امام حسن عسکری(ع)علاوه بر روایات فقهى، روایات زیادى باقى مانده استکه مشتمل بر مباحث اعتقادى و اخلاقى مىباشد که به بعضى از آنها مىتواناشاره نمود.
خفقان
بنىعباس با شعار حمایتاز اهلبیتعلیهم السلام و احقاق حق آنان و با استفاده از شرایط خاصموجود، به قدرت رسیدند و در این راستا خونهاى زیادى به زمین ریخته شد.ابومسلم خراسانى در راه استقرار حکومت عباسیان، تعداد زیادى از مردم راکشت و طبق گفته بعضى مورّخان این تعداد، بالغ بر ششصد هزار نفر بوده است.1آنان که با این شعار، به حکومت رسیدند، وقتى به هدف خود نائل شدند، از هیچجنایتى نسبت به ائمهعلیهم السلام و شیعیان فروگزار نکردند. طبعاً شهادتامامانعلیهم السلام از زمانى که بنىعباس در مصدر امور بودند، به دستآنان بوده و علویان هم در فشارهاى شدیدى قرار داشتند و شرایط امامعسکرىعلیه السلام هم از این قاعده مستثنى نمىباشد. بنىعباس به خاطر ترساز آن حضرت و علویان، ایشان را در تنگناهاى مختلفى قرار داده بودند؛ ازجمله سکونت اجبارى آن حضرت در شهر سامرّا و منطقه نظامى (عسکر). لذا به وىو پدرش امام هادىعلیه السلام «عسکریین» مىگویند.2 از سویى دیگر، امامناگزیر بود روزهاى دوشنبه و پنج شنبه در کاخ و دربار عبّاسى حاضر شود.3این محدودیت، شامل اصحاب و شیعیان حضرت هم مىشد. على بن جعفر از «حلبى»روایت کرده است: «در عسکر جمع شدیم و روزى که حضرت از خانه خارج مىشد،منتظر ماندیم تا او را زیارت کنیم. اما دستور کتبى حضرت صادر شد که: «کسىبر من سلام نکند و حتى کسى با دست، مرا نشان ندهد و به طرف من اشاره نکند،چون جان شما در خطر است.»4 این، سیمایى است از وضعیت حاکم بر زندگى امام وشیعیان در زمانى که جان امام و دوستداران او حتى با سلام کردن یا اشاره بهامام، در خطر بوده است. لذا ارتباط هریک با دیگرى باید به صورت غیرعلنىایجاد مىشد. داود بن اسود - که عهدهدار آماده کردن حمّام امام بوده است- مىگوید: مولایم ابومحمّدعلیه السلام مرا خواست و چوبى گرد و بلند، کهشبیه پاشنه در بود و دست را پُر مىکرد، به من داد و فرمود: این را به نزد«عَمْرى» ببر. من راه افتادم و در بین راه به سقّایى برخورد کردم که استرىهمراهش بود و این استر، مزاحم مسیر و راه من بود. سقّا گفت: بر استر بانگبزن تا حرکت کند. من چوب را بلند کرده، استر را زدم و چوب شکست. به محلّشکستگى چوب نگاه کردم و دیدم در آنجا نامههایى قرار دارد، به سرعت چوب رادر آستین خود مخفى کردم...5 از این مطلب مىتوان فهمید که شرایط ومحدودیتهاى ایجاد شده، باعث مىشد که امامعلیه السلام چنین تمهیداتى رابراى ایجاد ارتباط و رساندن پیام به یاران خود، بیندیشد. دوران امامت آنبزرگوار، معاصر سه تن از خلفاى عباسى بود؛ معتزّ، مهتدى و معتمد. گرچهاقامت اجبارى امام در سامرّا، خود به نوعى حبس مىباشد، اخبارى وجود داردکه آن حضرت در دوران هریک از این خلفا، مدّت زمانى را در زندان به سر بردهاست.6 در زمان خلافت مهتدى - که در تاریخ، از عملکرد معتدل وى سخن به میانآمده و از روش حکومتىاش تعریف شده است - 7 مدتى، امام در زندان وى به سربرده است و حتى او، تصمیم بر به شهادت رساندن آن حضرت داشته که مرگ وى، بهاو اجازه چنین کارى را نمىدهد.
عسکرىعلیه السلام و مکارم اخلاقى
آنجا که «امام»، در واقع پیشوا ومقتداى انسانهاست و وظیفه هدایت و ارشاد را به عهده دارد و باید معارفاصیل و ناب الهى را بر مردم بشناساند، امام عسکرىعلیه السلام نیز این امرمهم را، با توجّه به شرایط ویژه و محدودیتهاى موجود، به بهترین نحو بهانجام رسانید. از آن حضرت علاوه بر روایات فقهى، روایات زیادى باقى ماندهاست که مشتمل بر مباحث اعتقادى و اخلاقى مىباشد که به بعضى از آنهامىتوان اشاره نمود.
هاى شیعه
حضرت به شیعیانشمىفرماید: «اوصیکم بتقوى اللّه، و الورع فىدینکم، والاجتهاد للّه، و صدقالحدیث، واداءالامانه الى من ائتمنکم من برّ او فاجر، و طول السّجود، وحسن الجوار، فبهذا جاء محمّدصلى الله علیه وآله وسلم، صلّوا فىعشائرهم واشهدوا جنائزهم، و عودوا مرضاهم و ادّوا حقوقهم9؛ شما را سفارش مىکنم بهتقواى الهى و پارسایى در دین خود و کوشش در راه خدا و راستگویى و اینکهامانت هرکسى را که به شما امانتى سپرده است، به او بازگردانید چه آن شخص،نیکوکار باشد یا تبهکار. و سجدهها را طولانى کنید و (براى همسایگان خود)همسایگان خوبى باشید - که محمّدصلى الله علیه وآله وسلم این چیزها راآورده است - و در قبیلههاى آنان (اهل سنّت) نماز گزارید، در تشییعجنازههاىشان حاضر شوید و مریضان آنان را عیادت و حقوقشان را ادا کنید.»
سپس در توضیح مىفرماید: «فانّ الرجل منکم اذا ورع فى دینه و صدق فىحدیثه و ادّى الامانه و حسن خلقه مع الناس، قیل هذا شیعىٌّ فیسرّنى ذلک.اتّقوا اللّه و کونوا زیناً و لاتکونوا شیناً، جرّوا الینا کلّ مودّه وادفعوا عنّا کلّ قبیح، فانّه ما قیل فینا مِنْ حُسْنٍ فنحن اهله، و ما قیلفینا مِنْ سُوءٍ فما نحن کذلک10؛ اگر کسى از شما در دینش ورع داشته وراستگو باشد و اداى امانت کند و با مردم خوش رفتار باشد، مىگویند: «این،یک شیعه است.» و همین مساله، من را شادمان مىکند. از خدا بترسید و تقواىالهى را پیشه خود سازید (و با اعمالتان) زیور و زینت براى ما باشید و مایهزشتى (و بد نامى) ما نباشید. هرگونه دوستى را براى ما جلب کنید و هر بدىرا از ما دور سازید. زیرا هر خوبى که در حقّ ما گفته شود، سزاوار آنیم وهر بدى که در حقّ ما گفته شود، شایسته آن نیستیم.» و در انتها مىفرماید:«اکثروا ذکراللّه و ذکر الموت و تلاوه القرآن و الصّلوه على النبىصلىالله علیه وآله وسلم...؛11 بسیار خدا را به یاد داشته باشید و نیز یاد مرگرا. زیاد قرآن تلاوت کنید و بر رسول اللّهصلى الله علیه وآله وسلم صلواتبفرستید. چه اینکه اینها امورى هستند که طبعاً موجب رعایت توصیههاى فوقمىشود.» همچنین مىفرماید: «اورع النّاس من وقف عندالشّبهه، اعبد النّاسمن اقام علىالفرائض، ازهد النّاس من ترک الحرام؛ اشدّ النّاس اجتهاداً منترک الذّنوب12؛ پارساترین مردم کسى است که در شبهات، درنگ کند، عابدترینمردم کسى است که واجبات الهى را انجام دهد، زاهدترین مردم کسى است که ازکارهاى حرام بپرهیزد و کوشاترین مردم کسى است که گناهان را ترک کند.»
تفکّر
«لیست العباده کثرهالصیّام والصّلاه، و انّما العباده کثره التفکّر فىامر اللّه13؛ عبادتبه زیاد روزه گرفتن و نماز خواندن نیست؛ بلکه عبادت این است که در امر(مخلوقات) خداوند بسیار تفکّر شود.» و چه دقیق فرموده است! چه اینکه اگرآدمى در خلقت الهى و اینکه از کجا آمده، چرا آمده است، به کجا مىرود و...؟ تفکّر کند، طبعاً به شناخت خداوند نزدیکتر مىشود و در راستاى همانتفکّر، به وظایف بندگى خود عمل مىکند.
مومن
«المومن برکهٌ علىالمومن و حجّهٌ على الکافر14؛ مومن براى مومن، برکت است و براى کافر،اتمام حجّت.» «ما اقبح بالمومن ان تکون له رغبه تذلّه15؛ چقدر زشت استبراى مومن که دلبستگى به چیزى داشته باشد که موجب خوارى و ذلّت او شود.»
ویژگىها
«خصلتان لیس فوقهماشىء: الایمان باللّه و نفع الاخوان16؛ چیزى بالاتر از دو خصلت ایمان بهخداوند و رساندن سود به برادران نیست.» حضرت یارى به برادران را چون ایمانبه خداوند، جزء بهترین صفات پسندیده مىشمارد.
شرک
آن حضرت در مورد این که«شرک» از حسّاسیت و دقّت ویژهاى برخوردار است، چنین گوشزد مىکند:«الاشراک فىالنّاس، اخفى من دبیب النّمل على المسح17 الاسود فى اللّیلهالمظلمه18؛ شرک ورزیدن در میان مردم، از حرکت مورچه (که بسیار آرام ونامحسوس است) در شب تاریک بر روپوش سیاه، نهانتر است.»
تواضع
تواضع و فروتنى، ازصفات پسندیدهاى است که هر انسانى، حُسن آن را درک مىکند. تعبیرامامعلیه السلام در مورد این صفت پسندیده چنین است: «اَلتَّواضِعُنِعْمَهٌ لایُحْسَدُ عَلَیْه19؛ تواضع، نعمتى است که کسى بر آن رشکنمىورزد.» آن حضرت در تبیین جایگاه تواضع در فرهنگ اسلامى و ترغیب به آنمىفرماید: «من تواضع فىالدّنیا لاخوانه فهو عنداللّه من الصّدّیقین و منشیعه علىّ بن ابیطالبعلیه السلام حقّاً20؛ کسى که در دنیا نسبت بهبرادرانش متواضع باشد، نزد خداوند از صدّیقین به شمار مىرود و او ازشیعیان واقعى على بنابیطالبعلیه السلام است.» همچنین درباره بعضى ازمصادیق تواضع، مىفرماید: «مِنَ التّواضع، السّلام على کلّ مَنْ تمرّ به والجلوس دون شرف المجلس21؛ سلام کردن بر هرکسى که از پیش او مىگذرى ونشستن در جایى که بالاى مجلس نیست، از تواضع و فروتنى است.»
هاى اخلاقى
در میان آنچهکه از حضرت به ما رسیده، احادیثى وجود دارد که در آنها به امراض روحى واجتماعى مردم اشاره شده است. امام عسکرىعلیه السلام شخص دورو را چنین وصفمىکند: «بئس العبد، عبدٌ یکون ذاوجهین و ذالسانین، یطرى اخاه شاهداً ویاکله غائباً، اِن اُعطى حسده، و اِن ابتلى خانه22؛ چه بد بندهاى است،آن بنده (خدا) که دورو و دوزبان است! در حضور برادرش، او را مىستاید وپشت سر او غیبت و بدگویى23 او را مىکند. اگر مورد عطا واقع شود، به اوحسد مىورزد و اگر براى او گرفتارى پیش آید، به او خیانت کند.» آن حضرت،شخص دورو را تقبیح نموده و مصداق آن را توضیح مىدهد و حالات شخص دورو ودو زبان را با دقّت و ظرافت بیان مىکند. و لذا فطرت سالم آدمى بعد ازآگاهى از این حالات، از دوروئى بیزار خواهدبود. حضرت، وضعیت شخص کینهتوزرا چنین بیان مىکند:
«اقلّ النّاس راحهً، الحقود24؛ شخص کینه توز، کم آسایشترین مردم است.»
نگاهى گذرا به وضعیت روحى اشخاص کینهتوز داشته باشیم، به این واقعیت پى مىبریم که چنین افرادى همیشه در یکاضطراب روحى قرار دارند و از عدم آرامش و آسایش روحى رنج مىبرند. آنان ازروحى سالم و متعادل برخوردار نیستند. و تنها راه رهایى از این رنج و محنت،به فرموده «قرآن و عترت»، گذشت و چشم پوشى از رفتار دیگران است. امامعسکرىعلیه السلام خشم و غضب، را کلید هر بدى مىداند: «الغضب مفتاح کلّشر».25 منشا بسیارى از گناهان، غضب مىباشد و اصولاً خشم با خوشرویى وحُسن خلق، در تعارض است. آن حضرت، با این بیان، ریشه و منشا بدىها را بهما معرّفى مىکند، تا ما براى درمان بدىها، در فکر راه حلّ اساسى باشیم وعلاوه بر توجّه به هریک از بدىها و پرهیز از آنها، آنها را ریشهیابىکنیم. آن حضرت، شادمانى کردن نزد شخص محزون و غمناک را، بىادبى تلقّىمىکند: «لیس من الادب، اظهار الفرح عند المحزون»26. اینها، نکاتى هستندکه در روابط اجتماعى ما با دیگران، بسیار موثّر مىباشد و مراعات نمودنآنها تاثیر شگرفى در همدلى، ایجاد محبّت و حفظ دوستىها دارد.
امام
امام عسکرىعلیه السلامپس از تحمّل مشقّتها و محدودیتهاى فراوان دوره عباسى - چه در زمان پدربزرگوارش و چه در دوران امامت خویش - سرانجام در سال 260 ق.27 در 28 یا2829 سالگى به دیدار حق شتاقت و یکبار دیگر، شیعه در غم و اندوه امام خودبه سوگ نشست! علاّمه مجلسى مىگوید: «اعتقادنا فى النّبىّ والائمّه انبعضهم قتلوا بالسّیف و بعضهم بالسّمّ29؛ عقیده ما در مورد رسول خدا وائمّهعلیهم السلام (غیر از امام دوازدهم) این است که بعضى از آنان باشمشیر و بعضى دیگر به وسیله سم، کشته شدهاند.» شیخ صدوق در «اعتقادات»نام پیامبر و ائمهعلیهم السلام را نام مىبرد و علت شهادت هریک را ذکرمىکند و وقتى به امام عسکرىعلیه السلام مىرسد، مىگوید: «قتله المعتمدبالسّمّ30؛ امام عسکرىعلیه السلام را معتمد به وسیله سم به شهادترسانید.»
نیز مىگوید: «و قد اخبر النّبىّصلى الله علیه وآله وسلم والائمّهعلیهم السلام انّهم مقتولون، فمن قال انّهم لم یقتلوا فقدکذّبهم...31؛ رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم و ائمّهعلیهم السلام خبردادهاند که آنان کشته مىشوند. بنابراین، کسى که بگوید: آنان کشتهنشدهاند؛ آنان را تکذیب کرده است...»
علاّمه مجلسى مىگوید: «ذهبکثیر من اصحابنا الى انّ الائمّه خرجوا من الدّنیا على الشّهاده واستدلّوا بقول الصّادقعلیه السلام... ما منّا الاّ مقتول شهید32؛ بسیارىاز اصحاب ما معتقدند که امامان ما شهید شدهاند و براى اثبات این مساله بهگفته امام صادقعلیه السلام استدلال کردهاند که... همه ما به صورت شهادتاز این دنیا مىرویم.» السّلام علیه یوم ولد و یوم یمت و یوم یبعث حیّاً.
نوشتها:
1. الکامل فىالتاریخ، ابن اثیر، ج 5، ص 476؛ وفیات الاعیان، ابن خلّکان، ج 3، ص 148.
. ر.ک: علل الشّرایع، صدوق، ج 1، باب 176، ص 282، موسّسه الاعلمى للمطبوعات.
. مناقب آل ابیطالب(ع)، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 466؛ بحارالانوار، ج 50، ص251.
. بحارالانوار، ج 50، ص 269.
. مناقب آل ابیطالب(ع)، ج 4، ص 460 و 461.
. بحارالانوار، ج 50، ص 314 - 311.
. ر.ک: مروج الذّهب، مسعودى، ج 4، ص 195؛ الکامل فىالتّاریخ، ج 7، ص 245 و 234.
. بحارالانوار، ج 50، ص 313.
تا 11. تحف العقول، حرّانى، ص 362، موسّسهالاعلمى للمطبوعات.
. همان، ص 363.
. همان، ص 362.
. همان، ص 363.
. همان، ص 364.
. همان، ص 363.
. نوعى پوشش است. ر.ک: مجمع البحرین، ج 2، ص 414.
. تحف العقول، ص 361؛ کشف الغمّه، ص 420.
. تحف العقول، ص 363.
. احتجاج، طبرسى، ج 2، ص 267، کتابفروشى مصطفوى.
و 22. تحف العقول، ص 362.
. «یاکله غائباً» کنایه از غیبت است، چنانکه در آیه 12 سوره حجرات آمده است.
. تحف العقول، ص 363.
. همان، ص 362.
. همان، ص 363.
. کشف الغمّه، ص 403.
. مناقب آل ابیطالب(ع)، ص 455.
. بحارالانوار، ج 25، ص 342.
و 31. اعتقادات، ص 99.
. بحارالانوار، ج 27، ص 209 و 217.
شهادت امام حسن عسکری (ع)
مدیر انجمن: شورای نظارت
ارسال پست
تعداد پست ها:1
• صفحه 1 از 1
ارسال پست
تعداد پست ها:1
• صفحه 1 از 1
بازگشت به “امام حسن عسکری (علیه السّلام)”
پرش به
- بخش داخلی
- ↲ قوانين و اخبار سايت
- ↲ سوال ، پيشنهاد و انتقادها
- ↲ سرویس میزبانی وب - ETEGHADAT Web Hosting
- گنجینه ثـقلیـن
- ↲ قرآن مجید
- ↲ متن و ترجمه قرآن کریم
- ↲ تفسیر
- ↲ علوم قرآنی
- ↲ اهل بيت (عليهم السلام)
- ↲ پيامبر اکرم (صلّي الله علیه و آله و سلّم)
- ↲ اميرالمومنين علي (علیه السّلام)
- ↲ فاطمة الزهراء (سلام الله علیها)
- ↲ امام حسن مجتبی (علیه السّلام)
- ↲ امام حسین (علیه السّلام)
- ↲ امام زین العابدین (علیه السّلام)
- ↲ امام محمد باقر (علیه السّلام)
- ↲ امام جعفر صادق (علیه السّلام)
- ↲ امام موسي کاظم (علیه السّلام)
- ↲ امام رضا (علیه السّلام)
- ↲ امام جواد (علیه السّلام)
- ↲ امام هادی (علیه السّلام)
- ↲ امام حسن عسکری (علیه السّلام)
- ↲ صاحب الزمان (عجّل الله تعالي فرجه الشّریف)
- ↲ حديث
- ↲ نهج البلاغه
- ↲ صحیفه سجادیه
- ↲ خطابه غدیر
- ↲ ادعيه و زيارات
- ↲ علوم حدیث
- اصـول ديــن
- ↲ خدا شناسی
- ↲ عدل
- ↲ پیغمبر شناسی
- ↲ امام شناسی
- ↲ مهدویت (عج)
- ↲ معاد
- فـروع ديـن
- ↲ احکام عبادات
- ↲ نماز
- ↲ روزه
- ↲ حج
- ↲ احکام معاملات
- ↲ ساير احکام
- اديـان و مـذاهب
- ↲ اسلام
- ↲ ره یافتگان
- ↲ نقد سایر اندیشه ها
- ↲ وهابیت
- ↲ بهائیت
- ↲ مسیحیت
- ↲ یهودیت
- ↲ زرتشت
- ↲ شیطان پرستی
- ↲ صوفیه
- سایر مباحث تخصصی
- ↲ اخـلاق
- ↲ آداب
- ↲ مهارت های زندگی
- ↲ زن و خانواده
- ↲ ازدواج و زناشویی
- ↲ کودکان و نوجوانان
- ↲ جوانان
- ↲ تاريخ
- ↲ شخصيت ها
- ↲ اخیار
- ↲ اشرار
- ↲ کتابخانه
- ↲ کتاب مخصوص ویندوز
- ↲ کتاب مخصوص موبایل
- ↲ کتابشناسي
- ↲ بخش ادبي
- ↲ شعر
- ↲ داستان
- ↲ قطعه ادبي
- ↲ نکته ها و لطایف
- ↲ پرسش و پاسخ
- بخش عمومی
- ↲ مناسبت و یادواره
- ↲ ماه مبارک رمضان
- ↲ اخبار مذهبي
- ↲ فعالیتهای جمعی
- ↲ نمایشگاه اعتقادات
- ↲ دیگر گفتگو ها
- صوت
- ↲ تلاوت
- ↲ دعا و زیارت
- ↲ مداحی و روضه
- ↲ مناسبت ها
- ↲ مولودی و همخوانی
- ↲ جلسات سخنرانی
- ↲ قصه
- ↲ دیگر نواها
- ↲ معرفی و بررسی آثار صوتی تصویری
- تصویر
- ↲ فیلم
- ↲ فلش
- ↲ اماکن مذهبی
- ↲ دیگر تصاویر
- ↲ گرافیک مذهبی
- ↲ آموزش و سوالات
- ↲ پشت زمینه
- ↲ طرح و ایده
- چندرسانه ای
- ↲ همراه مذهبی
- ↲ نرم افزارهای اسلامی
- ↲ معرفی پايگاه ها