سـر گذشت حديـث پيـامبـــر (ص) ...

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

در احادیث سیرۀ پیامبر (ص) هم تحقیق شایسته و کافی صورت نگرفته است .

وقتی هنوز بحار الانوار در ایران چاپ نشده بود ، این جانب در کاظمین بودم ؛ تصمیم گرفتم که یک گروه علمی تشکیل بدهیم تا بحار را تصحیح و چاپ کنیم .
گروه علمی تشکیل شد ؛ من بودم ؛ شيخ محمد رضا شبيبي (رئیس مجمع علمی عراق و از علمای شیعه) بود ؛
دکتر مصطفی جواد (متخصص درلغت عرب) و دکتر صاحب زيني هم بودند .

گفتم از سیرۀ پیامبر (ص) شروع کنم . به احادیثی رسیدم که امکان نداشت صحت داشته باشند ؛ مثلاً اینکه زمین روی شاخ گاو است ، گاو روی یک ماهی و... !

راوی این چه کسی است ؟

وقتی سند آن را بررسی کردم دیدم آن روایات از ابوالحسن البَکري است (1). در اینجا لازم دانستم که مصادر کتاب بحارالانوار را بررسی کنم ؛
و در این بررسی دیدم که علامه مجلسی در مصادر کتابش ، از دویست و پنجاه و چند مصدر شیعه نام می برد ، و از نود و چند مصدر سنّی ؛

من دیدم علامه مجلسی می فرماید که ابوالحسن البکري شیعه بوده است و دو دلیل هم برای شیعه بودن او می آورد :


ـ یکی اینکه این حدیث را در دهه ربيع المولود في محضر العلماء می خوانده اند . (2)

ـ دلیل دوم آنکه او ، استاد شهید ثانی بوده است .


دلیل اول که برای ما حجّت نیست ؛ چرا که در محضر علماء ، ممکن است از سیرۀ ابن هشام هم برای ما مطلبی دربارۀ پیامبر (ص) نقل کنند .


در مورد دلیل دوم هم بحث و بررسی کردم . معلوم شد که این آقا ، استاد شهید ثانی در "روایت" بوده و آن هم در اجازۀ روایتی که

سنی به شیعه ، و شیعه به سنی می دهد .



باز هم مطالعه کردم ؛ دیدم ابوالحسن البکري دو نفر هستند : یکی در شام بوده و یکی در مصر .

یکی نامش محمد است و دیگری احمد .


و این روایت مالِ آن مصری است ، که معروف به وضّاع بودن (یعنی جعل حدیث) بوده است .

و سه کتاب دیگر هم دارد : یکی دربارۀ مولد پیامبر (ص) و یکی در باب مقتل علی (ع) ؛ کتابی هم دربارۀ حضرت زهراء (س) نوشته است ،

که مطالب این کتابها از طریق بحارالانوار به کتابهای ما ، تا منتهی الآمال منتقل شده است .


پس احادیث این افراد ، در کتابهای ما این چنین وارد شده است !



--------------------------------------------------------------------------------

1- احمد بن عبدالله بن محمد ، از اولاد خلیفه اول ابوبکر است و در نیمه قرن سوم هـ در گذشته است . ذهبی در شرح احوال او می نویسد:
«واضع القصص التی لم تکن قط» و او غیر از آن ابوالحسن البکری ، محمد بن عبدالرحمن است که در سال 954 هـ وفات یافته است .

برای اطلاع بیشتر از احوال ابوالحسن البکری مراجعه کنید به میزان الاعتدال ، شرح حال احمد بن عبدالله (رقم الترجمه 440) و لسان المیزان (رقم الترجمه 639)
و اعلام زرکلی 1/148 .

2- معلوم می شود که در آن وقت در اصفهان ، دهۀ ربیع المولود می گرفتند .

(29)
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

البته در بین علمای شیعه از گذشته تا به امروز ، کمتر کسی از علما به قدر علامه مجلسي به حدیث خدمت کرده است .

خدماتی را که این علما کرده اند نباید کم بشماریم ، و ما هر چه داریم از آنها داریم ؛ ( چیزی که هست علمای شیعه همدیگر را احترام می کنند ؛ اما از یکدیگر تقلید نمی کنند . )



ما در زمینۀ احادیث سیره ، احادیث تفسیر قرآن ، احادیث عقاید ، احادیث اخلاق و آداب و ...


محتاجیم به همان شیوۀ تحقیقات و کارهایی که فقهای ما در احادیث فقهی کرده اند .



(30)
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

نمونه ای از محکم کاری علمای گذشته بگویم ؛

نمونه ای از دقت شیعه درنقل و ضبط حدیث

از جمله علمایی که در حدیث کار کرده اند و من آنها را درک کرده ام ، مرحوم جدّم خاتم المحدثين آقا ميرزا محمد شريف عسکري تهراني بودند .

ایشان شاگرد آية الله العظمی ميرزا حسن شيرازي (صاحب فتوای تحریم تنباکو) بودند و سومین عالم سامرا بود .

آقا ميرزا محمد تهراني ، مستدرک «بحار» را نوشته بود که فقط اجازات آن ، پنج مجلد بود؛ که مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی

و مرحوم آقا سید محسن امین عاملی هم از کتاب اجازات ایشان در مؤلفات خود استفاده کرده اند . کتاب اجازات بحار نیز چهار مجلد است .

من بخشهایی از دو اجازۀ روایتی را در اینجا می آورم ، تا ببینید که علمای ما در نقل و ضبط حدیث، در گذشته چگونه بوده اند .

این دو اجازه ای است که آنها را در جلد اول القرآن الکريم و روايات المدرستين از کتاب اجازات بحار الانوار نقل کرده ام ،

(آنجا با خط خود علامه مجلسی چاپ شده است) :

(1) در اجازه شيخ فخر الدين محمد ، فرزند علامه حلّي (متوفی 771 ق) به شيخ محسن بن مظاهر آمده :

« و أجَزتُ له أيضاً أن يَرویَ عَنّي مصنفات الشيخ أبي جعفر محمّد بن الحسن الطوسي و مِن ذلک کتابُ تهذيب الأحکام فَإنّي قَرأتُه (1)

عَلی والدي دَرساً بعدَ درسٍ ، و تَمَّت قِراءَته في جرجان سنة اثني عشر و سبعمائة ، عَنّي عن والدي ثم والدي قرأه علی والده أبي المظفر

يوسف بن عليّ و أجازَ له رِوايَته ثُمَّ يوسف المذکور قَرأهُ علی الشيخ معمّر بن هبة الله بن نافع بن الوراق و أجاز له روايته ثُمَّ الفقيه معمّر المذکور

قرأه علی الفقيه أبي جعفر محمّد بن شهرآشوب و أجاز له روايته ثم شهرآشوب قرأه علی مصنفه أبي جعفر محمد بن الحسن الطوسي

و قرأه جدّي مرّةً ثانية »
.

می بینید که شیخ فخر الدین محمد ، این کتاب را از دو طریق (درساً بعد درس) تا برسد به مولف ، اجازه داده است.

یعنی کتاب را دوبار بر دو استاد خوانده و هر استاد نزد استادان دیگر خوانده اند تا برسد به مولف .


(2) یک روایت دیگر ، اجازه ای است از مرحوم مجلسی بر کتاب «کافی» که آن را در اینجا می آوریم . این نسخه از کتاب کافی در کتابخانۀ

آستان قدس رضوی است . من قسمتی از آن اجازه را برایتان می آورم:

بسم الله الرحمن الرحيم ... وفقه الله تعالی للارتقاء علی أعلی مدارج الکمال في العلم و العمل ، ...

سماعاً و تصحيحاً و تدقيقاً و ضبطاً في مجالس آخرها خامس عشر شهر جمادي الأولی من شهور سنة ثلاثة و ثلاثون بعد الألف من الهجرة


و درجای دیگر دراجازۀ بعدی می فرماید :

أنهاهُ المولی الفاضل البارع الذکي الألمعي . مولانا محمد شفيع التويسرکاني ، سماعاً تصحيحاً تدقيقاً ضبظاً في مجالس آخرها

بعض أيام ذي القعدة سنة ثلاث و ثمانين بعد الألف من الهجرة .


یعنی همانطور که کتاب کافی را تا هر جا می خوانده ، استادِ مُجیز برای او (در حاشیه همان کتاب) اجازه ای می نوشته است .

بعد می فرماید :

« أجزتُ له - دام تأييده - أن يَرویَ عنّي کُلَّ ما صَحَّت لي روايَتُه و إجازَتُه بأسانيدي المتّصلة إلی أصحاب العِصمة ... »


اجازه روایتی ، نزد علمای گذشتۀ ما، مانند اجازۀ اجتهاد امروز است . این طور نبوده که (از جمله مثل خودم که از شیوخ : مرحوم شیخ آقا بزرگ

و مرحوم جدم اجازۀ روایتی دارم ؛ و گاهی هم اجازه روایتی می دهم) یعنی با یک تعبیر کلی بگویند :« اجزت له أن يروي عني ما صحت لي روايته » ؛ نه !

بلکه آنچه صحیح و درست ، بر مُجیز خوانده شده بوده، می گفت این را من اجازه دادم (و اجازه ام از طریق فلان و فلان است تا به مولف کتاب می رسید) .


این ، شیوۀ علمای ما در علم روایت ، در گذشته بوده است ؛

ولی از زمانی که جدال بین اخباری ها و اصولی ها پیش آمد ، بیشتر کار ما شده است غور و تحقیق در احادیث فقهی ؛

احادیث دیگر را چنان که شایسته است ، بر استاد نمی خوانیم و از استاد روایت نمی کنیم ؛

و اجازۀ روایت نزد ما ، آن اجازۀ روایت در سابق نیست ؛


--------------------------------------------------------------------------------

1ـ قراءة به معنای یاد گرفتن لفظ و معنای کتاب از طریق استاد است .

برای تفصیل بیشتر مراجعه کنید به کتاب القرآن الکریم و روایات المدرستین 1/286-299 ط.اول 1415 هـ .



(31)
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

اما از آنچه که در مکتب خلفا (در مورد اجازه) دیده ام هم ، یک مورد را بگویم:


در یکی از منابع اهل سنت آمده بود ، که یکی از علمایشان (در خانه ای از اهل علم) ، کودکی قنداقه ای را در گهواره دید ؛

گفت : می ترسم این بچه به درس من نرسد ! من به این کودک ، اجازه دادم از من روایت بکند !!!
(1)




****


بنابراین، چنانکه می بینیم ، بین نحوۀ روایت حدیث ، در مکتب خلفا و مکتب اهل بیت (ع) ،

تفاوت بسیار است .




--------------------------------------------------------------------------------

1- القرآن الکریم و روایات المدرستین 1/313 .




(32)
--------------------------------------------------------------------------------

و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته :razz:
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

در پایان برای آشنایی بیشتر با مولف و محقق ارجمند ، پژوهشگر نامی و پرکار قرآن و حدیث ، عقاید و تاریخ اسلام و ...



« عـلامـه سیـّد مـرتـضـی عـسـکـری (قدس سرّه) »



می توانید به پیوند زیر مراجعه فرمایید :


ارسال پست

بازگشت به “حديث”