پيامبر اسلام و مرجعيت علمي اميرالمؤمنين عليه السلام
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
پيامبر اسلام و مرجعيت علمي اميرالمؤمنين عليه السلام
پيامبر اسلام و مرجعيت علمي اميرالمؤمنين عليه السلام
طليعه
از روزي که پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در مکه مکرّمه به رسالت مبعوث گرديد؛ در مناسبتهاي گوناگون به تثبيت موقعيت ديني، اجتماعي و سياسي اميرمؤمنان عليهالسلام پرداخت. بدين جهت هر روز به شکلي، وي را مطرح ساخته، تا مسلمانان بيش از پيش با اين چهره مقدس آشنا شوند.
با مرور تاريخ، موارد زيادي از اين افتخارات را مشاهده خواهيم کرد؛ از جمله مسأله بستن در خانههاي ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و باز گذاردن در خانه علي عليهالسلام است که توسط رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم صورت گرفت.
اين ماجرا، که به شدت خشم ياران را بر انگيخت و ميرفت که بر اثر ناداني و جهالت برخي و غرضورزي برخي ديگر، عدهاي در برابر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم موضع بگيرند، با سياست حکيمانه و مقتدرانه آن حضرت فرونشانده شد.
از آنجا که مسأله «سدّالأبواب» يکي از مسائل سياسي بسيار مهمّ زمان حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم در مدينه است و با احتمال اينکه اين جريان پنج روز قبل از رحلت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اتفاق افتاده و از اين جهت حائز اهميت است، بر آن شديم تا اين جريان را از نظر تاريخي به دقت بررسي نموده و اهداف آن حضرت را از اين کار بررسي کنيم.
نگاهي به ماجراي سد الأبواب
تاريخ نگاران آوردهاند: در روزهايي که مسلمانان به مدينه هجرت ميکردند، عدهاي از آنها در اطراف «مسجد النبي» خانههايي ساختند و دري از آن خانهها به سوي مسجد پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم باز کردند.
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم پس از مشاهده چنين وضعيتي از معاذ بن جبل خواست تا پيام آن حضرت را مبني بر بستن در خانههايي که به سوي مسجد باز شده به اصحابش برساند.
به نقل ديگري، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم علي عليهالسلام را فرستاد و در نقل سومي، حضرت، خود، شخصاً به در خانهها رفته و آنها را بست، جز در خانه علي عليهالسلام که آن را باز گذارد.
ابن شهرآشوب از خلط و تداخل روايات در اين ماجرا خبر ميدهد؛ چرا که بدون شک در اينجا دو جريان وجود داشته است:
جريان بستن در خانههاي باز شده به سوي مسجد.
جريان خوابيدن عدهاي در مسجد.
[HIGHLIGHT=#f2dcdb]که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم با هردو جريان، حکيمانه برخورد کرد. بنابر اين، هم افرادي که در مسجد ميخوابيدند، دستور بيرون رفتن از مسجد براي آنها صادر شد و هم درهايي که به سوي مسجد باز شده بود، دستور به بستن آنها داده شد.
بدين جهت، در کتابهاي اهل سنّت بين اين دو جريان خلط شده و شايد منظور ابنشهرآشوب از اين خلط و تداخل، در کتابهاي اهل سنّت باشد.
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
Re: پيامبر اسلام و مرجعيت علمي اميرالمؤمنين عليه السلام
تعابيري که در بيشتر کتابهاي حديثي اهل سنّت و تمام کتابهاي شيعه آمده، حکايت از سدّالأبواب دارد.
در کتاب «نظم دُرّالسّمطين» سخن از «خوخه» (روزنه، درب کوچک) است که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
سد کنيد هر خانهاي را که در مسجد است، جز خانه علي عليهالسلام!
و اما جريان موضعگيري پيامبر نسبت به خوابيدن اصحاب در مسجد؛ بنابر نقل ابنمسعود چنين است:
شبي پس از نماز عشاء در مسجد بوديم که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نزد ما آمده در حالي که در بين ما ابوبکر، عمر، عثمان، حمزه، طلحه، زبير و عدهاي از ياران بودند، پرسيد: اين تجمع براي چيست؟
گفتند: اي رسول خدا! با يکديگر به گفت و گو نشستهايم، برخي از ما ميخواهند نماز بخوانند، و برخي ميخواهند در همين جا بخوابند پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
مسجد من جاي خوابيدن نيست، برخيزيد و به سوي خانههايتان برويد. هر که بخواهد نماز بخواند، در منزل خود نماز بخواند و هرکه نميتواند، به استراحت بپردازد...، پس همه ما از جاي برخاستيم و متفرق شديم. دربين ما علي هم بود که او هم از جاي برخاست تا برود، اينجا بود که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم دست علي را گرفت و فرمود:
«اما انت يا علي فانّه يحلّ لک في مسجدي ما يحلّ لي و يحرم عليک ما يحرم عليّ؛
اما تو اي علي! (بدان که) حلال و جايز است براي تو در مسجد من، هرچه را که بر من جايز است و حرام است بر تو، در هرچه که براي من حرام است.»
سستي برخي اصحاب در بستن درها
با شنيدن فرمان بستن درها از سوي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم بسياري از ياران سر جاي خود نشسته و عکس العملي از خود نشان ندادند و از اينکه مبادرت به بستن در خانههاي خود نکرده بودند،
گويا قصد مخالفت امر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را داشتند که بار ديگر منادي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به مسجد آمده و فرمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را ابلاغ کرد. باز هم کسي از جاي خود بر نخاست و با يکديگر به گفت و گو پرداختند که پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم به چه هدف و انگيزهاي دست به اين کار زده است....
تهديد به عذاب
اين سستي از سوي اصحاب، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را به شدت نگران ساخته و براي بار سوم از مردم خواست تا به فرمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم جامه عمل بپوشانند؛
اما در ابلاغيه سوم، با پيام شديد اللحني از آنها خواست تا درهاي خانه خود را که به مسجد باز کردهاند، ببندند و اگر چنين نکنند، عذاب الهي بر آنها نازل خواهد شد.
هديد به رانده شدن از مدينه
همچنين براي جدّي گرفتن دستوراتي که از سوي پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم ميآمد، لازم بود آن حضرت فشارهاي بيشتري را اعمال کند.
بدين جهت ـ بنابر نقل ابن المغازلي در مناقب ـ پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم به مسجد آمده، در بين مردم ايستاد و فرمود:
ميبينم برخي از اينکه من، علي را در مسجد نگه داشتم و آنها را بيرون کردم، به خشم آمدهاند؛ به خدا سوگند! من آنها را بيرون نکردم و علي را نگه نداشتم، بلکه اين کار از سوي پروردگار بود....
آگاه باشيد هرکه به اين حکم راضي نيست و به خشم آمده، به اين سو برود. و با دست خود به سوي شام اشاره فرمود....
در کتاب «نظم دُرّالسّمطين» سخن از «خوخه» (روزنه، درب کوچک) است که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
سد کنيد هر خانهاي را که در مسجد است، جز خانه علي عليهالسلام!
و اما جريان موضعگيري پيامبر نسبت به خوابيدن اصحاب در مسجد؛ بنابر نقل ابنمسعود چنين است:
شبي پس از نماز عشاء در مسجد بوديم که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نزد ما آمده در حالي که در بين ما ابوبکر، عمر، عثمان، حمزه، طلحه، زبير و عدهاي از ياران بودند، پرسيد: اين تجمع براي چيست؟
گفتند: اي رسول خدا! با يکديگر به گفت و گو نشستهايم، برخي از ما ميخواهند نماز بخوانند، و برخي ميخواهند در همين جا بخوابند پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
مسجد من جاي خوابيدن نيست، برخيزيد و به سوي خانههايتان برويد. هر که بخواهد نماز بخواند، در منزل خود نماز بخواند و هرکه نميتواند، به استراحت بپردازد...، پس همه ما از جاي برخاستيم و متفرق شديم. دربين ما علي هم بود که او هم از جاي برخاست تا برود، اينجا بود که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم دست علي را گرفت و فرمود:
«اما انت يا علي فانّه يحلّ لک في مسجدي ما يحلّ لي و يحرم عليک ما يحرم عليّ؛
اما تو اي علي! (بدان که) حلال و جايز است براي تو در مسجد من، هرچه را که بر من جايز است و حرام است بر تو، در هرچه که براي من حرام است.»
سستي برخي اصحاب در بستن درها
با شنيدن فرمان بستن درها از سوي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم بسياري از ياران سر جاي خود نشسته و عکس العملي از خود نشان ندادند و از اينکه مبادرت به بستن در خانههاي خود نکرده بودند،
گويا قصد مخالفت امر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را داشتند که بار ديگر منادي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به مسجد آمده و فرمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را ابلاغ کرد. باز هم کسي از جاي خود بر نخاست و با يکديگر به گفت و گو پرداختند که پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم به چه هدف و انگيزهاي دست به اين کار زده است....
تهديد به عذاب
اين سستي از سوي اصحاب، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را به شدت نگران ساخته و براي بار سوم از مردم خواست تا به فرمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم جامه عمل بپوشانند؛
اما در ابلاغيه سوم، با پيام شديد اللحني از آنها خواست تا درهاي خانه خود را که به مسجد باز کردهاند، ببندند و اگر چنين نکنند، عذاب الهي بر آنها نازل خواهد شد.
هديد به رانده شدن از مدينه
همچنين براي جدّي گرفتن دستوراتي که از سوي پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم ميآمد، لازم بود آن حضرت فشارهاي بيشتري را اعمال کند.
بدين جهت ـ بنابر نقل ابن المغازلي در مناقب ـ پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم به مسجد آمده، در بين مردم ايستاد و فرمود:
ميبينم برخي از اينکه من، علي را در مسجد نگه داشتم و آنها را بيرون کردم، به خشم آمدهاند؛ به خدا سوگند! من آنها را بيرون نکردم و علي را نگه نداشتم، بلکه اين کار از سوي پروردگار بود....
آگاه باشيد هرکه به اين حکم راضي نيست و به خشم آمده، به اين سو برود. و با دست خود به سوي شام اشاره فرمود....
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
Re: پيامبر اسلام و مرجعيت علمي اميرالمؤمنين عليه السلام
اعتراضات و واکنشها
پس از بسته شدن درخانهها ـ جز در خانه علي عليهالسلام ـ اعتراضات منافقان و اصحاب ناآگاه، به شدت بالا گرفت. منافقان که به هيچ وجه حاضر نبودند چنين فضيلتي را از علي عليهالسلام ببينند، سخنان آزار دهندهاي به گوش مبارک پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم رساندند.
آنان ميگفتند: پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در باره دامادش علي، گمراه شد.
اينجا بود که از سوي پروردگار، آيه «ما ضلّ صاحبکم و ما غوي»؛ «هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است.» نازل گرديد.
برخي از مسلمانان نا آگاه، که فکر ميکردند اين کار به خاطر خويشاوندي وي با علي عليهالسلام انجام شده، سخناني را در محضر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم عرضه داشتند. در اين ميان عباس و حمزه بيش از ديگران تحريک شده بودند.
مورّخان نوشتهاند که: حمزه به نزد پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم آمد و عرض کرد: يا رسول اللّه انا عمّک و أنا أقرب اليک من علي.
قال: صدقتَ يا عمّ انّه واللّه ماهو عنّي بل هو من اللّه عزّوجلّ؛
اي رسول خدا! من عموي تو هستم و من از علي (ع) به تو نزديک ترم.
پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم فرمود:
[HIGHLIGHT=#f2dcdb]عموجان، راست ميگويي؛ اما به خدا سوگند! اين دستور از سوي من نبوده؛ بلکه از طرف پروردگار است.
عباس نيز نزد حضرت آمده، گفت: يارسول اللّه اخرجت أعمامک و أصحابک و أسکنت هذا الغلام؟؛
اي رسول خدا! تو عموها و يارانت را از مسجد بيرون کردهاي و اين جوان را در مسجد نگه داشتهاي؟!
حضرت در پاسخ فرمود:
[HIGHLIGHT=#f2dcdb]هرگز من دستور به بيرون رفتنشان را ندادم و هرگز اين جوان را در مسجد نگه نداشتم؛ بلکه اين پروردگار بود که چنين ارادهاي داشت.
درخواست اصحاب و رد پيامبر
هنگامي که خشمها و اعتراضات ياران رسول خدا، مبني بر بازگذاردن در خانههاي خود، اثر نبخشيد، پيامبر ناراضيان را تهديد به نزول عذاب و يا اخراج از مدينه و رفتن به سوي شام نمود.
آنها راه ديگري در پيش گرفته، از اين رو به خواهش و تمنّا افتاده تا پيامبر اجازه دهد در کوچک و يا پنجره و روزنهاي به مسجد باز کنند، اما آن حضرت بار ديگر تمام درخواستهاي آنها را رد کرده، اجازه نداد حتي روزنه بسيار کوچکي هم از درون خانهها به سوي مسجد باز کنند.
مورّخان آوردهاند که عمر گفت: دع لي خوخة اطلع منها الي المسجد فقال: لا و لا يقدر اصبعة؛
اجازه دهيد من روزنهاي باز کرده تا مسجد را ببينم.
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:[HIGHLIGHT=#f2dcdb] هرگز! گرچه به اندازه انگشت باشد.
فقال ابوبکر: دع لي کوة أنظر اليها، فقال: لا و لا رأس إبرة؛
ابوبکر گفت: براي من شکافي را واگذاريد، که از آن به سوي مسجد نگاه کنم.
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: [HIGHLIGHT=#e5b9b7][HIGHLIGHT=#f2dcdb]هرگز چنين چيزي نخواهد بود؛ گرچه به اندازه سر سوزني باشد.
عثمان نيز همانند آنها سخن گفت و درخواست کرد؛ اما پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم خودداري نمود.
عباس، عموي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم گفت: اي رسول خدا! براي من واگذار به اندازه آنکه فقط خود، داخل و خارج شوم.
پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم فرمود: ما أمرتُ بشيء من ذلک؛ [HIGHLIGHT=#e5b9b7][HIGHLIGHT=#f2dcdb]به چنين چيزي دستورم ندادهاند.
پس از بسته شدن درخانهها ـ جز در خانه علي عليهالسلام ـ اعتراضات منافقان و اصحاب ناآگاه، به شدت بالا گرفت. منافقان که به هيچ وجه حاضر نبودند چنين فضيلتي را از علي عليهالسلام ببينند، سخنان آزار دهندهاي به گوش مبارک پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم رساندند.
آنان ميگفتند: پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در باره دامادش علي، گمراه شد.
اينجا بود که از سوي پروردگار، آيه «ما ضلّ صاحبکم و ما غوي»؛ «هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است.» نازل گرديد.
برخي از مسلمانان نا آگاه، که فکر ميکردند اين کار به خاطر خويشاوندي وي با علي عليهالسلام انجام شده، سخناني را در محضر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم عرضه داشتند. در اين ميان عباس و حمزه بيش از ديگران تحريک شده بودند.
مورّخان نوشتهاند که: حمزه به نزد پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم آمد و عرض کرد: يا رسول اللّه انا عمّک و أنا أقرب اليک من علي.
قال: صدقتَ يا عمّ انّه واللّه ماهو عنّي بل هو من اللّه عزّوجلّ؛
اي رسول خدا! من عموي تو هستم و من از علي (ع) به تو نزديک ترم.
پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم فرمود:
[HIGHLIGHT=#f2dcdb]عموجان، راست ميگويي؛ اما به خدا سوگند! اين دستور از سوي من نبوده؛ بلکه از طرف پروردگار است.
عباس نيز نزد حضرت آمده، گفت: يارسول اللّه اخرجت أعمامک و أصحابک و أسکنت هذا الغلام؟؛
اي رسول خدا! تو عموها و يارانت را از مسجد بيرون کردهاي و اين جوان را در مسجد نگه داشتهاي؟!
حضرت در پاسخ فرمود:
[HIGHLIGHT=#f2dcdb]هرگز من دستور به بيرون رفتنشان را ندادم و هرگز اين جوان را در مسجد نگه نداشتم؛ بلکه اين پروردگار بود که چنين ارادهاي داشت.
درخواست اصحاب و رد پيامبر
هنگامي که خشمها و اعتراضات ياران رسول خدا، مبني بر بازگذاردن در خانههاي خود، اثر نبخشيد، پيامبر ناراضيان را تهديد به نزول عذاب و يا اخراج از مدينه و رفتن به سوي شام نمود.
آنها راه ديگري در پيش گرفته، از اين رو به خواهش و تمنّا افتاده تا پيامبر اجازه دهد در کوچک و يا پنجره و روزنهاي به مسجد باز کنند، اما آن حضرت بار ديگر تمام درخواستهاي آنها را رد کرده، اجازه نداد حتي روزنه بسيار کوچکي هم از درون خانهها به سوي مسجد باز کنند.
مورّخان آوردهاند که عمر گفت: دع لي خوخة اطلع منها الي المسجد فقال: لا و لا يقدر اصبعة؛
اجازه دهيد من روزنهاي باز کرده تا مسجد را ببينم.
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:[HIGHLIGHT=#f2dcdb] هرگز! گرچه به اندازه انگشت باشد.
فقال ابوبکر: دع لي کوة أنظر اليها، فقال: لا و لا رأس إبرة؛
ابوبکر گفت: براي من شکافي را واگذاريد، که از آن به سوي مسجد نگاه کنم.
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: [HIGHLIGHT=#e5b9b7][HIGHLIGHT=#f2dcdb]هرگز چنين چيزي نخواهد بود؛ گرچه به اندازه سر سوزني باشد.
عثمان نيز همانند آنها سخن گفت و درخواست کرد؛ اما پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم خودداري نمود.
عباس، عموي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم گفت: اي رسول خدا! براي من واگذار به اندازه آنکه فقط خود، داخل و خارج شوم.
پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم فرمود: ما أمرتُ بشيء من ذلک؛ [HIGHLIGHT=#e5b9b7][HIGHLIGHT=#f2dcdb]به چنين چيزي دستورم ندادهاند.
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
Re: پيامبر اسلام و مرجعيت علمي اميرالمؤمنين عليه السلام
انگيزه بستن درها
.
شايد اين سؤال در ذهن بسياري مطرح شده باشد که: پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم چه هدفي را از اين کار دنبال ميکرد؟
پاسخ ميدهيم که برخي روايات و احاديث، از جمله همين حديث مورد نظر، خود روشنگر بسياري از مسائل نهفته است که نياز به اثبات و استدلال ندارد. اما براي آگاهي بيشتر، به برخي انگيزهها، که از خود اين روايات استفاده ميشود، اشاره مينماييم:
.
دستور الهي
.
پرواضح است که وظيفه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در طول «رسالت» رساندن دستور الهي بوده است. از اين رو بايد گفت که او بدون دستور خدا، هرگز به چنين کاري دست نزده؛ بلکه با استناد به آيه شريفه:
.
«ما ينطق عن الهوي ان هو وحي يوحي»، اين کار نيز در اثر صدور وحي از سوي پروردگار به پيامر مکرّمش بوده است.
.
اراده پروردگار بر اين تعلّق گرفته بود که تمام درهايي که به سوي مسجد پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم باز شده، بسته و در خانه علي عليهالسلام همچنان باز بماند.
.
در اين کار، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم مجري است و همه بايد اطاعت کنند، بدون اينکه حقّ اعتراضي داشته باشند. بدين جهت ميبينيم به دنبال اعتراضي که به پيامبر شد، آن حضرت فرمود:
.
«و انّي واللّه ما سددتُ من قبل نفسي و لاترکتُ من قبل نفسي ان أنا الاّ عبد مأمور امرتُ بشيء ففعلتُ ان أتبع الاّ ما يوحي؛
.
[HIGHLIGHT=#ebf1dd]به خدا سوگند که من از نزد خود، درها را نبستم و از پيش خود، درِ خانهاي را به باز ماندن رها نکردم؛ بلکه من بندهاي مأمور بودم، به چيزي دستور داده شدم و به آن عمل کردم. در اين کار از وحي الهي پيروي ميکنم.»
.
کنترل ترددهاي غير مجاز
.
نوشتهاند که پس از احداث مسجد النبي، عدّاي از ياران آن حضرت، خانههاي خود را در اطراف مسجد احداث کردند و براي آسان شدن رفت و آمد خود به مسجد، دري از خانه به سوي مسجد باز کرده بودند و مدتي نيز از همان راه براي رفتن به خانه و مسجد استفاده ميکردند.
.
بعضي از روزها ميشد که زن و مردِ ساکن همان خانهها، در حال غير طهارت از مسجد پيامبر عبور کرده و به خانه ميرفتند و يا خارج ميشدند.
.
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم براي اينکه مبادا برخي از ياران، اين در را براي خود يک امتياز بدانند و بر ديگر ياران، آگاهانه يا نا آگاهانه، فخرفروشي کنند و همچنين براي اينکه حرمت مسجد ـ از اينکه گذرگاه هر عابر طاهر و غير طاهر شده ـ از بين نرود، چنين دستوري داد.
.
و اما خود، علي، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام را از اين حکم مستثني کرد و علت استثناء هم بسيار واضح و روشن است؛ چرا که به فرموده قرآن مجيد، اهل بيت پيامبر عليهمالسلام پاک و مطهرند.
.
و پيامبر، اهل بيت خود را بر علي، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام انطباق داد و فرمود: اينان، اهلبيت من هستند.
.
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم حتي به آن کساني که در حال طهارت ظاهر و باطن هم از آنجا عبور ميکردند، اجازه دستور بازگذاردن در خانه خود را نداد، اگرچه فاميلهاي وابسته و نزديک به او هم بودند.
.
علت اين دستور هم اين بود که همه مسلمانان در اين حکم الهي مساوي و برابر باشند. بدين جهت حتي به عباس و حمزه که دو عموي پيامبر بودند، نيز دستور بستن در خانه داده شد.
.
امّ سلمه گويد: خرج رسول اللّه الي صرحة هذا المسجد فقال: ألا لايحلّ هذا المسجد لجنب و لا حائض الاّ لرسول اللّه و علي و فاطمه و الحسن و الحسين. ألا قد بيّنت لکم...؛
.
روزي پيامبر بر بلندي مسجد بالا رفته، فرمود: آگاه باشيد! داخل شدن در اين مسجد براي هيچ جنب و حائضي جايز نيست، جز براي رسول خدا، علي، فاطمه، حسن و حسين....
.
.
و در روايت ديگري که حمويني در فرائد السمطين آورده، پيامبر در اين ماجرا، خود و اهل بيتش را استثناء کرده و اهل بيت را نيز به علي، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام تفسير کرده است.
.
امّ سلمه گويد: قال رسول اللّه: الاّ انّ مسجدي حرام علي کل حائض من النساء و علي کل جنب من الرجال الاّ علي محمد و اهل بيته، علي و فاطمة و الحسن و الحسين؛
.
آگاه باشيد! که داخل شدن در مسجد من، براي هر حائضي از زنان و بر هر فرد جنب از مردان حرام است؛ مگر بر محمد و اهل بيت او، علي و فاطمه و حسن و حسين.
.
خواسته پيامبر (ص)
.
ممکن است اين تقاضا نخست از سوي پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم بوده باشد و خداوند در استجابت اين تقاضا فرمان به بستن در خانهها، جز خانه علي عليهالسلام را داده باشد؛
.
چرا که پس از احداث مسجدالنبي و احداث خانههاي برخي ياران در اطراف آن و خوابيدن و عبور کردن برخي از ياران از مسجد، مسجد را از آن قداست واقعي انداخته بودند.
.
و چون پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم از اين ماجرا رنج ميبرد، بدين جهت از خداوند درخواست کرد تا همان گونه که براي موسي در باره هارون و ذرّيهاش اين کار عملي شد، براي او نيز در باره علي و ذرّيهاش مسجد پاک و مطهر گردد.
.
خداوند نيز به اين تقاضا پاسخ مثبت داده و طي فرماني به پيامبر، دستور بستن در خانهها، جز در خانه علي عليهالسلام را صادر فرمود.
.
عبداللّه بن عباس ميگويد: قال رسول اللّه لعليّ: انّ موسي سأل ربّه أن يطهر مسجده لهارون و ذرّيته و انّي سألتُ اللّه أن يطهّرلک و لذرّيتک من بعدک. ثم أرسل الي ابيبکر أن سدّ بابک. فاسترجع و قال: سمعاً و طاعة. فسدّ بابه ثم الي عمر کذلک ثم صعد المنبر فقال: ما انا سددتُ أبوابکم و لا فتحتُ باب علي و لکنّ اللّه سدّ أبوابکم و فتح باب علي؛
.
پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم به علي عليهالسلام فرمود:
.
روزي موساي پيامبر از خداي خويش خواست تا مسجدش را براي هارون و ذرّيهاش پاک سازد و من نيز از خداوند خواستم که مسجد را براي تو و ذريهات پس از تو پاک گرداند.
.
سپس براي ابوبکر پيام فرستاد که در خانهات را ببند. او نيز کلمه استرجاع را بر زبان آورده و گفت: سمعاً و طاعةً؛ شنيدم و قبول کردم.
.
پس در خانه خود را به فرمان پيامبر بست. سپس همين فرمان را به عمر داد. و آنگاه به منبر رفته، فرمود:
.
اين من نيستم که در خانههاي شما را بسته و در خانه علي را باز گذاشتم؛ بلکه اين خدا بود که چنين دستوري صادر فرمود.
.
علامه اميني پس از ذکر حديث مينويسد: نسائي به نقل از سيوطي اين حديث را آورده است در حالي که در سنن موجود نيست.
.
و از اين که سنن در نزد علامه اميني موجود بوده و بدون واسطه از نسائي نقل نکرده، معلوم ميشود که اين حديث در اين کتاب مفقود شده است؛ ولي نسائي شبيه به همين حديث را به طور خلاصه در خصايص نقل کرده است.
.
.
.
.
.
شايد اين سؤال در ذهن بسياري مطرح شده باشد که: پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم چه هدفي را از اين کار دنبال ميکرد؟
پاسخ ميدهيم که برخي روايات و احاديث، از جمله همين حديث مورد نظر، خود روشنگر بسياري از مسائل نهفته است که نياز به اثبات و استدلال ندارد. اما براي آگاهي بيشتر، به برخي انگيزهها، که از خود اين روايات استفاده ميشود، اشاره مينماييم:
.
دستور الهي
.
پرواضح است که وظيفه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در طول «رسالت» رساندن دستور الهي بوده است. از اين رو بايد گفت که او بدون دستور خدا، هرگز به چنين کاري دست نزده؛ بلکه با استناد به آيه شريفه:
.
«ما ينطق عن الهوي ان هو وحي يوحي»، اين کار نيز در اثر صدور وحي از سوي پروردگار به پيامر مکرّمش بوده است.
.
اراده پروردگار بر اين تعلّق گرفته بود که تمام درهايي که به سوي مسجد پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم باز شده، بسته و در خانه علي عليهالسلام همچنان باز بماند.
.
در اين کار، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم مجري است و همه بايد اطاعت کنند، بدون اينکه حقّ اعتراضي داشته باشند. بدين جهت ميبينيم به دنبال اعتراضي که به پيامبر شد، آن حضرت فرمود:
.
«و انّي واللّه ما سددتُ من قبل نفسي و لاترکتُ من قبل نفسي ان أنا الاّ عبد مأمور امرتُ بشيء ففعلتُ ان أتبع الاّ ما يوحي؛
.
[HIGHLIGHT=#ebf1dd]به خدا سوگند که من از نزد خود، درها را نبستم و از پيش خود، درِ خانهاي را به باز ماندن رها نکردم؛ بلکه من بندهاي مأمور بودم، به چيزي دستور داده شدم و به آن عمل کردم. در اين کار از وحي الهي پيروي ميکنم.»
.
کنترل ترددهاي غير مجاز
.
نوشتهاند که پس از احداث مسجد النبي، عدّاي از ياران آن حضرت، خانههاي خود را در اطراف مسجد احداث کردند و براي آسان شدن رفت و آمد خود به مسجد، دري از خانه به سوي مسجد باز کرده بودند و مدتي نيز از همان راه براي رفتن به خانه و مسجد استفاده ميکردند.
.
بعضي از روزها ميشد که زن و مردِ ساکن همان خانهها، در حال غير طهارت از مسجد پيامبر عبور کرده و به خانه ميرفتند و يا خارج ميشدند.
.
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم براي اينکه مبادا برخي از ياران، اين در را براي خود يک امتياز بدانند و بر ديگر ياران، آگاهانه يا نا آگاهانه، فخرفروشي کنند و همچنين براي اينکه حرمت مسجد ـ از اينکه گذرگاه هر عابر طاهر و غير طاهر شده ـ از بين نرود، چنين دستوري داد.
.
و اما خود، علي، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام را از اين حکم مستثني کرد و علت استثناء هم بسيار واضح و روشن است؛ چرا که به فرموده قرآن مجيد، اهل بيت پيامبر عليهمالسلام پاک و مطهرند.
.
و پيامبر، اهل بيت خود را بر علي، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام انطباق داد و فرمود: اينان، اهلبيت من هستند.
.
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم حتي به آن کساني که در حال طهارت ظاهر و باطن هم از آنجا عبور ميکردند، اجازه دستور بازگذاردن در خانه خود را نداد، اگرچه فاميلهاي وابسته و نزديک به او هم بودند.
.
علت اين دستور هم اين بود که همه مسلمانان در اين حکم الهي مساوي و برابر باشند. بدين جهت حتي به عباس و حمزه که دو عموي پيامبر بودند، نيز دستور بستن در خانه داده شد.
.
امّ سلمه گويد: خرج رسول اللّه الي صرحة هذا المسجد فقال: ألا لايحلّ هذا المسجد لجنب و لا حائض الاّ لرسول اللّه و علي و فاطمه و الحسن و الحسين. ألا قد بيّنت لکم...؛
.
روزي پيامبر بر بلندي مسجد بالا رفته، فرمود: آگاه باشيد! داخل شدن در اين مسجد براي هيچ جنب و حائضي جايز نيست، جز براي رسول خدا، علي، فاطمه، حسن و حسين....
.
.
و در روايت ديگري که حمويني در فرائد السمطين آورده، پيامبر در اين ماجرا، خود و اهل بيتش را استثناء کرده و اهل بيت را نيز به علي، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام تفسير کرده است.
.
امّ سلمه گويد: قال رسول اللّه: الاّ انّ مسجدي حرام علي کل حائض من النساء و علي کل جنب من الرجال الاّ علي محمد و اهل بيته، علي و فاطمة و الحسن و الحسين؛
.
آگاه باشيد! که داخل شدن در مسجد من، براي هر حائضي از زنان و بر هر فرد جنب از مردان حرام است؛ مگر بر محمد و اهل بيت او، علي و فاطمه و حسن و حسين.
.
خواسته پيامبر (ص)
.
ممکن است اين تقاضا نخست از سوي پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم بوده باشد و خداوند در استجابت اين تقاضا فرمان به بستن در خانهها، جز خانه علي عليهالسلام را داده باشد؛
.
چرا که پس از احداث مسجدالنبي و احداث خانههاي برخي ياران در اطراف آن و خوابيدن و عبور کردن برخي از ياران از مسجد، مسجد را از آن قداست واقعي انداخته بودند.
.
و چون پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم از اين ماجرا رنج ميبرد، بدين جهت از خداوند درخواست کرد تا همان گونه که براي موسي در باره هارون و ذرّيهاش اين کار عملي شد، براي او نيز در باره علي و ذرّيهاش مسجد پاک و مطهر گردد.
.
خداوند نيز به اين تقاضا پاسخ مثبت داده و طي فرماني به پيامبر، دستور بستن در خانهها، جز در خانه علي عليهالسلام را صادر فرمود.
.
عبداللّه بن عباس ميگويد: قال رسول اللّه لعليّ: انّ موسي سأل ربّه أن يطهر مسجده لهارون و ذرّيته و انّي سألتُ اللّه أن يطهّرلک و لذرّيتک من بعدک. ثم أرسل الي ابيبکر أن سدّ بابک. فاسترجع و قال: سمعاً و طاعة. فسدّ بابه ثم الي عمر کذلک ثم صعد المنبر فقال: ما انا سددتُ أبوابکم و لا فتحتُ باب علي و لکنّ اللّه سدّ أبوابکم و فتح باب علي؛
.
پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم به علي عليهالسلام فرمود:
.
روزي موساي پيامبر از خداي خويش خواست تا مسجدش را براي هارون و ذرّيهاش پاک سازد و من نيز از خداوند خواستم که مسجد را براي تو و ذريهات پس از تو پاک گرداند.
.
سپس براي ابوبکر پيام فرستاد که در خانهات را ببند. او نيز کلمه استرجاع را بر زبان آورده و گفت: سمعاً و طاعةً؛ شنيدم و قبول کردم.
.
پس در خانه خود را به فرمان پيامبر بست. سپس همين فرمان را به عمر داد. و آنگاه به منبر رفته، فرمود:
.
اين من نيستم که در خانههاي شما را بسته و در خانه علي را باز گذاشتم؛ بلکه اين خدا بود که چنين دستوري صادر فرمود.
.
علامه اميني پس از ذکر حديث مينويسد: نسائي به نقل از سيوطي اين حديث را آورده است در حالي که در سنن موجود نيست.
.
و از اين که سنن در نزد علامه اميني موجود بوده و بدون واسطه از نسائي نقل نکرده، معلوم ميشود که اين حديث در اين کتاب مفقود شده است؛ ولي نسائي شبيه به همين حديث را به طور خلاصه در خصايص نقل کرده است.
.
.
.
.
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
Re: پيامبر اسلام و مرجعيت علمي اميرالمؤمنين عليه السلام
تثبيت موقعيت سياسي اميرمؤمنان عليهالسلام
.
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در موارد گوناگوني با عبارتهايي چون: انا مدينةالعلم و علي بابها و انا مدينة الحکمة و عليّ بابها و انا مدينة الفقه و عليّ بابها فمن اراد العلم فليأت الباب از دانش وسيع و بيمانند اميرمؤمنان عليهالسلام سخن گفته است.
.
اما حضرت زماني به اين مسأله تحقّق عيني بخشيد که عملاً دستور به بسته شدن تمامي درها داد و فقط در خانه علي را باز گذاشت و به اين وسيله به همگان فهماند که پس از من، فقط علي است که ميتواند همانند من عمل کرده و رهبر مسلمانان باشد.
.
طبق نقل سيره حلبيه از امّ سلمه، ماجراي سدّ ابواب در بيماري آن حضرت اتفاق افتاده است. به نقل مسلم اين واقعه پنج شب پيش از فوت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم رخ داده است.
.
ابنعباس ميگويد: اين امر در مرض موت آن حضرت بوده است.
.
از بررسي اين نقلها روشن ميشود که اين دستور بسيار مهم بوده و مشخص ميگردد که حضرت به دنبال چه هدفي بوده است.
.
تلاش مذبوحانه دشمنان
.
از اينکه دشمنان اهل بيت نتوانستند با موضعگيريهاي جاهلانه خود در برابر اين جريان، نقش پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را در تثبيت موقعيت سياسي اميرمؤمنان عليهالسلام خنثي کنند، دست به تلاشهاي مذبوحانهاي زدند که خلاصه اين تلاشها را در چند مورد بيان ميکنيم:
.
شکستن حرمت خانه
.
پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اولين تلاش آنها حرمت شکني بود، آنان براي گرفتن بيعت از علي عليهالسلام به خانه فاطمه عليهاالسلام هجوم برده و بيشترين حرمت شکني را نسبت به خانه و خاندان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم انجام دادند.
.
شما ميتوانيد ماجراي هجوم به خانه وحي و رسالت را در دهها کتاب شيعه و سنّي به دقت مطالعه نماييد و خود به قضاوت بنشينيد.
.
تخريب خانه اميرمؤمنان
.
در زمان عبدالملک بن مروان، دشمن به بهانه توسعه مسجد پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم، ساکنان اين خانه را بيرون کرده و خانه را ويران کردند.
.
آنها فکر کردند که با ويران کردن خانه، آن در که به امر خداوند و توسط پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم باز گذارده شده، بسته خواهد شد. اين کوتهفکران خيال کردند در خانه اهلبيت عليهمالسلام در بين چهار ديواري و چوب، سنگ و آجر قرار دارد، در حالي که اين چنين نيست و اين در همچنان باز و تا روز قيامت براي تمام بشريت منبع فيض الهي خواهد بود و هيچ کس جرأت بستن آن را نداشته و نخواهد داشت؛
.
چرا که قرآن مجيد ميفرمايد: «يريدون ليطفئوا نوراللّه بأفواههم و اللّه متمّ نوره و لو کره الکافرون»؛
.
آنان ميخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولي خدا نور خود را کامل ميکند، هرچند کافران خوش نداشته باشند.
.
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در موارد گوناگوني با عبارتهايي چون: انا مدينةالعلم و علي بابها و انا مدينة الحکمة و عليّ بابها و انا مدينة الفقه و عليّ بابها فمن اراد العلم فليأت الباب از دانش وسيع و بيمانند اميرمؤمنان عليهالسلام سخن گفته است.
.
اما حضرت زماني به اين مسأله تحقّق عيني بخشيد که عملاً دستور به بسته شدن تمامي درها داد و فقط در خانه علي را باز گذاشت و به اين وسيله به همگان فهماند که پس از من، فقط علي است که ميتواند همانند من عمل کرده و رهبر مسلمانان باشد.
.
طبق نقل سيره حلبيه از امّ سلمه، ماجراي سدّ ابواب در بيماري آن حضرت اتفاق افتاده است. به نقل مسلم اين واقعه پنج شب پيش از فوت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم رخ داده است.
.
ابنعباس ميگويد: اين امر در مرض موت آن حضرت بوده است.
.
از بررسي اين نقلها روشن ميشود که اين دستور بسيار مهم بوده و مشخص ميگردد که حضرت به دنبال چه هدفي بوده است.
.
تلاش مذبوحانه دشمنان
.
از اينکه دشمنان اهل بيت نتوانستند با موضعگيريهاي جاهلانه خود در برابر اين جريان، نقش پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را در تثبيت موقعيت سياسي اميرمؤمنان عليهالسلام خنثي کنند، دست به تلاشهاي مذبوحانهاي زدند که خلاصه اين تلاشها را در چند مورد بيان ميکنيم:
.
شکستن حرمت خانه
.
پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اولين تلاش آنها حرمت شکني بود، آنان براي گرفتن بيعت از علي عليهالسلام به خانه فاطمه عليهاالسلام هجوم برده و بيشترين حرمت شکني را نسبت به خانه و خاندان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم انجام دادند.
.
شما ميتوانيد ماجراي هجوم به خانه وحي و رسالت را در دهها کتاب شيعه و سنّي به دقت مطالعه نماييد و خود به قضاوت بنشينيد.
.
تخريب خانه اميرمؤمنان
.
در زمان عبدالملک بن مروان، دشمن به بهانه توسعه مسجد پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم، ساکنان اين خانه را بيرون کرده و خانه را ويران کردند.
.
آنها فکر کردند که با ويران کردن خانه، آن در که به امر خداوند و توسط پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم باز گذارده شده، بسته خواهد شد. اين کوتهفکران خيال کردند در خانه اهلبيت عليهمالسلام در بين چهار ديواري و چوب، سنگ و آجر قرار دارد، در حالي که اين چنين نيست و اين در همچنان باز و تا روز قيامت براي تمام بشريت منبع فيض الهي خواهد بود و هيچ کس جرأت بستن آن را نداشته و نخواهد داشت؛
.
چرا که قرآن مجيد ميفرمايد: «يريدون ليطفئوا نوراللّه بأفواههم و اللّه متمّ نوره و لو کره الکافرون»؛
.
آنان ميخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولي خدا نور خود را کامل ميکند، هرچند کافران خوش نداشته باشند.
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
Re: پيامبر اسلام و مرجعيت علمي اميرالمؤمنين عليه السلام
تضعيف راويان حديث
.
از ديگر تلاشهاي مذبوحانه دشمنان، مقابله با اين حديث است که از طرف برخي کينه توزان صورت گرفته و اين حديث را به بهانه ضعف راويان، مردود دانستهاند.
.
ابن الجوزي اين خبر را از جمله اخبار ساختگي دانسته و به خيال خود، اين خبر ضعيف است؛ چرا که با اخبار صحيحه که در باره ابوبکر وارد شده، در تضاد است؛ بدين جهت گفته است: حديث سدّ الابواب از اخبار ساختگي رافضيان است.
پاسخ ميدهيم: اين خيال خامي بيش نيست؛ چرا که :
.
اوّلاً: اين حديث را عدهاي از ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل کردهاند که ما شکّي در صحابه بودنشان نداريم،
.
همانند: ابن عباس، زيد بن ارقم، براء بن عازب، سعد بن أبي وقّاص، عبداللّه بن عمر، جابر بن عبداللّه انصاري، ابوسعيد خدري، امّ سلمه، ابو رافع، عايشه، عبدالمطلب بن عبداللّه بن حنطب، عمر بن الخطّاب، جابر بن سمرة، انس بن مالک، حذيفة بن اسيد غفاري، ابوذر غفاري، ابوالحمراء، بريدة أسلمي، علي بن ابيطالب، عدي بن ثابت و جمع ديگري از ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم.
.
و به گفته ابن شهر آشوب اين حديث را نزديک به سي نفر از ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل کردهاند.
.
افزون بر اين، اين حديث با الفاظ گوناگوني که دارد، از بيست و نه طريق وارد شده است، و مرحوم سيدهاشم بحراني به اين اسناد اشاره کرده است.
.
ثانياً: بيشتر محدّثان و راويان اين حديث را توثيق کردهاند.
.
تعبيرهايي که در باره اسناد و رجال اين روايت آمده است، به قرار ذيل است:
.
. فالحديث بنصّ الحظاظ صحيح رجاله ثقات.
.
. در فتح الباري آمده است: رجاله ثقات.
.
. بدخشي در نزل الابرار، پس از ذکر اين حديث مينويسد: اخرجه احمد و النسايي و الحاکم و الضياء باسناد رجاله ثقات.
.
. ابن حجر مينويسد: سند صحيح و رجاله رجال الصحيح الاّ العلاء و هو ثقة و ثقة يحيي بن معين و غيره.
.
. در فتح الباري پس از ذکر اين حديث مينويسد: اخرجه احمد و النسائي و اسناده قوي.
.
. محمودي در تحقيق ارزشمند خود بر کتاب تاريخ دمشق در ترجمه زندگاني اميرمؤمنان از ابن حجر، در ذيل اين حديث آورده است: اين حديث مشهور است و طرق متعددي بر آن نقل شده است و هر طريقي خود به تنهايي از مرتبه «حسن» کمتر نيست.
.
و از مجموع اين طرق بنا به روش اهل حديث، قطع به صحت اين حديث پيدا خواهيم کرد.
.
از ديگر تلاشهاي مذبوحانه دشمنان، مقابله با اين حديث است که از طرف برخي کينه توزان صورت گرفته و اين حديث را به بهانه ضعف راويان، مردود دانستهاند.
.
ابن الجوزي اين خبر را از جمله اخبار ساختگي دانسته و به خيال خود، اين خبر ضعيف است؛ چرا که با اخبار صحيحه که در باره ابوبکر وارد شده، در تضاد است؛ بدين جهت گفته است: حديث سدّ الابواب از اخبار ساختگي رافضيان است.
پاسخ ميدهيم: اين خيال خامي بيش نيست؛ چرا که :
.
اوّلاً: اين حديث را عدهاي از ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل کردهاند که ما شکّي در صحابه بودنشان نداريم،
.
همانند: ابن عباس، زيد بن ارقم، براء بن عازب، سعد بن أبي وقّاص، عبداللّه بن عمر، جابر بن عبداللّه انصاري، ابوسعيد خدري، امّ سلمه، ابو رافع، عايشه، عبدالمطلب بن عبداللّه بن حنطب، عمر بن الخطّاب، جابر بن سمرة، انس بن مالک، حذيفة بن اسيد غفاري، ابوذر غفاري، ابوالحمراء، بريدة أسلمي، علي بن ابيطالب، عدي بن ثابت و جمع ديگري از ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم.
.
و به گفته ابن شهر آشوب اين حديث را نزديک به سي نفر از ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل کردهاند.
.
افزون بر اين، اين حديث با الفاظ گوناگوني که دارد، از بيست و نه طريق وارد شده است، و مرحوم سيدهاشم بحراني به اين اسناد اشاره کرده است.
.
ثانياً: بيشتر محدّثان و راويان اين حديث را توثيق کردهاند.
.
تعبيرهايي که در باره اسناد و رجال اين روايت آمده است، به قرار ذيل است:
.
. فالحديث بنصّ الحظاظ صحيح رجاله ثقات.
.
. در فتح الباري آمده است: رجاله ثقات.
.
. بدخشي در نزل الابرار، پس از ذکر اين حديث مينويسد: اخرجه احمد و النسايي و الحاکم و الضياء باسناد رجاله ثقات.
.
. ابن حجر مينويسد: سند صحيح و رجاله رجال الصحيح الاّ العلاء و هو ثقة و ثقة يحيي بن معين و غيره.
.
. در فتح الباري پس از ذکر اين حديث مينويسد: اخرجه احمد و النسائي و اسناده قوي.
.
. محمودي در تحقيق ارزشمند خود بر کتاب تاريخ دمشق در ترجمه زندگاني اميرمؤمنان از ابن حجر، در ذيل اين حديث آورده است: اين حديث مشهور است و طرق متعددي بر آن نقل شده است و هر طريقي خود به تنهايي از مرتبه «حسن» کمتر نيست.
.
و از مجموع اين طرق بنا به روش اهل حديث، قطع به صحت اين حديث پيدا خواهيم کرد.
-
- پست: 802
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1712 بار
- سپاسهای دریافتی: 2245 بار
- تماس:
Re: پيامبر اسلام و مرجعيت علمي اميرالمؤمنين عليه السلام
تحريف حديث
يکي ديگر از راههاي مقابله با اين حديث، که از طريق برخي محدّثان صورت گرفته، گذاشتن نام ابوبکر به جاي نام علي بن ابيطالب عليهالسلام است! در حالي که در صحاح و غير صحاح همه، روايت سدّ الأبواب را مخصوص علي بن ابيطالب عليهالسلام دانستهاند و چنان که گفته شد، راويان آن را ثقه شمردهاند.
.
ترمذي در صحيح و احمد بن حنبل در مسند، از ابن عباس، از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نقل کردهاند که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم دستور به بستن درها جز خانه علي عليهالسلام را صادر کرد.
.
اما بخاري در صحيح خود، بابي را به عنوان: «باب الخواصة و الممر في المسجد»، باز کرده و در آن روايتي را از ابوسعيد خدري از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نقل کرده که در آخر آن چنين آمده است:
.
ولکن اخوة الاسلام و مودته لايبقين في المسجد باب الاّ سدّ الاّ باب أبيبکر؛
.
اما برادري و مودت اسلام دري را در مسجد باز نميگذارد مگر آن را ببندد، مگر در ابيبکر.
..
.
حال متعرض اين جهت نميشويم که آيا رجال و اسناد اين روايت از نظر خودشان صحيح است يا نه و فرضاً تمام رجال و اسناد اين روايت صحيح باشد، آيا بين اين دو حديث تناقض پيش نميآيد؟
.
مگر ترمذي و مسند احمد، جزء صحاح نيستند که اين حديث را مخصوص علي بن ابيطالب دانستهاند؟!
.
پس يا بايد بگويد: احاديث ترمذي و احمد، احاديث صحيحهاي نيستند و يا بايد حديث بخاري را که در برابر همه صاحبان کتب صحاح و مسانيد و سنن قرار گرفته است کنار گذاشته شود و آن را غير صحيح بدانيم.
.
عجيب است که ابن سعد واقدي، که کتابهاي خويش را در ظلّ عنايت حکومتها نوشته است، در کتاب طبقات خود، با نقل حديثي از معاوية بن صالح، در باره بستن درها، جز در خانه ابوبکر، اهانتي به پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم نسبت ميدهد که هرگز قابل بخشش نيست!
.
او به نقل از معاوية بن صالح آورده است: جمعي از مردم گفتند:
.
درهاي ما را بست و درب خليلش را رها کرد.
.
پس رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
.
به من آنچه شما گفتيد در باب ابيبکر، به درستي که ميبينم برباب ابيبکر نوري را و ميبينم بر باب شما ظلمتي را.
.
آيا خود قضاوت نميکنيد که: اين روايت جعلي و دروغ است؟
.
.
چرا که هيچگاه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نسبت گمراهي و ضلالت به ياران خود نداده است و چگونه در اينجا آشکارا و بيپرده به تمام ياران خود و يا لااقل به کساني که دري به مسجد باز کرده بودند، يا زبودن آن ذوب را مايه ضلالت و ظلمت ميبيند.
.
. الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولاية علي بن ابيطالب عليه السلام.
يکي ديگر از راههاي مقابله با اين حديث، که از طريق برخي محدّثان صورت گرفته، گذاشتن نام ابوبکر به جاي نام علي بن ابيطالب عليهالسلام است! در حالي که در صحاح و غير صحاح همه، روايت سدّ الأبواب را مخصوص علي بن ابيطالب عليهالسلام دانستهاند و چنان که گفته شد، راويان آن را ثقه شمردهاند.
.
ترمذي در صحيح و احمد بن حنبل در مسند، از ابن عباس، از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نقل کردهاند که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم دستور به بستن درها جز خانه علي عليهالسلام را صادر کرد.
.
اما بخاري در صحيح خود، بابي را به عنوان: «باب الخواصة و الممر في المسجد»، باز کرده و در آن روايتي را از ابوسعيد خدري از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نقل کرده که در آخر آن چنين آمده است:
.
ولکن اخوة الاسلام و مودته لايبقين في المسجد باب الاّ سدّ الاّ باب أبيبکر؛
.
اما برادري و مودت اسلام دري را در مسجد باز نميگذارد مگر آن را ببندد، مگر در ابيبکر.
..
.
حال متعرض اين جهت نميشويم که آيا رجال و اسناد اين روايت از نظر خودشان صحيح است يا نه و فرضاً تمام رجال و اسناد اين روايت صحيح باشد، آيا بين اين دو حديث تناقض پيش نميآيد؟
.
مگر ترمذي و مسند احمد، جزء صحاح نيستند که اين حديث را مخصوص علي بن ابيطالب دانستهاند؟!
.
پس يا بايد بگويد: احاديث ترمذي و احمد، احاديث صحيحهاي نيستند و يا بايد حديث بخاري را که در برابر همه صاحبان کتب صحاح و مسانيد و سنن قرار گرفته است کنار گذاشته شود و آن را غير صحيح بدانيم.
.
عجيب است که ابن سعد واقدي، که کتابهاي خويش را در ظلّ عنايت حکومتها نوشته است، در کتاب طبقات خود، با نقل حديثي از معاوية بن صالح، در باره بستن درها، جز در خانه ابوبکر، اهانتي به پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم نسبت ميدهد که هرگز قابل بخشش نيست!
.
او به نقل از معاوية بن صالح آورده است: جمعي از مردم گفتند:
.
درهاي ما را بست و درب خليلش را رها کرد.
.
پس رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
.
به من آنچه شما گفتيد در باب ابيبکر، به درستي که ميبينم برباب ابيبکر نوري را و ميبينم بر باب شما ظلمتي را.
.
آيا خود قضاوت نميکنيد که: اين روايت جعلي و دروغ است؟
.
.
چرا که هيچگاه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نسبت گمراهي و ضلالت به ياران خود نداده است و چگونه در اينجا آشکارا و بيپرده به تمام ياران خود و يا لااقل به کساني که دري به مسجد باز کرده بودند، يا زبودن آن ذوب را مايه ضلالت و ظلمت ميبيند.
.
. الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولاية علي بن ابيطالب عليه السلام.