نـگـاهي دوبـاره به « خطـبـه فـدکـــ ... »

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ، وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ، ظَهَرَ فِيكُمْ حَسِيكَةُ النِّفَاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ، وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ، وَ نَبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّينَ،

وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْمُبْطِلِينَ،


پس زمانى كه خداوند براى فرستاده اش (محمد صلى الله عليه و آله) خانه ى پيامبران و آرامگاه برگزيدگانش را برگزيد (به ملكوت اعلى و مقام قرب خداوند پيوست)

کینه های پر گزند نفاق و دورويى در میان شما سر برآرود (آشکار شد) ، پرده ى ديانت کهنه شد و كالاى دين بى خريدار گشت

و گمراهان به سخن درآمدند و فرومايگان گمنام به صحنه آمدند و سردرمداران باطل ، به ياوه گويى پرداختند ؛

فَخَطَرَ فِي عَرَصَاتِكُمْ، وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِكُمْ، فَأَلْفَاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِينَ، وَ لِلْغِرَّةِ فِيهِ مُلَاحِظِينَ،

و در ميان شما دم مى جنبانيدند و شيطان از كمينگاه خويش سر بر آورد و شما را با خود فراخواند، و ديد كه چه زود فراخوان او را پاسخ گفتيد

و در پى او سبک مغزانه دويديد، و در دام تزوير و فريبش خزيديد، ( و چه زيبا و هنرمندانه با ساز او رقصيديد )

ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفَافاً، وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفَاكُمْ غِضَاباً، فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إِبِلِكُمْ، وَ أَوْرَدْتُمْ غَيْرَ شِرْبِكُمْ،

و بر قیام علیه حق ، و غضب در مقابل آن ، تحریکتان نمود ، و باز فرمانبردار و غضبناک تان یافت ، و در نهایت بر آن شتر (مرکب ) هدایت سوار نشدید ،

و از آن آبی که متعلق به شما بود ، ننوشیدید ؛

هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِيبٌ، وَ الْكَلْمُ رَحِيبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلْ، وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرْ، ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا

وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ،


و این در صورتی بود که هنوز از پیمانی که با رسول خدا (ص) بسته بودید چیزی نمی گذشت ، و خستگی فراوان عزای وی هنوز بر تن بود ،

و جراحت آن (مصیبت) هنوز بهبود نیافته بود ؛ و جسم مطهر وی هنوز دفن نشده بود ؛ به گمان خود، خواستيد فتنه برنخيزد و خونى از پس آن نريزيد؛

ولى در آتش فتنه افتاديد «و قطعا دوزخ، جاى كافران است و منزلگاه بدكاران».

فَهَيْهَاتَ مِنْكُمْ وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ وَ كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ، أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ، وَ أَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ، وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ، وَ زَوَاجِرُهُ لَائِحَةٌ، وَ أَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ،

شما كجا و فتنه خواباندن كجا؟ و نمی دانم چگونه به آن تن دادید ؟ و به کجا می روید ؟ در حالى كه كتاب خدا در ميان شماست و بار مسئوليتش را بر دوش داريد،

فرمانهاى او آشكار، و احكام آن روشن، و پرچمهايش افراشته و بالنده است. واداشتن ها (بايسته ها) و بازداشتن ها (نبايسته ها) ى آن بر ملاست

قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ ، أَ رَغْبَةً عَنْهُ تُرِيدُونَ..، أَمْ بِغَيْرِهِ تَحْكُمُونَ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا، وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ

وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ،


و شما (كتاب خدا را) با همه روشنى اش پشت سر افكنديد! يا آن را وانهاده، داورى جز قرآن مى گيريد؟ (چه انتخاب بدى) و چه بد جانشينی براى ستمگران است ؛


«و هر كس جز اسلام، دينى ديگر جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت، از زيانكاران است».


ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلَّا رَيْثَ أَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتُهَا، وَ يَسْلَسَ قِيَادُهَا، ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَهَا، وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَهَا، وَ تَسْتَجِيبُونَ لِهُتَافِ الشَّيْطَانِ الْغَوِيِّ،

وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّينِ الْجَلِيِّ، وَ إِهْمَادِ سُنَنِ النَّبِيِّ الصَّفِيِّ،


آنگاه چندان درنگ نكرديد كه اين شتر سركش و چموش، رام شود. و افسارش در دست ، قرار(آرام)گیرد ؛ بلکه آتش افروزی کردید

و مدام بر هیزم این آتش افزودید ،

و دعوت پلید شیطان را لبیک گفتید و بر خاموش کردن انوار درخشان الهی و تضعیف کردن سنت های پیغمبر برگزیدۀ خدا (ص) دامن زدید

تُسِرُّونَ حَصْواً [تَشْرَبُونَ حَسْواً] فِي ارْتِغَاءٍ، وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِي الْخَمَرِ وَ الضَّرَاءِ، وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى،

وَ وَخْزِ السِّنَانِ فِي الْحَشَا،


و در ظاهر (آرى!) به بهانه ى گرفتن كف ، شير را تا آخرين قطره اش زير لب و در نهان، سر مى كشيد (به تدريج و به نام دين، حقايق آن را وارونه مى كنيد).

منافقانه و با پوشش اسلام و ديانت در كمينگاه ترفندهاى رنگارنگتان نشسته، آهنگ شكار اهل بيت عليهم السلام و فرزندان آنان را داريد

و ما نيز به سان كسى كه كارد بر گلويش نهاده اند و ناوك نيزه بر دلش كوفته اند، چاره اى جز شكيبايى نداريم و بر سختى اين جراحت، پايدار مى مانيم.


(10)
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

نگـاهــی دوبـاره :

در این فراز ، حضرت (س) اشاره ظریفی به حوادث پس از رحلت رسول خدا (ص) دارند ، و نیز بر ملا کردن زمینه های آن .

حضرت می فرمایند که کینه های پرگزند نفاق ، آشکار گشت !

یعنی : این نفاق وجود داشت ، ولی پس از رحلت رسول اکرم (ص) ، ظاهر و نمایان شد ،

پس اینگونه نبود که ناگهانی باشد این اتفاقات ، بلکه زمینه های قبلی داشته ، کینه چیزی است که مدت ها در دل رخنه می کند و ثمره نفاق را به بار می دهد ؛

این مسائلی که رخ داد ، همه اش طراحی شده بود ، و به محض وفات نبی مکرم (ص) به ظهور رسید . (قرینه این مسئله در جلوتر می آید)

وچه زیبا توصیف می کنند که دیگر دین ، در این میان خریداری نداشت و کهنه گشت ، و همه به دنبال هوای نفس خویش دویدند .

و نشانه این بی ارزشی دین این است که گمراهان به سخن در آمدند (کسی که خود گمراه بود ادعای زعامت جامعه را نمود ) و فرومایگان جامعه

که در قریش هم به ایشان " أرذل الناس " می گفتند (جزو پست ها بودند) به صحنه آمدند، و سردمداران باطل شروع به یاوه سرایی کردند .

و در این میان شیطان نیز زمینه را که مساعد دید از کمینگاه خویش سر برآورد (پس او نیز در کمین بود) ، و وقتی شما را به خویش فراخواند چه زود

پاسخ گفتید و در پی او سبک مغزانه دویدید (یعنی اگر کمی عقل هم در انسان وجود داشته باشد ، در پی او نمی رود ،

ولی چون زمینه آماده بود او نیز استفاده کرد ) و شما را تحریک نمود بر قیام علیه حق و باز هم شما را فرمانبردار یافت و از زمینۀ غضب و کینه شما

بهره جست و سرانجام از آن مرکب هدایت که باید بر آن سوار می شدید فاصله گرفته و از سرچشمه حقیقی دین ننوشیدید .

( و به گندابی بسنده کردید ) .

و از همه مهم تر اینکه همه اینها در زمانی به وقوع پیوست که تازه چیزی از رحلت پلامبر (ص) و غم جانسوز رفتن او نگذشته بود ؛

و هنوز پیکر او بر زمین بود که در گرد هم جمع شدید و کردید آنچه را نباید می کردید . (و این همان قرینه ای سات که در قبل ذکر شد :

یعنی تا درگیر آماده کردن پیامبر (ص) و کفن و دفن ایشان بودند ، اینها سریع از فرصت بهره جسته و وارد عمل شدند ) ؛

به بهانه اینکه می خواهید جلوی فتنه را بگیرید ، چنان در فتنه افتادید که جهنم را شایسته خود ساختید .

شما اصلا نمی دانید فتنه چیست ؟! (چه رسد به اینکه آن را بخوابانید ؛ خود شما فتنه اید !

به کجا می روید در حالیکه کتاب خدا در میان شماست ، اگر کتاب را ببینید همه چیزش آشکار است احکام و باید ها و نباید های آن واضح است ،

پس چگونه رهایش کردید ؟ و با این همه روشنی کتاب خدا را پشت سر نهادید و دوار دیگری را برگزیدید ! و چه بد انتخابی نمودید و چه بد جایگزینی را برگزیدید !

و بدانید که هر کس غیر از اسلام (تسلیم بودن در مقابل خداوند و کتاب او و پیامبر .ص. و اولیای او .ع.) دینی را برگزیند از او پذیرفته نخواهد شد ؛

یعنی مسلمان نیست آنکه این گونه عمل کرد !!! حتی اگر به بهانه اسلام باشد ؛ (هدف وسیله را توجیه نمی کند!) و لذا از زیانکاران خواهند بود .

و نگذاشتید کمی آرامش بر جامعه حاکم شود و در آن شلوغی از آب ماهی گرفته ، و سپس بر آتش آن فتنه ها افروختید و دامن زدید و


این چنین دعوت شیطان را لبیک گفتید و بر خاموش کردن انوار الهی و سنت های پیامبر (ص) تلاش نمودید .


« پس اولا مسلمان نیستید ، ثانیا این حرکت اسلامی نبوده بلکه شیطانی بوده ، ثالثا نه به فکر دین بودید و

نه به فکر سنت پیامبر (ص) !

بلکه همه را به زیر پا نهاده و فقط برای رسیدن به مطامع خود شعار اسلام دادید »

(11)
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

وَ أَنْتُمْ تَزْعُمُونَ أَلَّا إِرْثَ لَنَا « أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ تبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ » أَ فَلَا تَعْلَمُونَ بَلَى،

و شما اکنون گمان مي بريد که براي ما ارثي نيست !

آيا حکم جاهليت را مي طلبيد؟ آيا براي گروه اهل يقين چه حکمي بالاتر و بهتر از حکم خداست؟ ايا نمي دانيد؟


تَجَلَّى لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضَّاحِيَةِ أَنِّي ابْنَتُهُ أَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ، أَ أُغْلَبُ عَلَى إِرْثِي‏ ؟

در حاليکه براي شما مانند آفتاب درخشان واضح است که من دختر اويم! اي مسلمانان آيا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگيرند ؟!


يَا ابْنَ أَبِي قُحَافَةَ، أَ فِي كِتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاكَ وَ لَا أَرِثَ أَبِي لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا أَ فَعَلَى عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتَابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ

اي پسر ابی قحافه!

آيا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث می بري و من از پدرم ارث نمی برم؟! عجب بدعت و امر زشتي آورده اي؟

آيا دانسته و عمداً ، کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر مي اندازيد؟

إِذْ يَقُولُ وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قَالَ فِيمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا (ع) إِذْ قَالَ رَبِّ فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ،

( آيا در قرآن ندیده ای ) که می فرماید : « و سلیمان از داود ارث برد ؟ » و در آيه ي ديگر آنجا که خبر زکريا را بازگو مي کند، زکريا عرض کرد:

« پروردگارا مرا فرزندي عنايت فرما تا از من و آل يعقوب ارث برد ».


وَ قَالَ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ، وَ قَالَ يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ،

و فرموده خويشاوندان رحمي اولي به يکديگرند ؛ و فرموده: « خداي تعالي به شما درباره ي اولاد امر می کند که براي پسر بهره ي دو دختر است. »

وَ قَالَ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ‏ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ

همچنين مى فرمايد: «بر شما مقرر شده كه چون يكى از شما را مرگ فرارسد، اگر مالى براى پدر و مادر و خويشاوندان خود بر جاى گذارد،

به طور پسنديده وصيت كند، (اين كار) حقى است بر پرهيزگاران».



وَ زَعَمْتُمْ أَلَّا حُظْوَةَ لِي وَ لَا أَرِثُ مِنْ أَبِي وَ لَا رَحِمَ بَيْنَنَا، أَ فَخَصَّكُمُ اللَّهُ بِآيَةٍ أَخْرَجَ مِنْهَا أَبِي (ص) أَمْ هَلْ تَقُولُونَ أَهْلُ مِلَّتَيْنِ لَا يَتَوَارَثَانِ،

و (با وجود اين آيات) انگاشتيد كه مرا از پدر، بهره اى و ارثى نيست و هيچ خويشاوندى يى ميان من و او وجود ندارد؟

آيا خداوند، ويژه ى شما آيه اى فروفرستاد كه پدرم را از (حكم) آن خارج ساخت يا مى گوييد كه پيروان دو آيين از يكديگر ارث نمى برند؟!


أَ وَ لَسْتُ أَنَا وَ أَبِي مِنْ أَهْلِ مِلَّةٍ وَاحِدَةٍ أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ أَبِي وَ ابْنِ عَمِّي

و آيا من و پدرم از يك آيين نيستيم ؟! و يا بر اين باوريد كه شما به عام و خاص قرآن از پدرم و پسر عمويم آگاه تريد؟!



فَدُونَكُمَا [فَدُونَكَهَا] مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقَاكَ يَوْمَ حَشْرِكَ، فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ، وَ الزَّعِيمُ مُحَمَّدٌ، وَ الْمَوْعِدُ الْقِيَامَةُ، وَ عِنْدَ السَّاعَةِ مَا تَخْسَرُونَ،

و اینک (ای پسر ابی قحافه !) این تو و این شتر خلافت ، مركبى مهار زده و آماده براى سوارى ؛ بتاز و برو ...

تا روزی که وارد محشر شوی ، و چه حکمی بهتر از حکم خدا ، و چه زمامداری بهتر از رسول خدا (ص) که شاهد و حاضر است ،

و چه موعدی بهتر از روز قیامت ، که در آن لحظه باطل به زیان خود پی می برد ،


وَ لَا يَنْفَعُكُمْ إِذْ تَنْدَمُونَ، وَ لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ...


ولیکن پشیمانی او سودی بر حالش نخواهد بخشید « و هر خبر (مورد نزاعی ) در آنجا ، حقیقت معلومی خواهد داشت ،

و شما خواهید دید که خداوند چه کسانی را خوار و ذلیل ساخته و عذابش را برآنها حلال خواهد ساخت ! »



(12)
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

نگـاهـی دوبــاره :

در ادامه خطبه ، حضرت اشاره مستقیم به مسئله فدک می کنند ، و با اینکه قبلا هم گفته بودند که این هدیه ای است از جانب رسول خدا (ص)

به ایشان ، و باز پس گرفتنی نیست ، و شاهد هم آوردند و خلیفه ، شهادت ایشان را نپذیرفت ؛

حال در مقام جدل استدلالی دیگر نمودند :

فرمودند که اگر می گویید هدیه نیست ، باشد پس ارث است ! و چگونه شما از پدرانتان ارث می برید و من نمی برم ؟

استدلال های محکم حضرت (س) به آیات قرآن ، و بستن دهان مدعیانی که از قرآن هم هیچ نمی دانستند ، کاملا در این بیانات واضح است .

و همچنین اشاره مجدد به اینکه پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) به عام و خاص و احکام قرآن آشناترند تا شما ؟!!!

و باز یاد آور می شوند ، که اگر چنین کنید ، به حکم جاهلیت عمل نموده اید ، و این اشاره ای است به اینکه هنوز جامعه به یادگار مانده

از رسول خدا (ص) به طور کامل به تمام دین اسلام واقف و عامل نبودند و هنوز عادت های جاهلیت در بعض آنها موج می زد .

و دیگر اینکه اشاره کردند شما عمداً کتاب خدا را پشت سرنهادید ، رها کردید و به هوس های خویش گرویدید !

همچنین تمام احتمالات دیگر ایشان را بیان می کنند و پاسخ می دهند ، مثل اینکه :

اگر بگویید من دختر او نبودم که دروغ است ؛ همه می دانید که من دختر رسول خدا (ص) هستم ؛

اگر بگویید ارث نمی بری که باز هم با شواهد قرآنی معلوم شد که ادعایی دروغ بیش نیست ؛

اگر بگویید از دو آئین جدا بودیم و از هم ارث نمی بریم باز هم باطل است ، چون هر دوی ما مسلمان بوده ایم ؛

پس دیگر چه ادعایی دارید ، جز دنیا طلبی و حرص به خلافت جاهلانه بر مردم ؟

حال که اینگونه است (و مردم نادان نیز مخالفتی با تو ندارند ، و ما را یاری نکردند ) باشد ، این تو و این مرکب خلافت !

آماده و رحل زده ، بگیر و برو تا روز قیامت که در آنجا وعده ماست .

اینجا نیز حضرت اشاره ظریفی به آخرت و حساب قیامت دارند ، و باز حجت را تمام می کنند و یاد آور می شوند که معادی نیز هست !

اگر حداقل به آن روز ایمان داشته باشید ، چنین نمی کنید ؛ اما جریانات بعدی نشان داد که آنها حتی به معاد هم باوری نداشتند ،

و آخرتی برای این ظلم و غصب ، نمی دیدند و تاختند آنگونه که تاریخ ، فریاد حقایق را در گوش جهانیان ، طنین انداخت ...

آری ؛ در آنجا خداوند حکم می کند ، و رسول خدا (ص) که هم اکنون در مسجدش نشسته اید و شاهد ماست ، در آن روز حاضر است .


اگر به خدا و یا به رسول او نیز ایمان داشتید چنین نمی کردید ...!


(13)
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِهَا نَحْوَ الْأَنْصَارِ فَقَالَتْ يَا مَعَاشِرَ الْفِتْيَةِ وَ أَعْضَادَ الْمِلَّةِ، وَ أَنْصَارَ الْإِسْلَامِ، مَا هَذِهِ الْغَمِيزَةُ فِي حَقِّي، وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلَامَتِي،

آنگاه فاطمه (علیهاسلام) به سوی انصار نظر افکنده فرمودند: ای گروه جوانمردان و ای بازوان دین و یاران اسلام!

این چشم پوشی و غفلت از حق من ، و سهل انگاری بر ظلمی که به من شده از چیست ؟؟؟!


أَ مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَبِي يَقُولُ الْمَرْءُ يُحْفَظُ فِي وُلْدِهِ، سَرْعَانَ مَا أَحْدَثْتُمْ، وَ عَجْلَانَ ذَا إِهَالَةٍ، وَ لَكُمْ طَاقَةٌ بِمَا أُحَاوِلُ، وَ قُوَّةٌ عَلَى مَا أَطْلُبُ وَ أُزَاوِلُ،

هر انسانی در فرزندانش حفظ می‏شود؟ (یعنی اگر می‏خواهید جانب کسی را محترم بشمارید بعد از او به فرزندانش احترام کنید.)

چه زود این عمل را انجام دادید؟ چه باعجله اين بز لاغر شده آب از دهان و دماغ او فرو ريخت( مثلي است).

در صورتيکه شما را طاقت و توان بر آنچه درراه آن مي کوشيم هست و نيرو براي حمايت من در اين مطالبه و قصدم هست. ( و توان این را دارید که خواسته مرا برآورده کنید )



أَ تَقُولُونَ‏ مَاتَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فَخَطْبٌ جَلِيلٌ اسْتَوْسَعَ وَهْنُهُ، وَ اسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ، وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ، وَ أَظْلَمَتِ الْأَرْضُ لِغَيْبَتِهِ، وَ كُسِفَتِ النُّجُومُ لِمُصِيبَتِهِ،

وَ أَكْدَتِ الْآمَالُ، وَ خَشَعَتِ الْجِبَالُ، وَ أُضِيعَ الْحَرِيمُ، وَ أُزِيلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَمَاتِهِ، فَتِلْكَ وَ اللَّهِ النَّازِلَةُ الْكُبْرَى، وَ الْمُصِيبَةُ الْعُظْمَى، لَا مِثْلَهَا نَازِلَةٌ، وَ لَا بَائِقَةٌ عَاجِلَةٌ،


آيا مي گوئيد که محمد صلي الله عليه و آله مردو دیگر خبری نیست ؟ (درست است که) اين مصيبتي است بزرگ ، مصيبتي است در نهايت وسعت ، شکاف آن بازتر می گردد

و رخنه اش بسي فراخ است و پیوستگی‏هایش از هم می‏گسلد. زمين سراسر بر اثر غياب او تاريک گرديد و ستارگان بي فروغ گرديدند، آرزوها به نااميدي گرائيد،

کوهها از جا فروريخت، حرمت حريم پامال شد و احترامي براي کسي پس از وفات او باقي نماند. پس اين مصيبت ، به خدا بزرگترين پيش آمد بود و مصيبت بزرگ تری بود

که بليه و پيش آمدي مانند آن نيست و بلاي جانگدازي در اين دنيا به پايه ي آن نمي رسد.



أَعْلَنَ بِهَا كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِي أَفْنِيَتِكُمْ فِي مُمْسَاكُمْ وَ مُصْبَحِكُمْ، هُتَافاً وَ صُرَاخاً، وَ تِلَاوَةً وَ إِلْحَاناً، وَ لَقَبْلَهُ مَا حَلَّ بِأَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ، حُكْمٌ فَصْلٌ وَ قَضَاءٌ حَتْمٌ

« وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ. »

این کتاب خداست که هر صبح و شام بر در خانه‏های شما فریاد می‏زند و با آواز بلند و تلاوت و فهماندن آن اعلان می‏دارد که انبیاء قبل هم می‏مردند

و این حکم الهی و قضاء حتمی بر آنها هم وارد می‏شد؛ آنجا که می‏فرماید: « و ما محمد الارسول. . . »

محمد نیست مگر فرستاده‏ای که بیش از او نیز فرستادگانی آمده‏اند و گذشته‏اند.

اما ! « آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به دوران جاهلیت گذشته خود برمی‏گردید؟!!!

و هر کس به گذشته خود برگردد، (از دین خارج گردد) هرگز زیانی به خداوند نیاورد و به زودی خداوند پاداش سپاسگزاران را خواهد داد »



(13)
آخرین ويرايش توسط 1 on محمد علي, ويرايش شده در 0.
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

نـگـاهــی دوبــاره :


حضرت پس از اینکه ، عاملان اصلی این ظلم و ستم را مورد شماتت قرار دادند ، حال روی به سوی مردم غفلت زده و سست عنصر نموده

و می فرمایند شما که ادعای نصرت دین خدا و یاری فرامین الهی را دارید ، چرا در مورد ظلمی که به ما شده ساکت نشسته اید ؟

و با اینکه توان بر آن دارید ، هیچ نمی کنید ؟



اینجا اشاره بسیار مهمی دارند حضرت به اینکه ، درست است که معدودی منافق ، پایه گذار این حرکت شوم بودند ، اما مردم و جامعه نیز بی تاثیر نبوده

و با سکوت خویش (چه جاهلانه و چه عامدانه) به این حرکت کمک نموده و آن را تقویت کردند .


پس هر حرکتی با پشتوانۀ مردمی شکل می گیرد ، وگر نه اگر مردم جلوی این دودستگی و اختلاف را می گرفتند و برای احقاق حق فرزندان رسول خدا (ص)

سینه سپر می کردند ، هیچ گاه این مسائل رخ نمی نمود .


همچنین اشاره به این مسئله دارند ، که وقتی مردم این چنین خواستند ، و اهل بیت (ع) را تنها گذاردند ، دیگر راه را برای نشر صحیح و فراگیر حقایق دین

و نیز اداره جامعه توسط ایشان بستند ، و ایشان هم به اجبار نمی توانند مردم را وادار به پذیرش امر عظیم ولایت کنند ، لذا مقاومت نظامی نکردند .

اگر مردم می خواهند این راه را بروند و پس از اتمام حجت حضرت نیز از این مسیر دست نکشیدند ، لا اکراه فی الدین !


پس حمایت مردم خواب ، از این حرکت نا میمون و زیان بار ، از دیگر دلایل و مصیبت های خاندان عصمت (ع) بوده است .


---------------------------------

هم چنین در ادامه احتجاج به این روایت می کنند که :

مگر نه این است که بارها پیامبر (ص) فرمودند : احترام و حرمت هر کسی در گرو احترام به فرزندان اوست ، یعنی اگر خواستید کسی را احترام کنید ،

چه در حیات ، و چه پس از ممات او ؛ فرزندانش را حرمت نگه دارید
...

پس نتیجه می گیریم که شما وقتی حرمتی برای ما قائل نیستید ، درواقع احترام و ارزشی نیز برای رسول خدا قائل نیستید ،

و همه شعارهای شما مبنی بر حکومت دینی و حفظ سنت رسول خدا پوچ است و بی معنا .


و نیز اشاره به عظمت رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص) دارند ، که در عین جلالت و بزرگی این مصیبت ، تاکید می کنند که این حرمت شکنی شما

نسبت به خاندان او ، بسی عظیم تر و جانسوز تر و پر دامنه تر از رحلت اوست ؛ چرا که باعث شد دین و رسول و ... بر فنا مایل گردد .


------------------------------------------------------------


اما احتجاج دیگری که حضرت با ظرافت و دقت فراوان دارند ، به قرآن کریم است ، همان کتابی که به کنایه حضرت می فرمایند :

هر روز بر در خانه هاتان آویخته شده ، و آرام و بلند می خوانیدش ... (بدون هیچ تفکر و تعمقی فقط روخوانی می کنید )


در همین قرآن نوشته که پیامبر (ص) نیز مانند دیگر انبیاء از دنیا می رود و این حکم و قضای الهی است . چیز عجیبی نیست

(با اینکه مصیبت بزرگی است ، ولی سنت خداست )


پس اگر او از دنیا رحلت کرد و یا کشته شد (!!) شما به اعقاب و گذشته های خود برمی گردید ؟

و هر کس به گذشته برگردد ضرری به خدا نمی زند ، و خداوند نیز پاداش سپاسگزاران را خواهد داد .


چه اشاره جالبی است ! خود اسلوب این آیات در ظاهر شاید سوالی باشد ، اما کاملا خبر از این می دهد که شما پس وفات پیامبر (ص)

به گذشته بر می گردید ، همان گذشتۀ شومی که در ابتدای خطبه به آن اشاره شده بود ، با آن وضع فجیع جاهلیت محض !

خوراک ... امنیت ... قبیله گری ... تعصب .... شیخوخیت ... نفهمی و هزاران کثیف منشی دیگر ...

با این عمل به گذشته تان برگشتید . و هیچ ضرری هم جز به خودتان نزدید !


و آنان که شکر گزاری کردند و پا به عقب نگذاشتند و در کنار ما بودند ، خداوند اجر ما و ایشان را خواهد داد .


-------------------------------

همچنین یک نکته دیگر ماند : در آیه مزبور ، اشاره ظریفی به امکان قتل پیامبر (ص) ، شده است ؛ که علمای بسیاری را در این امر

مشغول به تحقیق و تدقیق داشته است ... که نتیجه آن ، به حقیقت جوی دین واگذار می گردد .

و الله اعلم بما یعملون



(14)
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

إِيهاً بَنِي قَيْلَةَ أَ أُهْضِمَ تُرَاثُ أَبِي وَ أَنْتُمْ بِمَرْأًى مِنِّي وَ مَسْمَعٍ، وَ مبتد [مُنْتَدًى‏] وَ مَجْمَعٍ، تَلْبَسُكُمُ الدَّعْوَةُ، وَ تَشْمَلُكُمُ الْخِبْرَةُ،

دور از شان شماست كه پيش چشم شما ميراث پدرم را ببرند و ببلعند و حرمتم را نگاه ندارند و شما

فرياد دادخواهى مرا بشنويد و از حال و كار من آگاه شويد (و سكوت كنيد).


وَ أَنْتُمْ ذَا الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ، وَ الْأَدَاةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَكُمُ السِّلَاحُ وَ الْجُنَّةُ، تُوَافِيكُمُ الدَّعْوَةُ فَلَا تُجِيبُونَ، وَ تَأْتِيكُمُ الصَّرْخَةُ فَلَا تُغِيثُونَ،

و اين در حالى است كه ساز و برگ و سلاح و توان يارى مرا داريد؛ فرياد مظلوميت من به گوش شما مى رسد؛ ولى پاسخ نمى دهيد

و مرا يارى نمى كنيد؛


وَ أَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفَاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَيْرِ وَ الصَّلَاحِ، وَ النُّجَبَةُ الَّتِي انْتُجِبَتْ، وَ الْخِيَرَةُ الَّتِي اخْتِيرَتْ، قَاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمُ الْكَدَّ وَ التَّعَبَ،

و با آنكه در يارى و حمايت از دين به جنگاورى معروف و به نيكى و صلاح شهره ى آفاق ايد.

شما نخبگان اين امت و برگزيدگان مردمى هستيد شما با سلحشوران و جنگاوران و دلاوران عرب كارزار كرديد و در راه خداوند سختى ها و رنجها


وَ نَاطَحْتُمُ الْأُمَمَ، وَ كَافَحْتُمُ الْبُهَمَ، فَلَا نَبْرَحُ أَوْ تَبْرَحُونَ، نَأْمُرُكُمْ فَتَأْتَمِرُونَ،

را به جان خريديد و با مشركان و قهرمانان قلدر و ياغى و بى منطق مبارزه كرديد و همواره در پيروى ما بوديد. (ما فرمانده و شما فرمانبردار)

آنچه فرمان مى داديم به گوش جان مى شنيديد و با خلوص تمام بدان عمل مى كرديد


حَتَّى إِذَا دَارَتْ بِنَا رَحَى الْإِسْلَامِ، وَ دَرَّ حَلَبُ الْأَيَّامِ، وَ خَضَعَتْ ثَغْرَةُ [نَعْرَةُ] الشِّرْكِ، وَ سَكَنَتْ فَوْرَةُ الْإِفْكِ، وَ خَمَدَتْ نِيرَانُ الْكُفْرِ،

تا آنكه چرخ اسلام به محور ما به گردش درآمد و شير در پستان روزگاران فزونى يافت و خيرها و بركتها به سوى جهان اسلام سرازير شد

و نعره هاى نخوت زاى عربده كش هاى فريبكار (مشرك) فروكش كرد و آتش كفر به خاموشى گراييد


وَ هَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرْجِ، وَ اسْتَوْسَقَ نِظَامُ الدِّينِ، فَأَنَّى حُرْتُمْ بَعْدَ الْبَيَانِ، وَ أَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْإِعْلَانِ، وَ نَكَصْتُمْ بَعْدَ الْإِقْدَامِ، وَ أَشْرَكْتُمْ بَعْدَ الْإِيمَانِ

فراخوان به آشوب و فتنه ، در نطفه خفه شد و مشركان تار و مار شدند و نظام دين محكم و استوار گرديد.

پس چرا بعد از اقرارتان به ايمان حيران شديد؟ و چسان پس از آن مرحله آشکار همکاري خود را نهفته کرديد؟

و بعد از آن پيش قدمي،عقب نشستيد؟ و بعد از ايمان شرک آورديد؟


أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

آيا نمي جنگيد با گروهي که عهد شکستند و خواستند رسول خدا را اخراج کنند با آنکه آنان جنگ را آغاز نمودند،

آيا از آنان هراس داريد در حاليکه خدا سزاوارتر است که از او بهراسيد اگر که مومن ايد.



أَلَا قَدْ أَرَى أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَى الْخَفْضِ، وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ، وَ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ، وَ نَجَوْتُمْ مِنَ الضِّيقِ بِالسَّعَةِ، فَمَجَجْتُمْ مَا وَعَيْتُمْ،

(علت اين ترس و وحشت روشن است.) جز اين نيست كه به تن آسايى خو كرده و به سايه ى امن و خوشى پناه برده ايد

و به خلوت زندگى راحت طلبانه راه يافته ايد و سرانجام سر به راه انحطاط نهاده سزاوارترين و نيرومندترين و آگاه ترين كس را از عرصه ى

اداره ى جامعه اسلامى كنار زديد.



وَ دَسَعْتُمُ الَّذِي تَسَوَّغْتُمْ، فَإِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ

و مى بينم كه در خلوت خويش خزيده ايد و غرق در آرامش و خوشگذرانى هستيد و از تنگناى انجام مسئوليت ها خود را رهانيده

و راحت طلبى را برگزيده ايد و آنچه را كه در درون ذخيره كرده بوديد بيرون انداختيد

(جام گواراى ايمان و عشق به خداوند را كه نوشيده بوديد ناخواسته بالا آورديد و بعد از ايمان آوردن كفر ورزيديد.)

«اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كافر شوند بى گمان خدا بى نياز ستوده است»


أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّي بِالْخَذْلَةِ الَّتِي خَامَرَتْكُمْ، وَ الْغَدْرَةِ الَّتِي اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُكُمْ،

هش داريد! گفتنى ها را گفتم. با شناخت كاملى كه از شما دارم ما را يارى نخواهيد كرد؛ چرا كه در چنگال ذلت و زبونى گرفتاريد

و دلبرده ى نيرنگ و خدعه ايد و مى دانم كه پيمان شكنى راه و رسم شماست و در ژرفاى جانتان رسوخ كرده است.


وَ لَكِنَّهَا فَيْضَةُ النَّفْسِ، وَ نَفْثَةُ الْغَيْظِ ،وَ خَوْرُ الْقَنَا، وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ، وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ،

اما چه كنم كه دلم خون است و از سوزدل اين سخنان را به زبان آوردم. آرى! براى اين بود كه گفتنى ها را گفته باشم و حجت را بر شما تمام كرده باشم.


فَدُونَكُمُوهَا فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَةَ الظَّهْرِ، نَقِبَةَ الْخُفِّ، بَاقِيَةَ الْعَارِ، مَوْسُومَةً بِغَضَبِ اللَّهِ وَ شَنَارِ الْأَبَدِ، مَوْصُولَةً بِنار اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ

اين شتر و اين بار (خلافت). بگيريد ببريد دو پشته بارگيرى كنيد و تنگ زينش را محكم ببنديد؛ اما بدانيد كه پشت اين سوارى زخم شده

و پاى آن سخت فرسوده و تاول زده است. داغ ننگ جاودانه و نشان خشم خداوندى بر آن نهاده شده است و هيچ گاه شما را آسوده نمى گذارد

تا به آتش افروخته ى خداوند بسوزاند. آتش كه راه مى جويد تا آشكار شود و سر برآورد و شراره مى كشد تا يكسره بر دلها چيره شود.


فَبِعَيْنِ اللَّهِ مَا تَفْعَلُونَ ، وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ

آنچه مى كنيد در محضر خداست «و كسانى كه ستم كرده اند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت».


وَ أَنَا ابْنَةُ نَذِيرٍ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ فَاعْمَلُوا... إِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ.

من دختر كسى هستم كه شما را از عذاب سختى كه در پيش است هشدار مى داد.

(حال كه چنين است) پس هر كارى كه مى خواهيد بكنيد و ما نيز كار خودمان را مى كنيم.

به انتظار بنشينيد (تا ميوه تلخ درختى را كه كشتيد بچينيد و كيفر كارى را كه كرديد ببينيد.] ما نيز به انتظار مى نشينيم.


(15)
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

نـگاهـی دوبــاره :

در این فراز از خطبه حضرت رو به مردم در خواب ، دوباره یاری می طلبند و علت یاری نکردن را از ایشان می خواهند ؛

وخود حضرت این علت را بیان می کنند .

ابتدا یاد آوری می کنند که « شما با اینکه توان یاری مرا داشتید کمکی نکردید ، و این در حالی است که شما همانها بودید که

جنگاوران عرب بودید و روزگاری تحت فرمان خود ما بودید (یادآوری گذشته ایشان !) حال چه شده که ساکت نشسته اید ؟!

تا آن موقع که در سختی بودیم و دشواری ، می جنگیدید ؛ و حال که به قدرت و آسایش رسیدید و چرخ روزگار به سود شما می چرخد

همه چیز را فراموش کرده اید (یادتان رفته است که به برکت چه کسی و کسانی به این امنیت رسیده اید! )


و به صراحت تاکید می کنند که شما بعد از ایمانتان مشرک شده اید .

به همین دلیل است که نمی جنگید با کسانی که علیه رسول خدا (ص) کودتا کردند(چون با ایشان همدلید)
و از ایشان هم می ترسید ، در حالیکه خداوند متعال سزاوار تر است که از او بترسید . »

تا اینجا حضرت اشاره ظریفی به گذشته ایشان دارد ، و نیز زمینه های این سرکشی را بیان می دارند ؛ و اما در ادامه
وضع کنونی ایشان را مورد نقد قرار داده و سپس به بیان علت این وضع می پردازند :

1- راحت طلبی را برگزیدید 2- غرق در آرامش و خوش گذرانی 3- گزیدن خلوت و دور شدن و بی تفاوتی از جامعه

4- کمی ظریفیت درونی ، و (بالاآوردن) درونیات (ایمان )

اما بدانید ! همۀ عالم هم که کافر شوند ضرری به خدا نمی رسانند . که او بی نیاز ستوده است . »

پس مشخص شد که چرا این چنین نشسته اند و بی اهمیت ، روزگار می گذرانند !

اما حضرت (س) ، خود چرایی این مسایل را می دانند ، و لذا هدف از پرسش ایشان :

نمایاندن وضع انان به شنونگان تاریخ است ، تا ثبت شود سند مظلومیت اهل بیت (ع) و پیمان شکنی قوم مشرک (پس از ایمان اولیه)

و خود حضرت هم اشاره می دارند که « اینها را فقط برای اتمام حجّت گفتم ، و اینکه گفتنی ها را گفته باشم تا چیزی پوشیده نماند .

پس این مَرکب خلافت را برگیرید و هر چه می خواهید بکنید (که فایده ای ندارد) »
و چه زیبا در ادامه با تعابیر ظریفی تمثیل شتر خلافت را کامل می کنند ، که این سواره پشتش زخمی و پایش تاول زده ؛

(که استعاره از حالت مَرکب دارد ، که اصلا نمی توان از آن سواری گرفت و بی تردید شما را به زمین خواهد زد !)

همچنین مُهر خشم و داغ ننگین خداوند بر او خورده و شما را آسوده نخواهد گذاشت تا در آتش خشم خدا دراندازد .

و روزی خواهید دانست آنکه ظلم کرده به کجا باز خواهد گشت !
و من هم دختر همان کسی هستم که مدام شما را از خشم خدا بیم می داد ( یعنی من هم همانگونه بیم می دهم )

پس حالا هر چه می خواهید بکنید ، که ما هم آنچه می خواهیم انجام می دهیم .

و شما انتظار بکشید و ما هم به انتظار می نشینیم .

-------------------------------------------------------------

از همه مهم تر این فراز پایانی است که حضرت (س) می فرمایند ما هم کار خودمان را انجام می دهیم و این شرایط

باعث نمی شود که بنشینیم و هیچ نکنیم
، بلکه وظیفه خود را به بهترین نحو انجام خواهیم داد .

( اما متناسب با وضع جامعه ؛ و دیگر آنچه که می شد به صورت کامل و در حالیکه کار حکومت به دست ما بود انجام گیرد ، امکان انجامش نیست )



(16)
ارسال پست

بازگشت به “حديث”