علي مرجعيته و مواقفه و وثائقه السياسيه، کامل سليمان الجبوري، ترجمه از محمد قرباني به نقل از سايت: [External Link Removed for Guests]
18- دواني، علي، نهضت روحانيون ايران، بنياد فرهنگي امام رضا(ع)، 1360، ص 214
19- فصلنامه حکومت اسلامي، شماره 29، انديشه و منش سياسي- اجتماعي آيت‌الله سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي، رمضان نرگسي، رضا
20- مجله نور علم، دوره دوم، ش 3، ص 84.
21- محمدعلي مدرسي تبريزي، ريحانة الادب، چاپخانه شرکت سهامي طبع کتاب، 1328 ش.، ج 4، از مجلد 3 ـ  

 تصویر 
تصویرتصویر
ارسال پست

بازگشت به “اخیار”