بيت‌العدل اعظم؛ بن‌بست مشروعیت

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 509
تاریخ عضویت: جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 747 بار
سپاس‌های دریافتی: 635 بار

بيت‌العدل اعظم؛ بن‌بست مشروعیت

پست توسط MAHDIYAR »

بيت‌العدل اعظم؛ بن‌بست مشروعیت
نويسنده: ‏ سيد على اسماعيلى‏‎*‎

ضعف سازمانی، به مثابۀ جلوۀ بارز ضعف اندیشه و سستی رفتار بهائیان، در بیت‌العدل ‏انعکاس یافته ‏است. بیت‌العدل، که سعی می‌کند

همچون حزبی فراگیر عمل ‌نماید، فاقد ‏انسجام سازمانی و ارتباطات ‏لازم میان اعضای خویش است. مقالۀ حاضر ضعف این ‏جریان

انحرافی، و تضادها و پرسش‌های ناشی ‏از آن برای بهائیت را بررسی نموده است.‏

سازمان ادارى بهائيان كه شوقى افندى آن را «نظم ادارى امرالله» ناميده، زير نظر مركز ادارى و روحانى ‏‏بهائيان موسوم به «بيت‏العدل

اعظم الهى» اداره مى‏شود كه در شهر حيفا (واقع در فلسطين اشغالى) قرار ‏دارد. ‏

عباس افندى (عبدالبهاء)، دومين رهبر بهائيت، در «الواح وصايا»، كه به منشور و ميثاق جامعۀ بهائيان ‏‏شهرت دارد، سازمان رهبرى و

ادارى بهائيان را بر دو ركن ــ «ولى امر» و «بيت‏العدل» ــ بنيان نهاده ‏و ‏ضمن برشمردن حوزۀ اختيارات هر كدام، اعضاى سازمان

بيت‏العدل، ايادى امرالله و همۀ آحاد بهائيان ‏را به ‏تبعيت از دستورات ولى امرالله فرا‏خوانده است. او ولى‏امر را به عنوان عضو ارشد و

رياست دائمى ‏و عزل‌ناشدنی ‏بيت‏العدل منصوب کرده، و اختيارات گسترده‏اى، نظير اخراج يا تنبيه اعضاى خطاكار ‏بيت‏العدل، براى وى

‏برشمرده است.‏


بر اساس منشور بهائيان، كه عباس افندى آن را در قالب «الواح وصايا» تدوين کرده است، ولى‏امر ‏موجود ‏بايد ولى‏امر بعد از خود را

معرفى و تعيين كند و سازمان ادارى بهائيان در همۀ اعصار بايد تحت ‏اشراف و ‏نظارت عاليۀ ولى‏امر اداره شود. با وجود این، از زمان فوت

شوقى افندى (سومين پيشوا و ‏اولين ولى امر ‏سازمان بهائيت) تا كنون نزديك به پنجاه سال است كه تشكيلات موسوم به بيت‏العدل،

‏برخلاف منشور و ‏دستورات عبدالبها، جايگاه ولى‏امر را از سازمان ادارى بهائيان حذف نموده است و به ‏تنهايى و بى‏حضور ‏ولى‏امر، مديريت

جامعۀ بهائيان را بر عهده دارد و بدين‏سان، سازمان بهائيت را با ‏بحران مشروعيت مواجه ‏ساخته است.‏

نحوه تشکیل بیت‌العدل

عنوان بيت‏العدل، اول بار توسط حسينعلى بهاء در كتاب «اقدس» به كار رفت. بر اساس نظر وى، در ‏هر ‏شهر و محله‏اى كه حداقل نُه تن

بهائى در آنجا ساكن باشند، تشكيل بيت‏العدل واجب است. عباس ‏افندى ‏‏(جانشين بهاء) به دنبال مسافرت به كشورهاى اروپايى و

امريكايى، دایرۀ تشكيلاتى بيت‏العدل را ‏بسيار فراتر از ‏آن چيزى كه بهاء پيش‏بينى كرده بود، گسترش داد و آن را ركن و مركز تشريع (يكى

از ‏دو ركن و مركز ‏اصلى سازمان بهائيت) تلقی نمود. رهبرى سازمان به عنوان ولى ‏امرالله (ركن اول) مركز ‏تبيين، و تشكيلات ‏بيت‏العدل

(به عنوان ركن ديگر) مركز تشريع ناميده شد.‏


پس از عباس افندى به دلايلى همچون ناتوانى و ضعف شخصيتى شوقى افندى، بنيان‌هاى تهى و سستِ ‏‏مرام بهائيت، بى‏رغبتى مردم

براى گرايش به اين مسلك (به‌رغم تبليغات بسيار گسترده و فراگير آن)، ‏ريزش ‏تعداد بسیاری از پيروان، و از همه مهم‌تر تجارب مثبت

نودينان امريكايى در امر سازمان‌دهى ‏فرقه‏هاى به ‏ظاهر دينى، و تأكيد و توصيۀ دسته‌ای از حكام دولت غاصب اسرائيل بر تأسيس هرچه

‏سريع‏تر بيت‏العدل، سیر ‏شكل‏گيرى بيت‏العدل در دورۀ شوقى شدت بيشترى به خود گرفت و بر همين ‏اساس «هيأت بين‏المللى

‏بهائى» (جنين بيت‏العدل) تشكيل، و ميسن ريمى امريكايى توسط شوقى به ‏رياست آن منصوب شد.‏


شوقى در 1957.م/1336.ش به طور مشكوكى در لندن فوت كرد. هم‌زمان با مرگ مشكوك وى و ‏به‌‏رغم ‏وجود و ادامۀ فعاليت هيأت

بين‏المللى بهائى، خانم روحيه ماكسول (بيوۀ شوقى) بدون كمترين ‏توجه به هيأت ‏منصوب شوقى، عملاً مديريت تشكيلات بهائيت را به

عهده گرفت. ماكسول ابتدا هيأتى ‏سه نفره را (متشكل ‏از خود، جان فرابى و حسن موقر باليوزى) تشكيل داد، سپس هيأت بين‏المللى

‏بهائى را، كه در زمان حيات ‏شوقى براى استقرار بيت‏العدل تأسيس شده و ميسن ريمى رياستش را بر ‏عهده داشت، ملغى اعلام كرد.


هيأت ‏سه نفره در گام بعدى، اعضاى ايادى امرالله را از سراسر جهان ‏دعوت نمود و با حضور آن‌ها (كه 27 تن بودند) ‏هيأت نُه نفره‏اى از

ايادى به عنوان «هيأت ايادى ‏امرالله مقيم ارض اقدس» انتخاب شد. هم‌زمان با اين امر، ‏ميسن ريمى (منصوب شوقى) از جمع ايادى

‏امرالله طرد، و به بهائيان مقيم كشورهاى جهان نيز اعلان شد كه ‏از هرگونه تماس با او و طرفدارانش ‏خوددارى كنند. محفل ملى بهائيت

در فرانسه نيز، كه از طرفداران ميسن ‏ريمى تشكيل مى‏شد، منحل ‏گشت و ساير حاميانش از عضويت سازمان بهائيت اخراج شدند.‏


هيأت ايادى امرالله مقيم ارض اقدس به مدت شش سال (1957ــ1963.م) ادارۀ تشكيلات بهائيت را ‏بر ‏عهده داشت و طى اين مدت،

تعداد محافل ملى از نٌه به 56 محفل افزايش يافت. سرانجام در 1963 ‏‏‏(1342.ش) با حضور نمايندگان 56 محفل ملى، نخستين انتخابات

بيت‏العدل برگزار و طى آن سه ‏ايرانى، چهار ‏امريكايى، یک انگليسى و یک ايرلندى، جمعاً نُه نفر به عنوان اعضاى بيت‏العدل انتخاب ‏شدند.‏
بر اساس قانون اساسى بيت‏العدل، اعضاى آن هر پنج سال يك بار با حضور نمايندگان محافل ملى ‏‏كشورها و اجتماع آن‌ها در قالب

«انجمن شوراى بين‏المللى بهائى»، با رأى اكثريت اين شورا انتخاب ‏مى‏شوند ‏و تاكنون طى سال‌هاى 1963ــ2003.م نُه دورۀ انتخاب

بيت‏العدل برگزار شده است. ‏اختيارات و وظايف ‏بيت‏العدل نسبت به جوامع و آحاد بهائى، نامحدود و فاقد هر نوع قيد و شرط است،

‏همچنان كه تسليم بودن ‏جوامع و آحاد بهائى در قبال اوامر و تصميمات بيت‏العدل نيز مطلق و فاقد قيد ‏و شرط مى‏باشد.‏


بيت‏العدل به لحاظ ساختار، داراى واحدهاى سازمانى گسترده‏اى است كه از طريق اين واحدها، تمامى ‏‏عرصه‏هاى فردى و اجتماعى

بهائيان جهان را پوشش مى‏دهد. در واقع، ساختار بيت‏العدل همانند ‏ساختار حزبى ‏فراگير است كه اعضاى آن، خود را در هر حال ملزم

به رعايت اصول حاكم بر حزب ‏می‌دانند و هر كدام از ‏اعضا در يك يا چند واحد سازمانى حزب مشغول فعاليت‌اند. به علاوه، تمامى ‏بهائيان

بايد طىّ تشريفات ‏خاصى، به عضويت سازمان بهائيت درآيند و كسانى كه اين تشريفات را ‏رعايت، و تعرفۀ عضويت در سازمان ‏بيت‏العدل

را تكميل نكنند، بهائى شناخته نمی‌شوند و از مزاياى ‏حزبى و حمايت‌هاى سازمانى محروم خواهند ‏بود.‏ ‏‎ ‎‏1‏‎ ‎


درخور ذكر است كه پس از مرگ شوقى، جمعى از بهائيان كه بر لزوم حضور و استمرار ولايت امر باور ‏‏داشتند، يكى از ايادى امر به نام

چارلز ميسن ريمى را (كه شوقى او را به رياست هيأت بين‏المللى بهائى ‏‏منصوب کرده بود) به عنوان ولى‏امر دوم خود برگزيدند. ميسن

ريمى در 1974.م مرد و پس از وى ‏جوئل ‏مارانژلا به عنوان ولى‏امر سوم و در حال حاضر نيز نصرت‏الله بهره‏مند در جايگاه ولى‏امر چهارم ‏قرار

دارد. مقرّ ‏اصلى طرفداران ميسن ريمى فعلاً در كشور استرالياست. اين گروه، كه خود را بهائيان ‏راستين مى‏خوانند، تحت ‏عنوان بهائيان

ارتودكس در كشورهاى مختلف از جمله امريكا، هند، استراليا، و ‏كانادا فعال، و داراى مراكز ‏تبليغى و محافل تشكيلاتى مى‏باشند.‏


‏ ‏
بحران ناشى از خلأ وجود ولى‏امر

طبق دستور رهبران بهائيت، مديريت جامعۀ بهائيان بر عهدۀ ولايت امر (سازمان تبيين) و تشكيلات ‏‏بيت‏العدل (سازمان تشريع) می‌باشد.

از منظر شوقى افندى، اولين ولى‏امر بهائيان، «اين نظم بديع ــ ‏سازمان ‏مديريت بهائيان ــ بر دو ركن استوار است ركن اول و اعظم ركن

ولايت الهيه است كه مصدر ‏تبيين است ــ ‏سازمان تبيين ــ و ركن ثانى بيت‏العدل اعظم الهى ــ سازمان تشريع ــ كه مرجع تشريع ‏است.»‏

‏‎ ‎‏2‏‎ ‎


بر اساس اين نگرش، سازمان‌هاى تبيين و تشريع بايد در كنار هم وظایف محول‌شده را انجام دهند و ‏هيچ ‏يك نمى‏تواند جانشین ديگرى

گردد و در حوزۀ وظايف ديگرى مداخله كند و «انفصال ركنين نظم ‏بديع نيز از ‏يكديگر ممتنع و محال است»‏ ‏‎ ‎‏3‏‎ ‎‏ و ثبات، دوام و استقرار

جامعۀ بهائى ناشى از وجود ‏ولايت امر می‌باشد و ‏‏«هرگاه ولايت امر ــ سازمان تبيين ــ از نظم بديع حضرت بهاءالله ــ سازمان ‏تشريع ــ

منتزع شود، اساس ‏اين نظم، متزلزل و الى‏الابد محروم از اصل توارثى مى‏گردد.»‏ ‏‎ ‎‏4‏‎ ‎


در اين چارچوب كه رهبران بهائيت آن را ترسيم کرده‌اند، هيچ فردى حق اعتراض و اظهارنظر ندارد و ‏همۀ ‏بهائيان مكلّف‌اند در مسير

تعيين‌شده حرکت نمایند. «...و جميع افنان و ايادى و احباى الهى بايد ‏اطاعت او ‏نمايند و توجه به او كنند... . اين كلمات را مبادا كسى

تأويل نمايد و مانند بعد از صعود، هر ‏ناقض ناكسى ‏بهانه‏اى كند و عَلَم مخالفت برافرازد و خودرأيى كند و باب اجتهاد باز نمايد، نفسى را

حق ‏رأيى و اعتقاد ‏مخصوصى نه. بايد كل، اقتباس از مركز امر ــ ولى‏امر ــ و بيت عدل نمايند و ماعَداهُما ‏كل مخالف فى ‏ضلال مبين.»‏ ‏‎ ‎‏5‏‎


بر اساس نوشتۀ رهبران بهائيت، سامان‏يابى، همبستگى درونى و نيز تأمين مصالح جامعۀ بهائى در سايۀ ‏‏توافق، استمرار و تداوم

همكارى نهاد ولى‏امر و سازمان بيت‏العدل محقق مى‏شود. اين دو بايد در حوزۀ ‏‏اختيارات ديگرى مداخله و همديگر را تضعيف نكنند و «چون

اين دو مؤسسه ــ سازمان تبيين و ‏سازمان ‏تشريع ــ لاينقسم متفقاً به اجراى وظايف پردازند، امور تمشيت پذيرد و اقدامات جامعه مرتبط

‏گردد و مصالح ‏امرالله ترويج يابد.»‏ ‏‎ ‎‏6‏‎ ‎‏ بر همين اساس، سازمان‌هاى یادشده «هيچ‏يك نمى‏توانند به ‏حدود مقدسۀ ديگرى ‏تجاوز نمايد و

هرگز نيز تعدى نخواهد نمود. هيچ‏يك درصدد تضعيف سلطه و ‏اختيارات منصوصه مسلمه ‏ديگرى، كه از طرف خداوند عنايت گشته است، بر

نخواهد آمد»‏ ‏‎ ‎‏7‏‎ ‎‏ و هر ‏مؤسسه‏اى كه بر خلاف منشور ‏بهائيان ــ الواح وصايا ــ ايجاد گردد، ولو نام بيت‏العدل اعظم الهى بر ‏خود نهد،

درخور اعتنا نیست و فاقد ‏مشروعيت است: «... هر هيأتى كه به نظام الهى و بر حسب ‏تعليمات و اصول و شرايط سماويه، كه در صحف

‏الهيه مشروحاً مثبوت و مسطور است، كاملاً كماينبغى ‏و يليق لهذا المقام الرفيع و المركز المنيع انتخاب و ‏تشكيل نشود آن هيأت از اعتبار

اصلى و رتبۀ ‏روحانى ساقط، و از حق تشريع و وضع احكام و سنن و قوانين ‏غيرمنصوصه ممنوع، و از اشرف اَسنى‏ ‏و قوه مطلقۀ عليا

محروم» است.‏ ‏‎ ‎‏8‏‎ ‎

چنان‌که اشاره شد، طبق نظر بنيان‌گذاران بهائيت، ولى‏امر، علاوه بر آنكه ركن اول و اعظم سازمان ‏‏مديريت بهائيان است، عضو ارشد و

رياست دائمى و عزل‌ناشدنی تشكيلات بيت‏العدل ــ سازمان تبيين ‏ــ نيز ‏هست. عباس افندى به موجب آنچه در الواح وصايا آمده، ولى‏امر

را به عنوان رياست هميشگى ‏بيت‏العدل ــ ‏سازمان تبيين ــ انتخاب، و ضمن تأكيد بر لزوم تبعيت بهائيان در همۀ اعصار از دستورات ‏ولى‏امر

تصريح ‏کرده است كه «...ولى‏امرالله رئيس مقدس اين مجلس و عضو اعظم ممتاز لاينعزل» است ‏‎ ‎‏9‏‎ ‎‏ و «جميع ‏اغصان و افنان و ايادى

امرالله بايد كمال اطاعت و تمكين و انقياد و توجه و خضوع و ‏خشوع را به ولى‏امرالله ‏داشته باشد.»‏ ‏‎ ‎‏10‏‎ ‎‏ افزون بر اين، تشخيص تصميمات

غلط بيت‏العدل، و منطبق ‏ساختن اين تصميمات با ‏منصوصات رهبران بهائيت بر عهدۀ ولى‏امر است. به نوشتۀ كتاب دور بهائى، ‏‏«هر چند

ولى‏امرالله رئيس ‏لاينعزل اين مجلس فخيم ــ بيت‏العدل ــ است... و لكن هرگاه تصميمى را ‏وجداناً مباين با روح آيات منزله ‏تشخيص دهد

بايد ابرام و تأكيد در تجديدنظر آن نمايد.» ‏


بنابراين، طبق دستورات دومين رهبر بهائيان ــ عباس افندى ــ اعضاى سازمان بيت‏العدل، ايادى ‏امرالله، ‏رجال مؤثر بهائى، و همۀ آحاد

بهائيان بايد در برابر ولى‏امرالله خاضع، و مطيع دستورات و ‏فرمان‌هاى وى باشند ‏و بر اساس همين اختيارات گسترده است كه او مى‏تواند

نسبت به تنبيه يا اخراج ‏اعضاى خطاكار بيت‏العدل ‏اقدام نمايد و «چنانچه عضوى از اعضا ــ بيت‏العدل ــ گناهى ارتكاب نمايد ‏كه در حق

عموم ضررى حاصل ‏شود، ولى‏امرالله صلاحيت اخراج او را دارد.»‏ ‏‎ ‎‏11‏‎ ‎‏ بر اساس همين نگاه ‏است كه ولى‏امر به عنوان مهم‏ترين ‏كانون اين

جماعت، مسئوليت دريافت و توزيع اموال عمومى بهائيان ‏را نيز برعهده دارد و «...حقوق‏الله راجع ‏ولى‏امرالله است تا در نشر نفحات‏الله و

ارتفاع كلمه‌الله و اعمال ‏خيريه و منافع عموميه صرف گردد.»‏ ‏‎ ‎‏12‏‎ ‎


همچنين، طبق دستورات رهبران بهائى، وجود مُبيّن (يعنى تبيين و تفسيركننده متون مقدس بهائيان) ‏‏برای تبيين و تفسير متون بهائى در

همۀ اعصار، از منصوصات و تصريحات انكارناپذیر است و اين ‏وظيفه در ‏طی زمان از ولى‏امر موجود به ولى‏امر بعدى منتقل مى‏گردد و هيچ

نهاد و سازمان ديگرى ‏حق تفسير، توجيه و ‏تبيين متون را ندارد. شوقى افندى در كتاب «دور بهائى» از قول عبدالبها در ‏خصوص اهم

وظايف ولى‏امر ‏گفته است: «اوست مبيّن آيات‌الله» و عبدالبهاء نيز تصريح کرده است: «اى ‏احباى الهى، صريح كتاب اين ‏است كه اگر دو

نفس در مسائل الهيه جدال و بحث نمايند و اختلاف و ‏منازعه نمايند هر دو باطل‌اند... اگر ‏اندك معارضه‏اى به ميان آيد، سكوت كنند و

حقيقت حال را از ‏مبيّن ــ ولى‏امر ــ سؤال كنند.»‏ ‏‎ ‎‏13‏‎ ‎‏ ‏عبدالبها در اين فراز از سخن خود، ولى‏امر را علاوه بر تبيين‏كنندۀ ‏امر الله در كرسى

رافع اختلافات و منازعات ‏بهائيان نشانده و همۀ آحاد بهائيان را به تبعيت از وى فرا ‏خوانده است و اينكه: «...ولى‏امر حاضر و ولاه امر در

‏مستقبل ايام بايد با اقوال و اعمال خود كاملاً به ‏حقيقت اين اصل مهم آيين نازنين ما شهادت دهند و با روش ‏و سلوك خود حقيقت اين

اصل را بر ‏اساس متين استوار سازند.»‏ ‏‎ ‎‏14‏‎ ‎

ولى‏امر، از نظر نصوص بهائى، نماد وحدت و همدلى جامعۀ بهائيت است و بدون آن، بهائيان از هدايت ‏و ‏فيض معنوى محروم مى‏گردند، و

«بدون اين مؤسسه ــ و ولى‏امرالله ــ وحدت و اساس در خطر افتد ‏و ‏بنيانش متزلزل گردد و از منزلتش بكاهد و از واسطۀ فيضى كه بر

عواقب امور طى دهور احاطه دارد ‏بالنده ‏بى‏نصيب ماند و هدايتى كه جهت تعيين حدود و وظايف منتخبين ضرورى است، سلب شود.»‏ ‏‎ ‎‏

15‏‎ ‎‎


توجه به اين نكته لازم است كه مطابق تعاليم بهائى، بيت‏العدل نمى‏تواند وظايف ولى‏امر را انجام دهد، ‏‏همچنان كه ولى‏امر نمى‏تواند

وظايف بيت‏العدل را انجام دهد و اين دو سازمان به طور مستقل و هر يك ‏با ‏شرح وظايف معين، جامعۀ بهائى را اداره مى‏كنند و «قدرت و

اختيارات و حقوق و امتيازات اين دو ‏مؤسسه ‏هيچ‏يك با يكديگر متناقض نيست و به هيچ‏وجه از مقام اهميت ديگرى نمى‏كاهد.»‏ ‏‎ ‎‏16‏‎ ‎


اين در حالى است كه در حال حاضر تشكيلات، بدون توجه به دستورات صريح رهبران خود، ركن اول ‏و ‏اعظم سازمان ادارى بهائيان ــ

ولى‏امر ــ را حذف نموده است و به تنهايى بر كرسى مديريت جامعۀ ‏بهائى ‏يكه‏تازى مى‏كند!‏


بنابراين با توجه به اينكه اختيارات هر دو سازمان (سازمان ولى‏امر و سازمان بيت‏العدل) را به صورت ‏شفاف ‏رهبران بهائيان تعريف و تعیین

کرده و بر مداخله‌نکردن هر سازمان در حوزۀ وظايف ديگرى ‏تأكيد فراوان ‏نموده‌اند، هيچ‏يك از سازمان‌هاى یادشده بدون وجود سازمان ديگر

و به تنهايى نمی‌تواند ‏جماعت بهائيان را ‏اداره کند و در این صورت موضوعيت و مشروعيت خود را از دست مى‏دهد و ‏نمى‏تواند وظايف و

رسالت خود را ‏تحقق بخشد. مضافاً اينكه هيچ‏يك از این سازمان‌ها نمى‏توانند در ‏جايگاه سازمان ديگر قرار گیرند و وظايف و ‏رسالت آن را

انجام دهند.‏


از منظرى ديگر، با عنايت به اينكه در نظامنامۀ ادارى بهائيان، ولى‏امر، عضو ارشد و رياست دائمى ‏‏بيت‏العدل خواهد بود، در صورتى كه با

تسامح يا بر اساس مصالح و ضرورت‌هايى ناگزير از قرار ‏گرفتن يكى از ‏سازمانهاى یادشده در جايگاه ديگرى باشد، اين سازمان ولى‏امر

است كه مى‏تواند ‏متناسب با جايگاه خود، در ‏جايگاه بيت‏العدل قرار گیرد و در غياب بيت‏العدل وظايف آن را تحقق ‏بخشد، ولى سازمان

بيت‏العدل با هيچ ‏فرضى نمى‏تواند به جاي سازمان ولى‏امر قرار گیرد؛ اتفاقى كه در ‏حال حاضر سازمان بهائيان را دچار بحران ‏فزاينده

نموده و اين جماعت را با معمايى لاينحل مواجه ‏ساخته است. ‏


علاوه بر نصوص و دستورات یادشده، در ده‌ها نوشتۀ ديگر از رهبران بهائيت تأكيد شده كه ولى‏امر، ‏ركن ‏اعظم و اول سازمان مديريت

بهائيان و رئيس و عضو ارشد بيت‏العدل است و تبعيت همۀ آحاد و ‏رجال بهائى از ‏وى واجب مى‏باشد، اساس سازمان مديريت بهائيان

بدون ولى‏امر متزلزل مى‏گردد، ‏سازمان بيت‏العدل فقط با ‏رياست و حضور ولى‏امر معنا و موضوعيت می‌یابد و بدون وجود و حضور ‏ولى‏امر

فاقد مشروعيت مى‏باشد؛ ‏اتفاقى كه قريب نيم قرن در سازمان مديريت بهائيان رخ داده، جامعۀ ‏بهائيان را با مشکل اساسى و بنيادى

‏دچار ساخته، ريزش جماعت زیادی از سازمان بهائيت را موجب ‏گرديده، پرسش‌هاى بسیاری را متوجه سازمان ‏بيت‏العدل نموده و اين

سازمان را به آشفته‏گويى و ‏تناقض‏گويى وادار ساخته است.‏


با توجه به توضيحات فوق، حذف سازمان ولايت امر از سازمان مديريت بهائيان و قرار دادن تشكيلات ‏‏بيت‏العدل به جاى ولى‏امر، در تعارض

آشكار با دستورات و نوشته‏هاى بنيان‌گذاران بهائى قرار دارد، ‏زيرا به ‏پيامدهاى مهم و سوء زير (از نظرگاه بهائيت) مى‏انجامد: 1ــ حذف

ستون و ركن اول و اعظم ‏سازمان مديريت ‏بهائيان؛ 2ــ حذف تكيه‏گاهى كه مانع تزلزل جامعه بهائيت مى‏شود؛ 3ــ حذف ‏وجودى كه

بهائيان معتقدند به ‏موجب وجود و حضور او كسب فيض مى‏كنند؛ 4ــ حذف عضو ارشد و ‏رياست دائمى بيت‏العدل؛ 5ــ حذف ‏مقامى كه

ناظر بر تصميمات و اعمال اعضاى بيت‌العدل می‌باشد و ‏قرار است از تصميمات غلط بيت‏العدل ‏جلوگيرى كند و به وسيلۀ آن، افراد خاطى

در سازمان بيت‏العدل ‏تنبيه يا اخراج شوند؛ 6ــ حذف مرجع كل ‏جامعۀ بهائيان؛ 7ــ حذف تنها مرجع مشروع (از ديدگاه ‏بهائيت) براى

دريافت و توزيع پول‌هايى كه بهائيان (به ‏عنوان حقوق‌الله) به تشكيلات مى‏پردازند؛ 8ــ ‏حذف مقامى كه رسماً تبيين متون و نوشته‏هاى

رهبران بهائى ‏را برعهده دارد، و حذف... .‏


پرسش‌هاى بى‏جواب ‏

اين تناقض و دوگانگى در رفتار و نظر كارگزاران بهائى، پرسش‌هاى متعددى را فراروى آنان قرار ‏مى‏دهد ‏كه بايد براى پيروان اين مسلك

پاسخگو باشند. از جمله:‏

‏1ــ شوقى در كتاب «دور بهائى» گفته است: «با حذف مؤسسۀ ولايت‏امر، نظم جهانى حضرت بهاءالله ‏‏تحريف شده و براى هميشه از آن

اصل موروثى، كه طبق نص حضرت عبدالبها هميشه مورد حمايت ‏قانون ‏الهى بوده است، محروم مى‏گردد.» بدین‌ترتیب آيا بيت‏العدل از

طريق حذف ولايت امر، ‏بزرگ‏ترين تحريف و ‏انحراف را در مسلك بهائيت ايجاد ننموده و جامعۀ بهائيان را براى هميشه از ‏اصل موروثى مورد

نظر شوقى ‏افندى محروم نساخته است؟

2ــ با توجه به تأكيد شوقى افندى مبنى بر ‏اينكه «هرگاه ولايت امر از نظم بديع ‏حضرت بهاءالله منتزع شود، اساس اين نظم متزلزل گردد.

بدون ‏اين مؤسسه وحدت امرالله در خطر افتد و ‏بنيانش متزلزل»، آيا مؤسسۀ ولايت امر امروز وجود خارجى ‏دارد و نبود آن بنيان جامعۀ بهائى را متزلزل ‏نمى‏سازد؟

3ــ نصوص و دستورات متعدد بر ضرورت ‏وجود و حضور ولى‏امر در ميان جامعۀ بهائى چگونه ‏ناديده گرفته شده است؟

4ــ چگونه سازمان ‏بيت‏العدل به خود اجازه داده كه مهم‏ترين سند و منشور ادارى ‏بهائيان ــ الواح وصايا ــ را كه ‏موجوديت خود را از آن

كسب كرده است، به دور اندازد و به مفاد آن ‏كوچك‏ترين وقعى ننهد؟

5ــ آيا ‏آيين بهائيت مطابق نگرش بنيان‌گذاران بهائى، بدون وجود و حضور ‏ولى‏امرالله ارزش و مشروعيتى ‏دارد؟

6ــ ولى‏امر (ركن اول و اعظم سازمان بهائيت) در حال حاضر كيست؟

‏‏7ــ آيا ركن دوم سازمان ‏بهائيت (بيت‏العدل)، بنا به دیدگاه رهبران بهائى، بدون ركن اول و اعظم (ولى‏امرالله) ‏اعتبار و مشروعيتى ‏دارد؟

8ــ وظیفۀ تطبيق برنامه‏هاى بيت‏العدل با تعاليم بهائيت چگونه و به دست چه ‏مرجعى انجام شود؟

‏‏9ــ چه مرجعی به تخلفات بيت‏العدل از تعاليم بهائيت رسيدگى مى‏کند؟

10ــ عضو ارشد ‏و رئیس ‏دائمى بيت‏العدل در حال حاضر چه كسى است؟

11ــ مرجع مشروع براى دريافت و توزيع پول‌هايى ‏‏كه بهائيان به تشكيلات مى‏پردازند كيست؟

12ــ تبيين متون و نوشته‏هاى رهبران بهائى به دست چه ‏مرجعى ‏انجام می‌شود؟

13ــ دورۀ شش‌سالۀ پس از فوت شوقى، كه جامعه بهائى بدون ولى‏امر و ‏بيت‏العدل بوده است، ‏بر اساس تعاليم بهائيت چگونه توجيه مى‏گردد؟

14ــ خانم روحيه ماكسول به ‏دستور چه كسى و بر اساس ‏كدام اختيارات بلادرنگ، پس از فوت شوقى افندى، هيأت بين‏المللى بهائى

‏را، كه شوقى افندى آن را تأسيس ‏کرده بود، منحل نمود و گروه ديگرى را به جای آن قرار داد.

15ــ ‏ميسن ريمى، عضو هيأت بين‏المللى بهائى، ‏كه شوقى افندى او را به رياست اين هيأت منصوب کرده ‏بود، به دستور چه كسى و بر

اساس كدام اختيارات از ‏مقام خود عزل، و از جامعۀ بهائيان طرد گرديد؟

‏‏16ــ آيا جامعۀ بهائيان را گريزى از اين تناقض هست كه ‏تشكيلات بيت‏العدل از يك‌سو فلسفه و ‏ضرورت وجودى خود را به سخنان

حسينعلى نورى ــ بهاءالله ــ و ‏عباس افندى مستند سازد و در ‏همان حال دستورات موكد آن‌ها در خصوص ضرورت حضور و استمرار

ولى‏امر ‏را در رأس جامعۀ ‏بهائيان ناديده انگارد؟

اگر رهبران و هاديان بيت‏العدل ذره‏اى به مطالبى كه در باب مقام و مرتبۀ رهبران بهائيت منتشر مى‏كنند، ‏‏اعتقاد داشتند، بسيار بديهى

مى‏نمود كه وضع كنونى را برنمى‏تافتند، اما آنان هيچ وقعى به آرزوهاى ‏خانوادۀ ‏ميرزا حسينعلى ننهاده‌اند و درحالى‌كه بر اساس اظهارات

عبدالبهاء در نبود فردى از خانوادۀ ‏ميرزا حسينعلى در ‏رأس بهائيت، براى بيت‏العدل هيچ اعتبارى منظور نمی‌شود و از مقام عصمت ادعايى

‏نيز ساقط مى‏گردد، ‏هم‏اكنون بيت‏العدل به تنهايى جامعۀ بهائيان را رهبرى مى‏كند.‏

بيت‏العدل در مقام پاسخگويى به اين پرسش، نسبت به رفتار شوقى افندى نيز به نوعى تعريض كرده و ‏‏گفته است: «حضرت شوقى

افندى طى 36 سال ولايت بدون وجود بيت‏العدل اعظم به انجام وظيفه ‏‏مى‏پرداختند، اينك بيت‏العدل اعظم بايد بدون ولى‏امر فعاليت كند»!

ناگفته پيداست كه معناى روشن ‏چنين ‏سخنى، همانا تلافى رفتار نامقبول شوقى افندى در گذشته مى‏باشد.‏


بيت‏العدل، همچنين، از پيروان بهائيت درخواست كرده است در مواجهه با چنين سؤالاتى، ايمان خود را ‏‏تقويت كنند و به همۀ تعاليم

بهائيت يقين داشته باشند تا از انحراف مصون مانند، آنگاه خواهند فهميد كه ‏هيچ ‏تناقضى در تعاليم بهائى نيست و «در اين زمينه ياران

بايد اهميت سلامت فكرى و فروتنى را ‏دريابند.... بايد از ‏توجهات مصلحت‏آميز دربارۀ حقايق ضروريه بر حذر بود و از اين قبيل كبر و غرور

‏فكرى قطعاً اجتناب نمود»!‏


در هر حال، هاديان بيت‏العدل و مدعيان مسلك بهائيت بايد تكليف خود را با اين تناقض روشن سازند ‏و به ‏استناد متون رهبران خويش، به

این پرسش‌ها و ده‌ها پرسش مشابۀ ديگر پاسخ گویند و تودۀ ‏بهائيان را از ‏باتلاق تناقض‌ها و آشفتگي‌هاى موجود نجات دهند.‏


‏ ‏
تعيين‌نشدن جانشين ولى‏امر توسط شوقى افندى ‏



بر اساس متون منسوب به رهبران بهائى، ولى‏امر موجود بايد ولى‏امر پس از خود را معرفى و تعيين كند. ‏‏عباس افندى ــ دومين رهبر

بهائيان ــ در «الواح وصايا» با صراحت بر اين امر تأكيد ورزيده است كه ‏‏«اى ‏احباى الهى ولى‏امر از زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين

نمايد تا بعد از صعودش اختلاف ‏حاصل ‏نگردد.»‏ ‏‎ ‎‏17‏‎ ‎‏ عقيم بودن يا مانع ديگرى‏ نيز نمى‏تواند باعث شود ولى‏امر بعدى تعیین نگردد، چه

‏آنكه طبق ‏دستور عباس افندى در «الواح وصايا»، اگر فرزند ذكور ولى‏امر، شايستۀ خلافت و جانشينى ‏نباشد بايد غصن و ‏فرد ديگرى به

عنوان محور وحدت، مانع از فروپاشى جامعۀ بهائيان گردد. ‏


اين نكته بسى حائز اهميت است كه بر اساس پيش‏بينى رهبران بهائى، سلسلۀ ولايت امر در جامعۀ ‏‏بهائيان تا 24 نفر استمرار مى‏يابد.

عباس افندى در تفسير مكاشفات يوحنا، ضمن مقايسۀ مسلك ‏بهائيت با ‏اديان آسمانى يهود، مسيحيت و اسلام، و ادعاى برترى مسلك

بهائيت بر این اديان، تصريح ‏کرده است: «...در ‏هر دوره، اوصيا و اصفيا دوازده نفر بودند: در ايام حضرت يعقوب دوازده پسر بودند ‏و در ايام

حضرت موسى ‏دوازده نقيب رؤساى اسباط بودند و در ايام حضرت مسيح دوازده حوارى ‏بودند و در ايام حضرت محمد دوازده ‏امام بودند، و

لكن در اين حضور اعظم، 24 نفر هستند، دو برابر ‏جميع، زيرا عظمت اين ظهور اين چنين اقتضا ‏نمايد.»‏ ‏‎ ‎‏18‏‎ ‎


به‌‏رغم جايگاه ممتاز و اختيارات گسترده‏اى كه در كلام رهبران بهائيت براى ولى‏امر تعريف گشته و بر ‏‏همين اساس بر ضرورت حضور و

استمرار سلسلۀ ولايت امر فراوان تأکید شده و ولى‏امر موجود به ‏تعيين و ‏انتخاب ولى‏امر پس از خود مكلف گردیده است، شوق افندى به

دستور اجداد و بزرگان خود ‏توجهى ننمود و ‏مطابق نظر بيت‏العدلي‌ها، ولى‏امر پس از خود را انتخاب نكرد و بدين‏ترتيب، جامعۀ ‏بهائيان را از

واسطۀ فيضى ‏كه خود براى آن‌ها قرار داده بود محروم ساخت.‏


معین نشدن ولى‏امر بعدى توسط شوقى افندى، نقض صريح منشور ادارى، دستورات و نصوص ‏كارگزاران ‏بهائى، و گواه روشنى است بر

آشفتگى در مسلك بهائيت. بى‏توجهى و غفلت شوقى از تعيين ‏ولى‏امر پس از ‏خود، درواقع غفلت از تعيين عضو ارشد و رئیس دائمى

سازمان بيت‏العدل، بى‏توجهى ‏نسبت به تعيين و انتخاب ‏مرجع كل جامعۀ بهائيان، غفلت از تعيين ستون و ركن اول و اعظم سازمان

‏مديريت بهائيان، غفلت از تعيين ‏تكيه‌گاهى كه مانع تزلزل جامعۀ بهائيت مى‏گردد، غفلت از تعيين ‏وجودى كه بهائيان به موجب وجود و

حضور ‏او كسب فيض مى‏نمايند، غفلت از تعيين مقامى كه از ‏تصميمات نادرست بيت‏العدل جلوگيرى می‌کند و افراد ‏خاطى در سازمان

بيت‏العدل را تنبيه يا اخراج ‏می‌نماید، غفلت از تعيين تنها مرجع صالح دريافت و توزيع ‏حقوق‌الله بهائيان، غفلت از تعيين مقام مبيّن ‏متون و

نوشته‏هاى رهبران بهائى و... است. ‏


جمع‌بندی:‏

‏1ــ اگر بپذيريم كه شوقى افندى وصيتى نداشته و ولى‏امر پس از خود را تعيين نكرده است؛ اين ‏پرسش ‏به جد مطرح مى‏شود كه چرا و

چگونه شوقى به دستورات اكيد پدر بزرگش (عباس افندى) و ‏در واقع به ‏مهم‏ترين سند نظم ادارى بهائيان (الواح وصايا) عمل نكرده

است؟


‏2ــ اگر مرام ميسن ريمى امريكايى را بپذيريم كه شوقى افندى داراى وصيّت‏نامه بوده و به موجب ‏‏وصيّت‏نامه‏اش، ميسن ريمى ولى امر

دوم بهائيان انتخاب شده، در اين صورت وجود سازمان بيت‏العدل ‏فعلى، ‏كه قريب پنجاه سال است به تنهايى، رهبرى بهائيان جهان را به

عهده دارد، چگونه توجيه‌پذیر ‏است؟! و آيا در ‏اين فرض، مشروعيتى براى بيت‏العدل كنونى تصور کردنی مى‏باشد؟!‏


‏3ــ با توجه به تأكيد عباس افندى بر اينكه «اگر بهائيان دو فرقه شوند و هر يك بيت‏العدلى بنا كنند و ‏‏مخالفت يكديگر نمايند هر دو باطل

است»، ‏‎ ‎‏19‏‎ ‎‏ تكليف بهائيان موجود چيست؟ اگر اين سازمان، ‏موجوديت ‏و مشروعيتش را از رهبران خود مى‏گيرد، طبق دستور صريح

عبدالبها، سازمان بهائيت به ‏دليل انشعابات و ‏اختلافات موجود، مشروعيتش را از دست داده و در تاريكخانۀ بطلان سكنا گزيده ‏است.‏


‏4ــ آيا اقدام نکردن شوقى افندى به تعيين جانشين خود و معرفى ولى‏امر بعدى، گواه اعتقاد نداشتن ‏وى ‏به جايگاهى كه خود و ساير

رهبران بهائى به گزاف براى ولى‏امر تعيين كرده‏اند، نيست؟!‏


‏5ــ آيا وجود تناقضات بي‌شمار در بين گفتار و كردار رهبران بهائيت، تحريف و نوسازى پياپى متون و ‏‏نوشته‏هاى رهبران اوليه، ‏‎ ‎‏20‏‎ ‎‏

انشعابات متعدد در تمامى ادوار بهائيت و...، همه و همه بيانگر اين حقيقت ‏‏نيست كه اساساً در بين كارگزاران و سياستمداران تراز اول

بهائيت، كوچك‏ترين نشانه‏اى از ايمان و ‏اعتقاد ‏مشاهده نمى‏شود و...؟


به‌راستى اگر شوقى افندى ــ اولين ولى‏امر بهائيان ــ به سخنان خود و بنيادگذاران مسلك بهائيت ‏وقعى ‏ننهاده است، آيا سرسپردگى و

دلدادگى افراد بهائى به او و ديگر كارگزاران بهائيت، جز فرورفتن ‏در باتلاق ‏انحطاط و ظلمت جهل و تعصب، و محروم ساختن خويش از

معنويت و درك حقيقت، و ‏فاصله گرفتن از ‏عقلانيت، توجيه ديگرى دارد؟!‏


پی‌نوشت‌ها ________________________________________‏

‎*‎‏ پژوهشگر حوزه اندیشه سیاسی.‏
‏ ‏‎ ‎‏1‏‎ ‎ــ واحدهاى سازمانى بيت‏العدل از دارالتبليغ بين‏المللى شروع، و به هيأتها و لجنه‏هاى محلى ختم ‏مى‏گردد. بالاترين مرجع ‏تصميم‏گيرى بيت‏العدل، دارالتبليغ بين‏المللى است، علاوه بر دارالتبليغ، ‏واحدهاى: روابط عمومى، دارالآثار، هيأت مهاجرين، دفتر ‏بين‏المللى بهائى، دارالآثار جامعۀ بين‏المللى ‏بهائى، با شرح وظايف مخصوص مستقيماً زير نظر بيت‏العدل ادای وظيفه مى‏كنند. ‏هيأت مشاورين ‏قاره‏اى، به عنوان يكى از واحدهاى وابسته به دارالتبليغ بين‏المللى، در قالب قاره‏هاى آسيا، اروپا، ‏امريكا، افريقا و ‏اقيانوسيه، از طريق هيأتهاى معاونت خود، مديريت محافل ملى كشورها را بر عهده ‏دارد. اين هيأتها، علاوه بر مديريت محافل ‏ملى كشورها، دو وظيفۀ عمدۀ، «صيانت» از تشكيلات و ‏جامعۀ بهائى و «تبليغ و نشر» مرام بهائيت را نيز عهده‏دار مى‏باشد. ‏
بخش ديگر تشكيلات بيت‏العدل، محافل ملى و محلى است كه در سطح كشورها فعال‌اند. محفل ملى، ‏عالى‏ترين سازمان ‏تصميم‏گيرى و سياست‌گذارى بيت‏العدل در هر كشور است كه هر ساله طى ‏انتخاباتى، با حضور نمايندگان محافل محلى آن ‏كشور، اعضاى نُه نفرۀ آن انتخاب مى‏شوند. محفل ملى ‏در واقع رابط جامعۀ بهائى هر كشور با تشكيلات بيت‏العدل، و مجرى ‏سياست‌ها و اهداف بيت‏العدل در ‏آن كشور است. تبعيت از دستورات محفل ملى بر بهائيان آن كشور واجب است و تخلف از اين ‏‏دستورات، محروميت‌هاى گسترده‏اى در پى دارد و متخلفان به اشد وجه مجازات مى‏شوند (اخيراً البته ‏بر اثر فشارهاى موجود، در ‏اين مجازات‌ها تجديد نظرهايى شده است). محفل محلى، از ديگر ‏واحدهاى سازمانى بيت‏العدل اعظم است كه در شهرها و ‏محله‏هاى بهائى‌نشين، برپا مى‏گيرد، بهائيان ‏ساكن هر شهر و محله، چنانچه به حد نصاب نُه نفر برسند، ملزم‌اند محفل محلى ‏برپا نمایند. محفل ‏محلى، همانند محفل ملى، مركب از نُه نفر، و در واقع، زيرمجموعه محفل ملى است و از تمامى ‏اختيارات و ‏وظايف لازم براى اداره و كنترل بهائيان تحت حوزۀ خود، برخوردار مى‏باشد. علاوه بر ‏محافل ملى و محلى، هيأت‌ها و لجنه‏ها از ‏ديگر واحدهاى سازمانى بيت‏العدل‌اند كه زير نظر محفل ملى ‏و محلى، و متناسب با نيازها و ضرورت‌هاى ملى و منطقه‏اى ‏بهائيان تأسيس می‌گردند و هر هيأت و ‏لجنه در حوزۀ تعريف‌شده‏اى فعاليت مى‏كند. در واقع، ملموس‏ترين واحد سازمانى ‏بيت‏العدل براى آحاد ‏بهائى، هيأت‌ها، لجنه‏ها و محافل محلى‏اند. اين واحدها بر كليه فعاليت‌هاى اجتماعى، فردى و احوال ‏‏شخصى بهائيان نظارت و اشراف كامل دارد.‏
‏ ‏‎ ‎‏2‏‎ ‎ــ ولی‌ امرالله، توقیع منیع، ص21‏
‏ ‏‎ ‎‏3‏‎ ‎ــ همان‌جا.‏
‏ ‏‎ ‎‏4‏‎ ‎ــ ارکان نظم، بدیع، ص46‏
‏ ‏‎ ‎‏5‏‎ ‎ــ الواح وصایا، ص27‏
‏ ‏‎ ‎‏6‏‎ ‎ــ دور بهائی، ص76‏
‏ ‏‎ ‎‏7‏‎ ‎ــ همان، ص77‏
‏ ‏‎ ‎‏8‏‎ ‎ــ شوقی افندی، توقیعات، ص240‏
‏ ‏‎ ‎‏9‏‎ ‎ــ همان، صص16ــ15‏
‏ ‏‎ ‎‏10‏‎ ‎ــ همان‌جا.‏
‏ ‏‎ ‎‏11‏‎ ‎ــ همان‌جا.‏
‏ ‏‎ ‎‏12‏‎ ‎ــ همان‌جا.‏
‏ ‏‎ ‎‏13‏‎ ‎ــ عبدالبها، مکاتیب، ج3‏
‏ ‏‎ ‎‏14‏‎ ‎ــ دور بهائی، ص82‏
‏ ‏‎ ‎‏15‏‎ ‎ــ ارکان نظم بدیع، ص46‏
‏ ‏‎ ‎‏16‏‎ ‎ــ دور بهائی، ص77‏
‏ ‏‎ ‎‏17‏‎ ‎ــ ‏
‏ ‏‎ ‎‏18‏‎ ‎ــ عبدالبها، مفارضات، صص46ــ45‏
‏ ‏‎ ‎‏19‏‎ ‎ــ بدیع‌الآثار، ج1، ص119‏
‏ ‏‎ ‎‏20‏‎ ‎ــ نظیر تغییرات و تحریفات آشکاری که در چاپ‌های مختلف کتاب «نظر اجمالی به دیانت ‏بهائی» (نوشته احمد ‏یزدانی، نویسنده و مبلغ مشهور بهائی)، بخش‌های مربوط به مقام ولی امر و مبیّن ‏آیات و ...، روی داده است و شرح آن فرصتی ‏دیگر می‌طلبد.‏


ماهنامه زمانه ش 61
فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)
ارسال پست

بازگشت به “بهائیت”